صراط: چند هفته پیش در زمان برگزاری مسابقه گولدن گلوب بود که دیگر بسیاری از شانس بالای فیلم «12 سال بردگی» ساخته «استیو مککوئین» در اسکار سال جاری گفتند بهویژه که چندی بعد این فیلم در «بفتا» جایزه بهترین فیلم را دریافت کرد.
اینک این فیلم جایزه بهترین فیلم اسکار هشتادوششم را دریافت کرده و سوال این است که چرا فیلمی با نگاه به بردهداری در آمریکا موفق شده از مراسمی جایزه بگیرد که همیشه حاشیههای آن از جمله فرش قرمزش مملو از مانور تجملاتی سفیدپوستان بوده است.
این جایزه را نباید یک اتفاق عادی دانست چه اینکه در سال گذشته(2013)، اسکار نیز دارای نامزدهای مهمی بود که از جمله آنها فیلم سینمایی «لینکلن» ساخته «استیون اسپیلبرگ» کارگردان مشهور هالیوود بود که جایزه بهترین بازیگر مرد را از آن خود کرد.
این فقط نمونه دو سال از جوایز اسکار است که به طرز جالبی به فیلمهایی مربوط به نبرد سیاهپوستان برای بقا در جامعه آمریکا و زندگی هر چه بهتر در این کشور میپردازد.
روایتهایی تاریخی و دراماتیک از دورانی که مردم آمریکا دچار بردهداری بودند و اینک آن بردهها که زمانی مورد ظلم سفیدپوستان بودند قهرمانان هالیوودی شدهاند.
این قهرمانان از کجا ناگهان بیش از حد مورد توجه قرار گرفته و حتی شاهد فروش بالای فیلمهایشان بودهایم؟ شاید جواب را باید در سال 2008 یافت زمانی که یک سیاهپوست در تاریخ 200 ساله آمریکا برای نخستین بار وارد کاخ سفید شد.
زمانی که پس از دو جنگ آمریکا در افغانستان و عراق، ایالات متحده در آستانه یک بحران اقتصادی بود که بیشترین افراد در معرض آسیب، سیاهپوستان آمریکایی بودند؛ سیاهپوستانی که بنابر گزارشهای سازمانهای مختلف آمریکایی از جمله سازمان «سیاستهای مجازات» مردان سیاهپوست در آمریکا بیش از سفیدپوستها هدف بازداشت، محاکمه و مجازات قرار میگیرند.
بدین منظور باید توجه ویژهای به سیاهپوستان صورت میگرفت و سیاستهای آمریکایی در این باره تغییر میکرد؛ چه آنکه هنری کیسنجر در سال 2008 درباره نتایج نشست بزرگان آمریکایی با نام «کانونشن» با لبخندی به خبرنگاران گفته بود: بعید میدانم جمهوریخواهان پیروز شوند.
روی کار آمدن یک دمکرات سیاهپوست در کاخ سفید در این راستا مستلزم یک سیاست فرهنگی منسجم و رابطه دو طرفه با هالیوود بود که در این بین شاهد حمایت بسیاری از تهیهکنندگان هالیوودی از حزب دمکرات آمریکا بودیم.
یکی از مشهورترین این تهیهکنندگان جرج کلونی است که به طور علنی از حزب دمکرات حمایت کرده و میکند و در مراسم مختلف این حمایت را ابراز داشته است.
بنابر این گزارش حال میتوان در راستای سیاست بزرگان آمریکا به موجی از فیلمهای مورد توجه دستگاه تولید، توزیع و تبلیغاتی هالیوود برای فیلمهایی با این مضمون رسید چه آنکه سال قبلتر از آن (2012) فیلم «کمک» که به داستان خدمتکاران آفریقایی ـ آمریکایی در خانههای سفیدپوستان میپرداخت توانست جایزه بهترین بازیگر زن اسکار را کسب کند.
دو سال قبلتر، یعنی در سال (2010) فیلم «گرانبها» که داستان یک کودک سیاهپوست ساکن منطقه هارلم نیویورک در مسیر تغییر زندگی را روایت میکند توانست جایزه بهترین بازیگر زن را از آن خود کند.
این در حالی است که هم در سالهای گذشته و هم در برنامههای هالیوود برای سالهای آتی شاهد فیلمهای متعددی درباره دوره بردهداری در آفریقا و چه بسا در جهان هستیم.
بنابر این گزارش سال 2012 بیشترین فیلمها در این باره ساخته شده است چه اینکه فیلمهایی چون «برده جنگجو»، «آبراهام لینکلن؛ شکارچی خونآشام» ساخته «تیمور بکمامبتوف»، «لینکلن در نبرد زامبیها» ساخته «ریچارد شنکمن» و بهویژه «جانگوی آزادشده» ساخته کوانتین تارانتینو از جمله فیلمهایی بودند که با این مضمون ساخته شدند.
در میان تولیدات سال 2013 نیز علاوه بر حمایت از فیلم «12 سال بردگی» به کارگردانی «استیو مککوئین» میتوان به فیلم «ماندلا راه طولانی آزادی» ساخته «جاستین چادویک» اشاره کرد که توانست نامزد اسکار شود و جوایزی از گولدن گلوب سال جاری را از آن خود کند.
همچنین فیلمهای «پیشخدمت» ساخته «لی دانیلز»، «ایستگاه فروتل» به کارگردانی «رایان کولگر»، «ولادت سیاه»، «شکست حتمی میستر و پته» و «هوس آبی» از دیگر فیلمهایی است که درباره زندگی سیاهپوستان در این سال ساخته شده است.
این جدا از مستند 7 قسمتی و مشهور «آمریکاییهای آفریقایی؛ رودهای بسیاری که عبور کردند»(2013) که به صورت گسترده در تلویزیونهای آمریکا پخش شد.
در میان تولیدات سال جاری میلادی(2014) نیز فیلمهای متعددی دیده میشود که به موضوع بردهداری میپردازد که از جمله آنها فیلم «آمریکانا» که توسط «پائولو مورلی» ساخته میشود و «طعمه» است.
بنابر این گزارش به نظر میرسد از سال 2008، هالیوود مسیر تولیدی خود را به مسائلی که اوباما و دستگاه حاکمه آمریکا علاقه دارد تا به آنها توجه شود تغییر داده است چه اینکه اوج آن در سال 2012 در سال پایانی دوره اول ریاست جمهوری اوباما تولید شده است.
این ادعا توسط برخی تحلیلگران آمریکایی و انگلیسی نیز مورد تایید است چه اینکه روزنامه ایندیپندنت در مقالهای با عنوان «12 سال بردگی؛ استیو مککوئین در بیان صادقانه بیرحمانه رفتار میکند؛ آیا برای آمریکاییها بیشتر؟» مینویسد: مهمترین دلیل که صنعت سرگرمی آمریکا[هالیوود] به واقعیتهایی چون بردهداری میپردازد انتخاب اوباما به عنوان نخستین رئیسجمهور سیاهپوست آمریکاست.
این سیاست دولت اوباما درباره سیاهپوستان تنها متوجه فرهنگ نیست بلکه سیاست خارجی اوباما و توجه به آفریقا به عنوان هدفی اقتصادی و سفرهای او به سنگال و آفریقای جنوبی به عنوان دو کشور الهامبخش در آفریقا؛ سیاستهای آموزشی و سیاستهای سلامت اوباما از جمله تغییرات نژادی در پذیرش دانشگاه در دوران اوباما و همچنین سیاستهای اوباما در عرصه داخلی از دیگر اقداماتی است که همراستا با هم در توجه به سیاهپوستان آمریکا مورد توجه دولتمردان این کشور قرار گرفته است.
برای نمونه کافی است به سه فیلم هالیوود در سال 2012 درباره شخصیت «آبراهام لینکلن» اشاره کرد؛ شخصیتی که گفته میشود او برای لغو بردهداری اقدام کرده است در حالی که بر اساس اسناد آمریکایی وی در جلسه محرمانه کنگره آمریکا در سال 1863 گفته است: من هرگز و به هیچ شکل و به هیچ وجهی طرفدار برابری اجتماعی و سیاسی نژادهای سفید و سیاه نبوده و نیستم؛ من هرگز طرفدار این نبوده و نیستم که به سیاهپوستان حقوقی برابر با سفیدپوستان اعطا شود.
شخصیت «آبراهام لینکلن» اما برای اوباما بسیار مهم و الهامبخش است؛ او برای این رئیسجمهور ترور شده آمریکایی متن دستنوشتهای را برای احترام به وی نوشته است.
اوباما در این دست نوشته که به مناسبت یکصدوپنجاهمین سالگرد سخنرانی مشهور «گتیسبورگ» لینکلن، نوشته اقدام رئیس جمهور سابق آمریکا را جنگی مقدس میخواند که ادامه آن در نبرد ایالات متحده در جنگ جهانی دوم، جنگ سرد، جنبشهای حقوق مدنی، حقوق زنان و حقوق همجنسگرایان دیده شده است!
اینک این سوال پیش میآید که آیا ادعای برخی مبنی بر اینکه هالیوود و هنرمندان این کشور و مراسمهای مختلف سینمایی آن این کشور از جمله گولدن گلوب و اسکار از سیاست به دور است و هماهنگ با سیاستهای کلان دولت آمریکا حرکت نمیکند همچنان درست است؟
اینک این فیلم جایزه بهترین فیلم اسکار هشتادوششم را دریافت کرده و سوال این است که چرا فیلمی با نگاه به بردهداری در آمریکا موفق شده از مراسمی جایزه بگیرد که همیشه حاشیههای آن از جمله فرش قرمزش مملو از مانور تجملاتی سفیدپوستان بوده است.
این جایزه را نباید یک اتفاق عادی دانست چه اینکه در سال گذشته(2013)، اسکار نیز دارای نامزدهای مهمی بود که از جمله آنها فیلم سینمایی «لینکلن» ساخته «استیون اسپیلبرگ» کارگردان مشهور هالیوود بود که جایزه بهترین بازیگر مرد را از آن خود کرد.
این فقط نمونه دو سال از جوایز اسکار است که به طرز جالبی به فیلمهایی مربوط به نبرد سیاهپوستان برای بقا در جامعه آمریکا و زندگی هر چه بهتر در این کشور میپردازد.
روایتهایی تاریخی و دراماتیک از دورانی که مردم آمریکا دچار بردهداری بودند و اینک آن بردهها که زمانی مورد ظلم سفیدپوستان بودند قهرمانان هالیوودی شدهاند.
این قهرمانان از کجا ناگهان بیش از حد مورد توجه قرار گرفته و حتی شاهد فروش بالای فیلمهایشان بودهایم؟ شاید جواب را باید در سال 2008 یافت زمانی که یک سیاهپوست در تاریخ 200 ساله آمریکا برای نخستین بار وارد کاخ سفید شد.
زمانی که پس از دو جنگ آمریکا در افغانستان و عراق، ایالات متحده در آستانه یک بحران اقتصادی بود که بیشترین افراد در معرض آسیب، سیاهپوستان آمریکایی بودند؛ سیاهپوستانی که بنابر گزارشهای سازمانهای مختلف آمریکایی از جمله سازمان «سیاستهای مجازات» مردان سیاهپوست در آمریکا بیش از سفیدپوستها هدف بازداشت، محاکمه و مجازات قرار میگیرند.
بدین منظور باید توجه ویژهای به سیاهپوستان صورت میگرفت و سیاستهای آمریکایی در این باره تغییر میکرد؛ چه آنکه هنری کیسنجر در سال 2008 درباره نتایج نشست بزرگان آمریکایی با نام «کانونشن» با لبخندی به خبرنگاران گفته بود: بعید میدانم جمهوریخواهان پیروز شوند.
روی کار آمدن یک دمکرات سیاهپوست در کاخ سفید در این راستا مستلزم یک سیاست فرهنگی منسجم و رابطه دو طرفه با هالیوود بود که در این بین شاهد حمایت بسیاری از تهیهکنندگان هالیوودی از حزب دمکرات آمریکا بودیم.
یکی از مشهورترین این تهیهکنندگان جرج کلونی است که به طور علنی از حزب دمکرات حمایت کرده و میکند و در مراسم مختلف این حمایت را ابراز داشته است.
بنابر این گزارش حال میتوان در راستای سیاست بزرگان آمریکا به موجی از فیلمهای مورد توجه دستگاه تولید، توزیع و تبلیغاتی هالیوود برای فیلمهایی با این مضمون رسید چه آنکه سال قبلتر از آن (2012) فیلم «کمک» که به داستان خدمتکاران آفریقایی ـ آمریکایی در خانههای سفیدپوستان میپرداخت توانست جایزه بهترین بازیگر زن اسکار را کسب کند.
دو سال قبلتر، یعنی در سال (2010) فیلم «گرانبها» که داستان یک کودک سیاهپوست ساکن منطقه هارلم نیویورک در مسیر تغییر زندگی را روایت میکند توانست جایزه بهترین بازیگر زن را از آن خود کند.
این در حالی است که هم در سالهای گذشته و هم در برنامههای هالیوود برای سالهای آتی شاهد فیلمهای متعددی درباره دوره بردهداری در آفریقا و چه بسا در جهان هستیم.
بنابر این گزارش سال 2012 بیشترین فیلمها در این باره ساخته شده است چه اینکه فیلمهایی چون «برده جنگجو»، «آبراهام لینکلن؛ شکارچی خونآشام» ساخته «تیمور بکمامبتوف»، «لینکلن در نبرد زامبیها» ساخته «ریچارد شنکمن» و بهویژه «جانگوی آزادشده» ساخته کوانتین تارانتینو از جمله فیلمهایی بودند که با این مضمون ساخته شدند.
در میان تولیدات سال 2013 نیز علاوه بر حمایت از فیلم «12 سال بردگی» به کارگردانی «استیو مککوئین» میتوان به فیلم «ماندلا راه طولانی آزادی» ساخته «جاستین چادویک» اشاره کرد که توانست نامزد اسکار شود و جوایزی از گولدن گلوب سال جاری را از آن خود کند.
همچنین فیلمهای «پیشخدمت» ساخته «لی دانیلز»، «ایستگاه فروتل» به کارگردانی «رایان کولگر»، «ولادت سیاه»، «شکست حتمی میستر و پته» و «هوس آبی» از دیگر فیلمهایی است که درباره زندگی سیاهپوستان در این سال ساخته شده است.
این جدا از مستند 7 قسمتی و مشهور «آمریکاییهای آفریقایی؛ رودهای بسیاری که عبور کردند»(2013) که به صورت گسترده در تلویزیونهای آمریکا پخش شد.
در میان تولیدات سال جاری میلادی(2014) نیز فیلمهای متعددی دیده میشود که به موضوع بردهداری میپردازد که از جمله آنها فیلم «آمریکانا» که توسط «پائولو مورلی» ساخته میشود و «طعمه» است.
بنابر این گزارش به نظر میرسد از سال 2008، هالیوود مسیر تولیدی خود را به مسائلی که اوباما و دستگاه حاکمه آمریکا علاقه دارد تا به آنها توجه شود تغییر داده است چه اینکه اوج آن در سال 2012 در سال پایانی دوره اول ریاست جمهوری اوباما تولید شده است.
این ادعا توسط برخی تحلیلگران آمریکایی و انگلیسی نیز مورد تایید است چه اینکه روزنامه ایندیپندنت در مقالهای با عنوان «12 سال بردگی؛ استیو مککوئین در بیان صادقانه بیرحمانه رفتار میکند؛ آیا برای آمریکاییها بیشتر؟» مینویسد: مهمترین دلیل که صنعت سرگرمی آمریکا[هالیوود] به واقعیتهایی چون بردهداری میپردازد انتخاب اوباما به عنوان نخستین رئیسجمهور سیاهپوست آمریکاست.
این سیاست دولت اوباما درباره سیاهپوستان تنها متوجه فرهنگ نیست بلکه سیاست خارجی اوباما و توجه به آفریقا به عنوان هدفی اقتصادی و سفرهای او به سنگال و آفریقای جنوبی به عنوان دو کشور الهامبخش در آفریقا؛ سیاستهای آموزشی و سیاستهای سلامت اوباما از جمله تغییرات نژادی در پذیرش دانشگاه در دوران اوباما و همچنین سیاستهای اوباما در عرصه داخلی از دیگر اقداماتی است که همراستا با هم در توجه به سیاهپوستان آمریکا مورد توجه دولتمردان این کشور قرار گرفته است.
برای نمونه کافی است به سه فیلم هالیوود در سال 2012 درباره شخصیت «آبراهام لینکلن» اشاره کرد؛ شخصیتی که گفته میشود او برای لغو بردهداری اقدام کرده است در حالی که بر اساس اسناد آمریکایی وی در جلسه محرمانه کنگره آمریکا در سال 1863 گفته است: من هرگز و به هیچ شکل و به هیچ وجهی طرفدار برابری اجتماعی و سیاسی نژادهای سفید و سیاه نبوده و نیستم؛ من هرگز طرفدار این نبوده و نیستم که به سیاهپوستان حقوقی برابر با سفیدپوستان اعطا شود.
شخصیت «آبراهام لینکلن» اما برای اوباما بسیار مهم و الهامبخش است؛ او برای این رئیسجمهور ترور شده آمریکایی متن دستنوشتهای را برای احترام به وی نوشته است.
اوباما در این دست نوشته که به مناسبت یکصدوپنجاهمین سالگرد سخنرانی مشهور «گتیسبورگ» لینکلن، نوشته اقدام رئیس جمهور سابق آمریکا را جنگی مقدس میخواند که ادامه آن در نبرد ایالات متحده در جنگ جهانی دوم، جنگ سرد، جنبشهای حقوق مدنی، حقوق زنان و حقوق همجنسگرایان دیده شده است!
اینک این سوال پیش میآید که آیا ادعای برخی مبنی بر اینکه هالیوود و هنرمندان این کشور و مراسمهای مختلف سینمایی آن این کشور از جمله گولدن گلوب و اسکار از سیاست به دور است و هماهنگ با سیاستهای کلان دولت آمریکا حرکت نمیکند همچنان درست است؟