صراط: وبلاگ کارگری در روزنامه نوشت: آش جایزه سینمایی اسکار به قدری شور شده که دیگر حتی عاشقان این مراسم هم هیچ شوق و شوری برای گشوده شدن رازهای آن ندارند؛ چون حالا دیگر نقشه طوری طراحی میشود و مهرهها به گونهای چیده میشوند که همه چیز قابل پیش بینی است.
درست مثل فیلمی که از همان ابتدا، انتهایش را لو میدهد و معلوم است که حتی پرحوصلهترین تماشاگران هم میلی برای دنبال کردن چنین فیلمی را تا آخر ندارند؛ این یک قاعده شده که هر فیلمی که در گلدن گلاب و بافتا به عنوان بهترین فیلم معرفی شود، در اسکار هم برنده میشود.
پارسال فیلم «آرگو» با همین قاعده به اسکار رسید و این بار هم نوبت به یک فیلم دیگر به نام «12 سال بردگی» رسید؛ همچنان که برای همه ما قطعی بود که جایزه بهترین فیلم اسکار 2014 به همین فیلم میرسد و این گونه هم شد.
تا چند سال پیش اگر به علاقهمندان سینما میگفتیم که اسکار سیاسی است و انتخابهایش نه براساس ارزشهای هنری که طبق شاخصه های ایدئولوژیک انجام میشود، ما را به توهم توطئه متهم میکردند! اما حالا همه چیز رو شده و حرفهای ما عینیت یافته است.
البته وجه ایدئولوژیک اسکار، تنها به امسال و پارسال محدود نمیشود؛ اگر تاریخ سینما و حکایت جایزه اسکار را مرور کنیم، میبینیم که از همان اول هم سیاست از اسکار قابل تفکیک نبوده است؛ به همین دلیل هم هست که خیلی از بزرگان سینمای جهان هیچ گاه دستشان به این جایزه نرسید این هم یک توفیق اجباری است و بسیاری افراد ناشناخته و بیاستعداد، صرف «لابیگری» و سواری دادن به سیاستمدارهای حاکم، «آدمک چماق سای اسکار» را بوسیدند!
یکی از تجلیات ایدئولوژیک و فرمایشی بودن انتخابهای اسکار، اتحاد مضمونی فیلمهای برگزیده است؛ یعنی به عینه میتوان مشاهده کرد که همه فیلمهای منتخب در هر دوره از اسکار، دارای موضوعی واحد و یا نزدیک به هم هستند؛ مثلاً در اسکار سال 2010 رویکرد اصلی فیلمهای برگزیده اسکار، تطهیر حملات نظامی آمریکا به کشورهای دیگر بود؛ به همین دلیل هم فیلم «گنجه رنج» به عنوان بهترین فیلم انتخاب و فیلم «آواتار» هم تعداد زیادی از جوایز را دریافت کرد.
در اسکار سال 2011 هم تم «عبور از بحران» محور مضمونی آثار منتخب بود؛ در آن دوره فیلم «سخنرانی پادشاه» جایزه بهترین فیلم را دریافت کرد و فیلم هایی چون «اینسپشن» و «شبکه اجتماعی» نیز اغلب جوایز را گرفتند.
سال 2012 (سال کسب اسکار توسط «جدایی نادر از سیمین» اصغر فرهادی) نیز تم «میراث پدران» در آثار منتخب غالب بود؛ در آن دوره هم فیلم «هنرمند» جایزه بهترین فیلم را گرفت و آثاری چون «فرزندان»، «نیمه شب در پاریس»، «هوگو» و ... با تم ستایش از میراث فرهنگی غرب تحسین شدند.
در سال بعد، یعنی اسکار سال 2013 دفاع از تمامیت و هویت نظام سرمایهداری در مقابل دشمنانش وجه غالب مضمون آثار منتخب بود. در همین راستا، فیلم «آرگو» با روایتی درباره مقابله قهرمانانه آمریکا در مقابل دشمن شماره یک خود، یعنی انقلاب اسلامی ایران جایزه بهترین فیلم را گرفت.
فیلمهایی همچون «زندگی پای»، «30 دقیقه بعد از نیمه شب»، «اسکای فال (سری آخر جیمز باند)» و ... نیز جوایز دیگر آن دوره از اسکار را گرفتند.
در دوره اخیر هم تم غالب آثار برگزیده، قهرمان پروری و منجی نمایی آمریکایی هاست؛ فیلم «12 سال بردگی» که برخی به اشتباه آن را فیلمی ضدبردهداری و در حمایت از سیاه پوستها میدانند، در اصل نشان دهنده تحقیر و ذلت بردگان است.
در این فیلم میبینیم که سرانجام یک ارباب سرمایه دار سفید پوست آمریکایی است که از راه میرسد و شبه قهرمان مفلوک فیلم را نجات میدهد.
فیلم «جاذبه» هم که بیش از سایر آثار جایزه گرفت، روایت یک فضانورد آمریکایی است که در آسمان گم میشود و سرانجام با شمایلی قهرمانانه خودش را نجات میدهد.
و یا فیلم «باشگاه خریداران دالاس» که باز هم در این فیلم روایت ایستادگی یک کابوی (گاوچران) در برابر بحران دیده میشود؛ فیلم «گتسبی بزرگ» هم رسماً به اسطوره پردازی یک سرمایه دار آمریکایی با همه ویژگیهای نژادی غربی میپردازد.
به طور کلی اغلب فیلمهای برگزیده اسکار 2014 دارای این سیر روایی هستند؛ فردی در وضعیت عادی به سر میبرد، ناگهان بحران او را در بر میگیرد و فرد با مقاومت، بحران را پشت سر میگذارد و به پیروزی میرسد.
و ویژگی دیگر همه این فیلمها این است که قهرمانهای آن ها دارای شاخصههای فرهنگی و اخلاقی آمریکایی هستند؛ مثل بیبند و باری که در میان شخصیتهای محوری اکثر فیلمهای برگزیده اسکار امسال قابل مشاهده است.
درست مثل فیلمی که از همان ابتدا، انتهایش را لو میدهد و معلوم است که حتی پرحوصلهترین تماشاگران هم میلی برای دنبال کردن چنین فیلمی را تا آخر ندارند؛ این یک قاعده شده که هر فیلمی که در گلدن گلاب و بافتا به عنوان بهترین فیلم معرفی شود، در اسکار هم برنده میشود.
پارسال فیلم «آرگو» با همین قاعده به اسکار رسید و این بار هم نوبت به یک فیلم دیگر به نام «12 سال بردگی» رسید؛ همچنان که برای همه ما قطعی بود که جایزه بهترین فیلم اسکار 2014 به همین فیلم میرسد و این گونه هم شد.
تا چند سال پیش اگر به علاقهمندان سینما میگفتیم که اسکار سیاسی است و انتخابهایش نه براساس ارزشهای هنری که طبق شاخصه های ایدئولوژیک انجام میشود، ما را به توهم توطئه متهم میکردند! اما حالا همه چیز رو شده و حرفهای ما عینیت یافته است.
البته وجه ایدئولوژیک اسکار، تنها به امسال و پارسال محدود نمیشود؛ اگر تاریخ سینما و حکایت جایزه اسکار را مرور کنیم، میبینیم که از همان اول هم سیاست از اسکار قابل تفکیک نبوده است؛ به همین دلیل هم هست که خیلی از بزرگان سینمای جهان هیچ گاه دستشان به این جایزه نرسید این هم یک توفیق اجباری است و بسیاری افراد ناشناخته و بیاستعداد، صرف «لابیگری» و سواری دادن به سیاستمدارهای حاکم، «آدمک چماق سای اسکار» را بوسیدند!
یکی از تجلیات ایدئولوژیک و فرمایشی بودن انتخابهای اسکار، اتحاد مضمونی فیلمهای برگزیده است؛ یعنی به عینه میتوان مشاهده کرد که همه فیلمهای منتخب در هر دوره از اسکار، دارای موضوعی واحد و یا نزدیک به هم هستند؛ مثلاً در اسکار سال 2010 رویکرد اصلی فیلمهای برگزیده اسکار، تطهیر حملات نظامی آمریکا به کشورهای دیگر بود؛ به همین دلیل هم فیلم «گنجه رنج» به عنوان بهترین فیلم انتخاب و فیلم «آواتار» هم تعداد زیادی از جوایز را دریافت کرد.
در اسکار سال 2011 هم تم «عبور از بحران» محور مضمونی آثار منتخب بود؛ در آن دوره فیلم «سخنرانی پادشاه» جایزه بهترین فیلم را دریافت کرد و فیلم هایی چون «اینسپشن» و «شبکه اجتماعی» نیز اغلب جوایز را گرفتند.
سال 2012 (سال کسب اسکار توسط «جدایی نادر از سیمین» اصغر فرهادی) نیز تم «میراث پدران» در آثار منتخب غالب بود؛ در آن دوره هم فیلم «هنرمند» جایزه بهترین فیلم را گرفت و آثاری چون «فرزندان»، «نیمه شب در پاریس»، «هوگو» و ... با تم ستایش از میراث فرهنگی غرب تحسین شدند.
در سال بعد، یعنی اسکار سال 2013 دفاع از تمامیت و هویت نظام سرمایهداری در مقابل دشمنانش وجه غالب مضمون آثار منتخب بود. در همین راستا، فیلم «آرگو» با روایتی درباره مقابله قهرمانانه آمریکا در مقابل دشمن شماره یک خود، یعنی انقلاب اسلامی ایران جایزه بهترین فیلم را گرفت.
فیلمهایی همچون «زندگی پای»، «30 دقیقه بعد از نیمه شب»، «اسکای فال (سری آخر جیمز باند)» و ... نیز جوایز دیگر آن دوره از اسکار را گرفتند.
در دوره اخیر هم تم غالب آثار برگزیده، قهرمان پروری و منجی نمایی آمریکایی هاست؛ فیلم «12 سال بردگی» که برخی به اشتباه آن را فیلمی ضدبردهداری و در حمایت از سیاه پوستها میدانند، در اصل نشان دهنده تحقیر و ذلت بردگان است.
در این فیلم میبینیم که سرانجام یک ارباب سرمایه دار سفید پوست آمریکایی است که از راه میرسد و شبه قهرمان مفلوک فیلم را نجات میدهد.
فیلم «جاذبه» هم که بیش از سایر آثار جایزه گرفت، روایت یک فضانورد آمریکایی است که در آسمان گم میشود و سرانجام با شمایلی قهرمانانه خودش را نجات میدهد.
و یا فیلم «باشگاه خریداران دالاس» که باز هم در این فیلم روایت ایستادگی یک کابوی (گاوچران) در برابر بحران دیده میشود؛ فیلم «گتسبی بزرگ» هم رسماً به اسطوره پردازی یک سرمایه دار آمریکایی با همه ویژگیهای نژادی غربی میپردازد.
به طور کلی اغلب فیلمهای برگزیده اسکار 2014 دارای این سیر روایی هستند؛ فردی در وضعیت عادی به سر میبرد، ناگهان بحران او را در بر میگیرد و فرد با مقاومت، بحران را پشت سر میگذارد و به پیروزی میرسد.
و ویژگی دیگر همه این فیلمها این است که قهرمانهای آن ها دارای شاخصههای فرهنگی و اخلاقی آمریکایی هستند؛ مثل بیبند و باری که در میان شخصیتهای محوری اکثر فیلمهای برگزیده اسکار امسال قابل مشاهده است.