ناصرخسرو هزار سال پیش در وصف اصفهان نوشته است: «شهری است بر هامون نهاده، آب و هوایی خوش دارد و هرجا که ده گز چاه فرو برند آبی سرد خوش بیرون آید ... و در شهر جویهای آب روان و بناهای نیکو و مرتفع ... و اندرون شهر همه آبادان که هیچ از وی خراب ندیدم و ... مردم آن جا میگفتند هرگز بدین شهر هشت من نان کمتر به یک درم کسی ندیده است، و من در همه زمین پارسیگویان شهری نیکوتر و جامعتر و آبادانتر از اصفهان ندیدم، و گفتند اگر گندم و جو و دیگر حبوب بیست سال نهند تباه نشود ...»
باید خدای را سپاس گفت که این قصه همان هزار سال پیش ثبت شد و دیگر گذر ناصرخسرویی در این روزها به دیار ما نیافتاد؛ وگرنه باید از چه مینوشت؟ از زایندهرود خشک؟ از درختانی که جامهی سیاه دود بر تن کردهاند و از تنفس خود واماندهاند؛ چه رسد به آن که هوای شهر ما را تازه کنند؟ از ماشیندودیهایی که گرد سیاه سرب بر شهر میپاشند؟ از لحاف سیاه و سنگین آلودگی که چون بختکی بر شهر افتاده و همه را به خواب مرگ فرو میبرد؟ از برف سرخرنگی که امسال بارید و نشانمان داد چه بر ریه خود میدمیم؟ از مردمان ماسکبهدهان شهر؟ از مطبهای مملو از بیماران ریوی و تنفسی؟ از چهرهی کریه و مرگبار سرطان که حالا از سالمندان و بزرگترها گذشته و به کودکان معصوم این شهر پر از دود و آلودگی چنگ و دندان نشان میدهد؟ از هزینههای گزاف درمان بیماریهای صعبالعلاج ناشی از آلودگی هوا و آسیبهای روحی متعاقب آن؟ و یا از بالانشینهایی که سر کلاف درهم فاجعه زیستمحیطی اصفهان را گم کردهاند؟
سالها پیش آب زایندهرود بهانهای برای رشد صنایع مختلف از قبیل ذوبآهن، فولاد مبارکه، پلیاکریل و پالایشگاه در اطراف اصفهان شد. صنایعی که هرکدام مایه افتخار هر ایرانی و محصولاتشان مایه رونق زندگی مردمان جایجای کشور پهناور ایران و از جمله اصفهان است؛ اما خشکی زایندهرود و آلودگی روزافزون این صنایع، تنها و تنها نصیب مردم اصفهان شده است. بنزین غیراستاندارد، خودروهای فرسوده، ضعف غیرقابلباور سامانههای حمل و نقل عمومی و البته قصه کشدار متروی شهر که خود «یکی داستان است پر آب چشم»، همگی نقش خود را در این بازی شوم و نفسگیر ایفا کردهاند. اما از همه بدتر، نیروگاههای برق این کلانشهر مزید بر آلودگی آن شدهاند.
در حالی که طبق اظهار نظر نماینده محترم اصفهان در مجلس شورای اسلامی قرار بوده سوخت نیروگاههای برق اصفهان از مازوت به گاز تغییر کند، هنوز این مهم اتفاق نیافتاده و روزانه صدها تن ذرات معلق و مسموم در ریههای فرزندان معصوم ما تخلیه میشود. برق این نیروگاهها برای چیست!؟ برای کیست!؟ چراغ کدام خانه را میخواهد روشن کند!؟ چراغ چند خانه و شعله چند زندگی باید خاموش شود تا دلمان خوش به روشنی نیروگاه برق باشد!؟
اصفهان شهر خرازی و همت و ردانیپور و کاظمی و 23 هزار شهید است که عزیزترین داشتهشان را تقدیم انقلاب کردند تا مردمشان در آسودگی و امنیت زندگی کنند. اما اکنون مردم اصفهان دارند ذرهذره میمیرند و ریهشان انباشته از سرب و گوگرد و ذرات معلق و مسموم دیگر میشود. متخصصین نسبت به سونامی بیماریهای صعبالعلاج در اصفهان هشدار دادهاند. شیر مادران اصفهانی آلوده شده است. آمار سرطان خون در کودکان مرز هشدار را پشت سر گذاشته است. خوش به حال پایتختنشینان که پای تخت هستند و چشم همه مسؤلان نگران آنهاست.
شما را به خدا به داد ما برسید! راهحلهای مقطعی از جمله طرح زوج و فرد و تعطیلی مکرر مهدکودکها و مدارس پاسخی درخور نیست و باید طرحی نو درانداخت. اصفهان نگین انگشتری صنعت ایران است و نباید تاوان تلخ خودکفایی کشور را با آلودگی و خشکسالی و بیماری باز پس دهد. هر سیاستی برای کاهش آلودگی در کل کشور به استحباب اندیشیده شود، در اصفهان از اوجب واجبات است.
امضاکنندگان این نامه که جمعی از استادان دانشگاههای استان اصفهان هستند، ضمن سپاس از دلنگرانیهای مسؤلان محیط زیست و نیز حمایت از پیگیریهای نمایندگان اصفهان در مجلس شورای اسلامی، درخواست تسریع در اجرای «برنامه جامع کنترل کیفی هوای اصفهان» و تخصیص بودجه لازم برای آن را دارند.
بازگشت هوای پاک به اصفهان از مسیر تطبیق مسؤلانه صنایع و نیروگاههای برق اصفهان با پروتکلهای زیستمحیطی، توسعه سیستم حمل و نقل عمومی به ویژه مترو، جایگزینی خودروهای فرسوده و استانداردسازی بنزین میگذرد که همیاری نمایندگان مجلس شورای اسلامی و دولتمردان را میطلبد که اکنون چشم امید مردم اصفهان به همت آنهاست.
امید آنکه این سوگنامه انگیزهای برای ترغیب بیشتر مسؤلان محترم در جهت کاهش اساسی آلودگی هوای اصفهان باشد، پیش از آن که از این هم دیرتر شود.