وی در این گفت و گو با طرح این پرسش که آیا ما که امروز اصلاحطلب هستیم نمیتوانستیم در حکومت شاه، اصلاحات کنیم یا اینکه اصلا گروههای اصلاحطلب در زمان شاه، چهکار میکردند؟ ادامه می دهد: « زمان شاه هم در کنار جنبش چریکی یک عدهای اصلاحطلب بودند مانند جبهه ملی، نهضت آزادی و حتی گروههای چپ که میگفتند انقلاب سفید مهم بوده است و به شاه کمک کردند که اصلاحات اقتصادی انجام دهد. »
البته حجاریان در حالی نهضت آزادی و جبهه ملی را گروه های اصلاح طلب می خواند که هیچ اشاره ای به سوابق این دو حزب نمی کند. نهضت به اصطلاح آزادی، از احزاب لیبرالی و دارای تفکرات التقاطی خطرناکی بود که به دلیل رفتارهای ظاهراً اسلامی و پایبندی به حدود عمومی دین، از طرفی بین مردم و جوانان ساده اندیش دین گرا، پایگاههایی ایجاد مینمود و از سویی دیگر مبانی و شیوه تفکرات آنها را متفاوت و متنافر با تفکرات اسلام ناب محمدی رشد میداد. این گروه تا حدی در توسعه برداشتهای شخصی خود از قرآن و دین پیش رفتند که نظام و حتی خود دین را با دین محکوم کردند. بیانیههای آنان به گمراهی مخاطبان و انحراف آنها میانجامید و فضای جامعه را مشوش و مغشوش میساخت.
در این یادداشت به دنبال تحلیل تاریخی نهضت آزادی و جبهه ملی نیستیم؛ اما مرور تاریخ به خوبی نشان خواهد داد که گروه هایی نظیر جبهه ملی و نهضت آزادی نه تنها اصلاح طلب نبوده اند و در راستای اصلاحات هیچ تلاشی انجام ندادند، بلکه فضای غبارآلود آن روزها را نیز متشنج تر از گذشته نمودند.
حجاریان در بخش دیگری از صحبت هایش می گوید: «با همه این اوصاف، من معتقدم حتی شاه هم قابل اصلاح بود اما خودش نخواست.» چنانچه بنا بر قبول صحبت های حجاریان گذاشته شود، این سوال مطرح می شود که اگر شاه قابل اصلاح بود، این اصلاحات در چه زمینه های قرار بود رخ دهد؟ سیاسی، اعتقادی، اخلاقی، نگاه استکباری و استعماری و یا عقاید ضداسلامی او؟!
تداعی پاسخ این سوال در ذهن به خوبی نشان می دهد که نه تنها شاه به عنوان یکی از عیادی آمریکا در منطقه قابل اصلاح نبود بلکه تورق کتاب تاریخ پهلوی اثبات می نماید که میزان انحرافات شاه در دوره شاهنشاهی روز به روز بیشتر از قبل می شد و سرسپردگی او به آمریکا، اختیار اصلاح را از وی گرفته بود.
از سوی دیگر ادعای اصلاح شدن شاه در حالی مطرح می شود که این اظهارات بر «بی فایده بودن انقلاب اسلامی» دامن می زند. به عبارت دیگر حجاریان با این سخنان مدعی است که اگر تلاش ها به اصلاح شاه معطوف می شود بسیار ارزشمندتر و کم هزینه تر از انقلاب اسلامی است چرا که هر انقلاب در حالت طبیعی هزینه هایی دارد که تفکر اصلاح شاه عملا جلوی این هزینه ها را خواهد گرفت.
حجاریان مدعی است «به اعتقاد من فقط یک سیستم تمامیتخواه، غیرقابل اصلاح است. چه تمامیتخواه راست و چه تمامیتخواه چپ. ولی حکومتهای اقتدارگرا، دیکتاتور و مستبد، قابل اصلاح هستند.»
حجاریان عملا با این سخنان مدعی است که حکومت های تمامیت خواه و دیکتاتور از عقبه فکری متفاوتی برخوردارند در حالیکه بسیاری از کارشناسان بر این عقیده استوارند که تمام حکومت های تمامیت خواه سرانجام به دیکتاتوری می انجامند و عملا هیچ تفاوتی با یدکریگر ندارند. کارشناسان بر خلاف نظر حجاریان، حکومت شاهنشاهی را یک حکومت مستبد و دیکاتور می دانند که به تبعیت از فرماندهان آمریکایی خود اتفاقا تمامیت خواه نیز بوده اند.
حجاریان در ادامه با انکار فضای فساد گسترده اخلاقی حاکم بر جامعه در دوران شاهنشاهی مدعی می شود: «دقت داشته باشید که فساد در دوران شاه گسترده نبود، بلکه محدود بود به یکسری طبقات خاص، بهخصوص ارتش. »
شایان ذکر است حجاریان چندی پیش نیز پیشنهاد داده بود تا طرحی برای امکان انحلال مجلس توسط دولت در نظر گرفته شود که با مخالفت و واکنش های صریحی از طیف اصلاح طلب و اصولگرا مواجه شد.
تاریخ همیشه بعنوان چراغی برای آیندگان معرفی شده است. از همین رو، مرور مواضع تفکرات سران نهضت آزادی و جبهه ملی و مقایسه آنها با اظهارات حجاریان، چارچوبی را ترسیم می کند که نشان از طی طریق حجاریان و دوستانشان در مسیر نهضت آزادی ها دارد. همان هایی که امروز در آغوش رسانه های بیگانه آرام گرفته اند و در دشمنی با نظام جمهوری اسلامی از هیچ تلاشی دریغ نمی کنند. رفتاری که در سال 88 بصورت علنی از مسیر انقلاب و مردم ایران جدا و به تفکرات غرب و استبدادی پیوست.