این حس قهر بودن، همیشه باری است که بر روان آدمها سنگینی میکند و چه بخواهیم و چه نخواهیم با احساس گناه همراه است. نیاکان ما به درستی دریافتهبودند که انسانهای درگیر اینگونه مشکلات عاطفی تا چه اندازه نیاز به کمک دارند و از اینرو، موسم سالنو و عید را بهترین فرصت برای زدودن قهرها و از سرگیری دوستی برگزیدهاند.
فرصت تجدید سال را مغتنم شمریم و با الهام از این شعر زیبای سهراب سپهری، شاعر شعرهای لطیف و پر از احساس به استقبال سالی برویم که عاری از کدورت خاطر ما از دیگران باشد. بخشی از شعر بلند شاعر را در اینجا نقل میکنم:
یاد من باشد فردا دم صبح
جور دیگری باشم
بد نگویم به هوا، آب، زمین
مهربان باشم، با مردم شهر
و فراموش کنم، هرچه گذشت
خانهی دل، بتکانم از غم
و به دستمالی از جنس گذشت
بزدایم دیگر، تارکدورت، از دل
مشت را باز کنم، تا که دستی گردد
و به لبخندی خوش
دست در دست زمان بگذارم
یاد من باشد فردا دم صبح
به نسیم از سر صدق، سلامی بدهم
و به انگشت نخی خواهم بست
تا فراموش نگردد فردا
ش . نیشاپوری