صراط: استاد سید علی اصغر صائم کاشانی امشب در یادواره شهدای ورزش پهلوی شهرستان کاشان با گرامیداشت یاد و خاطره شهدای هستهای به ویژه شهید علی احمدی روشن، مثنوی 29 بیتی خود را در حضور پدر این شهید قرائت کرد که آن را در زیر میخوانید:
نگذارید به گلزار وطن خار آید/نگذارید وطن باز گرفتار آید
نگذارید وطن بی در و پیکر گردد/رفت طاغوتی و طاغوت دگر برگردد
نگذارید وطن بی سر و سامان ماند/زلف معشوق وطن، باز پریشان ماند
نگذارید وطن دست دو رنگان افتد/نگذارید که در چنگ پلنگان افتد
نگذارید شهیدان دلشان خون گردد/باز لیلای وطن، واله و مجنون گردد
نگذارید هدر خون شهیدان بشود/وقت جولان خبیثان و پلیدان بشود
ما بر انگشتری عشق، نگینیم همه/عشق را چشمه جوشان یقینیم همه
عشق داند که در این قافله، سرگردان نیست/آسمان بی نفس آینهها، گردان نیست
شعله در شعله ولی همسفر بارانیم/ما همانیم که توفندهتر از توفانیم
چه کسی گفت که آلاله فراموش شده است؟/چلچراغ غزل خاطره خاموش شده است؟
مثل دریای خروشان سحر جوشانیم/نهراسیم که از نسل سیاووشانیم
زیر خاکسترمان، آتش دل پنهان است/عشق جانانه و بر جسم محبت جان است
پیرو صادق سالار شهیدان استیم/سخت بیزار ز تدبیر پلیدان استیم
کربلای دگری هست اگر ایران است/لالهگون خاک وطن از نفس شیران است
ملت آماده که با دشمن میهن جنگد/امت آماده که با خیل هریمن جنگد
اسب میدان وطن را همگی زین کردیم/جامه عشق و ظفر را به تن آذین کردیم
سرزمین دلمان، خاطرهخیز است هنوز/دشمن از دست دل ما به گریز است هنوز
گو به ضحاک که بنیان ستم ویران است/کاوه ماییم و درفش ظفر از ایران است
نگذاریم علی یکه و تنها باشد/چند این ملک، گرفتار من و ما باشد
عاشقانیم که شیدایی رهبر هستیم/عارفانیم که بیپا و تن و سر هستیم
ملک ما کوفه نباشد که رهایش سازیم/ما همانیم که جان را به فدایش سازیم
ما همانیم که از نسل دلیران استیم/ما همانیم که از خطه شیران استیم
همگی مرد قیامیم که قائم شدهایم/همه در مسجد عشقیم که صائم شدهایم
رودها خوب بدانند که دریا نشوند/تا نگردند رها از من خود «ما» نشوند
یادمان هست اسیر شب و توفان بودیم/یادمان هست که پریشان و پریشان بودیم
یادمان هست گرفتار پلنگان بودیم/یادمان هست که در چنگ دو رنگان بودیم
نگذارید که آن واقعه تکرار شود/نگذارید که گل خوارتر از خار گردد
نگذارید وطن بی در و پیکر گردد/رفت طاغوتی و طاغوت دگر برگردد
نگذارید به گلزار وطن خار آید/نگذارید وطن باز گرفتار آید
نگذارید وطن بی در و پیکر گردد/رفت طاغوتی و طاغوت دگر برگردد
نگذارید وطن بی سر و سامان ماند/زلف معشوق وطن، باز پریشان ماند
نگذارید وطن دست دو رنگان افتد/نگذارید که در چنگ پلنگان افتد
نگذارید شهیدان دلشان خون گردد/باز لیلای وطن، واله و مجنون گردد
نگذارید هدر خون شهیدان بشود/وقت جولان خبیثان و پلیدان بشود
ما بر انگشتری عشق، نگینیم همه/عشق را چشمه جوشان یقینیم همه
عشق داند که در این قافله، سرگردان نیست/آسمان بی نفس آینهها، گردان نیست
شعله در شعله ولی همسفر بارانیم/ما همانیم که توفندهتر از توفانیم
چه کسی گفت که آلاله فراموش شده است؟/چلچراغ غزل خاطره خاموش شده است؟
مثل دریای خروشان سحر جوشانیم/نهراسیم که از نسل سیاووشانیم
زیر خاکسترمان، آتش دل پنهان است/عشق جانانه و بر جسم محبت جان است
پیرو صادق سالار شهیدان استیم/سخت بیزار ز تدبیر پلیدان استیم
کربلای دگری هست اگر ایران است/لالهگون خاک وطن از نفس شیران است
ملت آماده که با دشمن میهن جنگد/امت آماده که با خیل هریمن جنگد
اسب میدان وطن را همگی زین کردیم/جامه عشق و ظفر را به تن آذین کردیم
سرزمین دلمان، خاطرهخیز است هنوز/دشمن از دست دل ما به گریز است هنوز
گو به ضحاک که بنیان ستم ویران است/کاوه ماییم و درفش ظفر از ایران است
نگذاریم علی یکه و تنها باشد/چند این ملک، گرفتار من و ما باشد
عاشقانیم که شیدایی رهبر هستیم/عارفانیم که بیپا و تن و سر هستیم
ملک ما کوفه نباشد که رهایش سازیم/ما همانیم که جان را به فدایش سازیم
ما همانیم که از نسل دلیران استیم/ما همانیم که از خطه شیران استیم
همگی مرد قیامیم که قائم شدهایم/همه در مسجد عشقیم که صائم شدهایم
رودها خوب بدانند که دریا نشوند/تا نگردند رها از من خود «ما» نشوند
یادمان هست اسیر شب و توفان بودیم/یادمان هست که پریشان و پریشان بودیم
یادمان هست گرفتار پلنگان بودیم/یادمان هست که در چنگ دو رنگان بودیم
نگذارید که آن واقعه تکرار شود/نگذارید که گل خوارتر از خار گردد
نگذارید وطن بی در و پیکر گردد/رفت طاغوتی و طاغوت دگر برگردد