صراط: روزنامه وطن امروز نوشت: یکی از علتهای مهمی که سردمداران جریان سکولاریزه کردن جامعه ایرانی را به فتنهگران فراری، دربند یا بازنشسته از سیاست تبدیل کرد درافتادن آنها در دوره اصلاحات با دین مردم بود. هرگز فراموش نمیکنیم در ایام اصلاحات چگونه امثال کدیور و سروش و برخی تأویلگران گندهلات در دانشگاه تهران و حتی خوابگاههای دانشجویی مراسم شبقدر برپا میداشتند و اتفاقا بخش مراسم «قرآن به سر» و توبه را هم به یک آخوندی مثل اشکوری میسپردند که امروز به شعائر اولیه اسلام هم پایبندی ندارد!
اولین مرحله مبارزه با دین بنا بود با هدف «غیردینی کردن» جامعه اسلامی ایران به سرعت پیش رود. کار به آنجا کشید که برخی سینهچاکان اسلام آمریکایی در دوره اصلاحات بزرگداشت حضرت امامحسین(ع) را ترویج خشونت و تفکرات غیرجهانی(!) در جامعه مدنی ایرانی خواندند! همین تندرویها بود که موجبات شکست زودهنگام پروژه آمریکایی- انگلیسی بیدین کردن ایرانیان را فراهم آورد اگرنه به قول ری تکیه «اصلاحات به غرب قول داده بود فرهنگ انقلابی آیتالله خمینی به قرن 21 صعود نکند!»
اما امروز بهرغم اینکه بازیگران میدان مبارزه با دین به روزرسانی فکری شدهاند نقشه کماکان یکسان است هر چند شعارهای ورژن جدید به لطف متفکران جدید لندننشین اندک اندک از راه میرسد.
طبیعی است وقتی دین در یک جامعه تا اندازهای صاحب قدرت است که «فتنه 88» را با آن عقبه بزرگ از دشمنان دندان تیز کرده شکست میدهد، عقل سلیم رویارویی مستقیم با چنین عنصر قدرتمندی را پیشنهاد نکند. خصوصا اینکه هزینهبری چنین اقداماتی یک بار به مروجین سکولاریزم و فراهمآورندگان موج مدرنیته ثابت شده است.
اسلام آمریکایی یا رحمانی؟
اگر اسلام آمریکایی را بر اساس اندیشه امام خمینی در مقابل اسلامناب محمدی قرار دهیم حقیقتا نقشه جدید دشمن به آسانی قابل شناسایی خواهد بود... بر اساس این طرح بناست «پروژه اصلاح دینی» با شوالیههایی نوسازی شده و رنگ و لعاب عرفانی و اخلاقی در جوامع اسلامی اصیل ترویج شود. یعنی دوران مبارزه رسمی با دین و شعائر آن به کل پایان پذیرفته و ایام نوسازی دینی یا به روزرسانی دینی توسط هوداران لائیسیته فرارسیده است.
احمد صدری در این باره میگوید: «به نظر من مساله دین در زندگی اجتماعی یک مساله اساسی است که همه روشنفکران اعم از دینی و غیردینی باید درباره آن به تبادل نظر بنشینند. باید بپرسیم به فرض که این نظام از بین رفت، حالا دین را در کجای ایران مردمسالار میخواهیم؟ من شخصا معتقدم مکان دین در زندگی خصوصی افراد و در جامعه مدنی است و میتوانم با استفاده از شواهد تاریخی از آن دفاع کنم».(1)
وی خاطرنشان میکند: «راه گریز از سلطهجویی بنیادگرایانه نه اصرار بر لائیسیته نخبگان است و نه گریز از کهف معنویت غیراجتماعی و غیرسیاسی. راه اصلاح دلیرانه همان دین نهادینه شده جهانی است».(2)
قطعا میرحسین موسوی جزوه «اسلام رحمانی» را در خانه تیمی قلهک شخصا تحریر نکرده بود و عبارت «معرفی چهره رحمانی از اسلام» هم توسط کدیور یا سروش یا حتی اسلام شناسان غربی وارد متن سخنرانی تنفیذ رئیسجمهور محترم یازدهم نشده است. (3)
گل سرسبد تلاشهای انگلیسها از عصر دینپروری کمپانی هند شرقی تا به امروز در پروژه «دین فراگیر جهانی» تبلور یافته است. ایمان آورندگان به دین جهانی نه لازم است به فطرت خود پشت کرده و لائیک شوند و نه قرار است مسلمان و مسیحی را ترغیب به یهودیت کنند. هدف والای شوالیههای این پروژه همان «اصلاح دینی» به شیوهای نوین است به گونهای که از ادیان ابراهیمی هیچ باقی نماند جز آن که حکومت جهانی به ریاست دجال میپسندد. قطعا چنین پروژهای به قول احمد صدری بدون کمک روحانیت و مناسک مذهبی، شدنی نیست!
فراماسونری یا بهشتی و صدر؟!
مروجین این «دین جدید» به طور معمول تعریفی دقیق از خاستگاه آن ارائه نمیدهند اما از تکرار عباراتی مانند «مکتب ایرانی»، «اسلام رحمانی» با شعار مبارزه با انحصارگرایی دینی یا فاشیسم مذهبی یا جریان ارتجاع دینی مشعوف میشوند و همزمان برای دیگرانی که بناست نقشی در این بازی بزرگ برعهده بگیرند پیغام رسانهای میفرستند.
گروهی اسلام رحمانی را منافقانه به امام موسی صدر یا شهید بهشتی نسبت میدهند و بخشی دیگر که هنوز اندکی شرف در وجود خود دارند، مبدع این طرح را «محمد خاتمی» و «محسن کدیور» یا «سروش» معرفی میکنند.(4) درباره گروه اول مشکل اینجاست که هم شهید بهشتی و هم امام موسی صدر در حوزه فقه اسلامی بسیار قوی بودهاند. مهمترین شعار اسلام رحمانی جدایی دین از سیاست است. شعار دوم مقابل قرار دادن «عرفان» و «اخلاق» به عنوان مسیری میانبر برای رسیدن به رستگاری در برابر زندگی با پایبندی به قوانین رسمی دین یا فقه و فقیه است. حال به قول خودشان منظور این نیست که سیاستمدار دیندار نباشد اما حضور فقه و فرامین دین در عرصه سیاست را به دلایل واهی مذموم میدانند و کیست که قرابت چنین اسلام بییال و دم و اشکمی که توانایی فراهم کردن زمینه اجرای 80 درصد از دستورات خود را به جهت عدم التزام به طرح تشکیل حکومت اسلامی ندارد با اسلام آمریکایی تشخیص ندهد.
کدیور در رونمایی از شق مندرآوردی اسلام رحمانی میگوید:«اسلام رحمانی، لائیسیته مدل فرانسوی را - که به دینداران در حوزه عمومی اجازه استفاده از ظواهر دینیشان را نمیدهد - غیرعادلانه میداند. نوعی سکولاریسم عینی معتدل - نزدیک به تجربه آمریکا- امری قابل دفاع است و اسلام رحمانی با چنین سکولاریسمی مشکلی ندارد».(5)
حال این سؤالی است که امثال سلمان صفوی و کدیور و خاتمی باید به آن پاسخ دهند که چگونه میتوان بهشتی نویسنده مطالبی مانند «اقتصاد اسلامی» و «طرح لایحه قصاص» را اندیشمندی بیاعتنا به فقه و اهل قرائت اسلام بدون حکومت دینی دانست؟! کدام ذهن بیماری میتواند امام موسی صدر این مجاهد بزرگ جهان اسلام را که به آسانی میتوانست در حکومت جمهوری اسلامی سروری کند و تبدیل به مرجعی جهانی شود، بیگانه با اسلام ناب محمدی جلوه دهد. صدر اگرچه با فداکاری برخلاف بسیاری از روحانیون فعلی، گرما و امنیت و آسایش قم و نجف را رها ساخته و لبنان پرتشنج و ناامن را محل اصلی فعالیتهای خود قرار داد اما هیچگاه از دیگر مسائل جهان اسلام غافل نشد. انقلاب اسلامی ایران، امنیت حوزههای علمیه، اتحاد عربی- اسلامی جهت مبارزه با اسرائیل و گسترش تشیع در آفریقای سیاه، مهمترین دغدغههای خارج از لبنان وی را تشکیل میداد.
این تصور خبیثانه است که امام موسی صدر را مسیح لبنان بنامیم و تصور کنیم تنها اقدام او در شهرهای جنوب این کشور خوراک دادن به فقرا و توزیع محبت بوده است. صدر همان رهبر بزرگی است که برای پایان دادن به جنگ داخلی فرقهای در لبنان همه اعتبار مذهبی – سیاسی خود را کف دست گرفته و در مسجد عاملیه بیروت دست به اعتصاب میزند در حالیکه دخالت در سیاست میتوانست برای وی عواقب جدی به دنبال داشته باشد. مقام استادی صدر آنجا متبلور میشود که شیرمردی چون «سیدعباس موسوی» دبیرکل حزبالله را تربیت میکند که یک عمر خار در چشم صهیونیسم بود و حق استادی را با شهادت خویش به جا آورد. صدر و بهشتی اگر مروج قرائت آمریکایی رحمانی از اسلام بودند مطمئنا مثل کدیور و خاتمی از سرسلسله حکومت خبائث به رهبری جریان فراماسونری جهانی «صله» میگرفتند نه اینکه یکی با یاران شهید خود در اوج فعالیت سیاسی و مذهبی فریاد «لبیک یا شهید» سر دهد و دیگری قریب به 40 سال مفقودالاثر باقی بماند!
حقیقتا اگر امام موسی صدر بناست مروج «قرائت رحمانی از اسلام» یا همان «پروژه دین جهانی» باشد چرا بزرگان این فکر مفلوک از ارباب تقاضا نمیکنند وی را به کمک ایشان گسیل دارد؟! قطعا امام موسی صدری که اسرائیل و آمریکا از هراس تشکیل جبهه واحد عربی- اسلامی 35 سال وی را بلاتکلیف نگاه داشتهاند، پرخطرتر از مرجع بییال و کوپالی است که مشابهش در لندن و سعودی فراوان است!
شک نداریم که به علت بیاعتباری نوع تفکر امثال «سلمان صفوی» و «موسوی» و «کروبی» و «کدیور» است که اکنون آقایان ترجیح میدهند سردمدار این جریان نوحجتیهای صوفیانه را به بزرگانی همچون شهید بهشتی و امام موسی صدر نسبت دهند. خاستگاه تعلق فکر بهشتی و صدر قلب تپنده جهان اسلام است و کل جریان اسلام ناب محمدی نه عدهای که نان دین را به نرخ جهانیسازی حساب میکنند.
اخلاق در مقابل فقهعلاوه بر عبارت «اسلام رحمانی»، بعضا از برچسبهایی مانند «اسلام اخلاقی» و «اسلام عرفانی» نیز برای ترویج چنین انحرافی استفاده میشود. سلمان صفوی از مروجان این قرائت انحرافی از دین درباره تبیین این نظریه چنین میگوید: «رویکرد نخست نگاه رحمانی به اسلام است و بر حقوق انسانها تاکید دارد، رویکرد دوم بر اسم جباریت خداوند تکیه دارد و بر تکلیف انسانها تاکید دارد و به نتیجه کاری ندارد. رویکرد نتیجهگرا میگوید ما از آن جهت که اسلام را قبول داریم، اسلام میخواهد در همین دنیا حیات طیبه را ایجاد کند. این نگاه بهشت آن دنیا را هم حاصل بهشت دنیوی میداند. یعنی آدمها را سفارش به بهشت اخروی نمیکند. این نگاه مهدویت و آخرالزمانی صحیح است. یعنی ما میخواهیم آن جامعه آرمانی را در همین دنیا بسازیم. بنابراین از حیث مبنایی باید روشن کنیم که کدام قرائت از اسلام مبنای حرکت ما خواهد بود. من به دو نوع قرائت اشاره کردم و لازم به ذکر است که این دو نوع قرائت با هم در تعارض هستند».(6)
وی به عنوان یک فرد انقلابی با سابقه خانوادگی مذهبی به اندازهای در نقشه دین جهانی انگلیس هضم شده که از پس ترویج مناسک دینی اعم از شادی آفرین یا غمانگیز با نسخه اسلام ناب برنمیآید. صفوی بعد از بیان این جمله که «اسلام دین گریه و زاری شده است» میگوید: «مسجد جایی است که افراد باید در آن با اسلام آشنا شوند و یک نفس سالم پیدا کنند. در میلادهای ائمه هم باید برنامههای ویژه در مساجد برگزار شود. میلاد امام باید شادیآفرین باشد. برای جوانی که فیلمهای غربی و موسیقیهای غربی و دیسکوها را میبیند این شادیها پاسخگو نیست... ما باید بدانیم جوان امروز چه چیز لازم دارد. در میلادهای ائمه باید بهترین خوانندهها با بهترین دستگاههای شادی بخوانند و بنوازند تا جوان شادیش را در این مساجد و مکانهای مذهبی اغنا و ارضا کند نه در پارتیهای شبانه که در پارکینگها برگزار میشود و در کنارش به الکل و مواد مخدر و هزار زشتی دیگر روی میآورد».
صفوی اضافه میکند: «ما و وهابیها هستیم که دین را خشک و خشن و خدا را خدایی جبار و قهار معرفی میکنیم و مخالف هرگونه زیبایی هستیم و از حزن و غم استفاده میکنیم و این به خاطر نوع نگاه غلط مداحان و واعظان ماست و مدیریت فرهنگی و سازمان تبلیغات ما هم نتوانستهاند درباره این مساله کاری کنند.»(7)
تصور کنید چنین شیوه ایجاد اصلاحات در دین در مقایسه با «آتش زدن پرچم عزای حسینی» یا زیر سؤال بردن بزرگداشت محرم و صفر چقدر هوشمندانه است. همان اندازه که درک انحرافات مستتر در برگزاری همایش «اخلاق و نیایش» با حضور محمد خاتمی و حسن مصطفوی و موسوی بجنوردی بدون آشنایی با نقشه دین جهانی دشوار است تشخیص مفاهیم اصلی «اسلام عرفانی» یا «اسلام اخلاقی» با شعار اصلاح جامعه «سیاست زده» نیز مشکل مینماید.
اینجاست که وظیفه مراجع، روحانیون و متخصصان علوم دینی و جامعهشناسان نمود مییابد. دشمن هدف را در پوسته «جذاب کردن اسلام برای نسل جوان» یا «جهانیسازی فرهنگ اسلامی» یا حتی «ترویج مکتب ایرانی در مقابل طالبانیسم و سلفیگری» پنهان کرده است تا با رنگی نو اسلام حقیقی را بدون مقاومت خلعسلاح کند. اینگونه میشود که برخی مبلغان و مروجان چنین تفکری همزمان برای رابطه با آمریکا و حتی به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی گریبان چاک میدهند و از گشاد گرفتن دایره اسلام به بهانه «کرامت انسان» و «اخلاقیات» بیشترین استفاده را در جهت سکولاریسم عینی میبرند.
اتحاد حجتیه و بهائیت و جریان منتظری
محمود صدری از اعضای بلندپایه لابی صلح آمریکایی که از بزرگان تشکیلات نایاک وابسته به صندوق و بنیاد برادران راکفلر هم به حساب میآید این روزها در نشریات و روزنامههای اصلاحطلب به عنوان «جامعهشناس» احتمالا بیآزار و خیرخواه به مخاطبان معرفی میشود. ظاهرا مد شده است در روزگار جدید ایران اسلامی هر که به دنبال «دین» و «صلح» و «آمریکا» و «حکومت جهانی» میدود یک پول توجیبی ماهانهای هم از برادران ماسون راکفلر یا روچیلد دریافت کند. از حسین نصر گرفته تا ولی نصر و برادران صدری جملگی ریزخواران سفره «پروژه اصلاح دینی» در جوامع اسلامی به حساب میآیند. صدری دست کم 9 سال سابقه عضویت رسمی در تشکیلات انجمن حجتیه داشته و احتمالا در تایید نظریه فرقه، آنتیفرقه عمادالدین باقی اکنون به بهائیت گرویده است چرا که علاوه بر تحریر مدخل
حجتیه - محمود حلبی در دانشنامه فراماسونری ایرانیکا متعلق به بهائیان انگلیسی- آمریکایی در تهیه مدخل بهائیت در دانشنامه جهان اسلام نیز همکاری داشته است!
جالب توجه است که دانشنامه جهان اسلام توسط بنیاد دائرهالمعارف اسلامی تهیه شده است. این مرکز توسط محمدکاظم موسوی بجنوردی- برادر محمد موسوی بجنوردی- و با حمایت آقای منتظری در سال 1362 تاسیس شد.
جالب است که همین احمد صدری در کنفرانس سیاست و اخلاق که با هدف بزرگداشت منتظری و بازرگان در 16 شهر آمریکا و اروپا برگزار شد این دو را قهرمانانی خواند که برای حفظ سلامت جامعه مجبور به فدا کردن خود شدند! یعنی علاوه بر قائلان به جدایی دین از سیاست «کوتهفکران سیاسی» که به آسانی آلت دست مستکبران میشوند نیز از بزرگان اسلام رحمانی به شمار میروند حتی اگر مدرس فقه باشند!
کدیور برای توجیه این تناقض بزرگ و عجیب چنین میگوید: « اسلام رحمانی دینزدایی از سیاست را نه ممکن میداند نه مطلوب. ممکن نمیداند چرا که در همه جوامعی که نهاد دین در آنها پرقدرت است، ارزشهای دینی خودبهخود در احکام و تصمیمات سیاسی تاثیر میگذارند. میزان نفوذ دین در حکومتهای سکولار آمریکا قابل مثال است. مطلوب نمیداند چرا که این تأثیر در میان مسلمانان بسیار مثبت بوده و مانع تجاوز و استیلای خارجی و استبداد داخلی بوده و هست. انتقادهای مؤثر فقیه عالیقدر مرحوم آیتالله منتظری از منظر دینی قابل ذکر است».(8)
در هر حال باید پذیرفت یکی از علل فرصت یافتن رشد و رواج چنین تفکرات منحرفی عقب ماندن حوزههای دینی در برابر موج «پویایی فقهی» است که رهبر انقلاب بارها به آن اشاره کردهاند. دشمن برای به تاخیر انداختن هر نیاز طبیعی مسیری کاذب ایجاد میکند. بهره بردن از منتظری، صانعی و امثالهم در حوزه فقه یکی از روشهای ترویج انحرافات است. منتظری به علت نظریات بعضا متناقض خود درباره بهائیت، ولایت فقیه، حکومت اسلامی و برخی شعائر اسلامی دستاویز دشمن قرار گرفت و از این رو هنوز مورد توجه پروژههای جدید استعمارگران دینی قرار دارد.
اسلام آمریکایی یا انگلیسی؟
محمود و احمد صدری هر دو قائل به تفکیک اسلام به دو شق هستند که نوع طالبانی را بهرغم مفهوم واضحی که در عرصه سیاست به آن نسبت داده میشود شامل همه گروههای اصیل معتقد به اسلام ناب محمدی، بنیادگرایان و سلفیها میدانند. همین خلط وسیع مبحث موجب میشود از ایستادگی مقابل نظام مقدس جمهوری اسلامی در فتنه 88 نه تنها سرافکنده نباشند بلکه از نفی کامل جنبه سیاسی اسلام به نام اصلاحات مدل «بهار عربی» یا «اسلام اردوغانی» دفاع کنند. هوشمندی این نوع جریان جدید مثلهسازی اسلام ناب محمدی به واسطه جدا کردن بخشهایی از آن است که به قول فعالان جریان مدرنیته «غیرجهانی» مینمایند! مخالفت اصلی این گروهها با وحدت اسلامگرایان در قالب طرح نظریههای انگلیسی مانند حمایت از «نماز غیردولتی»(!) یا «جدایی صفوف نماز وحدت برادران اهل تسنن و شیعیان» نیز از همین رو است. میان مدل انگلیسی دینزدایی و مدل آمریکایی آن از زمین تا آسمان فاصله است. هر چقدر آمریکا به صورت دولتی و غیردولتی در غرب برای تمسخر و بیاعتبار کردن مظاهر ادیان کوشیده در مقابل انگلیس دین و فرقه و شریعت زاییده است. از حجتیه و بهائیت گرفته تا موج جدید عرفانگرایی مدل العلاویه شاذلیه و مریمیه نصر- شوان در بستههای ترویج مناسک بودایی- هندو یا حتی عرفان سرخپوستی!
مبارزه توأمان با مناسک و فقه دینی
یکی از مسیرهای قطعی پروژه اصلاح دینی مبارزه با مناسک رسمی دینی و در عین حال بازگذاشتن ورودی مناسک از سایر فرق و ادیان به اسلام حقیقی است. مثلا پیشنهاد «یوگا» به عنوان یک روش تزکیه برآمده از آیین هندو به جای نماز در اسلام یا مناجات در مسیحیت یا ترویج رفتارهای صوفیانه عرفانی در مقابل مناسک رسمی. به طور مثال فرقه مریمیه شوان و حسین نصر ابتدا اذکار صوفیان را جایگزین نماز کرد و سپس آبجوخوری را به علل فرهنگی حلال اعلام کرد. حتی فریتهوف شوان در سالهای آخر عمر رقص سرخپوستی قبیله سو در آمریکا را به دین خالده یا اسلام جهانی شده خویش افزوده بود!
سلمان صفوی درباره رقص چنین میگوید: «رقص در اسلام نهی منکر نشده است و در برخی مواقع نه تنها اجازه داده شده بلکه تاکید هم شده است مثل رقص زن برای شوهر و بالعکس. رقص معنوی روش خوبی برای جذب جوانان است. سماع که نوعی رقص معنوی است ترکیبی از حرکات ریتمیک شعر معنوی و موسیقی متعالی و لاهوتی میباشد و کمپوزیسیونی ایجاد میکند که شادیآفرین است. این رقص امروزه جوابگوی جوانان است». وی در تایید این مطلب رفتار صوفیان بویژه جدّ بزرگش شیخ صفیالدین اردبیلی را به میان میآورد و میگوید: «جد بزرگ ما شیخ صفیالدین اردبیلی هم اهل سماع بود. این حرکت ریتمیک و موزون میتواند جوانان را مجذوب مبدأ هستی کند. سماع حتی جوانان غیرمسلمان را جذب میکند. گفتنی است این رقص برای نااهل حرام و برای اهل مباح و واجب است.»(9)
تصور اینکه چنین طرحهایی به صورت ناگهانی به ذهن فردی که داعیهدار پروژه اسلام رحمانی است خطور کرده مضحک است کما اینکه صفوی هماکنون در لندن مدرس رشته شیعهشناسی است و متاسفانه از روابط بسیار گرمی با مدیران مجمع تقریب مذاهب اسلامی و مرکز اسلامی لندن برخوردار است.
پس مشخص شد مبارزه با فقه از این رو اولویت مییابد که هدف از نقد و اصلاح دینی فیالواقع «بیقانون کردن دین» است. در دینی که مرزهای آن نامشخص است و قانونگذار و قانون خاصی ندارد، میتوان هر نوع مناسک یا دستوری را وارد ساخت. نفوذ چنین انحرافی در حوزهها مشابه آنچه برای الازهر، این پایگاه بزرگ دینی مصری به وجود آورد را نوید خواهد داد. کیست که به فتاوای عجیب و غریب برخی مفتیهای معدود و حتی برخی علمای جاهل شیعه پیرامون محرمیت به واسطه شیر دادن زن به مرد نامحرم یا حرمت کولر برای زن و غیره نخندیده باشد کما اینکه گریستن بر چنین دردی اولویت دارد. این روند نشان از این دارد که حتی اگر اصول خداپرستی با روش شیطانپرستی نیز به تدریج جایگزین شود آب از آب تکان نخواهد خورد. نشان نهادینه شدن این تفکر در میان مردم برخی جوامع اسلامی زنان مسلمانی هستند که روزه میگیرند و نماز میخوانند اما پایبندی به حجاب ندارند! یا مسلمانانی که شراب مینوشند و خمس و زکات نمیدهند اما روزه میگیرند! فراوانند تجار عربی که برای بازسازی غزه ویران شده توسط صهیونیستها زیر بار هزینههای سنگین میروند اما در عین حال با اسرائیل تجارت میکنند! این همان اسلام و مسلمانی است که وزیر خارجه ترکیه را در مواجهه با جسد بیجان کودکان معصوم غزه به گریه وامیدارد اما دولت «اسلامی» ترکیه را ترغیب به حمایت نظامی از غزه نمیکند. این همان اسلام رحمانی است که هزینه بورسیه جوانان فلسطینی در مدارس سلفی وهابیون را میدهد اما یک فشنگ خرج حفاظت از جان مسلمین نمیکند! هواپیمای تمامطلای شاهزادگان سعودی نماد همین نوع اسلام متمول اما عقبافتاده و ضعیف است که عمله شیاطین میماند و هرگز فکر مبارزه با فرهنگ منحط غربی را در سر نمیپروراند.
پینوشت ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
1- اصلاح دینی بدون روحانیت و مناسک مذهبی شدنی نیست - جنبش راه سبز،20/12/1388
2- پاسخ به نوشته مصطفی ملکیان، 24/11/1387
3- دفاع روحانی از اسلام رحمانی، ایران عقلانی، انقلاب رحمانی و نظام با چهره عاطفی - بهارنیوز،12/5/1392
4- آیتالله بهشتی نماد اسلام رحمانی - آکادمی مطالعات ایرانی لندن، 18/4/1391
5- اسلام رحمانی - جرس، 9/6/1389
6- به خانه تکانی فرهنگی نیاز داریم - عصر ایران،12/4/1392
7- اسلام دین گریه و زاری شده است - فردانیوز، 16/7/1386
8- اسلام رحمانی- جرس، 9/6/1389
9- اسلام دین گریه و زاری شده است - فردانیوز، 16/7/1386
اولین مرحله مبارزه با دین بنا بود با هدف «غیردینی کردن» جامعه اسلامی ایران به سرعت پیش رود. کار به آنجا کشید که برخی سینهچاکان اسلام آمریکایی در دوره اصلاحات بزرگداشت حضرت امامحسین(ع) را ترویج خشونت و تفکرات غیرجهانی(!) در جامعه مدنی ایرانی خواندند! همین تندرویها بود که موجبات شکست زودهنگام پروژه آمریکایی- انگلیسی بیدین کردن ایرانیان را فراهم آورد اگرنه به قول ری تکیه «اصلاحات به غرب قول داده بود فرهنگ انقلابی آیتالله خمینی به قرن 21 صعود نکند!»
اما امروز بهرغم اینکه بازیگران میدان مبارزه با دین به روزرسانی فکری شدهاند نقشه کماکان یکسان است هر چند شعارهای ورژن جدید به لطف متفکران جدید لندننشین اندک اندک از راه میرسد.
طبیعی است وقتی دین در یک جامعه تا اندازهای صاحب قدرت است که «فتنه 88» را با آن عقبه بزرگ از دشمنان دندان تیز کرده شکست میدهد، عقل سلیم رویارویی مستقیم با چنین عنصر قدرتمندی را پیشنهاد نکند. خصوصا اینکه هزینهبری چنین اقداماتی یک بار به مروجین سکولاریزم و فراهمآورندگان موج مدرنیته ثابت شده است.
اسلام آمریکایی یا رحمانی؟
اگر اسلام آمریکایی را بر اساس اندیشه امام خمینی در مقابل اسلامناب محمدی قرار دهیم حقیقتا نقشه جدید دشمن به آسانی قابل شناسایی خواهد بود... بر اساس این طرح بناست «پروژه اصلاح دینی» با شوالیههایی نوسازی شده و رنگ و لعاب عرفانی و اخلاقی در جوامع اسلامی اصیل ترویج شود. یعنی دوران مبارزه رسمی با دین و شعائر آن به کل پایان پذیرفته و ایام نوسازی دینی یا به روزرسانی دینی توسط هوداران لائیسیته فرارسیده است.
احمد صدری در این باره میگوید: «به نظر من مساله دین در زندگی اجتماعی یک مساله اساسی است که همه روشنفکران اعم از دینی و غیردینی باید درباره آن به تبادل نظر بنشینند. باید بپرسیم به فرض که این نظام از بین رفت، حالا دین را در کجای ایران مردمسالار میخواهیم؟ من شخصا معتقدم مکان دین در زندگی خصوصی افراد و در جامعه مدنی است و میتوانم با استفاده از شواهد تاریخی از آن دفاع کنم».(1)
وی خاطرنشان میکند: «راه گریز از سلطهجویی بنیادگرایانه نه اصرار بر لائیسیته نخبگان است و نه گریز از کهف معنویت غیراجتماعی و غیرسیاسی. راه اصلاح دلیرانه همان دین نهادینه شده جهانی است».(2)
قطعا میرحسین موسوی جزوه «اسلام رحمانی» را در خانه تیمی قلهک شخصا تحریر نکرده بود و عبارت «معرفی چهره رحمانی از اسلام» هم توسط کدیور یا سروش یا حتی اسلام شناسان غربی وارد متن سخنرانی تنفیذ رئیسجمهور محترم یازدهم نشده است. (3)
گل سرسبد تلاشهای انگلیسها از عصر دینپروری کمپانی هند شرقی تا به امروز در پروژه «دین فراگیر جهانی» تبلور یافته است. ایمان آورندگان به دین جهانی نه لازم است به فطرت خود پشت کرده و لائیک شوند و نه قرار است مسلمان و مسیحی را ترغیب به یهودیت کنند. هدف والای شوالیههای این پروژه همان «اصلاح دینی» به شیوهای نوین است به گونهای که از ادیان ابراهیمی هیچ باقی نماند جز آن که حکومت جهانی به ریاست دجال میپسندد. قطعا چنین پروژهای به قول احمد صدری بدون کمک روحانیت و مناسک مذهبی، شدنی نیست!
فراماسونری یا بهشتی و صدر؟!
مروجین این «دین جدید» به طور معمول تعریفی دقیق از خاستگاه آن ارائه نمیدهند اما از تکرار عباراتی مانند «مکتب ایرانی»، «اسلام رحمانی» با شعار مبارزه با انحصارگرایی دینی یا فاشیسم مذهبی یا جریان ارتجاع دینی مشعوف میشوند و همزمان برای دیگرانی که بناست نقشی در این بازی بزرگ برعهده بگیرند پیغام رسانهای میفرستند.
گروهی اسلام رحمانی را منافقانه به امام موسی صدر یا شهید بهشتی نسبت میدهند و بخشی دیگر که هنوز اندکی شرف در وجود خود دارند، مبدع این طرح را «محمد خاتمی» و «محسن کدیور» یا «سروش» معرفی میکنند.(4) درباره گروه اول مشکل اینجاست که هم شهید بهشتی و هم امام موسی صدر در حوزه فقه اسلامی بسیار قوی بودهاند. مهمترین شعار اسلام رحمانی جدایی دین از سیاست است. شعار دوم مقابل قرار دادن «عرفان» و «اخلاق» به عنوان مسیری میانبر برای رسیدن به رستگاری در برابر زندگی با پایبندی به قوانین رسمی دین یا فقه و فقیه است. حال به قول خودشان منظور این نیست که سیاستمدار دیندار نباشد اما حضور فقه و فرامین دین در عرصه سیاست را به دلایل واهی مذموم میدانند و کیست که قرابت چنین اسلام بییال و دم و اشکمی که توانایی فراهم کردن زمینه اجرای 80 درصد از دستورات خود را به جهت عدم التزام به طرح تشکیل حکومت اسلامی ندارد با اسلام آمریکایی تشخیص ندهد.
کدیور در رونمایی از شق مندرآوردی اسلام رحمانی میگوید:«اسلام رحمانی، لائیسیته مدل فرانسوی را - که به دینداران در حوزه عمومی اجازه استفاده از ظواهر دینیشان را نمیدهد - غیرعادلانه میداند. نوعی سکولاریسم عینی معتدل - نزدیک به تجربه آمریکا- امری قابل دفاع است و اسلام رحمانی با چنین سکولاریسمی مشکلی ندارد».(5)
حال این سؤالی است که امثال سلمان صفوی و کدیور و خاتمی باید به آن پاسخ دهند که چگونه میتوان بهشتی نویسنده مطالبی مانند «اقتصاد اسلامی» و «طرح لایحه قصاص» را اندیشمندی بیاعتنا به فقه و اهل قرائت اسلام بدون حکومت دینی دانست؟! کدام ذهن بیماری میتواند امام موسی صدر این مجاهد بزرگ جهان اسلام را که به آسانی میتوانست در حکومت جمهوری اسلامی سروری کند و تبدیل به مرجعی جهانی شود، بیگانه با اسلام ناب محمدی جلوه دهد. صدر اگرچه با فداکاری برخلاف بسیاری از روحانیون فعلی، گرما و امنیت و آسایش قم و نجف را رها ساخته و لبنان پرتشنج و ناامن را محل اصلی فعالیتهای خود قرار داد اما هیچگاه از دیگر مسائل جهان اسلام غافل نشد. انقلاب اسلامی ایران، امنیت حوزههای علمیه، اتحاد عربی- اسلامی جهت مبارزه با اسرائیل و گسترش تشیع در آفریقای سیاه، مهمترین دغدغههای خارج از لبنان وی را تشکیل میداد.
این تصور خبیثانه است که امام موسی صدر را مسیح لبنان بنامیم و تصور کنیم تنها اقدام او در شهرهای جنوب این کشور خوراک دادن به فقرا و توزیع محبت بوده است. صدر همان رهبر بزرگی است که برای پایان دادن به جنگ داخلی فرقهای در لبنان همه اعتبار مذهبی – سیاسی خود را کف دست گرفته و در مسجد عاملیه بیروت دست به اعتصاب میزند در حالیکه دخالت در سیاست میتوانست برای وی عواقب جدی به دنبال داشته باشد. مقام استادی صدر آنجا متبلور میشود که شیرمردی چون «سیدعباس موسوی» دبیرکل حزبالله را تربیت میکند که یک عمر خار در چشم صهیونیسم بود و حق استادی را با شهادت خویش به جا آورد. صدر و بهشتی اگر مروج قرائت آمریکایی رحمانی از اسلام بودند مطمئنا مثل کدیور و خاتمی از سرسلسله حکومت خبائث به رهبری جریان فراماسونری جهانی «صله» میگرفتند نه اینکه یکی با یاران شهید خود در اوج فعالیت سیاسی و مذهبی فریاد «لبیک یا شهید» سر دهد و دیگری قریب به 40 سال مفقودالاثر باقی بماند!
حقیقتا اگر امام موسی صدر بناست مروج «قرائت رحمانی از اسلام» یا همان «پروژه دین جهانی» باشد چرا بزرگان این فکر مفلوک از ارباب تقاضا نمیکنند وی را به کمک ایشان گسیل دارد؟! قطعا امام موسی صدری که اسرائیل و آمریکا از هراس تشکیل جبهه واحد عربی- اسلامی 35 سال وی را بلاتکلیف نگاه داشتهاند، پرخطرتر از مرجع بییال و کوپالی است که مشابهش در لندن و سعودی فراوان است!
شک نداریم که به علت بیاعتباری نوع تفکر امثال «سلمان صفوی» و «موسوی» و «کروبی» و «کدیور» است که اکنون آقایان ترجیح میدهند سردمدار این جریان نوحجتیهای صوفیانه را به بزرگانی همچون شهید بهشتی و امام موسی صدر نسبت دهند. خاستگاه تعلق فکر بهشتی و صدر قلب تپنده جهان اسلام است و کل جریان اسلام ناب محمدی نه عدهای که نان دین را به نرخ جهانیسازی حساب میکنند.
اخلاق در مقابل فقهعلاوه بر عبارت «اسلام رحمانی»، بعضا از برچسبهایی مانند «اسلام اخلاقی» و «اسلام عرفانی» نیز برای ترویج چنین انحرافی استفاده میشود. سلمان صفوی از مروجان این قرائت انحرافی از دین درباره تبیین این نظریه چنین میگوید: «رویکرد نخست نگاه رحمانی به اسلام است و بر حقوق انسانها تاکید دارد، رویکرد دوم بر اسم جباریت خداوند تکیه دارد و بر تکلیف انسانها تاکید دارد و به نتیجه کاری ندارد. رویکرد نتیجهگرا میگوید ما از آن جهت که اسلام را قبول داریم، اسلام میخواهد در همین دنیا حیات طیبه را ایجاد کند. این نگاه بهشت آن دنیا را هم حاصل بهشت دنیوی میداند. یعنی آدمها را سفارش به بهشت اخروی نمیکند. این نگاه مهدویت و آخرالزمانی صحیح است. یعنی ما میخواهیم آن جامعه آرمانی را در همین دنیا بسازیم. بنابراین از حیث مبنایی باید روشن کنیم که کدام قرائت از اسلام مبنای حرکت ما خواهد بود. من به دو نوع قرائت اشاره کردم و لازم به ذکر است که این دو نوع قرائت با هم در تعارض هستند».(6)
وی به عنوان یک فرد انقلابی با سابقه خانوادگی مذهبی به اندازهای در نقشه دین جهانی انگلیس هضم شده که از پس ترویج مناسک دینی اعم از شادی آفرین یا غمانگیز با نسخه اسلام ناب برنمیآید. صفوی بعد از بیان این جمله که «اسلام دین گریه و زاری شده است» میگوید: «مسجد جایی است که افراد باید در آن با اسلام آشنا شوند و یک نفس سالم پیدا کنند. در میلادهای ائمه هم باید برنامههای ویژه در مساجد برگزار شود. میلاد امام باید شادیآفرین باشد. برای جوانی که فیلمهای غربی و موسیقیهای غربی و دیسکوها را میبیند این شادیها پاسخگو نیست... ما باید بدانیم جوان امروز چه چیز لازم دارد. در میلادهای ائمه باید بهترین خوانندهها با بهترین دستگاههای شادی بخوانند و بنوازند تا جوان شادیش را در این مساجد و مکانهای مذهبی اغنا و ارضا کند نه در پارتیهای شبانه که در پارکینگها برگزار میشود و در کنارش به الکل و مواد مخدر و هزار زشتی دیگر روی میآورد».
صفوی اضافه میکند: «ما و وهابیها هستیم که دین را خشک و خشن و خدا را خدایی جبار و قهار معرفی میکنیم و مخالف هرگونه زیبایی هستیم و از حزن و غم استفاده میکنیم و این به خاطر نوع نگاه غلط مداحان و واعظان ماست و مدیریت فرهنگی و سازمان تبلیغات ما هم نتوانستهاند درباره این مساله کاری کنند.»(7)
تصور کنید چنین شیوه ایجاد اصلاحات در دین در مقایسه با «آتش زدن پرچم عزای حسینی» یا زیر سؤال بردن بزرگداشت محرم و صفر چقدر هوشمندانه است. همان اندازه که درک انحرافات مستتر در برگزاری همایش «اخلاق و نیایش» با حضور محمد خاتمی و حسن مصطفوی و موسوی بجنوردی بدون آشنایی با نقشه دین جهانی دشوار است تشخیص مفاهیم اصلی «اسلام عرفانی» یا «اسلام اخلاقی» با شعار اصلاح جامعه «سیاست زده» نیز مشکل مینماید.
اینجاست که وظیفه مراجع، روحانیون و متخصصان علوم دینی و جامعهشناسان نمود مییابد. دشمن هدف را در پوسته «جذاب کردن اسلام برای نسل جوان» یا «جهانیسازی فرهنگ اسلامی» یا حتی «ترویج مکتب ایرانی در مقابل طالبانیسم و سلفیگری» پنهان کرده است تا با رنگی نو اسلام حقیقی را بدون مقاومت خلعسلاح کند. اینگونه میشود که برخی مبلغان و مروجان چنین تفکری همزمان برای رابطه با آمریکا و حتی به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی گریبان چاک میدهند و از گشاد گرفتن دایره اسلام به بهانه «کرامت انسان» و «اخلاقیات» بیشترین استفاده را در جهت سکولاریسم عینی میبرند.
اتحاد حجتیه و بهائیت و جریان منتظری
محمود صدری از اعضای بلندپایه لابی صلح آمریکایی که از بزرگان تشکیلات نایاک وابسته به صندوق و بنیاد برادران راکفلر هم به حساب میآید این روزها در نشریات و روزنامههای اصلاحطلب به عنوان «جامعهشناس» احتمالا بیآزار و خیرخواه به مخاطبان معرفی میشود. ظاهرا مد شده است در روزگار جدید ایران اسلامی هر که به دنبال «دین» و «صلح» و «آمریکا» و «حکومت جهانی» میدود یک پول توجیبی ماهانهای هم از برادران ماسون راکفلر یا روچیلد دریافت کند. از حسین نصر گرفته تا ولی نصر و برادران صدری جملگی ریزخواران سفره «پروژه اصلاح دینی» در جوامع اسلامی به حساب میآیند. صدری دست کم 9 سال سابقه عضویت رسمی در تشکیلات انجمن حجتیه داشته و احتمالا در تایید نظریه فرقه، آنتیفرقه عمادالدین باقی اکنون به بهائیت گرویده است چرا که علاوه بر تحریر مدخل
حجتیه - محمود حلبی در دانشنامه فراماسونری ایرانیکا متعلق به بهائیان انگلیسی- آمریکایی در تهیه مدخل بهائیت در دانشنامه جهان اسلام نیز همکاری داشته است!
جالب توجه است که دانشنامه جهان اسلام توسط بنیاد دائرهالمعارف اسلامی تهیه شده است. این مرکز توسط محمدکاظم موسوی بجنوردی- برادر محمد موسوی بجنوردی- و با حمایت آقای منتظری در سال 1362 تاسیس شد.
جالب است که همین احمد صدری در کنفرانس سیاست و اخلاق که با هدف بزرگداشت منتظری و بازرگان در 16 شهر آمریکا و اروپا برگزار شد این دو را قهرمانانی خواند که برای حفظ سلامت جامعه مجبور به فدا کردن خود شدند! یعنی علاوه بر قائلان به جدایی دین از سیاست «کوتهفکران سیاسی» که به آسانی آلت دست مستکبران میشوند نیز از بزرگان اسلام رحمانی به شمار میروند حتی اگر مدرس فقه باشند!
کدیور برای توجیه این تناقض بزرگ و عجیب چنین میگوید: « اسلام رحمانی دینزدایی از سیاست را نه ممکن میداند نه مطلوب. ممکن نمیداند چرا که در همه جوامعی که نهاد دین در آنها پرقدرت است، ارزشهای دینی خودبهخود در احکام و تصمیمات سیاسی تاثیر میگذارند. میزان نفوذ دین در حکومتهای سکولار آمریکا قابل مثال است. مطلوب نمیداند چرا که این تأثیر در میان مسلمانان بسیار مثبت بوده و مانع تجاوز و استیلای خارجی و استبداد داخلی بوده و هست. انتقادهای مؤثر فقیه عالیقدر مرحوم آیتالله منتظری از منظر دینی قابل ذکر است».(8)
در هر حال باید پذیرفت یکی از علل فرصت یافتن رشد و رواج چنین تفکرات منحرفی عقب ماندن حوزههای دینی در برابر موج «پویایی فقهی» است که رهبر انقلاب بارها به آن اشاره کردهاند. دشمن برای به تاخیر انداختن هر نیاز طبیعی مسیری کاذب ایجاد میکند. بهره بردن از منتظری، صانعی و امثالهم در حوزه فقه یکی از روشهای ترویج انحرافات است. منتظری به علت نظریات بعضا متناقض خود درباره بهائیت، ولایت فقیه، حکومت اسلامی و برخی شعائر اسلامی دستاویز دشمن قرار گرفت و از این رو هنوز مورد توجه پروژههای جدید استعمارگران دینی قرار دارد.
اسلام آمریکایی یا انگلیسی؟
محمود و احمد صدری هر دو قائل به تفکیک اسلام به دو شق هستند که نوع طالبانی را بهرغم مفهوم واضحی که در عرصه سیاست به آن نسبت داده میشود شامل همه گروههای اصیل معتقد به اسلام ناب محمدی، بنیادگرایان و سلفیها میدانند. همین خلط وسیع مبحث موجب میشود از ایستادگی مقابل نظام مقدس جمهوری اسلامی در فتنه 88 نه تنها سرافکنده نباشند بلکه از نفی کامل جنبه سیاسی اسلام به نام اصلاحات مدل «بهار عربی» یا «اسلام اردوغانی» دفاع کنند. هوشمندی این نوع جریان جدید مثلهسازی اسلام ناب محمدی به واسطه جدا کردن بخشهایی از آن است که به قول فعالان جریان مدرنیته «غیرجهانی» مینمایند! مخالفت اصلی این گروهها با وحدت اسلامگرایان در قالب طرح نظریههای انگلیسی مانند حمایت از «نماز غیردولتی»(!) یا «جدایی صفوف نماز وحدت برادران اهل تسنن و شیعیان» نیز از همین رو است. میان مدل انگلیسی دینزدایی و مدل آمریکایی آن از زمین تا آسمان فاصله است. هر چقدر آمریکا به صورت دولتی و غیردولتی در غرب برای تمسخر و بیاعتبار کردن مظاهر ادیان کوشیده در مقابل انگلیس دین و فرقه و شریعت زاییده است. از حجتیه و بهائیت گرفته تا موج جدید عرفانگرایی مدل العلاویه شاذلیه و مریمیه نصر- شوان در بستههای ترویج مناسک بودایی- هندو یا حتی عرفان سرخپوستی!
مبارزه توأمان با مناسک و فقه دینی
یکی از مسیرهای قطعی پروژه اصلاح دینی مبارزه با مناسک رسمی دینی و در عین حال بازگذاشتن ورودی مناسک از سایر فرق و ادیان به اسلام حقیقی است. مثلا پیشنهاد «یوگا» به عنوان یک روش تزکیه برآمده از آیین هندو به جای نماز در اسلام یا مناجات در مسیحیت یا ترویج رفتارهای صوفیانه عرفانی در مقابل مناسک رسمی. به طور مثال فرقه مریمیه شوان و حسین نصر ابتدا اذکار صوفیان را جایگزین نماز کرد و سپس آبجوخوری را به علل فرهنگی حلال اعلام کرد. حتی فریتهوف شوان در سالهای آخر عمر رقص سرخپوستی قبیله سو در آمریکا را به دین خالده یا اسلام جهانی شده خویش افزوده بود!
سلمان صفوی درباره رقص چنین میگوید: «رقص در اسلام نهی منکر نشده است و در برخی مواقع نه تنها اجازه داده شده بلکه تاکید هم شده است مثل رقص زن برای شوهر و بالعکس. رقص معنوی روش خوبی برای جذب جوانان است. سماع که نوعی رقص معنوی است ترکیبی از حرکات ریتمیک شعر معنوی و موسیقی متعالی و لاهوتی میباشد و کمپوزیسیونی ایجاد میکند که شادیآفرین است. این رقص امروزه جوابگوی جوانان است». وی در تایید این مطلب رفتار صوفیان بویژه جدّ بزرگش شیخ صفیالدین اردبیلی را به میان میآورد و میگوید: «جد بزرگ ما شیخ صفیالدین اردبیلی هم اهل سماع بود. این حرکت ریتمیک و موزون میتواند جوانان را مجذوب مبدأ هستی کند. سماع حتی جوانان غیرمسلمان را جذب میکند. گفتنی است این رقص برای نااهل حرام و برای اهل مباح و واجب است.»(9)
تصور اینکه چنین طرحهایی به صورت ناگهانی به ذهن فردی که داعیهدار پروژه اسلام رحمانی است خطور کرده مضحک است کما اینکه صفوی هماکنون در لندن مدرس رشته شیعهشناسی است و متاسفانه از روابط بسیار گرمی با مدیران مجمع تقریب مذاهب اسلامی و مرکز اسلامی لندن برخوردار است.
پس مشخص شد مبارزه با فقه از این رو اولویت مییابد که هدف از نقد و اصلاح دینی فیالواقع «بیقانون کردن دین» است. در دینی که مرزهای آن نامشخص است و قانونگذار و قانون خاصی ندارد، میتوان هر نوع مناسک یا دستوری را وارد ساخت. نفوذ چنین انحرافی در حوزهها مشابه آنچه برای الازهر، این پایگاه بزرگ دینی مصری به وجود آورد را نوید خواهد داد. کیست که به فتاوای عجیب و غریب برخی مفتیهای معدود و حتی برخی علمای جاهل شیعه پیرامون محرمیت به واسطه شیر دادن زن به مرد نامحرم یا حرمت کولر برای زن و غیره نخندیده باشد کما اینکه گریستن بر چنین دردی اولویت دارد. این روند نشان از این دارد که حتی اگر اصول خداپرستی با روش شیطانپرستی نیز به تدریج جایگزین شود آب از آب تکان نخواهد خورد. نشان نهادینه شدن این تفکر در میان مردم برخی جوامع اسلامی زنان مسلمانی هستند که روزه میگیرند و نماز میخوانند اما پایبندی به حجاب ندارند! یا مسلمانانی که شراب مینوشند و خمس و زکات نمیدهند اما روزه میگیرند! فراوانند تجار عربی که برای بازسازی غزه ویران شده توسط صهیونیستها زیر بار هزینههای سنگین میروند اما در عین حال با اسرائیل تجارت میکنند! این همان اسلام و مسلمانی است که وزیر خارجه ترکیه را در مواجهه با جسد بیجان کودکان معصوم غزه به گریه وامیدارد اما دولت «اسلامی» ترکیه را ترغیب به حمایت نظامی از غزه نمیکند. این همان اسلام رحمانی است که هزینه بورسیه جوانان فلسطینی در مدارس سلفی وهابیون را میدهد اما یک فشنگ خرج حفاظت از جان مسلمین نمیکند! هواپیمای تمامطلای شاهزادگان سعودی نماد همین نوع اسلام متمول اما عقبافتاده و ضعیف است که عمله شیاطین میماند و هرگز فکر مبارزه با فرهنگ منحط غربی را در سر نمیپروراند.
پینوشت ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
1- اصلاح دینی بدون روحانیت و مناسک مذهبی شدنی نیست - جنبش راه سبز،20/12/1388
2- پاسخ به نوشته مصطفی ملکیان، 24/11/1387
3- دفاع روحانی از اسلام رحمانی، ایران عقلانی، انقلاب رحمانی و نظام با چهره عاطفی - بهارنیوز،12/5/1392
4- آیتالله بهشتی نماد اسلام رحمانی - آکادمی مطالعات ایرانی لندن، 18/4/1391
5- اسلام رحمانی - جرس، 9/6/1389
6- به خانه تکانی فرهنگی نیاز داریم - عصر ایران،12/4/1392
7- اسلام دین گریه و زاری شده است - فردانیوز، 16/7/1386
8- اسلام رحمانی- جرس، 9/6/1389
9- اسلام دین گریه و زاری شده است - فردانیوز، 16/7/1386