درهمین بندها هم این تصورنادرست تصحیح شده است که اقتصاد مقاومتی به معنای کشیدن حصاری به دور کشور نیست بلکه تاکید شده است که اقتصاد کشورمی بایستی با تکیه برامکانات داخلی قدرتمند شده و برون گرا باشد.
برون گرا بودن هم درمتکثر شدن تولیدات صنعتی،کاهش صادرات نفت خام و درعوض افزایش صادرات فرآورده های نفتی و گازی و... دیده شده است.
دربندهای دیگرهم برمدیریت مصرف منابع بخصوص انرژی و سایرکالاهای کمیاب تاکید شده است که چنین مدیریتی می تواند ازطریق بهینه سازی مصارف عملیاتی شود.
ابلاغیه ای که ازسوی رهبرمعظم انقلاب در23 بند ابلاغ شده تماما بر مبنای همین استراتژی یعنی تکیه برامکانات داخلی، مدیریت مصرف و برونگرا بودن اقتصاد طراحی شده است.
برای پیشرفت اقتصادی کشوراگر چه سیاست های دیگری از جمله درباره اصل 44 قانون اساسی ابلاغ شده است ولی تبیین مفهوم «اقتصاد مقاومتی» و تعیین «سیاست های کلی اقتصاد مقاومتی» حاوی نکاتی است که نقاط قوت سیاست های کلی ابلاغ شده در گذشته را تقویت می کند و از آن طرف هم راه های منطبق کردن اقتصاد کشور با شرایط روز داخلی و خارجی را به روشن ترین وجه ممکن بیان کرده است.
پیش ازاین برخی این تصور نادرست را رواج می دادند که اقتصاد مقاومتی به معنای حرکت در مسیرریاضت اقتصادی و درون گرا شدن اقتصاد کشور یا گوشه گیری اقتصادی است در حالی که این ابلاغیه نشان می دهد پویایی، قوی سازی اقتصادی درعرصه داخلی و خارجی و نهایتا افزایش سطح رفاه عمومی مردم با استناد به آموزه های دین مبین اسلام هدف اساسی مورد نظررهبرمعظم انقلاب بوده است.
برهمین اساس هم در بخشی از این ابلاغیه تصریح شده است: پیروی ازالگوی علمی و بومی برآمده از فرهنگ انقلابی و اسلامی، عامل شکست و عقب نشینی دشمن درجنگ تحمیلی اقتصادی علیه ملت ایران خواهد شد، همچنین اقتصاد مقاومتی خواهد توانست در بحران های رو به افزایش جهانی، الگویی الهام بخش ازنظام اقتصادی اسلام راعینیت بخشد و زمینه و فرصت مناسب را برای نقش آفرینی مردم و فعالان اقتصادی در تحقق حماسه اقتصادی فراهم کند.
اما به یاد داشته باشیم بهترین ایده ها نیزمی توانند خروجی نامناسبی داشته باشند اگرمدیران اجرایی اعتقادی و باوری به آن نداشته باشند.
مدیرانی که در بن مایه تفکر اقتصادی شان اعتقاد به لیبرالیسم داشته باشند مجریان خوبی برای سیاست هایی چنین مهم واثربخش نخواهند بود.
افرادی که ازاساس باوری به این مسائل ندارند بزرگ ترین موانع تحقق چنین سیاست هایی هستند.
این گروه اگرچه به ظاهراقدامی برای درمحاق قراردادن چنین موضوعاتی نمی کنند ولی آنچنان درلابه لای بوروکراسی فرسوده به اصل و روح مسئله سوهان می زنند که تو گویی چنین برنامه ای هیچ آورده ای برای کشورنخواهد داشت.
پس ضروری است که حتما افراد و اشخاصی برای عملیاتی کردن چنین مقوله مهمی اقدام کنند که اولا باورداشته باشند که اقتصاد ملی را حتما باید درچنین ریلی قرارداد و ثانیا می بایست از روحیه ای جهادی برخودارباشند تا از پس مشکلات پیاپی آن برایند.
درغیراین صورت مدیری فرسوده،خسته و کم حوصله که باید بیشتراستراحت کند وکمترکار، نمی تواند برای سیاستی که کاربیشترو خواب کمترمی طلبد گزینه مناسب و شایسته ای باشد.
ولی آیا دولت برای دستیابی به چنین هدف والایی تغییری درآرایش تیم اقتصادی خود خواهد داد؟