درباره
«ياد امام و شهدا» در خيلي از نشريات صحبت كردم، پسرم محمدحسين ده يازده
سال داشت كه به فكر افتادم نسل جوان را به نسل خود و قبل خود گره زده به
نوعي به هم وصلشان كنم. يك شب كه با محمدحسين نشسته بوديم به حرف و بحث،
اين شعر را سرودم. اولينبار هم آخر ماه صفر در هيئت رزمندگان غرب تهران،
در محضر آقا قسمتهايي از آن را خواندم، حضرت آقا بسيار استقبال كردند و
فرمودند چرا تا انتها نخوانديد؟ گفتم: طول ميكشد. فرمودند: دفعه ديگر كامل
بخوان. گفتم: شعر سؤال و جواب است، اين بار با پسرم ميخوانم فرمودند باشد
او را هم بياور! اين شعر دل مويهاي بود كه واگويه شد، حالا بايد دستي در
حال و هواي شعرش ببرم.
چه شد كه پاي دفاع مقدس و بعد هم مسائل سياسي به مداحيها باز شد؟
هميشه
در مداحي براي اهل بيت صلوات الله اجمعين، بنا بر اين بوده كه مسائل سياسي
زمان (در حد كلان آن، نه مسائل ريز و خرد و جناحي) مطرح بشود. اصلاً يك
بخش عمده كار همين است كه عنصري اجتنابناپذير است. آنهايي كه در پرتو
مباني نهضت سيدالشهدا(ع) قرار دارند، تمجيد ميشوند و آنهايي كه ضد اين
جريان هستند، مورد لعن و نفرت قرار ميگيرند.
در
گذشته هم همينطور بوده است، چگونه دعبل خزائي و قصيدهاش معروف ميشوند،
آنجا كه درباره خمس ميگويد: «اينها (خلفاي بنيعباس) خمس را ميگيرند و با
آن شراب تهيه ميكنند.» شايد خمس يك مورد مذهبي و شرعي باشد، ولي كاملاً
امري سياسي و به روز است. در زمان خلفاي بنيعباس شراب و موسيقي به دربار
راه پيدا كرد و در هنگامي كه شاعران براي هر شعري كه در وصف خليفه سروده
ميشد، 500 هزار دينار دريافت ميكردند، دعبل از خمسي سخن ميگويد كه به
جاي اينكه خرج برقراري اسلام شود، خرج شراب و موسيقي ميشود و امام رضا(ع)
كه مظهر دين است، با شنيدن شعر ابراز احساسات كرده و به شدت ميگريد و
اصلاً براي همين است كه دعبل مورد تهديد و تعقيب حكومت قرار ميگيرد.
ادبيات مداحي از روز اول سياسي بوده و حتي اگر در جاهايي كمكاري شده باشد،
قبل از انقلاب هم به همين منوال بوده است، همان كساني كه بعدها مسئولان
اول اين مملكت شدند، در آن زمان وقتي سخنراني ميكردند درباره انقلاب و
حوادث آن، مداح هم با توجه به مسائل روز و مطابق با سخنراني آنها مداحي
ميكرده است، مگر ميشود در جايي كه شهيد مطهري سخنراني ميكرده مداح آن
بيتوجه به موضوع و متن سخنراني، اشعار انقلابي نخواند و بيتفاوت به مسائل
باشد؟!
در گذشته مگر مرحوم حاج اكبر
ناظم سرآمد نوحهخوانهاي انقلابي بود، مگر كم بودند مداحاني كه دستگير
ميشدند و وعاظاني كه ممنوعالمنبر بودند. مرحوم كافي سال 1356 درباره امام
خميني(ره) منبري دارد كه فكر نميكنم كسي توانسته باشد به آن عظمت و آن
بار عاطفي راجع به رهبر خويش صحبت كند. اصلاً نميشود دستگاه امام حسين(ع)
سياسي نباشد، چون دستگاه اباعبدالله الحسين(ع) يعني مرگ بر يزيد و آل و
خاندانش. عاشورا پيچيدگيها و مسائل زيادي دارد كه ما در طول سالهاي مختلف
و متمادي هيئتداري اين پيچيدگيها را براي مردم بازگو ميكنيم. فاش شدن
اين مسائل و پيچيدگيهاست كه سبب ميشود ما در فتنه كم نياوريم و مغلوب
نشويم. بحمدالله در اين زمينه هم موفق بودهايم تا به حال از يكي از سران
برجسته نديده و نشنيدهايم كه بگويند چرا سياسي حرف ميزنيم يا مداحي
ميكنيم. اتفاقاً تجليل هم ميكنند.
زماني كه در محضر حضرت آقا ميخوانيد، چطور؟
محضر
حضرت آقا خواندن نكتهاي دارد كه ايشان به انقلابي خواندن و به روز مداحي
كردن توجه دارند، گاهي هم امتحان كردهام كه برويم و شعري راجع به وقايع
اين چند ماهه در جامعه نخوانيم، متوجه شويم كه اين روش را نميپذيرند، توقع
دارند كه به اين مسائل توجه كنيم. همان وقت كه من «ياد امام و شهدا» را
خواندم روضه و نوحه هم خوانده بودم، اما حضرت آقا فرمودند، اين از همه بهتر
بود. امام خميني (ره) هم در وصيت خود خطاب به مداحان فرمودند: «بايد
طاغوتهاي زمان را به مردم بشناسانيد». در محضر آقاي نوري همداني بيش از صد
مداح و پيشكسوت شرف ياب شديم ايشان چند نكته را به ما گوشزد كردند كه
مداح بايد حديث بگويد، احكام بگويد، مسائل شرعي را همان طور كه در قديم
روضه خوانها بيان ميكردند، مطرح كند و از همه مهمتر فرمودند: «اگر امروز
به فلسطين تعرض شد و شما آمديد و خوانديد و حرفي از اين نزنيد، جفا
كردهايد.»
اما انتقاداتي هم به شما وارد شد كه چرا مداحان در مسائل سياسي اظهار نظر ميكنند.
عرصه
انتخابات كه پيش ميآيد همانهايي كه ميگويند آزادي بيان، همانهايي كه
ميگويند دموكراسي، مردم سالاري، همصدايي و دولت مردمي، سربزنگاه
ميگويند: چرا اظهار نظر ميكني!
همه
ميدانيم ورزش ما خيلي سياسي نيست. پس چرا از ورزشكار سؤال ميكنيم اما به
ما كه مي رسد ميگويند مداح نبايد بگويد به چه كسي رأي ميدهد، اين حرف بر
چه مبنايي است؟! شايد كسي كه من را به عنوان كارشناس قبول دارد، يا تعلق
خاطري به ما دارد، بخواهد نظر ما را بداند. البته طبيعتاً ما با بحثهاي
جناحي مخالف هستيم. ما ميگوييم منويات رهبر منتهي در افقي كه مقام عظماي
ولايت روشن مينمايند.
چرا ما هميشه، همه چيز را با عاشورا قياس ميكنيم؟
«كل
يوم عاشورا» عاشورا نبوديم ولي بايد فلسفه حركت امام حسين (ع) هميشه زنده
بماند. يك وقت شش ماه مانده به عاشورا، نه هميشه بايد ياد و نام امام حسين
(ع) را زنده نگه داريم. مقام معظم رهبري سال 1376 براي لشكر محمدرسولالله
(ص) سپاه سخنراني كردند و فرمودند: اگر خواص حواسشان جمع نباشد بعضيها
هستند كه حسينبنعلي (ع) را سر ببرند، بعضيها هستند كه واقعاً اگر دستشان
برسد، اين كار را ميكنند» اين زنگ خطر است كه خواب نباشيد كه يك عده نقشه
ميكشند براي سربريدن!
حضرت آقا ديگر
چطور بايد بگويند، ولي فقيه به عنوان يك دين شناس و رهبر، به وضوح سخن
ميگويد كه عاشورا در كار است. حال ما بايد چه كنيم؟! فقط اين نبود اوايل
سال 1367 امام خميني (ره) هم فرمودند: «حسين جان! امروز ايران كربلاست،
بشتابيد» ما هيچ وقت آرامش نميبينيم. مگر ميشود دشمني چون امريكا و
اسرائيل با آن عقبه اطلاعاتي، امنيتي داشت و راحت خوابيد! اسرائيلي كه براي
كشتن دانشمندان كشور هزينهها و زمان و نيروي زيادي را صرف ميكند تا به
خواستههاي شيطاني خويش برسد، مگر ميتوان بيدار نبود و راحت زندگي كرد.
دشمنان هميشه نقشههايشان را از الف و ب تا يا، كشيدهاند و برنامهريزي
كردهاند.
اين بسيار سادهلوحانه است
كه ما فكر كنيم كه به زندگي عادي برگشتهايم، امام علي (ع) در نهجالبلاغه
فرمودهاند:«كه اگر شما خواب باشيد دشمن خواب نيست.» تاوان آن هم بسيار
سنگين خواهد بود. تشخيص اينها بصيرت ميخواهد.حضرت آقا فرمودند:« بصيرت
يعني بدانيم افسر جانباز پا به ركاب حضرت اميرالمؤمنين (ع) در صفين، قاتل
امام حسين (ع) در كربلا ميشود و مگر از صفين تا كربلا چند سال ميگذرد؟ به
فاصله 20 سال، يعني به فاصله 20 سال ميشود خداي ناكرده كساني كه در دفاع
مقدس از نخبگان و برجستگان بودند بخواهند مقابل آن موضع بگيرند. در تسخير
لانه جاسوسي افرادي را داشتيم كه بعدها استحاله شدند.
از تأثير مداحيها در فضاي جبهه و جنگ بگوييد.
ما
يك بحثي داريم راجع به تأثير نام سيدالشهدا(ع) در جنگ كه روايت زيادي را
بايد بگوييم. اما كل تفسير منسوب به امام حسن عسگري (ع) عموماً راجع به
تأثير اين نام است. وقتي نام امام به ميان ميآيد، چيز ديگري ميشود.
داستان قبولي توبه حضرت آدم (ع) با بردن نام امام حسين (ع) يا داستان زكريا
(ع) در بركت اسم سيدالشهدا را شنيدهايم از آن سو هم تجلي امام حسين (ع)
در جبهه و جنگ هم خودش را نشان داد و نوكرانش در مداحي وظيفه خود را ايفا
كردند و ديگران نيز در جانثاري و جانبازي درس شهادت را پس دادند. در جنگ،
ما رو به كربلا بوديم و اين انگيزه را در ما بيشتر ميكرد. دفاع مقدس
انگيزه بچهها را دو چندان ميكرد. ما لشكر اسلام بوديم و پرچم ما پرچم
سيدالشهدا(ع)، ما در جنگ با ملت عراق نبوديم بلكه مخالفت ما با ارتش بعث
بود. هيچ عراقي مسلماني را پيدا نميكنيد كه از حمله ارتش صدام به ايران
راضي باشد.
شما چند سال داشتيد كه جبهه رفتيد؟
16،
17 سال داشتم كه با بچههاي جهاد سازندگي ستاد پشتيباني اسفند سال 1361
همراه با شهيد عيسي برزهكار رفتيم. زمان عمليات والفجر 1 بود و بعد هم
عمليات خيبر رفتيم. جبهه ميرفتيم و برميگشتيم؛ كربلاي 4، بيتالمقدس 2، 3
و 4 و عمليات مرصاد هم بودهايم. سال 1369 هنگامي كه امريكا قصد حمله به
عراق را داشت با 20 گردان بسيجي رفتيم كه اگر خواست از ايران هم وارد شود
آماده باشيم كه چهار ماه طول كشيد تا عيد نوروز سال 1370.
آن زمان متأهل بوديد؟
من
سال 1363 ازدواج كردم زمان عمليات بدر بود. تقريباً اواخر جنگ دو فرزند
داشتم. شب عمليات مرصاد خواب ديدم سه جلد قرآن به من دادند، تعبير به شهادت
كردم اما بعد متوجه شدم كه خداوند سه فرزند به من عطا كرده است.
ظهر عاشوراي سال گذشته، جبهه ديگري براي شما بود؛ چطور وارد ميدان شديد؟
ما
يك نماد از همه مردم هستيم. ما در مسجد دانشگاه تهران مشغول عزاداري بوديم
و نزديكترين هيئت به آشوبگران و سر راه آنها بوديم. واژه هيئت از آمادگي
ميآيد و حالا هيئتي كه براي عزاداري سيدالشهدا (ع) دور هم جمع هستند و
هيهات من الذله ميگويند، با خبر مي شوند كه خيابان شلوغ شده و كساني دارند
به صاحب اصلي همين هيئت اهانت ميكنند.
شما چطور با خبر شديد؟
با
بچههاي معاونت استانداري تماس گرفتم و گفتند خبري نيست و نيازي به حضور
در خيابان ديده نميشود. اما هنگام مداحي متوجه شدم كه اوضاع خيابان خوب
نيست. رسالت مسجد هيئت دانشجو و بسيج مشخص ميشود و خوشحالم از اينكه
هيئتداريمان آن روز ثمرهاش به رخ كشيده شد.
روز
عاشوراي 1388 حاصل هيئت داري 15 ساله را به فضل خدا ديدم. آنطور هم نبود
كه فكر كنيم آنها خيلي بتوانند پيش بروند يا اگر بچههاي مسجد دانشگاه
تهران نبودند، چي ميشد؟! درست است كه ما ميگوييم فتنه 88 بزرگ است، ولي
نبايد از اين غافل شويم كه ظرفيت ما فراتر از اين فتنه بود. در آن روز
جواناني به ميدان آمدند كه انديشمندان، فرهيختگان و استادان دانشگاه بودند.
ما اغلب آنجا 15-10هزار نفر را ناهار ميداديم و اكثرشان دانشجو بودند.
امام حسين (ع) افرادي را آورده بود كه جناح مقابل ديگر حرفي براي گفتن
نداشت، چون مسجدي هستند، هيئتياند و از فرهيختگان و روشنفكران روشنگر و
دينمدار هستند. درگيري فيزيكي قابل ملاحظهاي هم رخ نداد. نفس حضور، رعبي
در آنها ايجاد كرد كه منكوب و سركوب شدند. اينها فاكتورهاي مهمي است كه در
تاريخ آينده بايد روي آن تأمل و كار شود. آن روز يك شادابي هم در من ايجاد
شد، نميدانم شايد كمتر كسي درك كند. آن روز فهميدم كه ميگفتند امام حسين
(ع) برافروخته شد، يعني چه؟ خيلي مقدمه ميخواهد تا كسي بفهمد، جانبازان و
شهداي دفاع مقدس به عشق امام حسين (ع) رفتند. به شهيد نادري ميگفتم دوست
داري چطور شهيد شوي؟ ميگفت:«ميخواهم مثل اربابم امام حسين (ع)
بيسرباشم.» اما روز عاشورا 88، به همراه خانواده در مراسم حاضر شده بودم،
طلب شهادتي ميديدم و حسن اين بود كه در چنين روزي بدون شهيد پرچم ظفر را
با افتخار بالا برديم نماز را در مسجد خوانديم و بيرون رفتيم و روز 9 دي
ماه 1388، با خيل عظيم خلق مواجه شديم.
فكر ميكنيد چند درصد از هيئتها اگر آن روز متوجه وضعيت ميشدند به ميدان ميآمدند؟
از
نام امام حسين (ع) سازش با ظلم برنميآيد من ادعا ندارم من و يارانم اين
كار را كرديم، نه؟ هر هيئتي ديگر ميديد كه پرچم امام حسين (ع) را آتش
زدهاند همين كار را ميكردند ما به همين دليل ميگوييم اين هيئتيها نبايد
مورد اعتراض قرار بگيرد. من نميشناسم منبري را كه مداحي كند و توجه به
مسائل سياسي روز نداشته باشد و وعاظي كه به وظيفه سياسياش عمل نكند.
9 دي از همان نام امام حسين(ع) نشأت گرفت و شما آنجا هم در خط مقدم بوديد.
بزرگترين
روز عمرم و بزرگترين و زيباترين حسيني كه گفتم روز 9 دي بود. حسين كه
ميگفتم از آزادي تا سر چهارراه وليعصر، تا پاستور و امام حسين (ع) امواج
صداي مردم ميآمد. فكر ميكنم پايداري و راسخ بودن مردم ما تحت لواي پرچم
امام حسين (ع) به نمايش گذاشته شد و نكته جالب و حائز اهميت اين بود كه عكس
آقا دستشان بود اين در حالي است كه به عكس آقاي احمدينژاد هم دسترسي
داشتهاند، اما بحث ولايت را از بحث انتخابات بيرون كشيدند. دكتر
احمدينژاد در دنياي امروز فرد سلحشور بينالمللي، ظلم ستيز مردم مداري
است. مردم در چالشهاي به وجود آمده، تا آنجا كه بايد در حمايت ايشان
آمدند، اما روز 9 دي مردم آمده بودند تا اصل را بگويند كه ولايت فقيه است
كه براي ولايت فقيه هم اصل امام حسين (ع) است و جالب اينكه كسي با كسي
هماهنگ نكرده بود فرصتي براي هماهنگي نبود آن روز، روز بصيرت و بينش مردم
بود كه با دفاع از ولايت نمايش گذاشته شد.
پيشبيني اين حركت در روز عاشورا ميشد؟
بله،
من در روز عرفه هشدار داده بودم. حماقت اهل فتنه قابل پيشبيني بود. از
حماقت خوارج اين بود كه شب اول قدر را براي كشتن اميرالمؤمنين (ع) انتخاب
كردند.
اولين بار چه زماني در بيت، دعوت شديد و مداحي كرديد؟
بيت
بيش از 50 مناسبت در طول سال دارد، اكثر مداحان حتي از شهرستان هم به اين
مراسم ميروند. هيئتي كه خود آقا پي ريزي كرده است. خيلي ساده دعوت مي شويم
چون از اول بودهايم. سال 1368 اولين شب روضه بودكه خدمت آقا رسيدم و
خواندم. يادم هست همان سالي بود كه صدام كربلا را زده و به ضريح جسارت شده
بود.
متنهاي مداحيهايتان در بيت كنترل ميشود؟
نه،
اصلاً متن قابل كنترل نيست. نسبت به مدعوين اعتماد هست و البته بايد دانست
نظر هيچ كس منطبق بر نظر حضرت آقا نيست. نزديكترين افراد به حضرت آقا،
نظرشان نميتواند نظر آقا باشد. در نظريات مقام معظم رهبري چند وجهه است:
1- بحث ادبي است. چون مقام معظم رهبري اديب هستند. نه اينكه به ادبيات
كلاسيك يا يك ادبيات فخيم ارج مينهد، نه ايشان همواره به نوآوري ميانديشد
و توصيه ميكند.در نگاه او نوآوري موضوعيت دارد شايد نوآوري مثل «ياد امام
و شهدا» گل كرده و مقبول نظرشان شود و نه شايد يك نوآوري به آن سطحي كه
بايد برسد، نرسيده است و بحث دوم تكنيكهاي مداحي است وقتي مقام معظم رهبري
از تكنيكهاي رهبري حرف ميزنند فكر ميكنيد كه ايشان مداح بوده است. به
عمق كار نفوذ دارند.
اغلب چطور نظر ميدهند در باب مداحيها؟
تذكراتي
ميدهند، اظهار لطف ميكنند ميگويند آنچه كه ما ميخواستيم در مداحي امشب
بوده در طول اين سالها كه خدمت ايشان رسيدم، به فراخور مديريت هر فرد و
وضعيت ما صحبت كردند. اينطور نيست كه همه نقدهايشان را به رخ بكشند. مهمها
را تذكر ميدهند. در تكنيك اجرا نكاتي را تذكر دادهاند. مثلاً شبي در
محضر ايشان غزلي از صائب خواندم بعد از مداحي پرسيدند مال چه كسي بود و
ايشان بيت بيت شعر را خواندند. يا غزل مصيبتي كه ضعيف بوده ايشان اشاره
داشتند كه اين كار ضعيف است. به فراخور حال هر كسي حضرت آقا نكاتي را
ميگويند و نقد ميكنند. شايد از ده تا ايراد، چند تا را اغماض كنند و بقيه
را بگويند. شايد بهترين شعر را در محضر ايشان بخواني و تلويحاً به رهبر
اشاره كني و در آن از آقا تعريف كنيد كه آقا تحويل نميگيرند امامن خيلي
موافق نيستم، همه با عشق به ولايت فقيه ميآيند و ميآيند كه عشق خود را به
آقا برسانند.
بعد از مراسم، با حضرت آقا صحبت ميكنيد؟
اوايل
كه بيت خلوت بود، بله – اما الان نه – مهمان و مدعوين زياد ميشوند و حضرت
آقا كمتر ميتوانند وقت بگذارند. كمي حق ما هم تضعيف ميشود. من پنج شب
فاطميه و ماه محرم را روضه و مجلس قبول نميكنم كه در محضر آقا باشم.
مسئولان ديگر كه بيشتر از ما هم آقا را ميبينند، ميروند خدمت آقا و ديگر
زمان به ما نميرسد!
وقتي بعد از مداحي براي عرض ارادت و دستبوسي خدمت آقا ميرويد، فكر كردهايد چند نفر دوست دارند جاي شما باشند؟
بله،
اما ما نايب همه هستيم، به آقا هم اين را گفتهايم و سلام همه را هم
ميرسانيم. آقا خيلي با صفا و مهربان هستند، محبت و لطف ايشان در قالب
واژهها نميگنجد.
اعتقاد ايشان به
دستگاه سيدالشهدا (ع) واردات و محبتي كه به ذاكران اهل بيت و قاريان دارند،
قابل بيان نيست. آقا ذاكر اهل بيت را كه ميبيند، (گل از گلش ميشكفد) شاد
ميشود و اگر بخواهيم محبوب بشويم بايد محب امام حسين (ع) شويم.
اگر يكبار بيت دعوت نشويد چه؟
بيت
هيئت ماست. اگر به آن دعوت نشديم ميرويم و پاي منبر ديگران مينشينيم و
از مراسم بهره ميبريم، اگر بخواهيم دنبال اين حرفها باشيم كه هيچ، كارهاي
اجرايي زيادي پيشنهاد شد، اما قبول نكردم. ما هيچ حسني را جز نوكري آقا
نميدانيم.
اگر دعوت نكردند راهمان
كه ميدهند برويم و گريه كنيم. علت دعوت نكردن چيست؟ اگر علت اين باشد كه
افراد برتر و بهتري پيدا شدند كه اين سنگر را حفظ كنند چه بهتر، اگر جوانان
بتوانند چنين مراسمي را هدايت كنند ما از خدا ميخواهيم. در دوران جواني
حاج منصور اين مسئله را برايمان حل كرد كه اگر پير شديد و كنار رفتيد تازه
ارباب ميگويد بياييد در آغوش خودم! شايد پيري فرصتي باشد برايمان تا سري
به خودمان بزنيم. الان كه نميرسيم شايد مباني شهرت كنار برود و اين
فرصتها پيش بيايد. شايد باورتان نشود بهترين جايي كه در دهه محرم رفتم،
مجلس يكي از دوستانم بود كه دو ساعت بعد از مراسم رسيدم، همه رفته بودند
فقط خادمين هيئت بودند كه شايد اول شش نفر و بعد 30 نفر شديم، مراسم كوچكي
گرفتيم و ياد بچههاي جبهه افتاديم، خدا كند اگر روزي دعوتمان نكردند به
خاطر اين نباشد كه از صراط مستقيم خارج و دچار لغزش شده باشيم اگر دليلش
پيري و ناتواني و نابلدي باشد،اشكالي ندارد. روي منبر نرويم به منبر و
مراسم كه ميتوانيم برويم.
آخرين شعري كه گفتهايد؟
سالهاي
زيادي است كه شعر ميگويم، اما ثبت و ضبط نميكنم. خودم را شاعر نميدانم.
آخرين شعر رباعي است كه براي نوهام گفتهام كه تازه به حرف آمده است.
نوهام گفت: «تو» و من ميگفتم: شما بگو، اين شعر را براي او گفتم.
شيرين لب من گاه به شور سخني
آيينه و آيين مرا ميشكني
امروز بزرگتر شدي گفتي تو،
من دانستم توام تو داني كه مني.
از سبكهاي مداحي بگوييد؟
من
با برخورد خشك با جوان مخالفم، سبك و سياق مداحي هم دچار نوآوري ميشود.
خدا واهل بيت (ع) و قرآن به جاي خود، نميتوان به ارتباطات و زمان بيتوجه
بود. در وادي احساسات، احساساتي ميشوند به سبكي ديگر ميخوانند كه مورد
توجه مراجع قرار ميگيرند و حتي رسانههاي بيگانه! بايد گزك دست دشمن ندهيم
فقط حواسمان باشد خواندمان خرج دشمن شود، ضد دشمن باشد. خواندن ما وسيله
نشود كه دشمن عليه اسلام قرآن و كشورمان صرف كند. ولي آنجا كه غلطهاي
فاحشي در مداحي هست را قبول نميكنم اما كمي جوانها را بربتابيم. بنا به
شغل معلمي، هميشه وساطت كردهام بايد مجالس جوان ها و خواستههاي آنها را
تفكيك كنيم. سه چيز خيلي واقعي نيست و شده است: 1- پز آسيبشناسي دستگاه
سيدالشهدا (ع) كه همه احساس كارشناسي بهشان دست داده است. 2- بحث معرفت: كه
همه از معرفت ميگويند كه بار اصلياش بر دوش روحانيت است كه بحمدالله
وظيفهاش را انجام ميدهد. هيئت كه وارد ميشويد و پلاكارد و متون را
ميبينيد خود معرفت و معرفت افزايي است. عموماً در فضاي سير طبيعي جامعه كه
رو به رشد است فردي كه نماز ميخواند، سواد هم ندارد مدتي بعد از حضورش در
هيئت، نماز اول خوان اهل خير ميشود. سوم اينكه بعضيها فكر ميكنند هيئت
رده كلاسي دارد اين هيئت پنجم دبستان نيست كه به كلاس اول دبستان بگوييم
شما نيا و نزن، نه! يك جايي تخصيصي ميشود. مثلاً در محضر دانشجويان كه
بحثش جداست.