صراط: ابوالحسن
بنیصدر در پیش از انقلاب، برای عموم مردم آشنا نبود. او در این دوران،
عمدتا به عنوان فعال دانشجویی در فرانسه و تشکلهای دانشجویی آنجا فعالیت
میکرد. از جمله خصایصی که برای فعالیتهای او در این برهه برمیشمارند
بیتفاوتی او نسبت به تعامل با نیروهای غیرمذهبی است؛ برخلاف افرادی مانند
شهید مصطفی چمران که از همان آغاز، مبارزهی خود را بیرون از همکاری و
همفکری با التقاطیها و کمونیستها تعریف کرده بود. روزی که امام خمینی
–رحمة الله علیه- در دوازده فروردین 57 وارد ایران شد، او نیز از همان
هواپیما خارج شد. پس از انتقال برخی از اعضای شورای انقلاب به مسوولیتهای
لشگری و کشوری، عدهای دیگر به این شورا اضافه شدند که بنیصدر یکی از این
افراد است.
* بنیصدر و کسب محبوبیت
با اینکه بنیصدر در میان عموم ملت آنچنان شناخته شده نبود، اما اتفاقاتی رخ داد که این شخصیت ناشناخته و مرموز به ریاست جمهوری دولت انقلاب برگزیده شد.
مناظره بنیصدر با چریکهای فدایی
2. سخنرانیهای انقلابی: بنیصدر که کتابی هم به نام «اقتصاد توحیدی» نوشته بود، پیوسته به سخنرانی درباره اصول انقلاب و مباحث سیاسی و اقتصادی اسلامی میپرداخت و میکوشید خود را به عنوان یک نظریهپرداز اسلامی و انقلابی مطرح کند.
با رد صلاحیت جلالالدین فارسی، بخت بنیصدر برای
پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری افزایش یافت
4. حمایتهای سیاسی: مدنی،
از سوی گروههای نه چندان موجه حمایت میشد. جبهه ملی چهارم، لیبرالیسم،
لیبرالیسم مذهبی و ضدانقلاب، همه از او حمایت میکردند. این را مقایسه کنید
با حمایتی که از سوی علما و برخی مراجع تقلید و اقشار از این به اصطلاح
مبارز انقلابی و یار امام میشد. جامعه روحانیت بیانیهای در حمایت از
بنیصدر داد و مردم تصاویر او را بر سردر مساجد و بازار و امکنه میزدند.
* شخصیت و منش
بنیصدر کاملا مغرور و خودبین بود. در تبلیغات انتخابات میگفت: «در انتخابات علیه من توطئه شده است.» شب رای گیری و در حالیکه هنوز نتایج اعلام نشده بود در گفتگو با کیهان گفت: «از مقدمات برگزاری انتخابات راضی نیستم»...«مطبوعات را بیشتر از هر جای دیگر باید پاکسازی کرد». با این همه، مهم ترین حادثهای که شخصیت او را افشا کرد، تسخیر لانه جاسوسی آمریکا بود. با اینکه بنیصدر پیش از این هم شخصیت واقعی خود را برای آگاهان رو کرده بود و در خبرگان، نشان داد که پایبندی به ولایتفقیه ندارد اما پس از روی کار آمدن، درباره تسخیر لانه جاسوسی، روشنتر اظهارنظر کرد و در مقابل نظرات امام و امت ایستاد. روزنامهها نوشتند که «اعلام کرده آماده آن نیست با دانشجویان مسلمان پیرو خط امام حکومت موازی را قبول کند... در ایران ما دو حکومت داریم، یکی حکومت دانشجویان و دیگر شورای انقلاب و این وضع قابل قبول نیست.»
* اسناد لانه جاسوسی و بنیصدر
اگرچه چهرهی مصدقی بنیصدر تا حدودی روشن شده بود و لعاب مسلمانی و انقلابی او را زدوده بود، اما با افشای اسناد لانه، چهره سومی هم به او اضافه شد: «جاسوسی برای آمریکا». اسم رمز ابوالحسن بنیصدر در رابطه با ماموران سفارت آمریکا «اس. دی. لور» S.D.LOUR-1) ) بود. معصومه ابتکار در کتاب «تسخیر» در این باره مینویسد:
«یكی از اسناد (لانهی جاسوسی) دربارهی فردی بود كه سازمان سیا از او باعنوان SD LURE نام میبرد. در دیماه 1358، در گاوصندوق اتاق رئیس پایگاه سیا در تهران، هفت سند دربارهی این فرد پیدا كردیم، در یك سندشمارهی تلفن او و این نكته كه برای اولینبار با وی در پاریس تماس گرفته شده،ذكر شده بود. با كنترل این شماره تلفن، متوجه شدیم متعلق به منزل جناببنیصدر است كه به زودی به ریاست جمهوری ایران برگزیده شد. سند دیگر از او به عنوان یك منبع اطلاعاتی و تماس بالقوه نام میبرد. یكی از مأمورانسازمان سیا با اسم واقعی ورنون كاسین، در پاریس و تحت پوشش یك تاجر بهاو نزدیك شده بود. SD LURE موافقت كرد كه دوباره در تهران با او ملاقاتكند. به موجب دومین سند، نخستین دیدار یك ماه قبل از انقلاب در دی ماه1357، انجام گرفته بود و نشان میداد كه بنیصدر میدانست با شخصیتذینفوذی ملاقات میكند. با توجه به تجربهی سیاسی وی ممكن نبود از اهدافاین ملاقات بیاطلاع باشد. سند پنجم خلاصهای از نقاط ضعف و قوت بنیصدر بود، او كه توطئهگری كهنهكار است، میتواند در آینده علیه انقلاب توطئه كند.»
* تنفیذ
حکم ریاست جمهوری بنیصدر در پانزدهم بهمن 1358 از سوی رهبر بزرگ انقلاب اسلامی، تنفیذ شد. در متن تنفیذ به خوبی اشاره شده بود که «تنفیذ و نصب اینجانب و رأی ملت مسلمان ایران محدود است به عدم تخلف ایشان از احکام مقدسه اسلام و تبعیت از قانون اساسی اسلامی ایران» و امام –رحمةاللهعلیه- همانجا صحبتی تاریخی کرد که از اندرزهای به یادماندنی و ماندگار آن حضرت شد: «حبالدنیا راس کل خطیئه...توجه داشته باشند... کسانی که دارای مقامی هستند، دارای پستی هستند، که مقام، آنها را مغرور نکند... من از آقای بنی صدر میخواهم که ما بین قبل از ریاست جمهور و بعد از ریاست جمهور در اخلاق روحیشان تفاوتی نباشد؛ تفاوت بودن دلیل بر ضعف نفس است.»
* دفتر بنیصدر
دفتر بنیصدر مهمترین پایگاه اقدامات گروه و یاران او بود. بنیصدر پس از انتخاب به ریاست جمهوری، این پایگاه را ایجاد کرد و یاران نزدیک خود را که منشا همه خرابکاریها شدند در این دفتر گرد هم آورد.
1. تقوی: رئیس دفتر، شخصی به نام تقوی بود. او نقش عمده در گردآوری عناصر ضدانقلاب و نفوذی در دفتر ریاست جمهوری داشت. رضا تقوی از دیپلماتهای زمان شاه مخلوع بود و در دوران پس از انقلاب بهویژه در زمینه فساد مالی و ویژهخواری سعی بلیغی میکرد. تقوی در سال 1348، نشان درجه چهار همایونی را از محمدرضا دریافت کرده بود. یکی از همکاران او، او را اینچنین توصیف کرده: «من او را یک فرد فرصتطلبی دانستم... یگانه فردی است که در دفتر، علنا به روحانیت توهین نمیکند.»
2. انتظاریون: وی، در ابتدا مشاور عالی روابط عمومی بنیصدر بود ولی بعدا اداره گارد ریاست جمهوری را بر عهده گرفت. انتظاریون در کاخ غلامرضا پهلوی ساکن شده بود و همسرش هم بدون اشتغال به شغل، از بنیصدر حقوق میگرفت. او در پاریس، در یکی از کافهها گارسونی میکرد و در آنجا بود که با بنیصدر آشنا شد. در 14 اسفند، او فرماندهی عملیات را بر عهده داشت و با بیسیم، ضاربان و آشوبگران را هدایت میکرد.
3. مسعودی: مسعودی، از افراد متنفذ دفتر و مشاورعالی حقوقی بنیصدر بود. کارگردان گروههای مخالف در جلسات گردهمآیی 14 اسفند به عهده او بود. یکی از همکاران او میگوید: «من مدت 8 ماه با وی همکاری کردم و ندیدم در عرض این مدت، یک بار او از موضوعی حق و مشروع دفاع کند.» مسعودی، در ابتدا عضو حزب ملت داریوش فروهر بود، سپس با نهضت آزادی و حسن نزیه نزدیک شد. او از رابطان جبهه ملی با بختیار بود. درباره او یکی از اعضای دفتر گفته است: «محرم و نامحرم سرش نمیشود. با زنان دست میدهد، مشروب مییخورد... یک روز خواست حکمی برای من بنویسد که من رابط دادستانی با دفتر باشم. نوشت «طبق موازین»، گفتم «بنویس شرعی»؛ یک فحش آبدار داد. گفتم: «بنویس اسلامی». یک فحش دیگر داد. و سپس نوشت «قانونی!» از پول حرام خوردن باکی ندارد...»
* فعالیتهای اطلاعاتی دفتر
گروهی به سرپرستی انتظاریون، بهبهانی و صدرالحفاظی، کادر اطلاعاتی دفتر را اداره میکردند که چند وظیفه را بر عهده داشت:
1. شناسایی نهادها و عوامل انقلابی؛
2. مبارزه و کارشکنی در مقابل انقلاب و اختراع ئ پراکندن شایعات؛
3. ایجاد، تشکیل و همکاری و همآهنگی در بین عوامل ضد انقلاب؛
4. ارتباط با عوامل خارجی و فراریان.
دفتر برای انجام وظایفش از جدیدترین وسایل ردگیری و استراق سمع استفاده میکرد. آنها در ادارات و بر اشخاص گوناگون نفوذ یافته بودند. مثلا بهبهانی چند روز قبل از سخنرانی رجوی در امجدیه فردی را برای شناسایی به لانه جاسوسی میفرستد تا از وضع و اوضاع آنجا کسب اطلاع کند.
معمولا بخش دریافت خبر، اطلاعات وسیعی از دخترها و پسرهای جوان که اغلب عاشق و طالب قهرمانبازی و خبرچینی و جاسوسی بودند دریافت میکرد. در یکی از موارد، یک زن بیحیا را مامور میکنند که در یکی از سخنرانیهای آیتالله موسوی اردبیلی شلوغکاری کند. کسی که این موضوع را تعریف کرده است میگوید: روز دیگر وارد دفتر آقای مسعودی شدم دیدم [آن زن] روی صندلی کنار مسعودی نشسته است....گفت: امروز قرار است برویم بازار به نفع بنیصدر تظاهرات کنیم.» شخصی دیگر میگوید که «یک روز آقای بهبهانی از من خواست چند پرونده از دادسزای انقلاب بدزدم. » بارزترین سرقت اسناد از وزارت خارجه در رابطه با برادر بزرگ مسعود رجوی بود که از طرف سپاه پاسداران شناسایی و تحت رسیدگی قرار گرفت.
آن اخباری مورد پسند قسمت اطلاعات بود که علیه روحانینت و نهادهای انقلابی و آقایان بهشتی، رفسنجانی، خامنهای، رجایی، دادگاهها، سپاه و حکام شرع باشد.
* شایعه سازی
تیم بنیصدر افزون بر فعالیتهای اطلاعاتی و خرابکارانه، ابزار دیگری هم برای تخریب مخالفان و ایجاد محبوبیت بریا خود داشت که آن «شایعهسازی» بود. مثلا درباره آقای خلخالی شایعه میساختند که او در کردستان، شاکی و شاهد را به جای متهم اعدام کرده یا در راه تبریز پیرمرد بیچارهای را به تصور اینکه معتاد است تیرباران کرده. درباره شهید بهشتی میگفتند چرا با برژینسکی ملاقات کرده، یا اینکه او مامور سیا است و فرشهای دربار را به آلمان منتقل کرده.
بنیصدر و یارانش نسبت به شهید مظلوم -آیتالله بهشتی- کینه و هراس داشتند
و هیچ فرصتی را برای تخریب او از دست نمیدادند
* همکاری با گروههای ضدانقلاب
دفتر بنیصدر محل خط و ربط گروههای مختلف ضدانقلاب شده بود. مائویستها مانند رنجبر، پیکار، راه کارگر، فدائیان و ساواکیهای بازنشسته و افسران رکن دو و ضداطلاعات شاه و جبهه ملی و مجاهدین، همگی حضور داشتند. دفتر با آنها مشورت و رایزنی میکرد.
* روزنامه انقلاب اسلامی
این روزنامه که نام انقلاب مقدس ملت مسلمان را یدک میکشید، ارگان پشتیبانی از ابوالحسن بنیصدر بود. روزنامه، برای حمایت از او هر کاری که امکان داشت انجام میداد و از تهدید و تخریب هیچکس باکی نداشت. جاسوسی آمریکایی در یکی از اسناد میگوید: «او (بنیصدر) جاهطلبی سیاسی دارد، او احتمالا روزنامهاش را به این منظور ایجاد کرده که بهعنوان پایگاه قدرتی جهت مقاصد آیندهاش استفاده نماید.»
* سخنرانیهای آشوب افکن
تا پیش از غائله 14 اسفند، بنیصدر در چند نوبت به سخنرانی پرداخت که هر یک از این سخنرانیها یک آشوب تازه در جامعه پدید میآورد.
در هفدهم شهریور 1359 می گوید: «...به کسانی که علیه من تبلیغات میکنند میگویم خیلی زحمت کشیدید اما به خواست خدا شکست خوردید...هیچ سازمانی نمیتواند با شیوه لنین و استالین و حزب معاویه در صدر اسلام، بیاید و بخواهد حکومت کند...به این گروه که خوش کرده است به قبضه حکومت، هشدار میدهم که من نظریه تو را افشا کردم، ضابطههای خود را گفتم، دفعهی دیگر در صورتی که اصلاح نشدید و اصلاح نشوید، نوبت به افشای با اسم و رسم میرسد.» بلافاصله شخصیتهای انقلاب، مانند رجایی و بهشتی واکنش دادند. آیتالله بهشتی گفت: «در موقعیت حساس فعلی، هر گونه پیامی و مطلبی که موجب نگرانی افکار عمومی شود به زیان انقلاب است.»
سخنرانی بعدی او، در عاشورای 59 ایراد شد. او گفت: «... آیا ما در این رژیم هم میخواهیم همان سنت دستگاه پهلوی را تجدید کنیم؟... چرا در رژیم اسلامی، انسان و جان او این همه بیمنزلت شده است که بتوان مثل آب خوردن محکوم کرد و بدون اینکه کسی بفهمد کار او را تمام کرد؟... بس کنید این کارها را...» این سیاهنماییها به اندازهای بود که هر کس میشنید گویی که ایران کشوری مانند زمان شاه یا دیکتاتوریهای جهان شده است.
روز بعد در حسینه ارشاد سخنرانی کرد. گفت: «...من راجع به محدود شدن آزادیها هشدار میدهم... در اسلام قدرت بیمعنا است و فقط خدا اصیل است. با تخطئه افکار و ناسزاگویی و نظایر این اعمال نمیتوان انقلابی بود و انقلابی شد.»
بنیصدر آنچنان از نبود آزادی صحبت میکرد که انگار مردم در سیاهچالها و گوشه زندانها به اسیری گرفته شدهاند.
سخنرانی دیگر او در 22 بهمن 59 بود که از شرایط آن روز و حس و حال انقلابی مردم برای مقاصد خود اسنفاده کرد. در آنجا گفت: «... بدترین چیزها آن است که مردم از واقعیات امور کشور خویش اطلاع نداشته باشند... امروز کسری بودجه ما 80 هیلیارد تومان است... به شما مردم نسبت به نبود امنیت اعلام خطر میکنم... کوشیدم در این محیط تفاهم آنچه مشکلات کشور است بگویم... آن شعارهایی که شما برای آن قیام کردید حق شما است، نباید اجازه بدهید هیچ گروه چماقدار و بیچماق، این حقوق را از شما سلب کند.»
* بنیصدر و کسب محبوبیت
با اینکه بنیصدر در میان عموم ملت آنچنان شناخته شده نبود، اما اتفاقاتی رخ داد که این شخصیت ناشناخته و مرموز به ریاست جمهوری دولت انقلاب برگزیده شد.
مناظره بنیصدر با چریکهای فدایی
1. مناظرات: بنیصدر در مناظرات گوناگون حضور مییافت. مناظره با بابک زهرایی،
از رهبران گروه مائوئیستی موسوم به کارگران انقلابی- که از رادیو پخش شد
از این جمله است. بنیصدر در این قسم مناظرات، از شیوهی بیان خاصی استفاده
میکرد که متکبرانه و جذاب بود.
2. سخنرانیهای انقلابی: بنیصدر که کتابی هم به نام «اقتصاد توحیدی» نوشته بود، پیوسته به سخنرانی درباره اصول انقلاب و مباحث سیاسی و اقتصادی اسلامی میپرداخت و میکوشید خود را به عنوان یک نظریهپرداز اسلامی و انقلابی مطرح کند.
با رد صلاحیت جلالالدین فارسی، بخت بنیصدر برای
پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری افزایش یافت
3. رد صلاحیت جلالالدین فارسی:
جلالالدین فارسی، به عنوان نامزد منتخب حزب محبوب جمهوری اسلامی، برای
انتخابات نخست ریاست جمهوری اسلامی برگزیده و معرفی شد. با این همه، نسب
خانوادگی افغانی او، سبب شد که از سوی نهادهای ناظر، رد صلاحیت شود. با حذف فارسی، عملا حزب جمهوری هم از صحنه انتخابات کنار رفت. به این ترتیب رقابت اصلی میان بنیصدر و مدنی، دیگر نامزد انتخابات ریاست جمهوری در گرفت.
* شخصیت و منش
بنیصدر کاملا مغرور و خودبین بود. در تبلیغات انتخابات میگفت: «در انتخابات علیه من توطئه شده است.» شب رای گیری و در حالیکه هنوز نتایج اعلام نشده بود در گفتگو با کیهان گفت: «از مقدمات برگزاری انتخابات راضی نیستم»...«مطبوعات را بیشتر از هر جای دیگر باید پاکسازی کرد». با این همه، مهم ترین حادثهای که شخصیت او را افشا کرد، تسخیر لانه جاسوسی آمریکا بود. با اینکه بنیصدر پیش از این هم شخصیت واقعی خود را برای آگاهان رو کرده بود و در خبرگان، نشان داد که پایبندی به ولایتفقیه ندارد اما پس از روی کار آمدن، درباره تسخیر لانه جاسوسی، روشنتر اظهارنظر کرد و در مقابل نظرات امام و امت ایستاد. روزنامهها نوشتند که «اعلام کرده آماده آن نیست با دانشجویان مسلمان پیرو خط امام حکومت موازی را قبول کند... در ایران ما دو حکومت داریم، یکی حکومت دانشجویان و دیگر شورای انقلاب و این وضع قابل قبول نیست.»
* اسناد لانه جاسوسی و بنیصدر
اگرچه چهرهی مصدقی بنیصدر تا حدودی روشن شده بود و لعاب مسلمانی و انقلابی او را زدوده بود، اما با افشای اسناد لانه، چهره سومی هم به او اضافه شد: «جاسوسی برای آمریکا». اسم رمز ابوالحسن بنیصدر در رابطه با ماموران سفارت آمریکا «اس. دی. لور» S.D.LOUR-1) ) بود. معصومه ابتکار در کتاب «تسخیر» در این باره مینویسد:
«یكی از اسناد (لانهی جاسوسی) دربارهی فردی بود كه سازمان سیا از او باعنوان SD LURE نام میبرد. در دیماه 1358، در گاوصندوق اتاق رئیس پایگاه سیا در تهران، هفت سند دربارهی این فرد پیدا كردیم، در یك سندشمارهی تلفن او و این نكته كه برای اولینبار با وی در پاریس تماس گرفته شده،ذكر شده بود. با كنترل این شماره تلفن، متوجه شدیم متعلق به منزل جناببنیصدر است كه به زودی به ریاست جمهوری ایران برگزیده شد. سند دیگر از او به عنوان یك منبع اطلاعاتی و تماس بالقوه نام میبرد. یكی از مأمورانسازمان سیا با اسم واقعی ورنون كاسین، در پاریس و تحت پوشش یك تاجر بهاو نزدیك شده بود. SD LURE موافقت كرد كه دوباره در تهران با او ملاقاتكند. به موجب دومین سند، نخستین دیدار یك ماه قبل از انقلاب در دی ماه1357، انجام گرفته بود و نشان میداد كه بنیصدر میدانست با شخصیتذینفوذی ملاقات میكند. با توجه به تجربهی سیاسی وی ممكن نبود از اهدافاین ملاقات بیاطلاع باشد. سند پنجم خلاصهای از نقاط ضعف و قوت بنیصدر بود، او كه توطئهگری كهنهكار است، میتواند در آینده علیه انقلاب توطئه كند.»
* تنفیذ
حکم ریاست جمهوری بنیصدر در پانزدهم بهمن 1358 از سوی رهبر بزرگ انقلاب اسلامی، تنفیذ شد. در متن تنفیذ به خوبی اشاره شده بود که «تنفیذ و نصب اینجانب و رأی ملت مسلمان ایران محدود است به عدم تخلف ایشان از احکام مقدسه اسلام و تبعیت از قانون اساسی اسلامی ایران» و امام –رحمةاللهعلیه- همانجا صحبتی تاریخی کرد که از اندرزهای به یادماندنی و ماندگار آن حضرت شد: «حبالدنیا راس کل خطیئه...توجه داشته باشند... کسانی که دارای مقامی هستند، دارای پستی هستند، که مقام، آنها را مغرور نکند... من از آقای بنی صدر میخواهم که ما بین قبل از ریاست جمهور و بعد از ریاست جمهور در اخلاق روحیشان تفاوتی نباشد؛ تفاوت بودن دلیل بر ضعف نفس است.»
* دفتر بنیصدر
دفتر بنیصدر مهمترین پایگاه اقدامات گروه و یاران او بود. بنیصدر پس از انتخاب به ریاست جمهوری، این پایگاه را ایجاد کرد و یاران نزدیک خود را که منشا همه خرابکاریها شدند در این دفتر گرد هم آورد.
1. تقوی: رئیس دفتر، شخصی به نام تقوی بود. او نقش عمده در گردآوری عناصر ضدانقلاب و نفوذی در دفتر ریاست جمهوری داشت. رضا تقوی از دیپلماتهای زمان شاه مخلوع بود و در دوران پس از انقلاب بهویژه در زمینه فساد مالی و ویژهخواری سعی بلیغی میکرد. تقوی در سال 1348، نشان درجه چهار همایونی را از محمدرضا دریافت کرده بود. یکی از همکاران او، او را اینچنین توصیف کرده: «من او را یک فرد فرصتطلبی دانستم... یگانه فردی است که در دفتر، علنا به روحانیت توهین نمیکند.»
2. انتظاریون: وی، در ابتدا مشاور عالی روابط عمومی بنیصدر بود ولی بعدا اداره گارد ریاست جمهوری را بر عهده گرفت. انتظاریون در کاخ غلامرضا پهلوی ساکن شده بود و همسرش هم بدون اشتغال به شغل، از بنیصدر حقوق میگرفت. او در پاریس، در یکی از کافهها گارسونی میکرد و در آنجا بود که با بنیصدر آشنا شد. در 14 اسفند، او فرماندهی عملیات را بر عهده داشت و با بیسیم، ضاربان و آشوبگران را هدایت میکرد.
3. مسعودی: مسعودی، از افراد متنفذ دفتر و مشاورعالی حقوقی بنیصدر بود. کارگردان گروههای مخالف در جلسات گردهمآیی 14 اسفند به عهده او بود. یکی از همکاران او میگوید: «من مدت 8 ماه با وی همکاری کردم و ندیدم در عرض این مدت، یک بار او از موضوعی حق و مشروع دفاع کند.» مسعودی، در ابتدا عضو حزب ملت داریوش فروهر بود، سپس با نهضت آزادی و حسن نزیه نزدیک شد. او از رابطان جبهه ملی با بختیار بود. درباره او یکی از اعضای دفتر گفته است: «محرم و نامحرم سرش نمیشود. با زنان دست میدهد، مشروب مییخورد... یک روز خواست حکمی برای من بنویسد که من رابط دادستانی با دفتر باشم. نوشت «طبق موازین»، گفتم «بنویس شرعی»؛ یک فحش آبدار داد. گفتم: «بنویس اسلامی». یک فحش دیگر داد. و سپس نوشت «قانونی!» از پول حرام خوردن باکی ندارد...»
* فعالیتهای اطلاعاتی دفتر
گروهی به سرپرستی انتظاریون، بهبهانی و صدرالحفاظی، کادر اطلاعاتی دفتر را اداره میکردند که چند وظیفه را بر عهده داشت:
1. شناسایی نهادها و عوامل انقلابی؛
2. مبارزه و کارشکنی در مقابل انقلاب و اختراع ئ پراکندن شایعات؛
3. ایجاد، تشکیل و همکاری و همآهنگی در بین عوامل ضد انقلاب؛
4. ارتباط با عوامل خارجی و فراریان.
دفتر برای انجام وظایفش از جدیدترین وسایل ردگیری و استراق سمع استفاده میکرد. آنها در ادارات و بر اشخاص گوناگون نفوذ یافته بودند. مثلا بهبهانی چند روز قبل از سخنرانی رجوی در امجدیه فردی را برای شناسایی به لانه جاسوسی میفرستد تا از وضع و اوضاع آنجا کسب اطلاع کند.
معمولا بخش دریافت خبر، اطلاعات وسیعی از دخترها و پسرهای جوان که اغلب عاشق و طالب قهرمانبازی و خبرچینی و جاسوسی بودند دریافت میکرد. در یکی از موارد، یک زن بیحیا را مامور میکنند که در یکی از سخنرانیهای آیتالله موسوی اردبیلی شلوغکاری کند. کسی که این موضوع را تعریف کرده است میگوید: روز دیگر وارد دفتر آقای مسعودی شدم دیدم [آن زن] روی صندلی کنار مسعودی نشسته است....گفت: امروز قرار است برویم بازار به نفع بنیصدر تظاهرات کنیم.» شخصی دیگر میگوید که «یک روز آقای بهبهانی از من خواست چند پرونده از دادسزای انقلاب بدزدم. » بارزترین سرقت اسناد از وزارت خارجه در رابطه با برادر بزرگ مسعود رجوی بود که از طرف سپاه پاسداران شناسایی و تحت رسیدگی قرار گرفت.
آن اخباری مورد پسند قسمت اطلاعات بود که علیه روحانینت و نهادهای انقلابی و آقایان بهشتی، رفسنجانی، خامنهای، رجایی، دادگاهها، سپاه و حکام شرع باشد.
* شایعه سازی
تیم بنیصدر افزون بر فعالیتهای اطلاعاتی و خرابکارانه، ابزار دیگری هم برای تخریب مخالفان و ایجاد محبوبیت بریا خود داشت که آن «شایعهسازی» بود. مثلا درباره آقای خلخالی شایعه میساختند که او در کردستان، شاکی و شاهد را به جای متهم اعدام کرده یا در راه تبریز پیرمرد بیچارهای را به تصور اینکه معتاد است تیرباران کرده. درباره شهید بهشتی میگفتند چرا با برژینسکی ملاقات کرده، یا اینکه او مامور سیا است و فرشهای دربار را به آلمان منتقل کرده.
بنیصدر و یارانش نسبت به شهید مظلوم -آیتالله بهشتی- کینه و هراس داشتند
و هیچ فرصتی را برای تخریب او از دست نمیدادند
* همکاری با گروههای ضدانقلاب
دفتر بنیصدر محل خط و ربط گروههای مختلف ضدانقلاب شده بود. مائویستها مانند رنجبر، پیکار، راه کارگر، فدائیان و ساواکیهای بازنشسته و افسران رکن دو و ضداطلاعات شاه و جبهه ملی و مجاهدین، همگی حضور داشتند. دفتر با آنها مشورت و رایزنی میکرد.
این روزنامه که نام انقلاب مقدس ملت مسلمان را یدک میکشید، ارگان پشتیبانی از ابوالحسن بنیصدر بود. روزنامه، برای حمایت از او هر کاری که امکان داشت انجام میداد و از تهدید و تخریب هیچکس باکی نداشت. جاسوسی آمریکایی در یکی از اسناد میگوید: «او (بنیصدر) جاهطلبی سیاسی دارد، او احتمالا روزنامهاش را به این منظور ایجاد کرده که بهعنوان پایگاه قدرتی جهت مقاصد آیندهاش استفاده نماید.»
* سخنرانیهای آشوب افکن
تا پیش از غائله 14 اسفند، بنیصدر در چند نوبت به سخنرانی پرداخت که هر یک از این سخنرانیها یک آشوب تازه در جامعه پدید میآورد.
در هفدهم شهریور 1359 می گوید: «...به کسانی که علیه من تبلیغات میکنند میگویم خیلی زحمت کشیدید اما به خواست خدا شکست خوردید...هیچ سازمانی نمیتواند با شیوه لنین و استالین و حزب معاویه در صدر اسلام، بیاید و بخواهد حکومت کند...به این گروه که خوش کرده است به قبضه حکومت، هشدار میدهم که من نظریه تو را افشا کردم، ضابطههای خود را گفتم، دفعهی دیگر در صورتی که اصلاح نشدید و اصلاح نشوید، نوبت به افشای با اسم و رسم میرسد.» بلافاصله شخصیتهای انقلاب، مانند رجایی و بهشتی واکنش دادند. آیتالله بهشتی گفت: «در موقعیت حساس فعلی، هر گونه پیامی و مطلبی که موجب نگرانی افکار عمومی شود به زیان انقلاب است.»
سخنرانی بعدی او، در عاشورای 59 ایراد شد. او گفت: «... آیا ما در این رژیم هم میخواهیم همان سنت دستگاه پهلوی را تجدید کنیم؟... چرا در رژیم اسلامی، انسان و جان او این همه بیمنزلت شده است که بتوان مثل آب خوردن محکوم کرد و بدون اینکه کسی بفهمد کار او را تمام کرد؟... بس کنید این کارها را...» این سیاهنماییها به اندازهای بود که هر کس میشنید گویی که ایران کشوری مانند زمان شاه یا دیکتاتوریهای جهان شده است.
روز بعد در حسینه ارشاد سخنرانی کرد. گفت: «...من راجع به محدود شدن آزادیها هشدار میدهم... در اسلام قدرت بیمعنا است و فقط خدا اصیل است. با تخطئه افکار و ناسزاگویی و نظایر این اعمال نمیتوان انقلابی بود و انقلابی شد.»
بنیصدر آنچنان از نبود آزادی صحبت میکرد که انگار مردم در سیاهچالها و گوشه زندانها به اسیری گرفته شدهاند.
سخنرانی دیگر او در 22 بهمن 59 بود که از شرایط آن روز و حس و حال انقلابی مردم برای مقاصد خود اسنفاده کرد. در آنجا گفت: «... بدترین چیزها آن است که مردم از واقعیات امور کشور خویش اطلاع نداشته باشند... امروز کسری بودجه ما 80 هیلیارد تومان است... به شما مردم نسبت به نبود امنیت اعلام خطر میکنم... کوشیدم در این محیط تفاهم آنچه مشکلات کشور است بگویم... آن شعارهایی که شما برای آن قیام کردید حق شما است، نباید اجازه بدهید هیچ گروه چماقدار و بیچماق، این حقوق را از شما سلب کند.»
بنیصدر
با این سخنرانیها به دنبال ایجاد تشنج در جامعه، کسب مظلومیت و محبوبیت،
تخریب یاران امام، ایجاد فکر یأس و هراس در مردم و اینکه او ناجی آنها است
و بدگویی نسبت به انقلاب و نظام بود.