دوشنبه ۰۵ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۴ اسفند ۱۳۹۲ - ۰۷:۵۸

گزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های شنبه 24اسفند

سرمقاله روزنامه های کیهان،خراسان،رسالت،وطن امروز و ...را میتوانید در این قسمت بخوانید.
کد خبر : ۱۶۹۸۱۸
صراط: سرمقاله روزنامه های کیهان،خراسان،رسالت،وطن امروز و ...را میتوانید در این قسمت بخوانید.

مطلبی که روزنامه کیهان با عنوان«حاشیه‌ای بر حاشیه‌ها!»نوشته شده توسط حسین شمسیان به چاپ رساند به شرح زیر است:

واکنش‌های هوشمندانه و از سر غیرت دلدادگان انقلاب، به حوادث و رخدادهایی که در مدتی کوتاه پی‌در‌پی اتفاق می‌افتد، از یک سو نشان از بیداری جامعه و مرزبانان عقیده و انقلاب دارد و از دیگر سو حاکی از شدت گرفتن تلاش دشمن برای رخنه در ایمان و اعتقاد مردم است، تلاش اینگونه دشمن، اگرچه تازگی نداشته و از آغاز پیروزی انقلاب تاکنون ادامه داشته است اما در بسیاری از موارد، قابل پیشگیری است و انتظار به حق مردم و دلسوزان انقلاب از دولتمردان این است که با به کار بستن اصولی ساده و در عین حال اساسی، به اولویت‌های اصلی مردم بپردازند و نگذارند همه هم و غم خودشان و مردم به مسائل قابل پیشگیری مصروف شود. به نمونه‌هایی از مسائلی کAه با اندکی هوشیاری قابل پیشگیری بوده است توجه کنید:

1- خانم اشتون بعنوان نماینده کشورهای گروه 5+1 در قالب یک برنامه رسمی و دیپلماتیک به ایران می‌آید. جدول دیدارهای متعدد او با مقامات مختلف کشور- که خود جای تأمل جدی است- از قبل تعیین شده و حتی برنامه گردش او در شهر اصفهان هم برنامه‌ریزی شده است. ناگهان، مهمانی که براساس عرف دیپلماتیک و اخلاق حرفه‌ای، لازم است درباره برنامه‌هایش با میزبان خود هماهنگ باشد، سر از سفارت اتریش در می‌آورد و با برخی فتنه‌گران و بدنامان دیدار می‌کند و مثلاً درباره حقوق بشر و آزادی‌های مدنی و فعالان مدنی  با هم صحبت‌هایی می‌کنند. اینکه آنها چه گفته‌اند، نه موضوع این نوشتار است و نه اصلاً اهمیتی دارد! چرا اهمیت ندارد؟ چون افرادی که با اشتون دیدار داشتند همان کسانی هستند که در ایام فتنه هر چه در چنته داشتند رو کردند، رسانه‌های خارجی و عوامل زنجیره‌ای داخلی‌اشان هم، همه حرف‌های آنها را به بلندترین صدا گفتند. حنجره‌ها دریدند و گریبان‌ها چاک کردند، دروغ گفتند، جنایت کردند، وطن‌فروشی و خیانت کردند و با آنکه غرب، یکسره و به صراحت از آنها حمایت می‌کرد و رئیس جمهور آمریکا و بسیاری از مقامات مهم اروپایی به اسم از آنها طرفداری می‌کردند و صهیونیست‌ها آن‌ها را سربازان خط مقدم خود معرفی می‌کردند،... از مردم غیور و رهبرشان تو دهنی تاریخی محکمی خوردند که هرگز از یادشان نخواهد رفت!

پس دیگر حرف نگفته و نکته درگوشی نمی‌ماند! و بالاتر از آن عرضه و بنیه‌ای برایشان نمانده که نگران طرح آن با اشتون باشیم. در این بین وزارت خارجه مدعی عدم اطلاع قبلی از این برنامه‌هاست و در مقابل اشتون و سخنگویش و همچنین ملاقات شوندگان مدعی هماهنگی کامل و از قبل طراحی شده ماجرا هستند و اصلاً مهمترین هدف سفر را این دیدارها می‌دانند! و چون چنین شد، مقامات رسمی کشور وارد ماجرا شدند؛ کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، رؤسای قوای مقننه و قضائیه و بالاتر از آن برخی مراجع به خوبی و با اقتدار اظهار نظر کرده و ضمن پاسخ محکم به طرف غربی به مسئولان داخلی هم تذکر و هشدار داده و خواستار توضیح رسمی شدند.

2- مدتی قبل مسئولین برگزار کننده جشنواره شعر فجر، با دعوت رسمی از شخصی که سابقه بسیار سیاهی در هتک مقدسات و ضدیت با مذهب دارد، حاشیه جدیدی درست کردند! این شخص، صرفنظر از اینکه در عرصه شعر هم حرف چندانی برای گفتن ندارد، صراحتاً به مقام شامخ ائمه هدی سلام‌الله علیهم اجمعین و امام راحل عظیم‌الشان و... توهین‌هایی کرده که قلم از بیان آن شرم دارد. طبیعی بود که انتشار این خبر، واکنش غیرتمندان و دردمندان را به همراه داشته باشد و خیلی زود جامعه دین‌دار و انقلابی در مورد آن موضع گرفت. با اینکه انتظار به حق از مسئولین مربوطه و داشتن ‌شناخت کافی از این مدعی شاعری و اطلاع از سوابق سیاه او بود، کیهان بخشی از پیشینه او را منتشر کرد تا ناآگاهان آگاه شوند! با اینحال مسئولین رسمی ارشاد، واکنش مناسبی نشان ندادند و حتی معاون هنری وزیر در سخنانی تعجب‌آور گفت «باید قدری در اوضاع تامل کنیم و بعد اظهارنظر خواهم کرد» این سخن از کسی صادر می‌شود که منطقا و قانونا باید از اقدامات انجام شده برای برگزاری جشنواره شعر فجر باخبر باشد ولی ظاهرا نیست! به هر حال پس از افشاگری‌ها و اظهارات بعضی شاعران انقلابی و نمایندگان مجلس، سرانجام وزیر ارشاد اصل خبر دعوت از این شاعر بدنام و فاسد را تکذیب کرد!

در حالی‌ که خبرگزاری‌ها و روزنامه‌های حامی دولت با ذوق‌زدگی خبر دعوت از این شاعر فاسدالاخلاق را منتشر می‌کردند و حتی مسئولان مربوطه در جشنواره، صراحتا دعوت وی را تائید می‌کردند، وزیر محترم ارشاد در بیانی تأمل‌انگیز برخی نشریات را به ایجاد شایعه علیه وزارت ارشاد متهم کرد! ظاهرا رفتارهای نگران‌کننده اخیر در وزارت ارشاد، سبب نارضایتی بزرگان شده است تا جایی که رئیس قوه قضائیه اینگونه یادآوری کند: «باید به وزیر ارشاد گفت که شما در جمهوری اسلامی تنفس می‌کنید و معیارهای قانون اساسی برای همه الزام‌آور است.»
این تنها 2 نمونه از ماجراهای ماه‌های اخیر است که سبب برانگیخته شدن واکنش غیرتمندان و دین‌مداران و کشمکش در سپهر سیاسی و رسانه‌ای کشور شد. اما واقعا هدف چیست و پشت صحنه این ماجراها چیست!؟ آیا واقعا مسئولان وزارت امور خارجه نمی‌دانستند اشتون قرار است با چه کسانی دیدار کند!؟  و آیا مسئولان ارشاد این شاعر مستهجن‌سرا و  آلوده‌‌دهان را نمی‌شناسند!؟ و آیا دغدغه فرهنگی مردم، نبش قبر و احیای چهره‌های فاسد است؟! یعنی باید قبول کنیم کسانی در وزارتخانه‌ها، مسئول امور شده‌اند که از بدیهی‌ترین مسائل بی‌اطلاع و بی‌خبرند!؟ به نظر می‌رسد دشمن با بهره‌مندی از غفلت برخی مسئولین داخلی و استفاده از بی‌توجهی آنها، از این اقدامات پیاپی اهدافی را دنبال می‌کند که توجه به آن ضروری است؛

نخست آنکه آنها سعی دارند غیرت و پایبندی مردم را نسبت به مرزهای اعتقادی و استقلال کشور آزمایش کنند! ببینند آیا کسی صدایش به نارضایتی بلند می‌شود یا نه!؟ آیا کسی هست که در مقابل دعوت از یک جرثومه تباهی، غریو غرش سر دهد یا نه!؟ آنها می‌خواهند ببینند اگر عرصه از شیران خالی است، گام‌های بعدی را بلندتر و تندتر بردارند و پای کفتاران و روباه‌هان را به این مملکت باز کنند و البته این آرزویی دست‌نیافتنی است که هرگز محقق نخواهد شد.هدف دوم این اقدامات دشمن، جلوگیری از پرداختن مسئولان به دیگر مسئولیت‌ها و مأموریت‌های مورد انتظار آنهاست. یقینا تلاش برای بهبود معیشت مردم و تحقق اقتصاد مقاومتی، برای دشمنان ما ناخوشایند و غیرقابل تحمل است، سپس باید هر روز و با بهره‌گیری حداکثری از خطاها و ضعف‌های مسئولان، از تحقق آن جلوگیری کرد.

یقینا واکنش‌های پیش گفته و آنچه در ایام اخیر نسبت به برخی رفتارها شاهد بودیم، ناشی از پیام‌ اصلی انقلاب و حاکی از زنده و پویا بودن آرمان‌های آن است اما همین مردم و همین دلسوزان غفلت مسئولان از اقدامات ایجابی و تلاش برای بهبود اوضاع اقتصادی و جریان‌سازی فرهنگی را برنمی‌تابند و آن را به عنوان مطالبه‌ای مهم، پیگیری می‌کنند. آنها انتظار ندارند در سایه این غفلت‌ها و آن هیاهوها، امر معیشت مردم به حال خود رها شود و قیمت کالاها و خدمات مورد نیاز مردم، بی‌رویه و چراغ خاموش بالا و بالاتر برود و سودجویان از خدا بی‌خبر، کیسه خود را از جیب مستضعفان و محرومان پر کنند. باید به گونه‌ای رفتار شود که روز به ‌روز از این حاشیه‌ها کاسته شود تا در عوض حرکات مبنایی و مهم در حوزه فرهنگ و اقتصاد را شاهد باشیم. تنها در این صورت است که می‌توان گفت مسئولان اجرایی به وظایف خود عمل نموده‌اند.

ابراهیم نکو ستون یادداشت روز،روزنامه خراسان را به مطلبی با عنوان«مردم،رکن اساسي تحقق اقتصاد مقاومتي»اختصاص داد:

سال هاي پيش ،از سوي مقام معظم رهبري با مباحث اقتصادي نام گذاري گرديد وبرآيند اين هدف گذاري ها منجر به تدوين وتصويب سياست هاي کلي اقتصاد مقاومتي شد.نکته حائز اهميت آن است که اقتصادمقاومتي با رياضت اقتصادي که در کشورهاي اروپايي مطرح است،کاملا متفاوت است.رياضت اقتصادي هنگامي مطرح مي شود که مسئولين ودولتمردان نگران هستند که درجامعه به دليل نداشتن زيرساخت ها واستحکامات لازم خطري برايشان به وجودبيايد،اما در اقتصادمقاومتي موقعيت زماني مطرح نيست،چراکه کشورما دراوايل انقلاب ودر زمان جنگ دشواريهاي متعددي را پشت سرگذاشته ومردم متحمل دشواري هاي زيادي بودند وبه دنبال آن شرايط بود که مقاومت اقتصادي را سرلوحه کار خود قرارداديم،يعني دربرابر تهديدات وتهاجمات درصددبرآمديم مقاوم سازي کنيم تا آسيب کمتري ببينيم واين به معناي مقاومت اقتصادي بود،ليکن درحال حاضر به دنبال پياده کردن اقتصادمقاومتي هستيم،يعني شکل تهاجمي و پيشرفت روبه جلو داشته باشيم،ازمرزها فراتررفته و رو به صادرات بياوريم،اشتغال را رونق ببخشيم وبيکاري را روزبه روز به عقب برانيم،اين ويژگي همان چيزي است که در اقتصادمقاومتي تعريف شده است که اتفاقا به رفاه مردم منجر مي شود،در اين سياست ها عدالت وکارآمدي را درتک تک بندهاي آن مي توان ديد.

 اماچندمولفه براي تحقق اقتصاد مقاومتي نياز است،اولا اقتصادمقاومتي بايد فرهنگ سازي شود،همه آحادجامعه با آن آشناشوند و تعريف جامعي از آن داشته باشند،ازمدارس تا دانشگاه بايد درمعيارها وچگونگي کاربردي کردن آن فکر وانديشه شود و به عنوان قلب تپنده همه آحادجامعه باشد.افزون براين قواي سه گانه بايد وظيفه خود را به درستي براي تحقق اين سياست ها انجام دهند،قانون گذاران طرح ها ولوايح متناسب با روح اقتصادمقاومتي تصويب کنند،مجريان آموزش لازم را دراين رابطه ببينند،اگرکسي ازکانال اقتصادمقاومتي فاصله گرفت به اوتذکرداده ودرصورت تکرار عذرشان را بخواهند.براي نمونه آزادسازي کالاهاي لوکس در دولت يازدهم هيچ سنخيتي با روح سياست هاي اقتصادمقاومتي ندارد وبايد اصلاح شود.نکته حائز اهميت اين است که مردم به عنوان رکن اساسي ومهم براي پيش بردن سياست هاي اقتصادمقاومتي هستند.

متاسفانه هم اکنون مسئولين، همراهي کمتري با مردم نشان داده اند،مصرف بي رويه حامل هاي انرژي واسراف هايي که درمجالس و پذيرايي ها صورت مي گيرد بايد اصلاح شود،البته بيشتر اين گناه مربوط به مسئولين است تا مردم.چراکه بايدمديريت مصرف دروهله اول در بين مسئولين ودرشيوه زندگي آنان اصلاح شود.درسطح کلان هم ما از داشته هاي خود به درستي استفاده نمي کنيم،طبق آخرين گزارش ها سالانه21ميليارد دلار نفت وگاز ما هدر مي رود،يعني حدود65هزارميليارد تومان واين در حالي است که ميزان کل فروش نفت در بودجه امسال حدود60هزار ميليارد تومان است واين نشان مي دهد که براي رسيدن به اهداف اقتصادي به نقاط ضعفمان هم بايد توجه کنيم. نکته بعد اين که براي تحقق اقتصاد مقاومتي نبايد عجولانه کار کرد وبايد براي رسيدن به اين اهداف مراحلي درنظرگرفت.به عبارتي مانند ناکامي در فازاول هدفمندي يارانه ها نشود،که هنوزفاز اول تکميل نشده، به اجراي فاز دوم ورود کنيم.به نظربنده مرحله اول تحقق اقتصادمقاومتي را بايدتا افق چشم انداز، يعني تا سال1404 تعريف کنيم ومواردي مانند رفع موانع توليد،توجه به بخش خصوصي و...را هدفگذاري کنيم وپس از حل اين مسائل موارد ديگري را هدفگذاري کنيم تا نهايتا به جشن پيروزي که همان رسيدن به رفاه وعدالت اجتماعي است برسيم.

روزنامه رسالت مطلبی را با عنوان«دعا مي كنيم دولت به خطا نرود»در ستون سرمقاله خود و به قلم دکتر حامد حاجی حیدری به چاپ رساند:

فايده جمع‌بندي سال، عبرت و اعتبار است. عبرت و اعتباري براي سال آتي و ساليان بعد. ... و در عبرت و اعتبار سال 1392، هيچ چيز مهم‌تر از جمع‌بندي انتخاب ما در 24 خرداد 92 نيست. در انتخابات هشتاد و چهار، به گزينه اصولگرايانه رأي داديم، و في‌الفور، پس از انتخابات، وجوه بهينه آن انتخاب، خود را بر بسياري از مردم نشان داد، طوري که رأي او در دور دوم با قدرت بيشتر تکرار شد. يک رئيس جمهور مردمي به قدرت رسيده بود که خاطره تابناک رئيس جمهور مردمي و ساده زيست شهيد رجايي را در خاطره‌ها زنده مي‌کرد و مبارزه با فساد را لااقل به عنوان يک دستور کار و مطالبه سياسي در ويترين سياسي گذاشت. به ميان مردم رفت، و قدرت را از انحصار مديران مستقر در تهران (مديران پروازي) در آورد و به نقاط پيراموني منتقل نمود. قدرت را از سازمان برنامه و بودجه با کارشناسان مزين به الگوهاي کليشه‌اي قديمي گرفت، و به استانداري‌ها و مديران منطقه‌اي آشنا به مسائل مردم سپرد. سياست به مردم بازگشته بود. اين طور بود که مردم با رأي بالاتري مجدداً او را انتخاب کردند.

در انتخابات هشتاد و هشت، خيلي سريع‌تر از آني که توقع مي‌رفت، معلوم شد که انتخاب گزينه اصولگرا صحيح‌ترين انتخاب ممکن بود. دو رقيب اصلي، تعهد خود به پاسداري از قانون اساسي را خيلي شتاب‌ناک زير پا گذاشتند، و ترجيح دادند که در پيگيري اعتراض خود به صحت انتخابات، از مسير قانون خارج شوند و از در بغي و محاربه درآمدند.و امسال، در انتخابات نود و دو، در حالي که جوانان مسلمان، با ارزيابي از موقعيت حساس پرونده هسته‌اي حمايت همه جانبه مردم از مذاکره کننده هسته‌اي وقت را پس از نشست قاطع و موفق آلماتي2، دوپينگ مکانيسم مذاکرات و سوق دادن اين مذاکرات به سمت فيصله قلمداد کردند، علاوه بر آن که بر معيار انقلابي و خط ولايي سلامت و ساده‌زيستي به سمت گزينه مقاومت پيش رفتند؛ ولي، در مجموع، با صحنه‌اي که پديد آمده بود، دکتر حسن روحاني حايز نيمي از آرا گرديد و رئيس جمهور شد. برداشت غربي‌ها اين شد که تحريم‌ها مؤثر واقع شده است، و رسم آن‌ها اين بوده و هست که اگر روي شل ببينند، سفت مي‌کوبند.

القصه؛ از همان مراسم تحليف، رويدادهايي به وجود آمد که نشان ‌داد که جوانان مسلمان در تشخيص خود اشتباه نکرده بودند. برخي به مراسم تحليف دعوت شدند در حالي که به دليل دعوت به محاربه، مستوجب عقوبت بودند اين روند ادامه يافت، به نحوي که عاملان و ساکتان محاربه عظيم سال هشتاد و هشت، بر صدر نشستند، و کساني که در آن خيانت شگرف به تاريخ دموکراسي اين کشور، پشت تاريخ کشور را خالي نکردند، به عنوان تندرو، داس‌وار که نه، کمباين‌گون درو شدند (فقط حدود 7000 مدير درو شدند). اين هم از چشمه‌هاي درخشان راست‌گويي دولت راست‌گويان و متساهلان و حقوقدانان بود و هست.

کار به جلسه رأي اعتماد رسيد. آن هم براي خود معرکه‌اي شد؛ هزار و يک اتفاق عجيب رخ داد، که يکي از آن‌ها «قسم+جلاله+دروغ» بود. وزير پيشنهادي نفت در صحن علني رأي اعتماد مجلس، به «قسم+جلاله+دروغ» مستند و متهم شد و نه خود او و نه رئيس جمهور ادعاهاي نماينده موجه مجلس (دکتر احمد توکلي) را رد نکردند. آن‌ها که زماني خود را پرچمدار مبارزه با «دروغ» مي‌شمردند، مرتکب «قسم+جلاله+دروغ» شدند و بر آن ايستادگي کردند. اين نيز تأييد مي‌کرد که تا چه پايه جوانان مسلمان در انتخاب خود مسير صحيحي پيموده بودند.

هزار و يک اتفاق ديگر هم افتاد، ولي هيچ چيز به اندازه انکار «تدبير و اميد» در دولت «تدبير و اميد» در نظر مردم بد نيامد؛ پنهان‌کاري بي‌سابقه در مورد فتح الفتوح تصوري دولت در برنامه اقدام مشترک ژنو، و همچنين «رسوايي سبد کالا»، نشان مي‌داد که اين دولت، دقيقاً در همان نقاطي که ادعاي برتري داشت، کم توش و توان است. بله؛ دولت «تدبير و اميد»، چشمه‌هاي ضعيفي از «تدبير» و «اميد» عيان مي‌کرد. اميد کمي داشت، و تدبيري اندک.

•دکتر حسن روحاني مي‌گفت که دولت «تدبير و اميد» برمي‌انگيزد، ولي در خاک دشمن، در نيويورک و در مقابل مديران رسانه‌هاي امريکايي، از فرط «تدبير و اميد»، مي‌گفت که خزانه خالي تحويل گرفته است تا به حد کافي دشمن جري را جري‌تر سازد، و بارقه‌هاي سياه «نااميدي» را در مردم خود بيش از پيش برافروزد.

•دکتر حسن روحاني مي‌گفت که دولت «تدبير و اميد» مي‌سازد، ولي در عين ادعاي خزانه خالي، يارانه‌ها را بر وعده دو سبد کالا افزود، و همه را در اين ابهام افکند که به رغم آن همه دعوي خزانه خالي اين وعده‌ها چيست، در حالي که اولويت‌هاي هزينه‌اي ديگري مانند بهداشت و درمان و مسکن مطرح بودند، و اگر پاي يک بودجه و «خزانه سري» در ميان بود، اولويت هزينه‌کرد آن در کجاست؟

•دکتر حسن روحاني مي‌گفت که دولت «تدبير و اميد» مي‌فرازد، ولي پس از آن همه ضعف نشان دادن در مقابل پنج به علاوه يک، چاره‌اي جز تقديم امتيازات در مقابل آب‌نبات آزاد شدن اندکي از ذخاير ارزي کشور نداشت. اگر اندک دلارهاي آزاد شده را کنار هر چيزي، از جمله تحمل حقارت ملي، و تضعيف انسجام و انرژي دروني بگذاريم، بايد تصديق کنيم که ژنو يک عقب‌نشيني در قياس با آلماتي2 بوده است.

از يک ديد وسيع‌تر...

•از يک ديد وسيع‌تر، فايده جمع‌بندي سال، عبرت و اعتبار است.

•عبرت و اعتباري براي سال آتي و سال‌هاي آينده، و در عبرت پذيرفتن، هيچ چيز مخاطره‌آميزتر از تزئين شيطان نيست. مباد که انسان براي بزک کردن آنچه انجام داده است، حقيقت را تدليس کند و خود را به خواب بزند. ولي از اين مهم‌تر، آن است که انسان بکوشد براي آنکه صحت رأي خود را بر خود و ديگران بنماياند، دست به اقداماتي بزند که خوبي را بد کند و صالحي را فاسد نمايد.

•بر اين سبيل، و با آگاهي از اين دو خطر، خدا گواه است که ما در سالي که گذشت، بيش از حد تصور و توان خود کوشش و دعا کرديم که دکتر حسن روحاني و کابينه او توفيق يابند و به خطا نروند، ولي آن‌ها به خطا رفتند. ما دوست داشتيم که حالا که او رئيس‌جمهور ايران اسلامي گرديده است، تمام برآوردها و پيش‌بيني‌هاي ما قبل از انتخابات درست از آب در نيايد و او در صدارت عظمايي خود توفيق يابد. ولي تاکنون...

•خدا گواه است که ما هم دوست نداشتيم که اين دولت در توزيع سبد کالا چنين ناموفق شود، ولي اوج کم‌تحرکي و بي‌تدبيري، از قبل هم برآورد مي‌شد. اصولاً اداره کشور در اين شرايط، بدون مديران پر نشاط و متحرک و پر اميد ميسر نبود و نيست.

•خدا گواه است که ما هم دوست داشتيم که اين دولت در تنها نقطه قوتي که في‌الواقع براي خود قايل بود، موفق شود، ولي آنها در مذاکرات اتمي دشمن غدار را جري کردند.

•خدا گواه است که ما در سال نود و سه، همچنان کوشش و دعا خواهيم کرد که دکتر حسن روحاني و کابينه او در راه «تدبير و اميد» توفيق يابند و بيش از اين به خطا نروند.

ستون یادداشت روز،روزنامه وطن امروز را میخوانید که به مطلبی با عنوان«هژمونی نازی‌ها در کی‌یف»نوشته شده توسط شروین طاهری اختصاص یافت:

81 سال، پنج روز کم! این فاصله زمانی آخرین خیزش فاشیستی در اروپاست با خیزش تاریخی نازی‌ها در آلمانِ میان دو جنگ جهانسوز. اگرچه ماه سپتامبر، سابقه‌ای سیاه در تاریخ معاصر غرب دارد اما به نظر نمی‌رسد تباه‌تر از فوریه باشد.27فوریه 1933 بود که ناسیونالیست‌های کارگری NSDAP ژرمن که بعدها نازی نام گرفتند، به سرکردگی آدولف هیتلر، رایشتاگ (پارمان آلمان) را به آتش کشیدند و عملا با اقدام به کودتا دولت رئیس‌جمهور هیندنبرگ را برانداختند.5روز مانده به هشتاد و یکمین سالگرد خیزش نازی‌ها، در 22 فوریه 2014 این ناسیونالیست‌های افراطی اوکراین بودند که با تهدید رئیس و نایب‌رئیس رادا (مجلس اوکراین) و همچنین 120نماینده حزب حاکم به مرگ، آن را از اکثریت انداختند و بلافاصله دولت رئیس‌جمهور یانوکوویچ را با شبه‌کودتایی برانداختند
.
در فاصله این 2 خیزش فاشیستی، غرب دست روی دست نگذاشته بود بلکه سرمایه‌داران و بانکداران صهیونیست اروپایی و آمریکایی در پشت و جلوی صحنه از هر دو جنبش نژادپرستانه در 2 کشور بحران‌زده، آلمان دهه 1930 و این اوکراین فلاکت‌زده، حمایت مالی و سیاسی و تبلیغاتی ‌کردند. هیتلر بیش از 8 دهه پیش با هلهله دولت‌های محافظه‌کار لندن و پاریس و جمهوریخواهان آمریکایی روی کار آمد. قهرمانی که آمده بود تا ژرمن‌ها و کل اروپای مرکزی را از ورطه درافتادن به آغوش باز کمونیسم شوروی به دامان سرمایه‌داری بازگرداند. اختاپوس مالی جهان غرب، آن ۸ خاندان بانکدار یهودی‌تبار که مافیای ثروت و قدرت را در سراسر جهان سرمایه‌داری آن روز به دست داشتند و هنوز هم دارند، با انگیزه‌ای بزرگ اسپانسرینگ انقلاب فاشیستی هیتلر را برعهده گرفتند. خاستگاه همه آنها‌ آلمان بود، همان صرافی مشهور قرن هفدهمی خاندان روتشیلد.

این ۸ خاندان که هنوز هم ستون فقرات صهیونیسم را تشکیل می‌دهند برای حمایت رایش سوم تقسیم وظیفه کردند. روتشیلدهای لندن و پاریس چراغ سبز نشان دادند و برای سران نازی حساب‌هایی در بانک‌های سوییسی مشهور خود گشودند. شاخه روتشیلد ایتالیا، رهبر فاشیست رم، موسولینی را به آغوش هیتلر هل دادند، راکفلرها و لمان‌ها هم باب همکاری قدرت نوپای اقتصادی ایالات متحده آمریکا را با برلین گشودند و بالاخره واربورگ‌ها که هنوز در فرانکفورت مستقر بودند، رسما واسطه ساخت ماشین جنگی هیتلری شدند که ظرف یک دهه، نیمی از دنیا را به آتش کشید. آنها به وصیت مایر روتشیلد، سرسلسله خاندانی در فرانسه قرن هجدهم عمل می‌کردند که گفته بود «وقتی خیابان‌ها در آتش می‌سوزند، ما داریم (دنیا را) می‌خریم».  هشت دهه بعد، داستان ادامه دارد و حتی قداست‌نمایی افسانه هولوکاست که طبعا ضدقهرمانانش نازی‌ها بوده‌اند، مانع از این نمی‌شود که امروز اتحادیه اروپایی و آمریکا به افتخار رژه قهرمانان «نازی» نازپرورده‌شان در شرقی‌ترین سرحدات غرب هورا بکشند.

بانک‌ها، دولت‌ها و بنیادهای حقوق‌بشری برای این فاشیست‌های تازه به دوران آمده در کی‌یف چه خواب‌ها که ندیده‌اند. این بار رهبران جنبش نازی‌ اوکراین، «دیمیترو یاروش» و «اولکساندر سیچ» دست در دست دیگر دوستان ناسیونالیست و زیر سایه بانکدارهای رأس حکومت جدید کی‌یف و البته مادرخوانده الیاگرش، یولیا تیموشنکو قرار است ملتی دیگر را به‌نام سرمایه‌داری و صهیونیسم از دست پوتین و متحدان شرقی‌اش نجات دهند! و البته مثل دفعه قبل، هدف نهایی برپا کردن یک جنگ بزرگ دیگر است. رسانه‌های غربی، این مردان نقابدار فاشیست را درست جلوی چشم مردم جهان، وسط میدان استقلال کی‌یف، از نظرها مخفی کرده‌اند.در میدانی که تا همین چند هفته پیش سمبل آزادیخواهی اوکراینی‌ها تصویر می‌شد، امروز هیچ فعال چپ‌گرا یا ضدفاشیست جرأت نطق‌کشیدن ندارد. مردان سیاهپوش چماق و سلاح به‌دست از سه جریان اصلی ناسیونالیست افراطی، حزب اتحاد همه اوکراین (اسووبودا)، کنگره ملی‌گرایان اوکراین و بخش راست (نازی‌های غرب اوکراین) نه‌تنها پایتخت بلکه شهرهای اصلی را قرق کرده‌اند و درست به سبک ارتش هیتلر، مدام رژه می‌روند و سلام فاشیستی می‌دهند. در میدان استقلال به جای سلام و روزبخیر عبارت «اسلاوا اوکراینی» (به افتخار شکوه و عظمت اوکراینی) رد و بدل می‌شود.

با آنکه پارلمان کودتا، رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر را معرفی کرده است اما شبه‌نظامیان حاکم بر «میدان» فقط برای یک نفر هورا می‌کشند، «دمیترو یاروش» تروریستی که رهبر شاخه نظامی «بخش راست»، خطرناک‌ترین گروه نازی اوکراین است و سابقه جنگ با روس‌ها در چچن و همکاری مشترک با تروریست‌های القاعده در سوریه و عراق را دارد. اما امروز خانم «مارینا وایس‌باند» عضو کلیدی بنیاد «هاینریش بل» آلمان وقتی از اوضاع کی‌یف گزارش می‌دهد، می‌گوید «نئونازی ها نقش کم‌اهمیتی در اوضاع کی‌یف دارند. در میدان تقریبا اثری از آنها ندیدم».شاید حق با او باشد، چون نئونازی‌های مزبور همه نقاب بر چهره دارند اما نقاب بزرگ‌تر را وایس‌باند و همکارانش در بنیاد «هاینریش بل» بر چهره نئونازی‌هایی زده‌اند که در اصل از دل کمپین آزادیخواهانه مورد حمایت این بنیاد به قدرت رسیده‌اند. حال آرم «قلاب گرگ» که یادآور «صلیب شکسته» نازی است در و دیوار کی‌یف را پر کرده است اما غربی‌ها کماکان نمی‌خواهند نازی‌ها را ببینند.

«هاینریش بل» بنیادی است که سبزهای آلمان برای اصلاحات سیاسی در قالب شبکه‌ای بین‌المللی به‌راه انداخته‌اند و مثل دیگر خواهرخوانده‌های غربی‌اش شعار دموکراسی، حقوق بشر، حاکمیت بر سرنوشت خود و عدالت را در هر جایی جز اتحادیه اروپایی، آمریکا و انگلیس سر می‌دهند.این خواهرخوانده‌های حقوق‌بشر دوست با سرمایه‌گذاری کارتل‌های مالی و نفتی خاندان‌های صهیونیست برنامه وسیع «دخالت دموکراتیک» را در بسیاری کشورها دنبال می‌کنند. بخش اعظم سرمایه‌گذاری 5 میلیارد دلاری برای کودتای نازی‌ها و غربگرایان در اوکراین را شرکت‌های نفتی مثل «شورون» و صندوق جهانی پول (به عنوان زیرمجموعه صندوق فدرال آمریکا) تامین کرده‌اند. بنیاد «هاینریش بل» و بنیاد‌های حقوق‌بشری دیگر آلمان مثل بنیادهای دوقلوی «استیفتونگ» و همچنین «رابرت شومان» در جبهه جنگ فاشیستی غرب در اوکراین جزو فعال‌ترین‌ها بوده‌اند چرا که این منطقه حوزه نفوذ سنتی ژرمن‌ها بوده است و تجربه نازیسم را هیچ‌کسی نمی‌توانست به خوبی آلمان‌ها به اوکراینی‌ها منتقل کند.

 اما در ابعاد بزرگ‌تر آنها صرفا موسساتی اقماری هستند برای بنیاد «ملی تایید دموکراسی» (NED) که یک لابی قدرتمند وابسته به سنای آمریکاست و مهملی برای دخالت نومحافظه‌کاران در امور دیگر کشورها. سناتور جان مک‌کین به نمایندگی از همین بنیاد در متن شورش‌های میدان استقلال کی‌یف حاضر شد. NED نقش رهبری بنیادهای اقماری مشابهی در اروپا و آمریکا دارد. از جمله بنیاد وست‌مینیستر برای دموکراسی(بریتانیا)، بنیاد ژان ژاوره‌(فرانسه)، مرکز بین‌المللی برای حقوق بشر و توسعه دموکراتیک(کانادا)، بنیاد آلفرد موزر(هلند) و... هاینریش بل و استیفتونگ. این دستگاه‌های حقوق‌بشری هستند که در خط مقدم صدور نئولیبرالیسم (خواه با میل ملت‌ها و خواه با زور انقلاب‌های مخملی و کودتا و جنگ) قرار دارند. چرا که دیگر کشورها را با استانداردهای غربی مزورانه و دوگانه خویش می‌سنجند و بدیهی است ملت‌ها و سیستم‌های حکومتی مختلف با هم متفاوتند. این تفاوت‌ها توسط بنیادهای حقوق‌بشری دستاویزی برای دخالت محسوب می‌شوند.به این ترتیب آنهایی که امروز نازی‌ها را در اوکراین نمی‌بینند، چند صباحی دیگر همین صلیب شکسته‌ها را بهانه‌ای برای لشکرکشی به نام حقوق‌بشر به سرحدات دشمن دیرین‌شان، روسیه قرار خواهند داد.

«رمزگشايي از حمله رژيم صهيونيستي به غزه»عنوانی است که روزنامه جمهوری اسلامی در ستون سرمقاله خود به چاپ رساند:

رژيم صهيونيستي با شكستن آتش بس ميان گروههاي فلسطيني و اين رژيم بار ديگر از صبح ديروز مناطق وسيعي از نوار غزه را مورد حمله قرار داد.دور جديد حملات رژيم اشغالگر قدس به غزه با تهاجم روز سه شنبه جنگنده‌هاي اسرائيلي به نوار غزه آغاز شد كه در آن سه فلسطيني به شهادت رسيده و دهها زن و كودك ديگر مجروح شدند. گروههاي مقاومت فلسطيني در پاسخ به اين حملات روز چهارشنبه 25 راكت و خمپاره به سرزمين‌هاي اشغالي شليك كردند ولي سران رژيم صهيونيستي كه ميزبان نخست‌وزير انگليس بودند و از اعلام حمايتهاي وي از صهيونيسم بين الملل سرمست شده بودند، حملات سنگين خود را از راه هوا و حملات تانكها به مناطق وسيعي از غزه آغاز كردند كه تا ديشب نيز ادامه داشت.

درباره علت آغاز اين حملات ددمنشانه صهيونيستها و آغاز دور جديدي از كشتار زنان و كودكان فلسطيني در غزه و همزماني آن با حوادث منطقه‌اي، دلايل متعددي قابل ذكر است:

1 - اين حملات علاوه بر آنكه نتانياهو نخست‌وزير رژيم صهيونيستي مصرف داخلي داشته و موجب كاهش فشارها و انتقادها عليه سياستهاي وي مبني بر اجباري كردن خدمت سربازي براي يهوديان ارتدكس شود كه تاكنون تحت عنوان فراگيري آموزش‌هاي ديني تورات از رفتن به خدمت اجباري وظيفه عمومي معاف بودند مي‌شود، مي‌تواند مصارف ديگري نيز داشته باشد كه بيشترين آن، به بهره‌برداري رژيم صهيونيستي از فرصت‌هاي منطقه‌اي بر مي‌گردد.

2 - رژيم صهيونيستي كه در اجراي مرحله اول جنگ غزه ناكام مانده، در شرايطي به امضاي توافق سازش با جناح سازشكار فلسطيني به رهبري محمود عباس نياز دارد كه به اعتراف خود صهيونيستها، وي از كمترين جايگاه اجتماعي و مقبوليت در ميان فلسطيني‌ها برخوردار نيست و ملت فلسطين او را نماينده خود نمي‌داند. به همين دليل صهيونيستها سعي دارند با افزايش فشار به ملت فلسطين، گرايش فلسطيني‌ها را از گروههاي مقاومت به سمت گروههاي سازشكاري مثل فتح به رهبري محمود عباس تغيير دهند و براي رسيدن به اين هدف از هر وسيله و اهرمي كه ملت فلسطين و گروههاي مبارز فلسطيني و در مجموع، مخالفان طرح‌هاي سازشكارانه را تحت فشار قرار داده و موجب تضعيف پايگاه اجتماعي آنها شود، حمايت مي‌كنند، زيرا سازش‌ناپذيري ملت استوار فلسطين در دهه‌هاي اخير موجب شكست عملي همه طرح‌هاي سازشكارانه شده و استيصال رژيم صهيونيستي را در مقابل مقاومت اسلامي رقم زده است.بنابر اين ترديدي نيست كه اقدام اخير تروريست‌هاي صهيونيست در حمله به مردم غزه، عزم ملت فلسطين را در مسير پايداري و مقاومت فراگير براي آزادي همه سرزمينهاي اشغالي و رد سراب سازش با صهيونيسم و به رسميت شناختن دولت يهود، مستحكم‌تر خواهد كرد و صهيونيستها را از دستيابي به اهداف شوم‌شان ناكام خواهد گذاشت.

3 - دور جديد حملات نتانياهو به غزه را مي‌توان به نوعي هم، محك زدن اوباما در مورد تحولات منطقه و طرح صلح با فلسطيني‌ها ارزيابي كرد، چرا كه اوباما براي رهاندن طرح خود از بن بست و پايان دادن به مناقشه خاورميانه و حل و فصل مسائل فلسطين در عين اولويت دادن به برتري نظامي و امنيتي اسرائيل، خواستار دادن برخي امتيازات ظاهري به طرف فلسطيني و راضي سازي حداقلي سران سازشكار فتح به رهبري محمود عباس است ولي اين چيزي نيست كه مورد رضايت نتانياهو باشد، زيرا به گفته وي، آنچه در مذاكرات صلح بايد به آن دست يافت، اعطاي امتياز از طرف فلسطيني‌ها به اسرائيل است و نه چيز ديگر!از اين رو درحالي كه لجاجت صهيونيست‌ها در عدم همراهي كامل با طرح صلح اوباما و جان كري باعث دلخوري نسبي دولتمردان آمريكائي از مواضع نتانياهو شده بود، سفر نخست‌وزير انگليس به سرزمين‌هاي اشغالي و ميزباني او توسط نتانياهو همتاي اسرائيلي وي و سخنان بشدت حاميانه‌اي كه در پشتيباني از مواضع صهيونيستها در مسائل منطقه‌اي گفته باعث تجري و لجام گسيختگي رژيم صهيونيستي در صدور فرمان حمله اخير به غزه و پاشيدن بنزين به آتش جنايت صهيونيست‌ها شد.

اين حملات، درست در زماني صورت گرفت كه ديويد كامرون نخست‌وزير انگليس و بنيامين نتانياهو نخست‌وزير رژيم صهيونيستي يكديگر را در آغوش گرفتند و كنست اسرائيل شاهد سخنراني ضدايراني و ضدفلسطيني آقاي كامرون بود. او در اين سخنان ادعا كرد جمهوري اسلامي ايران با حمايت از فعالان فلسطيني مخالف سازش، تهديدي براي كل جهان است! او كه به شدت از مبارزان فلسطيني و حمايتهاي ايران انتقاد مي‌كرد همچنين با بيان جملاتي درباره ريشه يهودي بودنش، موجبات خرسندي ميزبان اسرائيلي را فراهم كرد به گونه‌اي كه خبرگزاريها انجام اين سفر را به معناي اعلام حمايت بي‌قيد و شرط انگليس از رژيم صهيونيستي تلقي كردند.

4 - همزماني حمله صهيونيستها به غزه و تحت فشار قرار دادن ملت مظلوم فلسطين با بي‌تفاوتي جهان عرب و مشغول بودن كشورهاي منطقه به بازيهاي موهوم سياسي و به فراموشي سپردن موضوع فلسطين و آرمان آزادي قدس شريف، مي‌تواند از انگيزه رژيم صهيونيستي در كليد زدن اين عمليات رمزگشايي كند. واقعيت اينست كه كشورهاي عرب و مسلمان كه بايد در قبال آرمان فلسطين احساس مسئوليت كرده و در برابر تجاوزات رژيم صهيونيستي عليه ملت فلسطين سكوت اختيار نكنند، اكنون آنچنان در دام توطئه‌هاي آمريكا و رهبران سازشكار گرفتار آمده‌اند كه قادر به هيچ واكنشي نيستند. طبعاً تحقق چنين شرايطي از بي‌عملي كشورهاي اسلامي و بي‌غيرتي رهبران سياسي كشورهاي عرب، بهترين فرصت را براي رژيم صهيونيستي جهت وارد آوردن ضربه به ملت فلسطين فراهم آورده و بي‌دليل نيست كه نتانياهو از اين سكوت معنادار اعراب براي وارد آوردن فشار به گروههاي مقاوم فلسطيني كه با تكيه بر حمايت‌هاي مردم فلسطين در برابر طرح‌هاي سازش ايستاده‌اند، حداكثر بهره‌برداري را مي‌كند.

اما عليرغم اين سازشكاري در جبهه اعراب و رهبران سياست پيشه فلسطيني، گروههاي مقاومت و مردم فلسطين مصمم‌تر از هميشه به تجاوزات رژيم صهيونيستي پاسخ داده و در خلال حوادث دو سال اخير نشان داده‌اند كه هرگز در مقابل جنايات رژيم صهيونيستي سكوت و عقب نشيني نكرده‌اند.آنچه در چند روز گذشته در غزه روي داد، هر چند از يكسو نشان دهنده ادامه گستاخي‌ها و جنايات رژيم صهيونيستي عليه ملت فلسطين بود ولي از سوي ديگر ثابت كرد كه فرزندان مبارزه، هرگز در برابر اين تجاوزها كوتاه نخواهند آمد و اگرچه دولتهاي عرب و سازمانهاي بين‌المللي همچنان به سكوت خود ادامه مي‌دهند ولي تجاوزات برنامه‌ريزي شده رژيم صهيونيستي عليه مردم غزه بي‌پاسخ نخواهد ماند و صهيونيست‌ها بابت اين جنايات، بهاي سنگيني پرداخت خواهند كرد.

پویا جبل عاملی در مطلبی با عنوان«دولت می‌تواند، اگر ...»در رابطه با کارکرد دولت تا به امروز و در ستون سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد اینطور نوشت:

در روزهای پایانی سالی هستیم که از بسیاری جهات متفاوت از سال گذشته است. سال گذشته در همین روزها تورم آن چنان شتابی داشت که برای حقوق بگیران بسی توفیر داشت که عیدی خود را حتی یک روز زودتر بگیرند و خرید کنند. در همین روزها بود که هر بار خبر می‌رسید فلان دارو تمام شده است یا قیمتش در عرض چند روز دو سه برابر شده است. در همین روزها بود که دولت پیشین برای آنکه نمی‌توانست برای تورم کاری کند و نمی‌توانست به نحوی قدرت خرید را به مردم باز گرداند، به عنوان آخرین اقدام حاضر می‌شد اعتبار از بانک مرکزی بگیرد و عیدانه‌ای به مردم دهد و برایش اهمیت نداشت که این تنها بر آتش تورم می‌افزاید که مهم آن بود دولت نشان دهد «به فکر است». ما سال پیش در چنان روزهایی به استقبال بهار می‌رفتیم. اما امروز....

دولت کنونی در چند ماهی که بر سر کار بوده است، بی‌تردید خطاهایی داشته که در همین ستون به آنها پرداخته‌ایم اما، این روزگار از جنس دیگری است. در روزهایی هستیم که تورم هر چند هنوز بالا است، اما بخاری برای سرعت گرفتن ندارد. روزگاری که اقتصاد کلان هر چند هنوز ریسک‌های سابق را دارد؛ ولی از نظر بسیاری از کارشناسان هر روزی که می‌گذرد این ریسک‌ها کمرنگ‌تر می‌شود. روزگاری که ثبات نسبی اقتصاد را در بر گرفته است. روزگاری که روند روابط بین‌الملل ایران برخلاف یک دهه گذشته رو به بهبود است. روزگاری که در آن دولت نشان داد هم می‌توان حق هسته‌ای را حفظ کرد و هم با دیگران روابط بهتری داشت. روزگاری که برخلاف سال‌های گذشته، امید به سالی بهتر، تنها تعارفی برای نوروز نیست. بزرگ‌ترین دستاورد دولت روحانی آن بوده که شعار امید خود را نه فقط خاموش نکرده است، بلکه با اقداماتی که انجام داده است، موجب شده این امید، حتی بیش از زمان روی کار آمدن وی باشد. این امید در زمینه اقتصادی بیش از سایر زمینه‌ها است.

 امیدی که حتی مخالفان نمی‌توانند از آن چشم‌پوشی کنند و تنها لازم است به یاد بیاورند که وضعیت سال گذشته چگونه بود.
هر چند هنوز راهی بس دشوار و پر پیچ و خم تا وضعیت حداقلی سال 1384 باقی است، اما اگر دست دولت برای ادامه راهی که آمده باز باشد، می‌توان زودتر از آنچه برخی از کارشناسان انتظارش را می‌کشند به مقصود رسید. حتی برای داشتن رشد اقتصادی بهتر در سال آتی، دولت نیاز ندارد که فکر کند کدام صنعت را باید رونق دهد، بلکه دولت باید ریسک‌هایی را که خود به وجود آورده کاهش دهد و بگذارد تا اقتصاد به دور از دست مداخله‌گر وی باشد و در این حالت است که عاملان اقتصادی خود درمی‌یابند که کدام صنعت هم سود آنها را بیشینه می‌کند و هم رشد اقتصادی را. اقتصاد بازار محوری که رشد را تضمین می‌کند این گونه به‌دست می‌آید و نقش دولت آن است که تنها از این اقتصاد محافظت، نه برایش تعیین تکلیف کند. اگر دولت بتواند ثبات نسبی کنونی اقتصاد کلان را برای آینده‌ای چند ساله تضمین کند، قدم اصلی را برداشته و آن زمان است که سرمایه‌گذاران راه خود را پیدا می‌کنند و از طرقی که شاید حتی ما اکنون تصورش را نکنیم، اقتصاد شکوفا می‌شود.

دولت نشان داده که توانایی به سامان کردن اقتصاد را دارا است و نشانه‌های آن در همین چند ماهه بروز کرده است. پس باید گذاشت دولت فعلی راه خود را ادامه دهد و تا جای ممکن از ریسک‌ها بکاهد و نباید فراموش کنیم که روند قبلی قابل دوام نبود و حتی اگر ایدئولوژی مخالفان بر اعاده چنان روندی است، باید گذاشت تا اقتصاد برای چند سالی قوت گیرد و این منطقی است که گویی بسیاری از مخالفان دولت نیز به آن معتقدند. اگر اجماعی برای اقتصاد به وجود آید و دولت را موانع‌خود ساخته به زمین نیندازد اقتصاد سال 1393، به راحتی از هدف 3 درصدی عبور خواهد کرد. 

حشمت الله فلاحت پیشه ستون یادداشت اول روزنامه تهران امروز را به مطلبی با عنوان«رفتار آمريكا عجيب است؟»اختصاص داد که در ادامه میخوانید:

فشار اخير دولت آمريكا به هند جهت كاهش خريد نفت از ايران و از سوي ديگر عدم معامله بانك‌هاي غربي با ايران جهت امور بشردوستانه از ترس تحريم‌هاي آمريكا در نگاه اول و با توجه به توافق ژنو غير منتظره است اما با نگاهي به سير تحولات شايدامري طبيعي محسوب شود و نبايد از وقوع چنين حوادثي تعجب كرد، چرا كه آمريكا از سال 1995 ميلادي تلاش كرد كه علاوه بر تحريم يكجانبه‌‌اش عليه ايران، ساير تحريم‌هاي فرامرزي عليه ايران را هم مديريت كند و نوعي هژموني بر سازمان تحريم‌هاي ايران ايجاد كند. بعد از سه قطعنامه تحريمي 1737، 1747 و 1803 شوراي امنيت عليه ايران، آمريكا سعي كرد فضاي رواني شديدي عليه ايران به‌وجود آورد و با بهانه‌هاي گوناگون تحريم‌هاي جديدي عليه ايران وضع كند و جايگاه ايران در عرصه بين‌المللي را تضعيف كند. در اين مسير حتي روسيه و چين نيز وارد تباني تحريم عليه ايران شدند و سعي كردند از اين فضا حداكثر استفاده را ببرند.

اما پس از امضاي توافقنامه ژنو 3 كه يك بُِعد آن كامل اجرا شد و آن نيز اين بود كه ايران به‌دنبال سلاح هسته‌اي نيست و برعكس گزارش‌هاي منفي آمانو رئيس سازمان بين‌المللي انرژي اتمي، ايران صلح‌آميز بودن برنامه هسته‌اي و حسن‌نيت خود را ثابت كرد، فضاي رواني تحريم عليه ايران شكسته شد و ايران توانست از اين فضا حداكثر استفاده را ببرد. از سوي ديگر در دنياي امروز به واسطه بحران اقتصادي اروپا و شكست سياست‌هاي آمريكا شاهد واقع بينانه‌تر شدن دنيا هستيم كه در آن شكل جديدي از روابط ميان ايران و بقيه نقاط دنيا آغاز شده است و شركت‌هاي غربي و شرقي به‌دنبال سرمايه‌گذاري در ايران و حضور در اقتصاد ايران هستند. در اين شرايط آمريكا همچنان سعي مي‌كند مديريت تحريم‌ها عليه ايران را در دست داشته باشد و به همين دليل است كه باراك اوباما رئيس‌جمهور آمريكا چندي پيش اعلام كرده بود فقط 5 درصد تحريم‌هاي ايران لغو شده و ساختار كلي تحريم‌هاي ايران بر جاي خود باقي است. اين در شرايطي است كه دولتمردان آمريكايي فراموش كرده‌اند كه فضاي رواني تحريم‌ها عليه ايران دچار مشكل شده است و فضا ديگر مانند سابق نيست.

ريشه اينگونه تهديد‌ها و ادامه سياست تحريم را بايد در چالش جديد دولت آمريكا در عرصه بين‌المللي جست. بحران اوكراين موجب شد كه آمريكايي‌ها به سياست‌هاي خصمانه خود در قبال ايران شدت بيشتري ببخشند تا از اين طريق نشان دهند كه چالش اخير موجب تضعيف هژموني آمريكا نشده است. فضاي كنوني موجب مي‌شود كه نگاه‌ها به روند مذاكرات واقع‌بينانه‌تر شوند و خوشبيني‌های اخير كه نسبت به آمريكا شكل گرفته بود تعديل شود. نبايد فراموش كنيم كه آمريكا به‌دنبال دوستي با ايران نيست و توافق ژنو نيز توافقي تاكتيكي بود. ايران نيز در مقابل نشان داد كه امروزه صرفا با آمريكا مذاكره نمي‌كند بلكه با كل دنيا صحبت مي‌كند و درستي سياست‌هاي خود را به جهان نشان داده است.

روزنامه حمایت در مطلبی با عنوان«انضباط مالی و پولی پیش‌نیاز اقتصاد مقاومتی»نوشته شده توسط سید محمد مهدی موسوی اینطور نوشت:

 به تازگی یکی از مسئولان رده بالای نظام بانکی کشور در گفت‌وگو با یکی از روزنامه‌ها،‌ بر لزوم تقویت انضباط پولی تاکید کرده و در عین حال هشدار داده است که در صورت بی‌توجهی به این اصل مهم اقتصادی، وضع به مراتب دشوارتری در انتظار بانک‌های کشور در سالیان آتی خواهد بود.تاکیداین مقام مسئول در حالی است که در طول سالیان اخیر بسیاری از کارشناسان و صاحب‌نظران اقتصادی و متخصصان امور بانکی، خواستار تحقق سیاست انضباط پولی و مالی در کشور بوده‌اند.ضرورت توجه به این مساله به ویژه در ماه‌های اخیر که یک نوع رقابت نسبتاً شدید در بین بانک‌های خصوصی و دولتی در راستای افزایش نرخ سود سپرده‌ها با هدف جذب نقدینگی مردم به سمت خود شکل گرفته است، بیش از پیش احساس می‌شود.چنین رقابتی چنانچه خارج از محدوده نظارت منطقی نیز انضباط پولی برقرار باشد و بر دامنه آن نیز افزوده شود، بی گمان آثار و تبعات نامطلوبی را بر اقتصاد کشور به معنای عام و نظام بانکی در مفهوم خاص بر جای خواهد گذاشت.

از این منظر، نقش و تأثیرگذاری شورای پول و اعتبار بیشتر نمود پیدا می‌کند؛ چه آنکه با سیاستگذاری صحیح و به تبع آن نظارت مناسب بر این روند می‌توان هم موجبات رضایت‌مندی مردم و بخش خصوصی برای سرمایه‌گذاری در بانک‌ها را فراهم آورد و هم اینکه سر و سامانی مناسب و درخور،‌ به دخل و خرج بانک ها و موسسات مالی و اعتباری بخشید.نکته مهم دیگر که مرتبط با همین بحث است رشد فزاینده مطالبات معوق بانکی طی دو، سه سال اخیر است که همین مساله به نوعی در قفل شدن منابع بانک‌ها برای ارایه تسهیلات به مردم تأثیر مستقیم داشته است.البته شرایط نامطلوب اقتصادی نیز مشکلات فراروی تولید و صنعت کشور نیز در شکل‌گیری این معضل بی‌تأثیر نبوده است.از سوی دیگر متاسفانه برخی بانک‌ها اقدام جدی برای وصول مطالبات معوق خود به عمل نمی‌آورند که جای تاسف دارد و باید این موضوع از سوی مسئولان بانک مرکزی به عنوان یک آسیب بررسی و نتایج آن به افکار عمومی اعلام شود.با این همه آنچه مهم و بایسته به نظر می‌رسد تاکید دوباره بر ضرورت برقراری انضباط مالی و پولی است و اینکه مسئولان تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر برای نظام بانکی، در سال 93 و سال‌های آتی، این مطالبه به حق صاحب‌نظران و دلسوزان اقتصادی را بیش از پیش جدی بگیرند.

از سوی دیگر با توجه به تاکید فراوان مقام معظم رهبری بر پیاده‌سازی اصول و الزامات اقتصاد مقاومتی، تحقق انضباط پولی و مالی  می‌تواند تا حدود زیادی به عملیاتی کردن اقتصاد مقاومتی در عرصه نظام بانکی بینجامد.در همه جای دنیا و از جمله کشورمان، بانک یکی از ارکان مهم اقتصاد به شمار می‌رود که نشاط و پویایی آن می‌تواند به مولد بودن اقتصاد کمک شایان توجهی  کند همچنین مانع از بروز ضعف و بیماری اقتصادی شود.با توجه به اینکه «ایجاد تحرک و پویایی در اقتصاد کشور و بهبود شاخص‌های کلان اقتصادی» یکی از مؤلفه های ده‌گانه اقتصاد مقاومتی در کلام رهبری به شمار می‌رود، نقش بانک‌ها در پرتو سیاست انضباط پولی نیز نظارت مستمر بر نحوه فعالیت آنها از سوی دستگاه‌های عالی می‌تواند در تحقق این خواسته بسیار مهم و تعیین‌کننده باشد.

و در آخر ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری را مرور میکنید که مطلبی را با عنوان«تاييدي بر دژ آهنين برخي رسانه‌ها»و نوشته شده توسط حمید رصا شکوهی به چاپ رساند:

سخنان رئيس‌جمهوري در اختتاميه جشنواره مطبوعات که توقيف را آخرين راه حل براي برخورد با مطبوعات مي‌دانست و از دژ آهنين برخي رسانه‌ها سخن گفت و مسائل مشابه ديگري را مطرح کرد که دغدغه جدي اصحاب رسانه است که طي سال‌هاي اخير از زبان شخص اول اجرايي کشور شنيده نشده بود، گويي به مذاق عده اي که از قضا – بخوانيد متاسفانه – رسانه‌اي هم هستند يا بهتر است بگويم خود را رسانه‌اي مي‌دانند خوش نيامده است که توپخانه خود را به سمت رئيس‌جمهوري و دولتمردان روشن کرده‌اند. انتقاد از سخنان رئيس‌جمهوري به صفحه اول برخي روزنامه‌هاي به زعم خودشان غير زنجيره اي مثل کيهان و وطن امروز و خبرگزاري‌هاي فارس و تسنيم و... هم رسيد و در اقداماتي کم سابقه، شاهد درج تندترين موضوع‌گيري‌ها عليه رئيس‌جمهوري در صفحه اول و تيترهاي اصلي اين رسانه‌هاي اصولگرا بوديم.

جالب اينجاست که روزنامه وطن امروز که مدتي منتشر نمي‌شد و در شش ماهه دوم امسال دوباره انتشار خود را از سر گرفته تا مبادا مخالفان دولت، از نظر رسانه‌اي کم بياورند، صفحه اول خود را پس از سخنان رئيس‌جمهوري در مورد رسانه‌ها بدون تيتر و با عکسي از چهره فردي که روي لب‌هايش چسب‌زده شده منتشر کرد.

اينگونه اقدامات رسانه‌هاي اصولگرا البته مسبوق به سابقه است به طوري که به عنوان نمونه اين رسانه‌ها در انتقاد و حتي تخطئه سياست‌هاي هسته‌اي دولت تدبيرواميد که به اذعان دوست و دشمن، در کاهش تحريم‌هاي بين‌المللي و شکسته شدن فضاي نامساعد جهاني بر ضدايران نقش مثبت و غيرقابل انکاري داشته، از هيچ کاري فروگذار نکرده‌اند و تندترين انتقادات را عليه تيم ديپلماسي دولت که مسوول مذاکرات هسته‌اي است وارد کرده‌اند.

جالب اينجاست که اين رسانه‌ها با اينکه هر آنچه در دل دارند بي‌محابا مطرح مي‌کنند و هيچگونه نگراني از عواقب کارهاي خود هم ندارند باز هم مظلوم نمايي مي‌کنند و ادعا مي‌کنند که دولت آنها را در تنگنا گذاشته است. پرسش روشن من از اين رسانه‌هاي افراطي اين است که به راستي، اگر ذره‌اي از موضع‌گيري‌هاي آنها در قبال دولت فعلي و تيم مذاکره‌کننده و ... در زمان دولت قبلي در روزنامه‌هاي اصلاح‌طلب نقش مي‌بست، چه برخوردي با روزنامه‌هاي اصلاح‌طلب مي‌شد؟ اجازه دهيد به طور موردي موضوع را بررسي کنيم. به عنوان نمونه اول، اگر روزنامه اي اصلاح‌طلب عکس فردي را با برچسبي بر روي دهان – به معناي سکوت اجباري – و بدون تيتر در صفحه اول خود منتشر مي‌کرد – يا همين حالا منتشر کند – آيا توقيف آن روزنامه سرنوشت محتوم آن نبود؟ نمونه دوم؛ کدام روزنامه اصلاح‌طلب را در زمان دولت گذشته و تيم مذاکره کننده هسته‌اي قبلي به ياد مي‌آوريد که عليه مذاکرات هسته‌اي تيتر زده باشد؟

روزنامه‌هاي اصلاح‌طلب دريافته بودند که بايد تمام رسانه‌هاي کشور از مواضع تيم مذاکره‌کننده هسته‌اي دفاع کنند و علي‌رغم آنکه انتقادات بسياري بر عملکرد تيم مذاکره کننده هسته‌اي در زمان سعيد جليلي وارد بود و مذاکرات فرسايشي دو طرف بدون هيچ دستاوردي ادامه داشت، باز هم روزنامه‌هاي اصلاح‌طلب از نقد صريح مذاکرات هسته‌اي طفره رفتند تا مبادا در عرصه بين‌‌المللي نشانه‌اي بر يکدست نبودن در داخل ايران در قبال تيم مذاکره‌کننده هسته‌اي باشد. اما اکنون چنان در داخل کشور در برخي رسانه‌ها از تيم مذاکره‌کننده هسته‌اي و ديپلماسي دولت انتقاد مي‌شود که از آن تنها يک تلقي خارج مي‌شود و آن هم دو پاره بودن نظرات در داخل ايران نسبت به دولت و تيم ديپلماسي آن است.

البته مخالفان دولت، اين دودستگي را نشانه‌اي از زنده بودن فضاي نقد و دموکراسي در ايران مي‌دانند اما در مقابل اين پرسش سکوت مي‌کنند که پس چرا در زمان دولت قبل، اين انتقادات و فضاي زنده نقد وجود نداشت و همه بايد از تيم مذاکره‌کننده هسته‌اي حمايت مي‌کردند؟ به نظر مي‌رسد که مخالفان دولت، از هر بهانه‌اي براي ضديت با دولتمردان و حاميان دولت و بويژه رسانه‌ها استفاده مي‌کنند و چشم خود را بر روي تاثيرات و فوايد عملکرد خود بسته‌اند. اما صرفنظر از اين موضوع، عملکرد رسانه‌هاي مخالف دولت طي يک هفته گذشته، تاييدي بر اظهارات دکتر روحاني مبني بر دژ آهنين برخي رسانه‌ها است