جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۳ بهمن ۱۳۹۲ - ۲۱:۳۰

گپی‌خواندنی‌با"رهی"سرزمین کهن+عکس

علی شادمان در ایلام متولد شده و با حمایت پدر و مادرش به دنیای سینما راه یافته است؛ همان پسرک بیمار و نحیفی که در فیلم سینمایی «میم مثل مادر» به کارگردانی مرحوم رسول ملاقلی‌پور دیدیم. او این روزها در سریال سرزمین کهن نقش ​رهی​ را بازی می‌کند.
کد خبر : ۱۶۳۵۳۶
او بعد از فیلم میم مثل مادر در فیلم‌های دیگری چون صد سال به این سال‌ها، زمانی برای دوست داشتن، کلانتری غیرانتفاعی، رویای سینما و طبقه حساس بازی کرده و حالا دیگر برای خودش مردی است. دو سال از زندگی علی شادمان در سرزمین کهن گذشته است. او در این سریال شخصیتی به نام رهی را بازی می‌کند و با آن بزرگ شده و بزرگ‌شدنش را به نمایش گذاشته است؛ اگر چه علی شادمان از همان کودکی هم بزرگسال به نظر می‌رسید!

در سرزمین کهن، بزرگسالی رهی را شهاب حسینی بازی کرده است. شما امسال با فیلم طبقه متوسط در جشنواره حضور دارید که شهاب حسینی آن را کارگردانی کرده است! در زمان بازی در سریال سرزمین کهن ایشان را می‌شناختید و ضرورتی داشت که با هم هماهنگ باشید؟

سال 86 در جشنواره فیلم کودک با آقای حسینی ملاقات کوتاهی داشتم. من یکی از طرفداران پر و پا قرص او هستم و بی‌نهایت برایش احترام قائلم. معتقدم شهاب حسینی مهم‌تر از این‌که یک هنرمند خوب باشد یک انسان درست است. از همان زمان دوست داشتم با ایشان کار کنم و چند بار هم فیلم‌هایی پیشنهاد شد که قرار بود ما با هم بازی کنیم، اما هر کدام به دلیلی میسر نشد تا این‌که مشخص شد قرار است در سرزمین کهن شهاب حسینی نقش بزرگسالی رهی را بازی ‌کند و زمانی این مساله مطرح شد که 80 درصد از صحنه‌های مربوط به بازی من تصویربرداری شده بود. البته فهمیدم آقای حسینی خیلی جدی بازی مرا دنبال کرده‌اند، راش‌های سریال را دیده اند و ترتیبی اتخاذ شده که با هم ملاقات داشته باشیم. درباره این نقش و ​ سریال با هم گفت‌وگو کردیم. خدا را شکر شهاب حسینی از بازی من برای کودکی و نوجوانی شخصیت رهی راضی بود و خیلی به من لطف داشت. همان زمان چیزهایی درباره فیلم طبقه حساس به من گفتند تا این‌که امسال از طرف ایشان با من تماس گرفته شد و کار را شروع کردیم. واقعا تجربه لذتبخشی بود.

پس نشد تم‌های مشترکی برای این شخصیت تعریف کنید!

من همیشه دوست دارم متفاوت بازی کنم. از همه بازیگران خوب نکات بازیگری را یاد بگیرم و از مجموعه این عناصر بازی خود را بسازم. بنابراین حتما در این مجموعه عناصری از بازی شهاب حسینی هم ارائه کرده‌ام.

مثلا چه عناصری؟

خیلی چیزها. مثل فرم نگاه شهاب حسینی که ممکن است خیلی از آن استفاده کنم.

زمانی که سرزمین کهن شروع شد سیزده ساله بودید. چند وقت درگیر این سریال بودید و آیا ما بزرگ شدن شما را ​ همراه رهی در سریال می‌بینیم؟

نقش رهی اردکانی در واقع از هشت سالگی این شخصیت شروع می‌شود و در سیزده چهارده سالگی به پایان می‌رسد. ما رشد او را در سریال می‌بینیم، اما این روند بر اساس بزرگ شدن خود من نبود چون به دلیل مشکلات جوی و... باید به صورت منقطع این سنین تصویربرداری می‌شد. ممکن بود یک روز نقش رهی در هشت سالگی را بازی کنم و فردای همان روز نقش چهارده سالگی او را. همراهی آقای تبریزی، حاتمی و دیگر عوامل فیلم کمک کرد تا بتوانم این کار را انجام دهم.

طبیعتا این کار به کمک گریم و نماهایی که قد شما را بلندتر نشان بدهد، انجام شد.

بله، بسته به سنین مختلف تفاوت‌هایی در ظاهر و نوع بازی‌ام هست که کمک کرده رشد رهی باورپذیر به نظر برسد.

در زمینه بازیگری آموزش هم دیده‌اید؟

من در زمینه بازیگری تحصیلات آکادمیک ندارم و هر آنچه یاد گرفته​ام چیزهایی است که در این سال‌ها از بزرگان این عرصه آموخته‌ام.

قصد دارید در این رشته تحصیل کنید؟

نه. من همین الان مطالعاتی درباره سینما و تاریخ سینما و بازیگری دارم. از آنجا که معتقدم بازیگری فقط نقش بازی‌کردن نیست و به دیدگاه فلسفی آدم‌ها، جوهر وجودی‌شان و علوم انسانی مرتبط است، کتاب‌های فلسفی هم می‌خوانم. البته می‌دانم هیچ وقت دانش انسان در هیچ زمینه‌ای به تکامل نمی‌رسد. همیشه چیزهایی برای کشف کردن و یاد گرفتن وجود دارد، اما من ترجیح می‌دهم بازیگری را با تجربه کردن یاد بگیرم چون اصلا دوست ندارم در این رشته در دانشگاه تحصیل کنم.

قصد دارید در دانشگاه چه رشته‌ای بخوانید؟

رشته دبیرستانی‌ام تجربی است و به دندانپزشکی علاقه دارم. امیدوارم بتوانم در همین رشته وارد دانشگاه بشوم.

الان 18 سال دارید و از زمانی که نقش رهی را بازی کردید حسابی بزرگ شده‌اید. الان که بازی خودتان را می‌بینید چه حسی دارید؟

رهی ماحصل دو سال از عمر من بوده و پنج سال بعد از تولید به نمایش درآمده است. تماشای آن برای من بسیار لذتبخش، اما کمی با حسرت همراه است؛ چرا که دوست داشتم سرزمین کهن بلافاصله بعد از تولید پخش می‌شد. اگر این اتفاق می‌افتاد، می‌توانستم نتیجه کارم را همان موقع ببینم و خودم را برای کارهای بعدی اصلاح کنم​ چون کارکردن با آقای تبریزی برای من آرزو بود، نه‌تنها کارکردن، بلکه دیدن ایشان از نزدیک برای من آرزو بود. همین که دو سال در کنار آقای تبریزی کار کرده‌ام برای من مثل کلاس درس است. من توانستم به لطف ایشان در سریالی بازی کنم که درباره تاریخ و سرگذشت ایران زمین است؛ تاریخ تلخ و شیرین و پستی و بلندی‌های بسیاری که ایران پشت سر گذاشته و اگر ایثار مردمش نبود، این گونه استوار باقی نمی‌ماند.

و البته نقش اصلی آن به شما واگذار شد!

بله، رهی اردکانی یکی از همین مردم است، یکی از همان‌هایی که ایثار کردند تا کشورشان برپا و برجا بماند. سرزمین کهن، تاریخ را با بیانی شیرین از زبان رهی روایت می‌کند. اما باید تاکید کنم این سریال اصلا سیاسی نیست، بلکه داستان زندگی فردی به نام رهی است که اتفاقات تاریخی در زندگی‌اش تاثیرگذار است، اما به شکل مستقیم به سیاست اشاره‌ای ندارد. قصه فیلم بشدت شیرین و دوست‌داشتنی است و برای من رهی بهترین شخصیتی است که تا به حال بازی کرده ام.

چرا؟

چون رهی شباهت‌هایی به خودم دارد و در تکامل شخصیت من نقش داشته است. رهی بسیار فهمیده و با شعور است، از همان دوران کودکی یاد می‌گیرد به همه چیز توجه داشته باشد و از هوشش استفاده کند و فهمیده باشد. رهی اهل مطالعه است، سریع قضاوت نمی‌کند و آگاهانه و با فکر تصمیم می‌گیرد. این برای من خیلی شیرین و ارزشمند است که چنین نقشی را بازی کرده‌ام.

به بهانه رهی حسابی از خودتان تعریف کردید!

نه، من اصلا نگفتم این صفات در من وجود دارد. منظورم این بود که نسبت به رهی حس همذات‌پنداری دارم و این حس، دلایل خودش را دارد. مابقی مواردی که به آنها اشاره کردم آن دسته از خصوصیات رهی بود که بر شخصیت من تاثیر گذاشت.

بگذارید حدس بزنم چرا با رهی همذات‌پنداری می‌کنید. او مانند خود شما از یک دنیای کوچک خانواده‌اش به دنیایی وارد می‌شود که با خاستگاه اجتماعی‌اش تفاوت زیادی دارد. ممکن است به اندازه رهی از ناملایمات، نامهربانی‌ها و رفتارهای غرورآمیز و سبکسرانه کسانی مانند شاپرک و خانوده‌اش رنجیده باشید و... درست است؟

این نکته را حتما ذکر کنید که من به ایلامی‌بودنم افتخار می‌کنم. هر آنچه را دارم مدیون پروردگارم هستم و بعد پدر و مادر و دیگر آدم‌هایی که مسیر زندگی من را عوض کردند. معتقدم خداوندی که این​قدر لطف به من داشت که مرا از ایلام بیاورد بین بزرگانی مانند آقای ملاقلی‌پور، آن​قدر حامی من است که اجازه ندهد ناملایمات در من تاثیر بگذارد. ممکن است حرف‌های خوبی نشنیده و نامهربانی دیده باشم، اما من سه پشتوانه خیلی محکم دارم؛ اول خدا، بعد پدر و مادرم که همیشه به من کمک کرده‌اند و باعث دلگرمی‌ام هستند. معتقدم کسی که استعداد داشته باشد، حتی اگر در محروم‌ترین نقطه دنیا باشد، مطمئنا می‌تواند به حد اعلا برسد به شرط این‌که بخواهد.

در این که شما مستعد هستید شکی نیست. من سوال را از این بابت پرسیدم که احساس می‌کنم مشترکاتی بین شما و رهی هست. هر دو به یک هنر علاقه دارید، هر دو باهوش و مستعد هستید و هر دو در مسیری قرار می‌گیرید که مطرح و تاثیرگذار شوید.

سینما، هم علاقه من است و هم ابزار من برای به تصویرکشیدن آنچه در جامعه و از مردم می‌بینم. رهی یک اتوپیا در ذهن دارد و من تا جایی که بشود سعی می‌کنم همین نگاه را داشته باشم.

آن زمان که این نقش را بازی می‌کردید چطور؟

ممکن است دانش و نگاهم به پختگی امروز نبوده باشد، اما از همان زمان احساس می‌کردم شباهت‌های زیادی بین من و رهی هست. دو سال تمام یکسره با رهی زندگی کردم. الان خواه‌ناخواه بخش بزرگی از وجود مرا رهی تشکیل می‌دهد و شخصیت‌های دیگری که بازی کرده‌ام، چون معتقدم نباید یک نقش را بازی کرد بلکه باید آن را زندگی کرد.

از چه زمانی به این نتیجه رسیدید که باید نقشتان را زندگی کنید؟

من اولین کارم را با آقای ملاقلی‌پور انجام دادم که اساس کارشان همین بود. دیگرانی که در تمام این دوران با آنها رفت و آمد و صحبت داشتم همین را به من آموختند. به جرات می‌گویم هیچ کدام از نقش‌هایم را بازی نکردم، چون معتقدم بازی کردن نقش فیلتری ایجاد می‌کند که سبب می‌شود تماشاچی نتواند به صورت واضح و شفاف با شخصیت ارتباط برقرار کند. من همیشه تلاش کرده‌ام این فیلتر را کنار بزنم و خودم را در قالب شخصیت ارائه کنم.

می‌خواهید دندانپزشکی باشید که در کنارش بازیگری هم می‌کند؟

سینما عشق و علاقه من است، اما متاسفانه سینمای ایران مرا به لحاظ فکری و هنری ارضا نمی‌کند. بنابراین دوست دارم یک پزشک باشم و در کنارش کار درست انجام بدهم. می‌خواهم توان انتخاب داشته باشم، نه این‌که به خاطر مسائلی مانند مشکل مالی که البته خدا را شکر به هیچ وجه این مشکل را ندارم، هر نقشی را قبول کنم. دوست دارم دستم برای انتخاب کردن باز باشد و نمی‌خواهم سینما مرا به جایی بکشاند که دوست ندارم. اگر این اتفاق بیفتد حتما از سینما خداحافظی می‌کنم.