"صراط" - در پي خيزش گسترده مردمي در مصر كه به عقيده بسياري از تحليلگران نقطه آغازين آن انتخابات اخير مجلس مصر است و بر اثرنقلاب مردم تونس به خيزش گفته شده تبديل شد و استفاده انقلابيون در مراحل اوليه اين خيزش ازوسايل ارتباطي مانند اينترنت و تلفن همراه و اقدام رژيم حاكم در ايجاد محدوديت براي دسترسي به اين وسايل ؛ از سويي بعضي به مقايسه اين خيزش مردمي با حوادث بعد از انتخابات رياست جمهوري سال گذشته در كشور پرداختند و اين دو حركت را از يك جنس دانستند و از سوي ديگر بقاياي فتنه سبز نيز با الهام بخش خواندن حوادث سال گذشته كشور براي مردم مصر و تونس ؛ زمينه را براي سواستفاده و دادن تنفس مصنوعي به جسد بي جان فتنه مناسب دانستند اما بنظر مي رسد تفاوتهاي بنياديني بين اين دوحركت وجود دارد كه ماهيت و جنس آنها را از هم متمايز مي سازد كه صراط نيوز ذيلا به بعضي از نقاط مهم تفاوت اشاره مي كند.
1.نقطه شروع دو حركت ادعاي وقوع تقلب در انتخابات است.اما در ايران مردم در انتخاباتي شركت كردند كه با ثبت ركورد 85 در صدي حضور؛آن را جاودانه ساختند.فرد پيروز؛ رييس جمهور دور قبل است كه طي 4 سال دوره اول رياست خود با كارو تلاش مستمرحداقل دو بار به تمام شهرهاي كشور سفر كرد و با مردمي در اقصي نقاط كشور كه بعضا از دسترسي به يك مسوول درجه چندم نيز محروم بودند ارتباطي چهره به چهره بر قرار كرد و از نزديك در جريان مشكلات آنها قرار گرفت وبراي حل آنها اقداماتي نيز انجام داد. همه قراين و شواهد نيزحاكي از پيروزي قاطع او در انتخابات بود. ازطرفي رقيب اصلي او بعد از 20 سال غيبت از صحنه سياسي كشور پاي به عرصه رقابتهاي انتخاباتي مي گذاشت و با توجه به تغيير اساسي تركيب راي دهندگان؛ جز بخش اندكي؛ بقيه ذهنيتي از سوابق او نداشتند و همان بخش نيز با توجه به ائتلافها و حمايتهاي گروههايي كه همخواني با سابقه و افتخارات وي نداشتند، نسبت به راي به او دچار ترديد شدند.از سويي وي فرصت چنداني براي تبليغات و معرفي برنامه هاي خود نداشت و غير از تعداد اندكي از مراكز استانها فرصت سفر انتخاياتي چنداني نيز پيدا نكرد. لذا پيروزي رييس جمهور فعلي در انتخابات امري قابل پذيرش بود. رقيب اصلي و همكارانش نيز عليرغم فرصت موجود رسيدگي به شكايات انتخاباتي و تمديد كم سابقه آن وهمكاري بيدريغ شوراي نگهبان به عنوان ناظر انتخابات، نتوانستند دليلي براي وقوع تقلب ارائه كنند و حتي ازهمكاري و طرح شكايت و پيگيري موضوع از مجراي قانوني طفره رفتند و با توجه به خالي بودن دستشان از ارائه دليل به نظريه هاي مضحك و تاريخي "داماد لرستان" متوسل شدند. ضمن اينكه مردم نيز به نظام درحفظ و حراست از رايشان اعتماد داشتند و علامت آن هم همان حضور 85 در صدي در انتخابات است. اما در مصر رژيم حاكم براي نمايش مشروعيت خود به افكارعمومي داخلي و بين المللي از چندي قبل از انتخابات مجلس اين كشور، با استفاده از همه ابزارها سعي در ترغيب مردم به شركت در انتخابات مي كرد و به انواع ترفندها براي كشاندن مردم پاي صندوقهاي راي متوسل شد كه عليرغم همه اين اقدمات به خاطر بي اعتمادي مردم به برگزاري انتخاباتي سالم و حفظ آراء خود كه نشات گرفته از روند برگزاري انتخابات در اين كشور است، استقبال مناسبي از انتخابات نشد؛ گروههاي مخالف با سردي با آن برخورد كردند و در جريان فرايند آن نيز اشكالات متعدد كه باعث خدشه به آرا مي شد بروز كرد و سرانجام بر خلاف تمام پيش بيني ها از سوي ناظران مستقل وبي طرف و عليرغم نارضايتي گسترده مردم از حزب حاكم كه در جريان خيزش اخير شكل عيني به خود گرفته است؛ نتيجه به طرز باورنكردني قاطعانه به نفع حزب حاكم اعلام شد و در حقيقت هيچ ناظر بي طرفي نتوانست اين نتيجه را بپذيرد.
2.دو نظام موجود در دو كشور نيز كه انتخابات در چارچوب آن برگزار شد با هم تفاوتهاي اساسي دارند.در ايران مردم در سال 1357 با انقلاب اسلامي به مقابله با رژيمي برخواستند كه عليرغم وجود اكثريت متدين و مذهبي در كشور؛ سياست اسلام ستيزي و گسترش فساد سرلوحه سياستهاي داخلي آن بود و دست آن درساير زمينه ها براي ارئه دستاورد مهمي كه براي مردم قابل افتخار باشد خالي بود. درعرصه بين المللي نيز رژيم حاكم با دنباله روي محض سياستهاي آمريكا و دوستي و نزديكي با رژيم صهيونيستي به يكي ازكشورهاي منفور نزذ آزاديخواهان دنيا و بالاخص مردم مسلمان منطقه تبديل شده بود. با سقوط اين رژيم فاسد، نظامي در ايران روي كار آمد كه مسئولين آن برخواسته از دل مردم و مورد اعتماد آنها هستند و در فرايندي مردم سالارانه كه هر سال در كشور تكرار مي شود انتخاب مي شوند، اين نظام مطابق با خواست عمومي ارزشها را در داخل درحد امكان احيا كرد؛ در زمينه اقتصادي عليرغم همه تحريمها و جنگ 8 ساله؛ با برداشتن گامهاي مهم كشور را از مرحله وابستگي مطلق به مرحله ايي رساند كه اكنون در بسياري از زمينه ها خودكفا بوده و نيازي به خارج از كشور ندارد. شكوفايي علمي نيز دراكثرعلوم و تكنولوژيهاي پيشرفته از دستاوردهاي مهم اين نظام است.درعرصه بين المللي نيز با بدست آوردن استقلال سياسي ، ايران به يكي از بازيگران مهم منطقه ايي و حتي بين المللي تبديل شده است لذا مردم نظام خود را با اينهمه خدمات كه موجب غرور و افتخار آنهاست دوست دارند و براحتي حاضر به دست كشيدن از آن نبوده ونيستند. اما درمصر نظام فعلي در هيچ زمينه ايي دستاوردي براي عرضه به مصريان ندارد. فساد گسترده در وابستگان حزب حاكم و به طور ويژه در خانواده مبارك ، گسترش فساد در جامعه توسط اين رژيم و اسلام ستيزي از ويژگيهاي اين رژيم است. به علاوه رژيم مبارك؛ مصربا سابقه تمدني چندهزارساله ومصرعبد الناصر را كه پيشرو؛ رهبر و الهام بخش جهان عرب بود و براي دفاع از حقوق ملت فلسطين با رژيم صهيونيستي وارد جنگ شد به مرحله ايي از خفت و خواري رساند كه دنباله رو آمريكا ودوست وهم پيمان اسراييل است ودستانش با تكميل محاصره غزه به خون كودكان فلسطيني آلوده است. در زمينه اقتصادي عليرغم دريافت ساليانه دو ميليارد دلار كمك مالي از امريكا طي سي سال گذشته كه مصر را در رتبه دوم دريافت كندگان كمك مالي از آمريكا بعد از رژيم صهيونيستي قرار مي دهد طبق آمار 40 درصد مردم زير خط فقر زندگي مي كنند و سطح معيشت بسيار پايين بوده و ركود تورمي از مشكلات اساسي اقتصاد اين كشور است و دست آن از علوم و تكنولوژيهاي پيشرفته نيزخالي است و در اين زمينه جز كشورهاي عقب مانده محسوب مي شود و مردم شاهد تحقير و از دست دادن كرامت خود در طول دوره مبارك هستند و در حقيقت مصر فعلي شباهت زيادي با ايران قبل از انقلاب اسلامي پيدا كرده است.لذا در مجموع با قاطعيت مي توان گفت كه انگيزه ها در اين دو نظام براي اعتراض يكسان نيست.
3.اعتراضات در ايران متمركزدرتهران بود و سياهي لشگر آن راي دهندگان به فرد بازنده انتخابات بودند كه با توجه به داشتن اكثريت درتهران تصور مي كردند بايد دركل كشور نيز فرد مورد نظر آنهاحايز اكثريت مي شد.آنها ابتدا با تعداد قابل توجهي در صحنه ظاهر شدنداما بتدريج با روشنگري انجام شده ازسوي مسولين ؛ رسيدگي به شكايات وخالي بودن دست مدعيان و مهمتر از همه درايت و مديريت مويد به تاييدات الهي توسط رهبري از تعدادشان كاسته شد.وجهه مردمي اوليه آن نيز تدريجا از دست رفت و با ورود فعال گروههاي معاند نظام مانند منافقين ؛ سلطنت طلبان و بهاييان و دست زدن به اقدامات راديكال و ساختار شكنانه در بعد سياسي-مذهبي و تخريب و اوباش گري در بعد ميداني ؛مشروعيت احتمالي كه در نگاه اول و نگاه از نزديك براي اعتراض ايشان قابل تصور بود از بين رفت.اوج اين فقدان مشروعيت در روزعاشورا به منصه ظهور رسيد كه اندك افراد باقي مانده در اين فتنه با عبور از تمامي خط قرمزهاي سياسي و مذهبي و عرفي جامعه خود را مقابل قاطبه مردم قرار دادند.اما درمصر بدليل نفرت عمومي از رژيم حاكم كه دلايل آن در گزينه قبلي مطرح شد؛ اعتراضات پراكنده در قاهره بتدريج كل قاهره و تمام مصر را دربرگرفت و تبديل به يك خيزش سراسري وعمومي شد و مردم از تمام اقشار و طبقات يكصدا فرياد مي زنند كه ما خواستار رفتن مبارك و سقوط رژيم اوهستيم.خبري از تخريب و اوباش گري نيز بين معترضان نيست و مردم با برگزار كردن تظاهرات آرام ؛پيگير استيفاي حقوق خود هستند.
4.در ايران مردمي كه نتيجه انتخابات را پذيرفتند ابتدا با صبر و حوصله منتظر رسيدگي دستگاههاي مسئول به شكايات معترضان شدند و در مراحل اوليه شكل گيري حوادث بعد از انتخابات و تا چند ماه بعد ازآن حضور مردمي در دفاع از نظام مورد علاقه مردم چندان چشمگير نيست اما تدريجا با جهت گيري معترضين و افراد صحنه گردان به سمت و سوي اصل نظام؛ قانون شكني گسترده و زير پا گذاشتن شعاير مذهبي مانند روزه خوري آشكار در روز قدس و بعد از آن حرمت شكني روزعاشورا ؛دست زدن به اقدامات غير قانوني و سلب امنيت عمومي و ورود گروههاي معاند به صحنه ؛اكثريت مردم با محبت و عشق وعلاقه به نظامشان وارد صحنه شده وبا حضور گسترده خود فتنه را مهار كردند كه اوج اين حضور 9 دي و سپس 22 بهمن است. اما در مصر نه تنها كسي حاضر به دفاع از نظام مبارك نيست بلكه دامنه اعتراضات مردمي روز به روز در حال گسترش است و رنگ مردمي تري به خود گرفته است و همه طبقات و گروهها در آن شركت كرده و يكصدا رفتن مبارك را خواستار شده اند و جز اندكي مزدور رژيم حاكم آنهم بصورتي محدود از نظر زماني و مكاني و با توسل به اقدامات وحشيانه كسي براي دفاع از اين نظام فاسد واردعرصه نشده است.
5.واكنشهاي بين المللي نيز از نقاط افتراق اين دو حركت است. اولا با توجه به قراين و شواهد گسترده و تحليلهاي مبتني بر اين شواهد اصل حركت سال گذشته ريشه در خارج دارد و به قول رهبري مديريت آن با جريانات خارجي بود. اما بر اساس ظواهر نيز غربيها عليرغم ادعاهاي گسترده خود در دفاع از دموكراسي و راي مردم به جاي پذيرش نتيجه انتخابات با رسانه هاي خود تمام وقت در خدمت فتنه گران و ترويج ادعاي دروغ تقلب قرارگرفتند و با تمام ابزار وامكانات خود به پشتيباني از آنها پرداختند و در اين راه كوتاهي نكردند و با هدف ساقط كردن نظام در بهترين حالت وارد صحنه شدند.دولتهاي دست نشانده منطقه ايي نيز از اين مسئله مستثني نبودند وكمك هاي مختلف خود را در خدمت فتنه گران قرار دادند.از سويي تمام آزاديخواهان عالم و ملتهاي مسلمان منطقه با نگراني شاهد و نظاره گر اوضاع بودند و با تمام وجود براي مهار فتنه سال گذشته و موفقيت نظام در دفع آن دعا مي كردند. اما در مصر حركت كاملا خودجوش و دار نزوا بوده و از پشتيباني هيچ ابرقدرتي بهره نمي برد و اساسا دستگاههاي اطلاعاتي آمريكا به خاطر ضعف در پيش بيني اين خيزش در داخل آمريكا مورد انتقاد قرار گرفته اند.غربيها و خصوصا آمريكاييها درتناقض دفاع از ارزشهاي مورد استنادغربي مثل دموكراسي و حق انتخاب از سويي و از دست دادن منافع مهم و استراتژيك در منطقه از سوي ديگر گرفتار آمده و با سردرگمي هر روز يك موضع اتخاذ مي كنند و با رسانه هاي خود براي ايجاد تفرقه در صفوف انقلابيون مصري بهره مي گيرند و سعي در ربودن انقلاب مصريها و سوار شدن بر امواج آن جهت تحقق منافع نامشروع خود را دارند.رژيمهاي دست نشانده نيزبا نگراني نظاره گر اوضاع بوده و با رژيم حاكم ابراز همبستگي مي كنند وبا ترس و دلهره به انتظار تحقق سرنوشت محتوم خود نشسته اند و يكي يكي از ترس فراگير شدن دامنه اعتراضات به كشورهاي خود به انجام اصلاحات سطحي پرداخته اند.از طرفي ملتهاي مسلمان منطقه وآزاديخواهان جهان نيز با ابراز همبستگي با مردم مصر براي موفقيت انقلاب انها دعا كرده و همه براي رفتن مبارك و جايگزيني آن با نظامي كه در جهت منافع ملتهاي منطقه گام بردارد دست به دعا نشسته اند.
لذا در مجموع به نظر مي رسد جنس اين دو حركت يكي نبوده و نهايت ساده انديشي است كه با اتكا به وجود چند شباهت ظاهري اين دو را يكي و داراي ماهيت واحد بدانيم و البته بنظرميرسد اين موضوع بيشتر از فرصت طلبي فتنه گراني كه اخيرا در وضعيت احتضار بسر مي برند و به مصداق "الغريق يتشبث بكل حشيش" به هرچيزي براي دميدن روح در كالبد بي جان فتنه متوسل مي شوند؛ نشات گرفته است.
1.نقطه شروع دو حركت ادعاي وقوع تقلب در انتخابات است.اما در ايران مردم در انتخاباتي شركت كردند كه با ثبت ركورد 85 در صدي حضور؛آن را جاودانه ساختند.فرد پيروز؛ رييس جمهور دور قبل است كه طي 4 سال دوره اول رياست خود با كارو تلاش مستمرحداقل دو بار به تمام شهرهاي كشور سفر كرد و با مردمي در اقصي نقاط كشور كه بعضا از دسترسي به يك مسوول درجه چندم نيز محروم بودند ارتباطي چهره به چهره بر قرار كرد و از نزديك در جريان مشكلات آنها قرار گرفت وبراي حل آنها اقداماتي نيز انجام داد. همه قراين و شواهد نيزحاكي از پيروزي قاطع او در انتخابات بود. ازطرفي رقيب اصلي او بعد از 20 سال غيبت از صحنه سياسي كشور پاي به عرصه رقابتهاي انتخاباتي مي گذاشت و با توجه به تغيير اساسي تركيب راي دهندگان؛ جز بخش اندكي؛ بقيه ذهنيتي از سوابق او نداشتند و همان بخش نيز با توجه به ائتلافها و حمايتهاي گروههايي كه همخواني با سابقه و افتخارات وي نداشتند، نسبت به راي به او دچار ترديد شدند.از سويي وي فرصت چنداني براي تبليغات و معرفي برنامه هاي خود نداشت و غير از تعداد اندكي از مراكز استانها فرصت سفر انتخاياتي چنداني نيز پيدا نكرد. لذا پيروزي رييس جمهور فعلي در انتخابات امري قابل پذيرش بود. رقيب اصلي و همكارانش نيز عليرغم فرصت موجود رسيدگي به شكايات انتخاباتي و تمديد كم سابقه آن وهمكاري بيدريغ شوراي نگهبان به عنوان ناظر انتخابات، نتوانستند دليلي براي وقوع تقلب ارائه كنند و حتي ازهمكاري و طرح شكايت و پيگيري موضوع از مجراي قانوني طفره رفتند و با توجه به خالي بودن دستشان از ارائه دليل به نظريه هاي مضحك و تاريخي "داماد لرستان" متوسل شدند. ضمن اينكه مردم نيز به نظام درحفظ و حراست از رايشان اعتماد داشتند و علامت آن هم همان حضور 85 در صدي در انتخابات است. اما در مصر رژيم حاكم براي نمايش مشروعيت خود به افكارعمومي داخلي و بين المللي از چندي قبل از انتخابات مجلس اين كشور، با استفاده از همه ابزارها سعي در ترغيب مردم به شركت در انتخابات مي كرد و به انواع ترفندها براي كشاندن مردم پاي صندوقهاي راي متوسل شد كه عليرغم همه اين اقدمات به خاطر بي اعتمادي مردم به برگزاري انتخاباتي سالم و حفظ آراء خود كه نشات گرفته از روند برگزاري انتخابات در اين كشور است، استقبال مناسبي از انتخابات نشد؛ گروههاي مخالف با سردي با آن برخورد كردند و در جريان فرايند آن نيز اشكالات متعدد كه باعث خدشه به آرا مي شد بروز كرد و سرانجام بر خلاف تمام پيش بيني ها از سوي ناظران مستقل وبي طرف و عليرغم نارضايتي گسترده مردم از حزب حاكم كه در جريان خيزش اخير شكل عيني به خود گرفته است؛ نتيجه به طرز باورنكردني قاطعانه به نفع حزب حاكم اعلام شد و در حقيقت هيچ ناظر بي طرفي نتوانست اين نتيجه را بپذيرد.
2.دو نظام موجود در دو كشور نيز كه انتخابات در چارچوب آن برگزار شد با هم تفاوتهاي اساسي دارند.در ايران مردم در سال 1357 با انقلاب اسلامي به مقابله با رژيمي برخواستند كه عليرغم وجود اكثريت متدين و مذهبي در كشور؛ سياست اسلام ستيزي و گسترش فساد سرلوحه سياستهاي داخلي آن بود و دست آن درساير زمينه ها براي ارئه دستاورد مهمي كه براي مردم قابل افتخار باشد خالي بود. درعرصه بين المللي نيز رژيم حاكم با دنباله روي محض سياستهاي آمريكا و دوستي و نزديكي با رژيم صهيونيستي به يكي ازكشورهاي منفور نزذ آزاديخواهان دنيا و بالاخص مردم مسلمان منطقه تبديل شده بود. با سقوط اين رژيم فاسد، نظامي در ايران روي كار آمد كه مسئولين آن برخواسته از دل مردم و مورد اعتماد آنها هستند و در فرايندي مردم سالارانه كه هر سال در كشور تكرار مي شود انتخاب مي شوند، اين نظام مطابق با خواست عمومي ارزشها را در داخل درحد امكان احيا كرد؛ در زمينه اقتصادي عليرغم همه تحريمها و جنگ 8 ساله؛ با برداشتن گامهاي مهم كشور را از مرحله وابستگي مطلق به مرحله ايي رساند كه اكنون در بسياري از زمينه ها خودكفا بوده و نيازي به خارج از كشور ندارد. شكوفايي علمي نيز دراكثرعلوم و تكنولوژيهاي پيشرفته از دستاوردهاي مهم اين نظام است.درعرصه بين المللي نيز با بدست آوردن استقلال سياسي ، ايران به يكي از بازيگران مهم منطقه ايي و حتي بين المللي تبديل شده است لذا مردم نظام خود را با اينهمه خدمات كه موجب غرور و افتخار آنهاست دوست دارند و براحتي حاضر به دست كشيدن از آن نبوده ونيستند. اما درمصر نظام فعلي در هيچ زمينه ايي دستاوردي براي عرضه به مصريان ندارد. فساد گسترده در وابستگان حزب حاكم و به طور ويژه در خانواده مبارك ، گسترش فساد در جامعه توسط اين رژيم و اسلام ستيزي از ويژگيهاي اين رژيم است. به علاوه رژيم مبارك؛ مصربا سابقه تمدني چندهزارساله ومصرعبد الناصر را كه پيشرو؛ رهبر و الهام بخش جهان عرب بود و براي دفاع از حقوق ملت فلسطين با رژيم صهيونيستي وارد جنگ شد به مرحله ايي از خفت و خواري رساند كه دنباله رو آمريكا ودوست وهم پيمان اسراييل است ودستانش با تكميل محاصره غزه به خون كودكان فلسطيني آلوده است. در زمينه اقتصادي عليرغم دريافت ساليانه دو ميليارد دلار كمك مالي از امريكا طي سي سال گذشته كه مصر را در رتبه دوم دريافت كندگان كمك مالي از آمريكا بعد از رژيم صهيونيستي قرار مي دهد طبق آمار 40 درصد مردم زير خط فقر زندگي مي كنند و سطح معيشت بسيار پايين بوده و ركود تورمي از مشكلات اساسي اقتصاد اين كشور است و دست آن از علوم و تكنولوژيهاي پيشرفته نيزخالي است و در اين زمينه جز كشورهاي عقب مانده محسوب مي شود و مردم شاهد تحقير و از دست دادن كرامت خود در طول دوره مبارك هستند و در حقيقت مصر فعلي شباهت زيادي با ايران قبل از انقلاب اسلامي پيدا كرده است.لذا در مجموع با قاطعيت مي توان گفت كه انگيزه ها در اين دو نظام براي اعتراض يكسان نيست.
3.اعتراضات در ايران متمركزدرتهران بود و سياهي لشگر آن راي دهندگان به فرد بازنده انتخابات بودند كه با توجه به داشتن اكثريت درتهران تصور مي كردند بايد دركل كشور نيز فرد مورد نظر آنهاحايز اكثريت مي شد.آنها ابتدا با تعداد قابل توجهي در صحنه ظاهر شدنداما بتدريج با روشنگري انجام شده ازسوي مسولين ؛ رسيدگي به شكايات وخالي بودن دست مدعيان و مهمتر از همه درايت و مديريت مويد به تاييدات الهي توسط رهبري از تعدادشان كاسته شد.وجهه مردمي اوليه آن نيز تدريجا از دست رفت و با ورود فعال گروههاي معاند نظام مانند منافقين ؛ سلطنت طلبان و بهاييان و دست زدن به اقدامات راديكال و ساختار شكنانه در بعد سياسي-مذهبي و تخريب و اوباش گري در بعد ميداني ؛مشروعيت احتمالي كه در نگاه اول و نگاه از نزديك براي اعتراض ايشان قابل تصور بود از بين رفت.اوج اين فقدان مشروعيت در روزعاشورا به منصه ظهور رسيد كه اندك افراد باقي مانده در اين فتنه با عبور از تمامي خط قرمزهاي سياسي و مذهبي و عرفي جامعه خود را مقابل قاطبه مردم قرار دادند.اما درمصر بدليل نفرت عمومي از رژيم حاكم كه دلايل آن در گزينه قبلي مطرح شد؛ اعتراضات پراكنده در قاهره بتدريج كل قاهره و تمام مصر را دربرگرفت و تبديل به يك خيزش سراسري وعمومي شد و مردم از تمام اقشار و طبقات يكصدا فرياد مي زنند كه ما خواستار رفتن مبارك و سقوط رژيم اوهستيم.خبري از تخريب و اوباش گري نيز بين معترضان نيست و مردم با برگزار كردن تظاهرات آرام ؛پيگير استيفاي حقوق خود هستند.
4.در ايران مردمي كه نتيجه انتخابات را پذيرفتند ابتدا با صبر و حوصله منتظر رسيدگي دستگاههاي مسئول به شكايات معترضان شدند و در مراحل اوليه شكل گيري حوادث بعد از انتخابات و تا چند ماه بعد ازآن حضور مردمي در دفاع از نظام مورد علاقه مردم چندان چشمگير نيست اما تدريجا با جهت گيري معترضين و افراد صحنه گردان به سمت و سوي اصل نظام؛ قانون شكني گسترده و زير پا گذاشتن شعاير مذهبي مانند روزه خوري آشكار در روز قدس و بعد از آن حرمت شكني روزعاشورا ؛دست زدن به اقدامات غير قانوني و سلب امنيت عمومي و ورود گروههاي معاند به صحنه ؛اكثريت مردم با محبت و عشق وعلاقه به نظامشان وارد صحنه شده وبا حضور گسترده خود فتنه را مهار كردند كه اوج اين حضور 9 دي و سپس 22 بهمن است. اما در مصر نه تنها كسي حاضر به دفاع از نظام مبارك نيست بلكه دامنه اعتراضات مردمي روز به روز در حال گسترش است و رنگ مردمي تري به خود گرفته است و همه طبقات و گروهها در آن شركت كرده و يكصدا رفتن مبارك را خواستار شده اند و جز اندكي مزدور رژيم حاكم آنهم بصورتي محدود از نظر زماني و مكاني و با توسل به اقدامات وحشيانه كسي براي دفاع از اين نظام فاسد واردعرصه نشده است.
5.واكنشهاي بين المللي نيز از نقاط افتراق اين دو حركت است. اولا با توجه به قراين و شواهد گسترده و تحليلهاي مبتني بر اين شواهد اصل حركت سال گذشته ريشه در خارج دارد و به قول رهبري مديريت آن با جريانات خارجي بود. اما بر اساس ظواهر نيز غربيها عليرغم ادعاهاي گسترده خود در دفاع از دموكراسي و راي مردم به جاي پذيرش نتيجه انتخابات با رسانه هاي خود تمام وقت در خدمت فتنه گران و ترويج ادعاي دروغ تقلب قرارگرفتند و با تمام ابزار وامكانات خود به پشتيباني از آنها پرداختند و در اين راه كوتاهي نكردند و با هدف ساقط كردن نظام در بهترين حالت وارد صحنه شدند.دولتهاي دست نشانده منطقه ايي نيز از اين مسئله مستثني نبودند وكمك هاي مختلف خود را در خدمت فتنه گران قرار دادند.از سويي تمام آزاديخواهان عالم و ملتهاي مسلمان منطقه با نگراني شاهد و نظاره گر اوضاع بودند و با تمام وجود براي مهار فتنه سال گذشته و موفقيت نظام در دفع آن دعا مي كردند. اما در مصر حركت كاملا خودجوش و دار نزوا بوده و از پشتيباني هيچ ابرقدرتي بهره نمي برد و اساسا دستگاههاي اطلاعاتي آمريكا به خاطر ضعف در پيش بيني اين خيزش در داخل آمريكا مورد انتقاد قرار گرفته اند.غربيها و خصوصا آمريكاييها درتناقض دفاع از ارزشهاي مورد استنادغربي مثل دموكراسي و حق انتخاب از سويي و از دست دادن منافع مهم و استراتژيك در منطقه از سوي ديگر گرفتار آمده و با سردرگمي هر روز يك موضع اتخاذ مي كنند و با رسانه هاي خود براي ايجاد تفرقه در صفوف انقلابيون مصري بهره مي گيرند و سعي در ربودن انقلاب مصريها و سوار شدن بر امواج آن جهت تحقق منافع نامشروع خود را دارند.رژيمهاي دست نشانده نيزبا نگراني نظاره گر اوضاع بوده و با رژيم حاكم ابراز همبستگي مي كنند وبا ترس و دلهره به انتظار تحقق سرنوشت محتوم خود نشسته اند و يكي يكي از ترس فراگير شدن دامنه اعتراضات به كشورهاي خود به انجام اصلاحات سطحي پرداخته اند.از طرفي ملتهاي مسلمان منطقه وآزاديخواهان جهان نيز با ابراز همبستگي با مردم مصر براي موفقيت انقلاب انها دعا كرده و همه براي رفتن مبارك و جايگزيني آن با نظامي كه در جهت منافع ملتهاي منطقه گام بردارد دست به دعا نشسته اند.
لذا در مجموع به نظر مي رسد جنس اين دو حركت يكي نبوده و نهايت ساده انديشي است كه با اتكا به وجود چند شباهت ظاهري اين دو را يكي و داراي ماهيت واحد بدانيم و البته بنظرميرسد اين موضوع بيشتر از فرصت طلبي فتنه گراني كه اخيرا در وضعيت احتضار بسر مي برند و به مصداق "الغريق يتشبث بكل حشيش" به هرچيزي براي دميدن روح در كالبد بي جان فتنه متوسل مي شوند؛ نشات گرفته است.