بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون با بیان این که امیدوار است هزاران تختی در ایران وجود داشته باشند، افزود: من از چهار سالگی بازی فوتبال را میدیدم و پیگیری میکردم. ما ملت بافرهنگی هستیم و همان طور که سعدی میگوید، بیا که نوبت صلح است و دوستی، ما نیز باید همواره به دنبال عشق و دوستی و صلح و محبت باشیم.
وی خاطرنشان کرد: فکر نکنم در هیچ کشوری به اندازه ایران گذشت و انسانیت و بزرگواری وجود داشته باشد. اگر انگلیسیها شکسپیر را دارند، آلمانیها گوته را دارند، ما هم هزاران هنرمند، ورزشکار و پهلوان داریم که نامشان همواره جاودان است. هر چه یاد گرفتهام از پهلوانان و قهرمانان بود و بس و در ادامه مطالبی را از اساتید دیگر آموختم.
مشایخی با انتقاد از صحبتهای رضا عطاران در نشست خبری یکی از فیلمهای جشنواره فیلم فجر تصریح کرد: شما برای این که مردم را بخندانید، میتوانستید بگویید "از بالای درختی میپرم پایین، حتی اگر پایم بشکند و مردم بخندند، مشکلی نیست اما آن حرفی که شما زدید و من رویم نمیشود، در اینجا بگویم کاملا بیاخلاقی بود. این را آقای عطاران میگویند ادب؟ این حرف شما کاملا بیادبانه بود و من برای آن واقعا متاسف هستم.
او در بخش دیگری از صحبتهای خود در پاسخ به سوالی در مورد حضورش در اسپانیا برای جبران برخی حاشیههای پیش آمده در شبکههای اجتماعی نسبت به لیونل مسی گفت: کوچکترین آدم ایران هستم و اصراری برای انجام این کار نداشتم. مطمئن باشید اگر کسی این بیادبی را انجام داده، ایرانی نبوده است. من خجالت کشیدم وقتی این رفتارها را دیدم. مسی ورزشکار درجه یک جهان است و میخواهم بپرسم اگر در آن زمان به تختی توهین میشد آیا خوشمان میآمد؟ احساس کردم که در آن زمان باید نسبت به این حرکت اعتراض کنم. گفتم که با کمک هنرمندان بزرگ و چهرههای شناخته شده ایران این حرکت را انجام دهیم. در غیر این صورت شاید میگفتند که جمشید مشایخی این کار را برای خودش انجام داده است اما بدانید مردم ایران مردمی بااخلاق و بافرهنگ هستند. من خاک پای مردم ایران هستم.
او همچنین در پایان این نشست خاطرهای را از سالهای دور خود تعریف کرد و گفت: در سال 52 علی حاتمی میخواست شش داستان از مولانا را کار کند و برای همین در مرداد ماه عازم یزد شدیم. در آن زمان وقتی به یک مزرعه رسیدیم، دیدم پیرمردی مشغول کار است. به او سلام کردم و گفتم خسته نباشید. در آن هنگام پیرمرد به من نگاهی کرد و جملهای گفت که هیچ گاه از یاد من نمیرود. آن پیرمرد به من گفت: "هیچ وقت شرمنده نباش."