به عبارت دیگر اروپایی ها و آمریکا در میدان کی یف حاکمیت قانون را قربانی منافع سیاسی شان کردند. اکنون اگر قرار است قاعده بازی به هم بخورد و قانون زیر پای دیپلمات هایی که در 3 ماه گذشته پی در پی به کی یف رفتو آمد داشتند، له بشود، چرا پوتین باید به قانون پایبند باشد. باراک اوباما روز گذشته در گفت و گوی تلفنی 90 دقیقه ای اش به پوتین تذکر داد که او قوانین بین المللی را زیر پا گذاشته است. اما چه کسی است که نداند اوباما هفته گذشته از پیروزی شورش های خیابانی در کی یف به وجد نیامده بود. جهت گیری قدرت در اوکراین غالبا مانند پاندول ساعت است. یک دوره رو به شرق و یک دوره رو به غرب. اروپایی ها و آمریکایی ها می توانستند کمتر از یک سال دیگر صبر کنند و در رقابت های ریاست جمهوری اوکراین تلاش کنند تا نامزد مورد نظرشان رای بیاورد. اما چنین نکردند. شخص باراک اوباما در 20 آوریل 2010 بیانیه مشترکی با یانوکوویچ منتشر کرده بود که بر "حاکمیت قانون" در اوکراین تاکید می کند. اما غرب به روشنی نشان داد که اگر به هر قانونی پایبند است، نه به خاطر اعتقاد به آن قانون، بلکه به خاطر ناتوانی در بر هم زدن آن است.
حالا همه شرایط کنونی در شبه جزیره کریمه را با منطقه جدایی طلب اوستیای جنوبی در گرجستان مقایسه می کنند. سال 2008 هنگامی که حکومت وقت گرجستان تلاش کرد تا با زبان اسلحه حاکمیت اش را بر این منطقه اعمال کند، پاسخ روسیه نیز زبان اسلحه بود. آن روز ها دیمیتری مدودف برای دستور حمایت نظامی از اوستیای جنوبی درنگ نکرد. همچنان که پوتین نیز امروز چنین کرد. روسیه در سراسر همسایگی اش حلقههایی از متحدان دارد که حفظ آن ها را خط قرمز خود می داند. شبه جزیره کریمه نیز یکی از آن هاست. پایگاه دریایی روسیه در بندر سواستوپول کریمه دیوار به دیوار سپر دفاع موشکی ناتو است. پوتین این روزها دارد به ناتو یا هر اراده سیاسی یا نظامی دیگر نشان می دهد که هیچ تلاش بدخواهانه ای را درباره این حلقههای حاکمیت منطقه ای روسیه نمی پذیرد. البته پاسخ روسیه همیشه مسلحانه نیست. همچنان که درباره ماجرای "اوش" کار به زبان اسلحه نکشید. اوش شهری در جنوب قرقیزستان و در دره باستانی فُرغانه است. این شهر همین 2 سال پیش صحنه درگیری های قومی بین ازبک ها و قرقیزها شد. در ماجرای "اوش" با وجود این که منافع روسیه در تهدید قرار گرفت، اما کرملین مداخله نظامی نکرد.
2 روز پیش "ایگون رومر" (Eugene Rumer) تحلیلگر اندیشکده غربی بنیاد کارنگی با انتشار یادداشتی، مداخله روسیه در کریمه را "پایان دوره انقلاب های رنگی" دانست که از سال 1989 آغاز شده است. انقلاب هایی که اگرچه صحنه تعارض و تقابل غرب و شرق و پس لرزه های جنگ سرد بودند، اما از قواعد خاص خودشان پیروی می کردند. پوتین در این سال ها پذیرفته بود که حلقه های حاکمیتی اش را در قاعدههای بازی "پساجنگ سرد"ی حفظ کند. اما اروپاییها و آمریکایی ها سرخورده از چندین سال بحران های مالی مستمر و فقدان پیروزی های استراتژیک معنادار در صحنه بین المللی (از جمله شکست عملی در پروژه سوریه) این بار خواستند با بر هم زدن قاعده بازی به پیروزی برسند.
سرعت تحولات در اوکراین آنچنان زیاد است که هر ساعت انتظار رخداد جدیدی وجود دارد. به نظر می رسد پوتین در این روزها اگرچه مصمم، اما با متانت پیشروی کرده است. او از دومای روسیه برای لشکرکشی به کریمه مجوز نگرفته است، بلکه در درخواست برای این اعزام نیرو به بحران در سراسر اوکراین اشاره کرده است. برخی پیش بینی می کنند که او در روزهای پیش رو شبه جزیره کریمه را به فدراسیون روسیه ضمیمه کند و در قسمت های شرقی و جنوبی اوکراین نیز کشور جدیدی ایجاد کند که متحد اقتصادی و نظامی روسیه باشد. این چنین در بهترین حالت غرب اوکراین و کی یف با اقتصادی بیمار نیز به اروپا و آمریکا می رسد. پوتین جای پایش در دریای سیاه را تثبیت می کند و ارباب حلقه ها یک قدم دیگر به مرز ناتو نزدیک تر می شود. بااین همه اوکراین به سرزمین نفرین شده ای می ماند که آینده سرنوشت اش را مشخص خواهد کرد.