صراط: انبوه اخبار و اتفاقات اخیر کشورهای گرفتار تروریسم، تفکر انتقال دهنده
رویدادها را تنها محصور پیگیری و رصد رخدادها می کند، در این میان پیشنهاد
جالب حذف اسم « مسلمان» و یا «اسلام گرای افراطی» از شناسنامه تروریسم
جهانی،خط ترمز مناسبی به نظر رسید، تا درست در زمانی که گروههای تروریستی
فارق از هر تفکر و گرایشی تلاش دارند خود را به هر طریق ممکنی در جهان ثابت
و در تاریخ ثبت کنند و اسم ادیان اعم از مسیحیت و اسلام را لکه دار سازند،
جمعیتی اندیشمند و نه الزاما مقید به مذهبی خاص به پا خیزند و اسم اسلام
با هر پسوند و پیشوندی را از این تروریستهای جنایتکار جدا کنند، چه بسا مهم
است که یهودیان و مسیحیان واقعی در حمایت از دین الهی خود به همین امر
مبادرت ورزند.
تروریسم در معنا و مفهوم برخاسته از تفکرات و عقایدی غلط و افراطی است که فرد را به کشتار انسان ها وا می دارد، در این باره غلبه تفکری غیرمنطقی بر منطق تروریست رویدادهای تروریستی را سبب می شود که در غالب آنها انسان های بیگناه هدف قرار می گیرند و ادیان الهی تخریب می شوند.
از صدر اسلام همواره کسانی که اتفاقا از متعهدترین افراد به احکام اسلامی بوده اند به یکباره با ادعای شناخت بهتر و دقیق و صحیح تر از این دین از فرستادگان الهی جدا شده و در برابر آنها ایستاده اند و به واقع مسلمانان طعم شهادت را به واسطه خیزش افرادی چشیده اند که زمانی در کنار آنها در یک صف برای اقامه نماز می ایستاده اند.
جدا شدگان از اسلام حقیقی که در زمان حضرت علی (ع) عنوان خوارج را از آن خود کرده اند، هرگز پرچم «لااله الا الله، محمد رسول الله» را از دوش زمین نگذاشته اند و از همین رو است که جدا کردن نام اسلام از آنها رسالتی دشوار و پیچیده بوده و نیازمند صدور فتواهایی در سطح رهبران شیعه و سنی است.
به نظر می رسد رهبران تروریسم به عمد عنوان ادیان را در کنار اسم خود گذاشته اند و با تلقین تفکرات افراطی به مغز کسانی که به آنها می پیوندند اینگونه مدعی می شوند که دین چنین دستوراتی را به آنها داده و فرمان کشتار را صادر کرده است، در این باره آنها با توسل جستن به اصل معاد،جهان دیگر را آنگونه که می خواهند برای پیروانشان تعریف می کنند و حتی درجاتی و جایگاهی را که فرد بعد از مرگش به آن نائل می شود برایش تصور سازی می کنند از همین رو است که می بینیم برخی از افراد انتحاری در زمان انجام عملیات تروریستی ابزاری را با خود همراه می کند و ابراز می دارد که می خواهم دربهشت به اینها مجهز باشم.
پرداختن به حمایت کشورهای استعمارگر از گروههای تروریستی که از پس آن منافعی برای این دول فراهم می شود، و بررسی وجه حمایت سیاسی از این گروهها برای سرکوب کشورهای اسلامی و جمعیت های مسلمان و یا اینکه خود این گروههای تروریست با تمام قدرت و ثروتی که دارند در عمده موارد بازیچه دست سیاستمداران جاه طلب می شوند، موجب اطاعه کلام می شود و از حوصله این بحث خارج است.
نکته حائز اهمیت این است که عمده افراد جوامع بشری فارق از سن و سطح سواد و آگاهی ای که دارند به ندرت گروههای تروریسم را با مقیدان واقعی به ادیان الهی یکی می دانند و این امر موجب می شود تا مسلمانان، مسیحیان و یهودیان لحظه ای دم راحت برآورند.
اما از سویی توسعه غیر قابل کنترل اسلام هراسی در جهان که مسلمانان شهروند را نشانه رفته است کم از جنایات تروریسی نیست، که مستقیم یا غیر مستقیم به دنبال انتقام جویی از تروریستی که خود را مسلمان می خواند، صورت می گیرد و ناخواسته و یا هدفمند تفکر انزجار از اسلام را در میان افراد همچون بیماری واگیردار آبیاری می کند.
پررنگ شدن تروریستها تحت عناوینی چون «مسلمان افراطی» و یا «اسلام گرای افراطی»، قدرتمند تر شدن نیروهای تروریستی به مدد کشورهای غربی و آزاد شدن سلاح در میان آنها،ورود بی مهابانه تروریستها به کشورهای نا امن و ناتوان سیاسی، نیرو گیری آنها در میان جوانان، بهره جویی تروریسم از ایدئولوژی گرایی جوانان،تلفیق سیاست و تروریسم، رشد طمع درآمد زایی از راه تروریسم از سویی و از سوی دیگر عدم واکنشی جدی از سوی مسلمانان برای حمایت از هویت دین، حمله به مسلمانان در جای جای جهان و اشاعه حس نفرت علیه اسلام، کاهش گرایش افراد به اسلام مگر در شرایط خاص تحولات درونی در جامعه غرب، ترس مسلمانان از آشکار کردن دین خود در کشورهای بیگانه، کمرنگ شدن حمایت های امنیتی نظامی کشورهای مسلمان از یکدیگر، موضوع جدا کردن نام اسلام از سیستم های نظام مند تروریسم را حساس تر و پر اهمیت تر می سازد.
کنترل تروریسم که عنوان افراطی را به خود گرفته است کاری بس دشوار بوده که غلبه بر آن نیازمند طرحهای مهندسی در سطح رهبران دینی است، اما آیا واقعا هر فرد مسلمان نمی تواند نقشی در مرتفع کردن این چالش داشته باشد؟
جذب افراد به گروههای تروریسم که هروز شمار آنها بیشتر می شود نشان از این امر دارد که جامعه، مستعد پذیرش عقاید و دیدگاههای ایدئولوژیکی ادیان است بنابراین آیا هر مسلمان نمی تواند با تبلیغ دین واقعی اسلام به جذب انسانهای مستعد بپردازد؟ چرا مسلمانان از بازار داغی که تروریسم افراطی راه انداخته است به نفع اسلام حقیقی بهره نمی جوید؟
البته باید تذکر داد که پیش از تبلیغ اسلام و جلب تفکر افراد به اسلام هر مسلمان باید اصول دین اسلام که عمده آن در اخلاق خلاصه می شود را در خود احیاء کند و با رفتاری منطبق بر پایه انسانیت و اسلام همچون آهن ربایی برای جذب افراد به دین اسلام مبادرت ورزد.
متاسفانه بی تفاوتی مسلمانان امروز به این موضوع و عمدتا موروثی شدن اسلام در جوامع فقیر همچون کشورهای آفریقایی و نداشتن الگویی صحیح از اسلام در جوامع غربی از دیگر مشکلات بر سر راه است.
تروریسم در معنا و مفهوم برخاسته از تفکرات و عقایدی غلط و افراطی است که فرد را به کشتار انسان ها وا می دارد، در این باره غلبه تفکری غیرمنطقی بر منطق تروریست رویدادهای تروریستی را سبب می شود که در غالب آنها انسان های بیگناه هدف قرار می گیرند و ادیان الهی تخریب می شوند.
از صدر اسلام همواره کسانی که اتفاقا از متعهدترین افراد به احکام اسلامی بوده اند به یکباره با ادعای شناخت بهتر و دقیق و صحیح تر از این دین از فرستادگان الهی جدا شده و در برابر آنها ایستاده اند و به واقع مسلمانان طعم شهادت را به واسطه خیزش افرادی چشیده اند که زمانی در کنار آنها در یک صف برای اقامه نماز می ایستاده اند.
جدا شدگان از اسلام حقیقی که در زمان حضرت علی (ع) عنوان خوارج را از آن خود کرده اند، هرگز پرچم «لااله الا الله، محمد رسول الله» را از دوش زمین نگذاشته اند و از همین رو است که جدا کردن نام اسلام از آنها رسالتی دشوار و پیچیده بوده و نیازمند صدور فتواهایی در سطح رهبران شیعه و سنی است.
به نظر می رسد رهبران تروریسم به عمد عنوان ادیان را در کنار اسم خود گذاشته اند و با تلقین تفکرات افراطی به مغز کسانی که به آنها می پیوندند اینگونه مدعی می شوند که دین چنین دستوراتی را به آنها داده و فرمان کشتار را صادر کرده است، در این باره آنها با توسل جستن به اصل معاد،جهان دیگر را آنگونه که می خواهند برای پیروانشان تعریف می کنند و حتی درجاتی و جایگاهی را که فرد بعد از مرگش به آن نائل می شود برایش تصور سازی می کنند از همین رو است که می بینیم برخی از افراد انتحاری در زمان انجام عملیات تروریستی ابزاری را با خود همراه می کند و ابراز می دارد که می خواهم دربهشت به اینها مجهز باشم.
پرداختن به حمایت کشورهای استعمارگر از گروههای تروریستی که از پس آن منافعی برای این دول فراهم می شود، و بررسی وجه حمایت سیاسی از این گروهها برای سرکوب کشورهای اسلامی و جمعیت های مسلمان و یا اینکه خود این گروههای تروریست با تمام قدرت و ثروتی که دارند در عمده موارد بازیچه دست سیاستمداران جاه طلب می شوند، موجب اطاعه کلام می شود و از حوصله این بحث خارج است.
نکته حائز اهمیت این است که عمده افراد جوامع بشری فارق از سن و سطح سواد و آگاهی ای که دارند به ندرت گروههای تروریسم را با مقیدان واقعی به ادیان الهی یکی می دانند و این امر موجب می شود تا مسلمانان، مسیحیان و یهودیان لحظه ای دم راحت برآورند.
اما از سویی توسعه غیر قابل کنترل اسلام هراسی در جهان که مسلمانان شهروند را نشانه رفته است کم از جنایات تروریسی نیست، که مستقیم یا غیر مستقیم به دنبال انتقام جویی از تروریستی که خود را مسلمان می خواند، صورت می گیرد و ناخواسته و یا هدفمند تفکر انزجار از اسلام را در میان افراد همچون بیماری واگیردار آبیاری می کند.
پررنگ شدن تروریستها تحت عناوینی چون «مسلمان افراطی» و یا «اسلام گرای افراطی»، قدرتمند تر شدن نیروهای تروریستی به مدد کشورهای غربی و آزاد شدن سلاح در میان آنها،ورود بی مهابانه تروریستها به کشورهای نا امن و ناتوان سیاسی، نیرو گیری آنها در میان جوانان، بهره جویی تروریسم از ایدئولوژی گرایی جوانان،تلفیق سیاست و تروریسم، رشد طمع درآمد زایی از راه تروریسم از سویی و از سوی دیگر عدم واکنشی جدی از سوی مسلمانان برای حمایت از هویت دین، حمله به مسلمانان در جای جای جهان و اشاعه حس نفرت علیه اسلام، کاهش گرایش افراد به اسلام مگر در شرایط خاص تحولات درونی در جامعه غرب، ترس مسلمانان از آشکار کردن دین خود در کشورهای بیگانه، کمرنگ شدن حمایت های امنیتی نظامی کشورهای مسلمان از یکدیگر، موضوع جدا کردن نام اسلام از سیستم های نظام مند تروریسم را حساس تر و پر اهمیت تر می سازد.
کنترل تروریسم که عنوان افراطی را به خود گرفته است کاری بس دشوار بوده که غلبه بر آن نیازمند طرحهای مهندسی در سطح رهبران دینی است، اما آیا واقعا هر فرد مسلمان نمی تواند نقشی در مرتفع کردن این چالش داشته باشد؟
جذب افراد به گروههای تروریسم که هروز شمار آنها بیشتر می شود نشان از این امر دارد که جامعه، مستعد پذیرش عقاید و دیدگاههای ایدئولوژیکی ادیان است بنابراین آیا هر مسلمان نمی تواند با تبلیغ دین واقعی اسلام به جذب انسانهای مستعد بپردازد؟ چرا مسلمانان از بازار داغی که تروریسم افراطی راه انداخته است به نفع اسلام حقیقی بهره نمی جوید؟
البته باید تذکر داد که پیش از تبلیغ اسلام و جلب تفکر افراد به اسلام هر مسلمان باید اصول دین اسلام که عمده آن در اخلاق خلاصه می شود را در خود احیاء کند و با رفتاری منطبق بر پایه انسانیت و اسلام همچون آهن ربایی برای جذب افراد به دین اسلام مبادرت ورزد.
متاسفانه بی تفاوتی مسلمانان امروز به این موضوع و عمدتا موروثی شدن اسلام در جوامع فقیر همچون کشورهای آفریقایی و نداشتن الگویی صحیح از اسلام در جوامع غربی از دیگر مشکلات بر سر راه است.