صراط: اندیشکدهها بازوهای فکری مراکز تصمیمگیری در دنیا محسوب میشوند؛
بهگونهای که بسیاری از مسائلی که از رسالتهای رسانههای خبری و از توان
رسانهها به دور است و نیازمند ارائهی راهحل اجرایی هستند، این نهادهای
فکری و اتاقهای فکر انجام میدهند. رسانههای کشور ما از معرفی و توضیح
بسیاری از مسائلی که پیرامون کشور ما وجود دارند، محذور هستند. لذا توان
تحلیل درست واقعیتهای سیاست داخلی و خارجی و تواناییها و ظرفیتهای آن
را نیز ندارند و حتی ممکن است بسیاری از این تواناییها به صورت ضمنی یا
صریح توسط نهادهای فکری کشورهای دیگر در مورد کشور ما منتشر شود، هرچند
نباید از دلایل موجودیت این نهادها غافل ماند.
در نسخهی پیشین از بررسی پژوهشهای راهبردی، به بررسی موقعیت و جایگاه جمهوری اسلامی ایران در منطقهی آمریکای لاتین و کشورهای حوزهی کارائیب با عنوان «ایران پشت دروازههای واشنگتن» پرداختیم. در این گزارش راهبردی، تلاش خواهیم کرد تا بعد از بررسی گزارشی که تحت عنوان «سند گزینههای راهبردی در برابر ایران؛ تعادل دیپلماسی و فشار» توسط «پروژهی ایران» منتشر و به دست وزارت امور خارجهی ایالات متحدهی آمریکا برای اقدام برنامهریزیشده در قبال ایران گذاشته شده است، به سراغ تاریخ سیاستهای آمریکا در قبال ایران، با عنوان فشار حاکم بر دیپلماسی، اشاره کنیم.
این گزارش به امضای مسئولان سابق دولت آمریکا و کارشناسان امنیت ملی آمریکا رسیده است که اسامی برخی از آنها عبارتاند از: زبیگنیو برژینسکی، ژنرال استیون ای چینی، جسیکا ماتیوس، ریچارد تی مک کورمک، جوزف سیرینسیون، رایان کراکر، ویلیام میلر، ریچارد مورفی، سوزان دی ماجیو، جیمز دابینز، جوزف نای، جورج پتروویچ، دیوید دریر، لزلی گلب، توماس پیکرینگ، پل پیلار، لی همیلتون، ویلیام هاروپ، ویلیام رینش، گری سیک، ژنرال مایکل هایدن، استفان هاینتز، ان ماری اسلوتر، پل ولکر، کارلا ای هلیز، ژنرال، فرانک کرنی، جیمز والش، جان وایت هد، دانیل کروتزر، جان لیمبرت، لورنس ویلکرسون، سناتور تیموتی ویرت، ویلیام لویرز، ریچارد لوگار، فرانک جی وایزنر.
تاریخ روابط خارجی ایران و آمریکا آنچنان پُرمسئله و پُرمخاصمه است که میتوان آن را به عنوان الگویی تمامعیار از رفتار «دشمنانه» بین دو بازیگر نام برد. در خصوص اقدامات ایالات متحدهی آمریکا اما معادله متفاوت از رفتارهای ایران نسبت به این کشور است؛ چراکه علیرغم این گزاره که «اقدامات رژیم ایران موجب تقویت این احساس شده است که این کشور تهدید برای امنیت منطقه و جهان است»، واقع امر این است که آمریکا با کاربردی کردن بستهای تهدیدی-تحدیدی کامل، منافع تهران را به مخاطره انداخته است. رفتاری که هم به صورت یکجانبه و چندجانبه و هم همهجانبه صورت گرفت تا آنچه تغییر رفتار و تغییر رژیم جمهوری اسلامی ایران نام نهاده شده است، صورت گیرد. این اقدامات مجموعهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامی بوده است. نگاهی به تاریخ 35سالهی روابط دو کشور شاهدی است بر این مدعا.
البته از منظر ایالات متحدهی آمریکا، اقدامات این کشور علیه ایران «تعادلی» بین دیپلماسی و فشار بوده است. برای عملی کردن این تعادل، سیاست «مسئولیت بینالمللی ایران» و «تعهد تهران به پاسخگویی به جامعهی جهانی» آنچیزی است که در دستور کار آمریکا قرار گرفته است. تفسیر این دو رفتار که الزاماً به معنی «واقعیات تحولات بینالمللی» نبوده، به رویکرد دیپلماتیک این کشور در قبال تهران، تعبیر شده است.
در بررسی رویکرد اندیشکدههای غرب و بهخصوص آمریکا، اغلب تحلیل رفتار ایران و رفتار با ایران توسط اندیشکدههای آمریکایی با چند پیشفرض صورت میگیرد که در زیر به برخی از آنها اشاره خواهیم کرد:
نخست، مسئولیت بینالمللی ایران در برابر ایجاد ثبات و امنیت جهانی: همانطور که اشاره شد، در بسیاری از تحلیلها، رفتارها، سیاستها، برنامهها و اقداماتی که توسط اتاقهای فکر غربی و آمریکایی علیه ایران و برای این کشور طراحی میشود، «ایران مسئول بخش عمدهای از تردیدهای دوجانبه، جهانی و خصومتی است که مناسبات آمریکا و دیگر کشورها، از جمله کشورهای منطقه را تحتالشعاع قرار داده است.» در این چارچوب است که ایران در حال گسترش برنامهی هستهای خود به عنوان «مسئلهای نافی صلح و امنیت بینالمللی، حمایت از حزبالله، حماس، رژیم اسد به عنوان گروهها و دولتهای تروریستی و دیگر رفتارهای مشکلزاست.»
دوم، معیار رفتار متقابل و متوازنکننده در برابر ایران، گزینهی فشار است: موضوع دیگری که پیشفرض انگاشته شده است، «مشروعیتسازی برای فشار» است. در بیشتر گزارشهایی که حالت توصیهای دارند، تلاش میشود «فشار علیه ایران» موجه جلوه داده شود. برای درست بودن این گزینه، توجیه میشود که «وضعیت خصومت متقابل در برابر ایران موجب تداوم سیاستهای آمریکا با هدف اعمال فشار و منزوی کردن ایران و محدود شدن نقش این کشور در منطقه شده است.»
سوم، خنثی کردن اثرات منفی فشار با طرح گزینهی سیاسی و دیپلماتیک علیه ایران: برای اینکه افکار عمومی به صراحت اعمال فشار را به عنوان تنها سیاست غرب علیه ایران ندانند، به هر حال و به رغم اینکه باور به «فشار» وجود دارد، برای خنثی کردن اثرات اقدامات تأمینی و تنبیهی، همیشه «فرصت مناسبی برای بررسی دوبارهی رویکردهای سیاسی و دیپلماتیک» وجود دارد و نیز بایستی وجود داشته باشد. جملات زیر در همین فضای خنثیسازی صورت گرفته است. «انتخاب باراک اوباما و انتخابات ریاستجمهوری ایران» و «هزینههایی که مردم و دولت ایران به علت تحریمهای فزاینده پرداخت کردهاند، موجب فراهم شدن فرصت برای آزمودن رویکردهای جدید دیپلماتیک شده است.» «آیتالله علی خامنهای، رهبر معظم ایران، احتمالاً در نهایت بخواهد برای دستیابی به توافق دربارهی مسئلهی هستهای با آمریکا مذاکره کند.» «آمریکا باید تا زمانی که ایران تصمیم به ساخت سلاح هستهای نگرفته است، به تلاش خود برای یافتن راهحلی دیپلماتیک یا سیاسی ادامه دهد.»
چهارم، ناکارآمدی سیاستهای پیچیده و چندلایهای آمریکا در سه دههی اخیر در قبال ایران: صحبت کردن از اینکه «هیچ عبارتی به تنهایی برای رساندن معنی سیاستهای پیچیده و چندلایهای که آمریکا طی سه دههی اخیر در قبال ایران اعمال کرده است، کافی نیست»، نشاندهندهی شروع فصل جدیدی برای رویارویی با ایران است؛ مسیری که در آن خطمشیهایی چون مهار و بازدارندگی، که حاوی مطالب بسیار زیادی دربارهی گذشته و دربارهی مناسبات آمریکا با ایران است، بیمعنی است و نیاز به سیاستی جدید در قبال ایران وجود دارد.
پنجم، رفتوآمد بین فشار و دیپلماسی: چند عنصری که گفته شد، به عنوان موضوعی که سابقاً به صورت تلویحی اشاره شد، یعنی «رفتوآمد بین فشار و دیپلماسی» تعریف شده است. آن بدین معنی است که در حالی که خواستار تعهد جدی آمریکا برای اختصاص زمان و انرژی به دیپلماسی در مسیر سیاست دوسویهی آمریکا در قبال ایران است، همچنین قبول دارد در صورتی که مسلم شود ایران در حال ساخت یک سلاح هستهای است، استفاده از نیروی نظامی قطعاً محتملتر میشود. در حالی که بر تقویت مسیر دیپلماتیک اصرار میورزد، به هیچوجه توصیه نمیکند که مسیر فشار رها شود. این یک پیشکار و یا امر پیش از عمل است که «فشار به تنهایی برای ایجاد تغییرات عمده در سیاستهای ایران کافی نیست، بلکه برای دستیابی به نتیجه، طی کردن مسیر فعال دیپلماتیک با ابتکارات واقعی برای همکاری ایران لازم و ضروری است.» به طور کامل، تأکید بر این است که در برخورد با یک دشمن خطرناک و تهدیدکننده، مسیر اعمال فشار «برای مؤثر بودن مسیر دیپلماتیک» ضروری است.
البته توجیهی که در اعمال این سیاست آورده شده این است که مسیر فعال دیپلماتیک در کنار مسیر فشار ضروری است تا «رژیم ایران» دچار این سوءتفاهم نشود که آمریکا به دنبال تغییر رژیم در ایران است. اصطلاح «مسیر فشار به همراه مسیر دیپلماتیک» برای تعریف جنبههای دوگانهی سیاست آمریکا در قبال ایران استفاده میشود. در همین چارچوب، از عبارت «تلاش برای منزوی کردن ایران» استفاده میشود، زیرا هدف از منزوی کردن ایران (از همسایگان، اقتصاد جهانی و جامعهی بینالمللی) یکی از ویژگیهای مشترک بسیاری از تلاشهای چندجانبهی آمریکا و به رهبری آمریکا برای اتخاذ سیاستهای مختلف داخلی و خارجی است.
ششم، تاریخی شدن عدم تعامل، منتهی به این شده که هر رفتاری نوعی «امتیاز دادن» است: پیشفرض دیگر این است که «عدم تعامل با رژیم ایران سبب شده است تا هر نوع تعاملی با این کشور به عقیدهی سیاستگذاران آمریکایی، نوعی امتیاز دادن بدون توجیه به آنها تلقی شود. در برهههای حساس زمانی، این سیاست به منزلهی از دست رفتن فرصتها برای حلوفصل صلحآمیز مشکلات یا پیشبرد اهداف مهم آمریکا شد که میتوانست تنها از طریق همکاری فعال با کشورهای دیگر صورت گیرد.»
پژوهش راهبردی «گزینههای راهبردی؛ تعادل فشار با دیپلماسی»
«گروه تحقیقاتی پروژهی ایران»، سومین پروژه از مجموعهی پژوهشهای خود را با هدف ارائهی پایه و اساسی برای درک بهتر بنبست میان آمریکا و ایران، منتشر کرده است که بخشهایی از آن در این گزارش با موضوع «گزینههای راهبردی برای دستیابی به پیشرفت و پیشنهاد راههایی برای تقویت سیاست مسیر دوسویهی آمریکا در قبال ایران همزمان با حفظ مسیر فشار» بررسی میشود.
پیش از این پژوهش، دو پروژهی دیگر در خصوص ایران دربارهی «استفاده از نیروی نظامی» و «تحریمهای بینالمللی» صورت گرفته است که این یکی با هر دو آنها متفاوت است؛ چراکه در این پروژه، «گزینههای سیاسی و توصیههایی اجرایی در این زمینه» پیشنهاد شده است. این پژوهش خواستار تعهد بیشتر آمریکا به مسیر دیپلماتیک در پیگیری سیاست دوسویهی فشار و دیپلماسی در قبال ایران است. در این گزارش، اشاره شده است که «آمریکا باید اکنون انرژی و خلاقیت بیشتری برای مذاکرهی مستقیم با ایران در مقایسه با ایجاد ائتلاف گستردهی بینالمللی برای اعمال فشار و منزوی کردن این کشور اختصاص دهد. تنها با اتخاذ این رویکرد متعادل، آمریکا میتواند به اهداف خود در ارتباط با برنامهی هستهای ایران دست یابد. پیشرفت دربارهی مسائل هستهای میتواند به گفتوگوی گسترده با ایران و پیشبرد دیگر منافع و اهداف آمریکا در خاورمیانه منجر شود.» در این پروژه، موفقیتها، کمبودها و ریسکها، با تأکید بر مسیر فعلی فشار، ارزیابی شده و پیامدهای احتمالی برای منافع آمریکا در پیگیری بیشتر و تلاشهای دیپلماتیک در مذاکره برای دستیابی به توافق هستهای با ایران، بررسی شده است. «رسیدن به این نقطه میتواند به بحثهای گسترده دربارهی مسائل مهم برای هر دو کشور منجر شود. در این پژوهش همچنین تلاشهای قبلی برای همکاری با ایران، که بیشتر آنها ناموفق بوده، مورد بررسی قرار گرفته است و روشهایی جدید براساس تجربیات قبلی، پیشنهاد شده است.» در ادامه به خلاصهای از آن پژوهش راهبردی اشاره خواهیم کرد.
موفقیتها، کمبودها و ریسکهای اتکا بر مسیر فشار
این گزارش ادعا کرده است که «تاکنون دستاوردهای زیادی از مسیر فشار حاصل شده است. با این حال، نتیجهی حاصلشده از چندین لحاظ کمتر از انتظار بوده است و این پیامدهای ناخواسته میتواند به خطرات مختلفی منجر شود.»
موفقیتها: این گزارش در قسمت موفقیتها، اشاره کرده است: سیاستهای آمریکا که با تعهد قوی دوستان، متحدان و شرکای این کشور همراه بوده و تحت تأثیر «تعهد آمریکا به عدم اشاعهی تسلیحات هستهای» قرار داشته است، تلاشهای ایران برای نوسازی ارتش این کشور را با مشکلات عمدهای روبهرو کرده است.
این در حالی است که جمهوری اسلامی در بهبود و سامان دادن به نیروهای نظامی خود، بدون اتکای به فناوری غرب، دست به تولید تواناییهای جدیدی زده است که همین موضوع، موجب تحریمها علیه این کشور شده است. این بخش از گزارش به واقع نقض غرض و پارادوکسی است بین سیاستهای اعلامی و کنشهای اعمالی ایالات متحده. ادعا شده است که «اقتصاد این کشور [ایران با اعمال تحریمها] تضعیف شده است.» این در حالی است که علیرغم شش دور تحریمهای کامل شورای امنیت و با وجود تمام تحریمهای یکجانبه علیه ایران، اقتصاد این کشور همچنان پابرجاست و مقایسهی متحدان ایالات متحده در اروپا و زوال سیستم اقتصادی این کشورها با ایران، خود مؤید این جمله است. اشاره شده است که «[اعمال فشار] احتمالاً گسترش برنامهی هستهای این کشور را کُند کرده و به احتمال قوی، به سرعت بخشیدن به چارچوب کنونی مذاکرات هستهای با ایران کمک کرده است.» این در حالی است که علیرغم استمساک غرب به تمام ابزارهای نرم و سخت علیه برنامهی هستهای ایران، از حملات سایبری به نیروگاهها گرفته تا در اختیار نگذاشتن فناوریها، ایران توانست اورانیوم 20 درصد را غنی کند.
کمبودها: این گزارش در بخش دیگری به کمبودهای سیاستهای آمریکا در قبال ایران نیز اشاره کرده است. «سیاستهای آمریکا اگرچه ممکن است برنامهی هستهای ایران را کُند کرده باشد، اما پیشرفت برنامهی هستهای این کشور را متوقف نکرده است.» گزارش بهدرستی اشاره میکند که «این سیاستها [فشار علیه ایران] به پیشرفت در مذاکرات هستهای منجر نشده است (تحریمها، اقتصاد ایران را تضعیف کرده است. با این حال سیاستها و اقدامات این کشور را تغییر نداده است). تلاشها برای منزوی کردن ایران نفوذ این کشور در منطقه را به طور قابل توجهی کاهش نداده است.»
ریسکها: در این گزارش، به خطرات اعمال فشار علیه ایران نیز اشاره شده است: «سختیهای مربوط به تحریمها احتمالاً در حال افشاندن بذر دور شدن درازمدت میان مردم ایران و آمریکاست.» این گزارش در قسمت خطرات رفتار توأم با فشار علیه ایران اضافه میکند که «پس از سی سال تحریم و تلاش برای منزوی کردن ایران، تردیدهای زیادی دربارهی این مسئله ایجاد شده است که فشار به تنهایی میتواند تصمیمهای سران ایران را تغییر دهد. همزمان به نظر میرسد ریسکهایی مربوط به اتکای بیش از اندازه بر این مسیر وجود دارد.» و در بیان خطرات توصیه میکند: «تقویت مسیر دیپلماتیک، که شامل قول حذف تحریمها در ازای همکاری قابل تأیید باشد، میتواند به پایان دادن به بنبست و دستیابی به توافقی هستهای کمک کند.»
تأثیر مذاکره دربارهی توافق هستهای با ایران بر دیگر منافع آمریکا
این گزارش اشاره میکند که «سیاستها و اقدامات ایران به طور بالقوه تقریباً بر روی همهی چالشها و منافع آمریکا در خاورمیانه میتواند مؤثر باشد.» با قبول این پیشفرض، این موضوع را بررسی کرده است که «چگونه یک توافق هستهای که به گفتوگوی گسترده منجر شود، میتواند بر دیگر منافع آمریکا در منطقه مؤثر باشد.»
امنیت اسرائیل: در خصوص تأثیر «توافق هستهای با ایران» بیان شده است که در کوتاهمدت، «هرگونه تغییر در سیاست آمریکا در قبال ایران، احتمالاً دستکم در وهلهی نخست، با واکنش منفی اسرائیل روبهرو خواهد شد.» هرچند بلافاصله به اثرات بلندمدت آن بر این کشور اشاره شده و عنوان شده است: «اگرچه دستیابی به توافقی هستهای، که با گذشت زمان پایدار باشد، میتواند توسط اسرائیل گامی مثبت تلقی شود.»
تأثیر بر کشورهای حوزهی خلیج فارس: در گزارش «پروژهی ایران» آمده است: «عربستان و دیگر کشورهای حوزهی خلیج فارس، از اعمال فشار بر ایران و تلاش برای منزوی کردن این کشور حمایت کردهاند. با این حال، هرگونه تلاش آمریکا برای کاهش تنش با ایران و کاهش احتمال درگیری در منطقه، احتمالاً با استقبال آنها روبهرو خواهد شد.» اکنون با توافق هستهای با ایران و مخالفت شدید کشورهای عرب حاشیهی خلیج فارس با این موضوع، به روشنی مشخص است که چنین تحلیلی درست نبوده است.
تأثیر بر امنیت خلیج فارس: در خصوص تأثیر توافق هستهای با ایران، اشاره شده است: «توافق پایدار هستهای با ایران به بهبود امنیت خلیج فارس کمک خواهد کرد و میتواند راه را برای دستیابی نهایی به توافقنامهی امنیتی منطقهای، که حتی شامل ایران باشد، فراهم کند.»
تأثیر بر مدیریت چالشهای افغانستان، عراق و سوریه: در مورد کشورهایی که ایران در آنها نفوذ دارد، تلاش شده است تا «منافع مشترک» بین ایران و آمریکا قلمداد شود: «مذاکره برای دستیابی به توافقی هستهای میتواند مذاکرات دوجانبه دربارهی عراق و افغانستان را که مدتهاست به تعویق افتاده است، میسر کند؛ دو کشوری که ایران و آمریکا در آنها منافع مشترکی دارند.»
تأثیر بر واکنشپذیری راهبردی آمریکا بر بیداری عربی: «تلاشهای آمریکا برای منزوی کردن و اعمال فشار بر ایران، تبدیل به یکی از نمادهای خصومت آمریکا با اسلام، دستکم از نگاه مسلمانان شده است. اگر مذاکره دربارهی توافق هستهای به بحثهای دیگر و حتی مناسبات سازندهتر با ایران منجر شود، این شاخص خصومت احتمالاً برطرف خواهد شد.»
تأثیر بر تلاشهای ضدتروریسم: «توافق هستهای با ایران میتواند فرآیند طولانی شناسایی و پیگیری منافع مشترک هستهای را آغاز کند که براساس آن، در نهایت (در درازمدت)، حتی میتواند نهادهای اطلاعاتی دو کشور را قادر به تبادل اطلاعات دربارهی القاعده و دیگر شبکههای تروریستی کند که هر دو کشور ایران و آمریکا را هدف قرار دادهاند.»
تأثیر بر سلامت اقتصادی خاورمیانه: توافق هستهای با ایران میتواند به حذف برخی از تحریمها منجر شود که میتواند به ثبات اقتصادی در منطقه کمک کند و همزمان به کاهش انحراف در الگوهای تجاری منطقه و مشکلات مربوط به فساد مالی منجر شود. هرگونه تغییرات میتواند به تحقق هدف درازمدت آمریکا برای تقویت اقتصادهای پُرمعضل بسیاری از کشورهای عربی کمک کند.
با توجه به گزارش «پروژهی ایران»، اندیشکدهی برهان پژوهشی راهبردی در این زمینه انجام داده که هدفش تبیین رویکرد دوجانبه، یعنی فشار و دیپلماسی، است. این پژوهش راهبردی را که با عنوان «سه دهه آزمون برای همهی گزینهها علیه ایران» مورد تحقیق قرار گرفته است میتوانید از اینجا دانلود کنید.
در نسخهی پیشین از بررسی پژوهشهای راهبردی، به بررسی موقعیت و جایگاه جمهوری اسلامی ایران در منطقهی آمریکای لاتین و کشورهای حوزهی کارائیب با عنوان «ایران پشت دروازههای واشنگتن» پرداختیم. در این گزارش راهبردی، تلاش خواهیم کرد تا بعد از بررسی گزارشی که تحت عنوان «سند گزینههای راهبردی در برابر ایران؛ تعادل دیپلماسی و فشار» توسط «پروژهی ایران» منتشر و به دست وزارت امور خارجهی ایالات متحدهی آمریکا برای اقدام برنامهریزیشده در قبال ایران گذاشته شده است، به سراغ تاریخ سیاستهای آمریکا در قبال ایران، با عنوان فشار حاکم بر دیپلماسی، اشاره کنیم.
این گزارش به امضای مسئولان سابق دولت آمریکا و کارشناسان امنیت ملی آمریکا رسیده است که اسامی برخی از آنها عبارتاند از: زبیگنیو برژینسکی، ژنرال استیون ای چینی، جسیکا ماتیوس، ریچارد تی مک کورمک، جوزف سیرینسیون، رایان کراکر، ویلیام میلر، ریچارد مورفی، سوزان دی ماجیو، جیمز دابینز، جوزف نای، جورج پتروویچ، دیوید دریر، لزلی گلب، توماس پیکرینگ، پل پیلار، لی همیلتون، ویلیام هاروپ، ویلیام رینش، گری سیک، ژنرال مایکل هایدن، استفان هاینتز، ان ماری اسلوتر، پل ولکر، کارلا ای هلیز، ژنرال، فرانک کرنی، جیمز والش، جان وایت هد، دانیل کروتزر، جان لیمبرت، لورنس ویلکرسون، سناتور تیموتی ویرت، ویلیام لویرز، ریچارد لوگار، فرانک جی وایزنر.
تاریخ روابط خارجی ایران و آمریکا آنچنان پُرمسئله و پُرمخاصمه است که میتوان آن را به عنوان الگویی تمامعیار از رفتار «دشمنانه» بین دو بازیگر نام برد. در خصوص اقدامات ایالات متحدهی آمریکا اما معادله متفاوت از رفتارهای ایران نسبت به این کشور است؛ چراکه علیرغم این گزاره که «اقدامات رژیم ایران موجب تقویت این احساس شده است که این کشور تهدید برای امنیت منطقه و جهان است»، واقع امر این است که آمریکا با کاربردی کردن بستهای تهدیدی-تحدیدی کامل، منافع تهران را به مخاطره انداخته است. رفتاری که هم به صورت یکجانبه و چندجانبه و هم همهجانبه صورت گرفت تا آنچه تغییر رفتار و تغییر رژیم جمهوری اسلامی ایران نام نهاده شده است، صورت گیرد. این اقدامات مجموعهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامی بوده است. نگاهی به تاریخ 35سالهی روابط دو کشور شاهدی است بر این مدعا.
البته از منظر ایالات متحدهی آمریکا، اقدامات این کشور علیه ایران «تعادلی» بین دیپلماسی و فشار بوده است. برای عملی کردن این تعادل، سیاست «مسئولیت بینالمللی ایران» و «تعهد تهران به پاسخگویی به جامعهی جهانی» آنچیزی است که در دستور کار آمریکا قرار گرفته است. تفسیر این دو رفتار که الزاماً به معنی «واقعیات تحولات بینالمللی» نبوده، به رویکرد دیپلماتیک این کشور در قبال تهران، تعبیر شده است.
در بررسی رویکرد اندیشکدههای غرب و بهخصوص آمریکا، اغلب تحلیل رفتار ایران و رفتار با ایران توسط اندیشکدههای آمریکایی با چند پیشفرض صورت میگیرد که در زیر به برخی از آنها اشاره خواهیم کرد:
نخست، مسئولیت بینالمللی ایران در برابر ایجاد ثبات و امنیت جهانی: همانطور که اشاره شد، در بسیاری از تحلیلها، رفتارها، سیاستها، برنامهها و اقداماتی که توسط اتاقهای فکر غربی و آمریکایی علیه ایران و برای این کشور طراحی میشود، «ایران مسئول بخش عمدهای از تردیدهای دوجانبه، جهانی و خصومتی است که مناسبات آمریکا و دیگر کشورها، از جمله کشورهای منطقه را تحتالشعاع قرار داده است.» در این چارچوب است که ایران در حال گسترش برنامهی هستهای خود به عنوان «مسئلهای نافی صلح و امنیت بینالمللی، حمایت از حزبالله، حماس، رژیم اسد به عنوان گروهها و دولتهای تروریستی و دیگر رفتارهای مشکلزاست.»
دوم، معیار رفتار متقابل و متوازنکننده در برابر ایران، گزینهی فشار است: موضوع دیگری که پیشفرض انگاشته شده است، «مشروعیتسازی برای فشار» است. در بیشتر گزارشهایی که حالت توصیهای دارند، تلاش میشود «فشار علیه ایران» موجه جلوه داده شود. برای درست بودن این گزینه، توجیه میشود که «وضعیت خصومت متقابل در برابر ایران موجب تداوم سیاستهای آمریکا با هدف اعمال فشار و منزوی کردن ایران و محدود شدن نقش این کشور در منطقه شده است.»
سوم، خنثی کردن اثرات منفی فشار با طرح گزینهی سیاسی و دیپلماتیک علیه ایران: برای اینکه افکار عمومی به صراحت اعمال فشار را به عنوان تنها سیاست غرب علیه ایران ندانند، به هر حال و به رغم اینکه باور به «فشار» وجود دارد، برای خنثی کردن اثرات اقدامات تأمینی و تنبیهی، همیشه «فرصت مناسبی برای بررسی دوبارهی رویکردهای سیاسی و دیپلماتیک» وجود دارد و نیز بایستی وجود داشته باشد. جملات زیر در همین فضای خنثیسازی صورت گرفته است. «انتخاب باراک اوباما و انتخابات ریاستجمهوری ایران» و «هزینههایی که مردم و دولت ایران به علت تحریمهای فزاینده پرداخت کردهاند، موجب فراهم شدن فرصت برای آزمودن رویکردهای جدید دیپلماتیک شده است.» «آیتالله علی خامنهای، رهبر معظم ایران، احتمالاً در نهایت بخواهد برای دستیابی به توافق دربارهی مسئلهی هستهای با آمریکا مذاکره کند.» «آمریکا باید تا زمانی که ایران تصمیم به ساخت سلاح هستهای نگرفته است، به تلاش خود برای یافتن راهحلی دیپلماتیک یا سیاسی ادامه دهد.»
چهارم، ناکارآمدی سیاستهای پیچیده و چندلایهای آمریکا در سه دههی اخیر در قبال ایران: صحبت کردن از اینکه «هیچ عبارتی به تنهایی برای رساندن معنی سیاستهای پیچیده و چندلایهای که آمریکا طی سه دههی اخیر در قبال ایران اعمال کرده است، کافی نیست»، نشاندهندهی شروع فصل جدیدی برای رویارویی با ایران است؛ مسیری که در آن خطمشیهایی چون مهار و بازدارندگی، که حاوی مطالب بسیار زیادی دربارهی گذشته و دربارهی مناسبات آمریکا با ایران است، بیمعنی است و نیاز به سیاستی جدید در قبال ایران وجود دارد.
پنجم، رفتوآمد بین فشار و دیپلماسی: چند عنصری که گفته شد، به عنوان موضوعی که سابقاً به صورت تلویحی اشاره شد، یعنی «رفتوآمد بین فشار و دیپلماسی» تعریف شده است. آن بدین معنی است که در حالی که خواستار تعهد جدی آمریکا برای اختصاص زمان و انرژی به دیپلماسی در مسیر سیاست دوسویهی آمریکا در قبال ایران است، همچنین قبول دارد در صورتی که مسلم شود ایران در حال ساخت یک سلاح هستهای است، استفاده از نیروی نظامی قطعاً محتملتر میشود. در حالی که بر تقویت مسیر دیپلماتیک اصرار میورزد، به هیچوجه توصیه نمیکند که مسیر فشار رها شود. این یک پیشکار و یا امر پیش از عمل است که «فشار به تنهایی برای ایجاد تغییرات عمده در سیاستهای ایران کافی نیست، بلکه برای دستیابی به نتیجه، طی کردن مسیر فعال دیپلماتیک با ابتکارات واقعی برای همکاری ایران لازم و ضروری است.» به طور کامل، تأکید بر این است که در برخورد با یک دشمن خطرناک و تهدیدکننده، مسیر اعمال فشار «برای مؤثر بودن مسیر دیپلماتیک» ضروری است.
البته توجیهی که در اعمال این سیاست آورده شده این است که مسیر فعال دیپلماتیک در کنار مسیر فشار ضروری است تا «رژیم ایران» دچار این سوءتفاهم نشود که آمریکا به دنبال تغییر رژیم در ایران است. اصطلاح «مسیر فشار به همراه مسیر دیپلماتیک» برای تعریف جنبههای دوگانهی سیاست آمریکا در قبال ایران استفاده میشود. در همین چارچوب، از عبارت «تلاش برای منزوی کردن ایران» استفاده میشود، زیرا هدف از منزوی کردن ایران (از همسایگان، اقتصاد جهانی و جامعهی بینالمللی) یکی از ویژگیهای مشترک بسیاری از تلاشهای چندجانبهی آمریکا و به رهبری آمریکا برای اتخاذ سیاستهای مختلف داخلی و خارجی است.
ششم، تاریخی شدن عدم تعامل، منتهی به این شده که هر رفتاری نوعی «امتیاز دادن» است: پیشفرض دیگر این است که «عدم تعامل با رژیم ایران سبب شده است تا هر نوع تعاملی با این کشور به عقیدهی سیاستگذاران آمریکایی، نوعی امتیاز دادن بدون توجیه به آنها تلقی شود. در برهههای حساس زمانی، این سیاست به منزلهی از دست رفتن فرصتها برای حلوفصل صلحآمیز مشکلات یا پیشبرد اهداف مهم آمریکا شد که میتوانست تنها از طریق همکاری فعال با کشورهای دیگر صورت گیرد.»
پژوهش راهبردی «گزینههای راهبردی؛ تعادل فشار با دیپلماسی»
«گروه تحقیقاتی پروژهی ایران»، سومین پروژه از مجموعهی پژوهشهای خود را با هدف ارائهی پایه و اساسی برای درک بهتر بنبست میان آمریکا و ایران، منتشر کرده است که بخشهایی از آن در این گزارش با موضوع «گزینههای راهبردی برای دستیابی به پیشرفت و پیشنهاد راههایی برای تقویت سیاست مسیر دوسویهی آمریکا در قبال ایران همزمان با حفظ مسیر فشار» بررسی میشود.
پیش از این پژوهش، دو پروژهی دیگر در خصوص ایران دربارهی «استفاده از نیروی نظامی» و «تحریمهای بینالمللی» صورت گرفته است که این یکی با هر دو آنها متفاوت است؛ چراکه در این پروژه، «گزینههای سیاسی و توصیههایی اجرایی در این زمینه» پیشنهاد شده است. این پژوهش خواستار تعهد بیشتر آمریکا به مسیر دیپلماتیک در پیگیری سیاست دوسویهی فشار و دیپلماسی در قبال ایران است. در این گزارش، اشاره شده است که «آمریکا باید اکنون انرژی و خلاقیت بیشتری برای مذاکرهی مستقیم با ایران در مقایسه با ایجاد ائتلاف گستردهی بینالمللی برای اعمال فشار و منزوی کردن این کشور اختصاص دهد. تنها با اتخاذ این رویکرد متعادل، آمریکا میتواند به اهداف خود در ارتباط با برنامهی هستهای ایران دست یابد. پیشرفت دربارهی مسائل هستهای میتواند به گفتوگوی گسترده با ایران و پیشبرد دیگر منافع و اهداف آمریکا در خاورمیانه منجر شود.» در این پروژه، موفقیتها، کمبودها و ریسکها، با تأکید بر مسیر فعلی فشار، ارزیابی شده و پیامدهای احتمالی برای منافع آمریکا در پیگیری بیشتر و تلاشهای دیپلماتیک در مذاکره برای دستیابی به توافق هستهای با ایران، بررسی شده است. «رسیدن به این نقطه میتواند به بحثهای گسترده دربارهی مسائل مهم برای هر دو کشور منجر شود. در این پژوهش همچنین تلاشهای قبلی برای همکاری با ایران، که بیشتر آنها ناموفق بوده، مورد بررسی قرار گرفته است و روشهایی جدید براساس تجربیات قبلی، پیشنهاد شده است.» در ادامه به خلاصهای از آن پژوهش راهبردی اشاره خواهیم کرد.
موفقیتها، کمبودها و ریسکهای اتکا بر مسیر فشار
این گزارش ادعا کرده است که «تاکنون دستاوردهای زیادی از مسیر فشار حاصل شده است. با این حال، نتیجهی حاصلشده از چندین لحاظ کمتر از انتظار بوده است و این پیامدهای ناخواسته میتواند به خطرات مختلفی منجر شود.»
موفقیتها: این گزارش در قسمت موفقیتها، اشاره کرده است: سیاستهای آمریکا که با تعهد قوی دوستان، متحدان و شرکای این کشور همراه بوده و تحت تأثیر «تعهد آمریکا به عدم اشاعهی تسلیحات هستهای» قرار داشته است، تلاشهای ایران برای نوسازی ارتش این کشور را با مشکلات عمدهای روبهرو کرده است.
این در حالی است که جمهوری اسلامی در بهبود و سامان دادن به نیروهای نظامی خود، بدون اتکای به فناوری غرب، دست به تولید تواناییهای جدیدی زده است که همین موضوع، موجب تحریمها علیه این کشور شده است. این بخش از گزارش به واقع نقض غرض و پارادوکسی است بین سیاستهای اعلامی و کنشهای اعمالی ایالات متحده. ادعا شده است که «اقتصاد این کشور [ایران با اعمال تحریمها] تضعیف شده است.» این در حالی است که علیرغم شش دور تحریمهای کامل شورای امنیت و با وجود تمام تحریمهای یکجانبه علیه ایران، اقتصاد این کشور همچنان پابرجاست و مقایسهی متحدان ایالات متحده در اروپا و زوال سیستم اقتصادی این کشورها با ایران، خود مؤید این جمله است. اشاره شده است که «[اعمال فشار] احتمالاً گسترش برنامهی هستهای این کشور را کُند کرده و به احتمال قوی، به سرعت بخشیدن به چارچوب کنونی مذاکرات هستهای با ایران کمک کرده است.» این در حالی است که علیرغم استمساک غرب به تمام ابزارهای نرم و سخت علیه برنامهی هستهای ایران، از حملات سایبری به نیروگاهها گرفته تا در اختیار نگذاشتن فناوریها، ایران توانست اورانیوم 20 درصد را غنی کند.
کمبودها: این گزارش در بخش دیگری به کمبودهای سیاستهای آمریکا در قبال ایران نیز اشاره کرده است. «سیاستهای آمریکا اگرچه ممکن است برنامهی هستهای ایران را کُند کرده باشد، اما پیشرفت برنامهی هستهای این کشور را متوقف نکرده است.» گزارش بهدرستی اشاره میکند که «این سیاستها [فشار علیه ایران] به پیشرفت در مذاکرات هستهای منجر نشده است (تحریمها، اقتصاد ایران را تضعیف کرده است. با این حال سیاستها و اقدامات این کشور را تغییر نداده است). تلاشها برای منزوی کردن ایران نفوذ این کشور در منطقه را به طور قابل توجهی کاهش نداده است.»
ریسکها: در این گزارش، به خطرات اعمال فشار علیه ایران نیز اشاره شده است: «سختیهای مربوط به تحریمها احتمالاً در حال افشاندن بذر دور شدن درازمدت میان مردم ایران و آمریکاست.» این گزارش در قسمت خطرات رفتار توأم با فشار علیه ایران اضافه میکند که «پس از سی سال تحریم و تلاش برای منزوی کردن ایران، تردیدهای زیادی دربارهی این مسئله ایجاد شده است که فشار به تنهایی میتواند تصمیمهای سران ایران را تغییر دهد. همزمان به نظر میرسد ریسکهایی مربوط به اتکای بیش از اندازه بر این مسیر وجود دارد.» و در بیان خطرات توصیه میکند: «تقویت مسیر دیپلماتیک، که شامل قول حذف تحریمها در ازای همکاری قابل تأیید باشد، میتواند به پایان دادن به بنبست و دستیابی به توافقی هستهای کمک کند.»
تأثیر مذاکره دربارهی توافق هستهای با ایران بر دیگر منافع آمریکا
این گزارش اشاره میکند که «سیاستها و اقدامات ایران به طور بالقوه تقریباً بر روی همهی چالشها و منافع آمریکا در خاورمیانه میتواند مؤثر باشد.» با قبول این پیشفرض، این موضوع را بررسی کرده است که «چگونه یک توافق هستهای که به گفتوگوی گسترده منجر شود، میتواند بر دیگر منافع آمریکا در منطقه مؤثر باشد.»
امنیت اسرائیل: در خصوص تأثیر «توافق هستهای با ایران» بیان شده است که در کوتاهمدت، «هرگونه تغییر در سیاست آمریکا در قبال ایران، احتمالاً دستکم در وهلهی نخست، با واکنش منفی اسرائیل روبهرو خواهد شد.» هرچند بلافاصله به اثرات بلندمدت آن بر این کشور اشاره شده و عنوان شده است: «اگرچه دستیابی به توافقی هستهای، که با گذشت زمان پایدار باشد، میتواند توسط اسرائیل گامی مثبت تلقی شود.»
تأثیر بر کشورهای حوزهی خلیج فارس: در گزارش «پروژهی ایران» آمده است: «عربستان و دیگر کشورهای حوزهی خلیج فارس، از اعمال فشار بر ایران و تلاش برای منزوی کردن این کشور حمایت کردهاند. با این حال، هرگونه تلاش آمریکا برای کاهش تنش با ایران و کاهش احتمال درگیری در منطقه، احتمالاً با استقبال آنها روبهرو خواهد شد.» اکنون با توافق هستهای با ایران و مخالفت شدید کشورهای عرب حاشیهی خلیج فارس با این موضوع، به روشنی مشخص است که چنین تحلیلی درست نبوده است.
تأثیر بر امنیت خلیج فارس: در خصوص تأثیر توافق هستهای با ایران، اشاره شده است: «توافق پایدار هستهای با ایران به بهبود امنیت خلیج فارس کمک خواهد کرد و میتواند راه را برای دستیابی نهایی به توافقنامهی امنیتی منطقهای، که حتی شامل ایران باشد، فراهم کند.»
تأثیر بر مدیریت چالشهای افغانستان، عراق و سوریه: در مورد کشورهایی که ایران در آنها نفوذ دارد، تلاش شده است تا «منافع مشترک» بین ایران و آمریکا قلمداد شود: «مذاکره برای دستیابی به توافقی هستهای میتواند مذاکرات دوجانبه دربارهی عراق و افغانستان را که مدتهاست به تعویق افتاده است، میسر کند؛ دو کشوری که ایران و آمریکا در آنها منافع مشترکی دارند.»
تأثیر بر واکنشپذیری راهبردی آمریکا بر بیداری عربی: «تلاشهای آمریکا برای منزوی کردن و اعمال فشار بر ایران، تبدیل به یکی از نمادهای خصومت آمریکا با اسلام، دستکم از نگاه مسلمانان شده است. اگر مذاکره دربارهی توافق هستهای به بحثهای دیگر و حتی مناسبات سازندهتر با ایران منجر شود، این شاخص خصومت احتمالاً برطرف خواهد شد.»
تأثیر بر تلاشهای ضدتروریسم: «توافق هستهای با ایران میتواند فرآیند طولانی شناسایی و پیگیری منافع مشترک هستهای را آغاز کند که براساس آن، در نهایت (در درازمدت)، حتی میتواند نهادهای اطلاعاتی دو کشور را قادر به تبادل اطلاعات دربارهی القاعده و دیگر شبکههای تروریستی کند که هر دو کشور ایران و آمریکا را هدف قرار دادهاند.»
تأثیر بر سلامت اقتصادی خاورمیانه: توافق هستهای با ایران میتواند به حذف برخی از تحریمها منجر شود که میتواند به ثبات اقتصادی در منطقه کمک کند و همزمان به کاهش انحراف در الگوهای تجاری منطقه و مشکلات مربوط به فساد مالی منجر شود. هرگونه تغییرات میتواند به تحقق هدف درازمدت آمریکا برای تقویت اقتصادهای پُرمعضل بسیاری از کشورهای عربی کمک کند.
با توجه به گزارش «پروژهی ایران»، اندیشکدهی برهان پژوهشی راهبردی در این زمینه انجام داده که هدفش تبیین رویکرد دوجانبه، یعنی فشار و دیپلماسی، است. این پژوهش راهبردی را که با عنوان «سه دهه آزمون برای همهی گزینهها علیه ایران» مورد تحقیق قرار گرفته است میتوانید از اینجا دانلود کنید.