دوشنبه ۰۵ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۶ اسفند ۱۳۹۲ - ۲۳:۳۹
دکترحجت‌الله عبدالملکی:

دولت به سراغ اساتید اقتصادمقاومتی نرفته است!

تاکید رهبر حکیم انقلاب اسلامی بر نظریه اقتصاد مقاومتی و ساخت درونی نظام و ابلاغ سیاست‌های کلان آن به سران سه قوه ما را بر آن داشت تا برای تبیین و شناخت چارچوب نظری و مختصات تئوریک این مدل اقتصادی به سراغ دکتر حجت‌الله عبدالملکی، استاد اقتصاد و عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق(ع) برویم.
کد خبر : ۱۷۰۵۰۴
صراط: تاکید رهبر حکیم انقلاب اسلامی بر نظریه اقتصاد مقاومتی و ساخت درونی نظام و ابلاغ سیاست‌های کلان آن به سران سه قوه ما را بر آن داشت تا برای تبیین و شناخت چارچوب نظری و مختصات تئوریک این مدل اقتصادی به سراغ دکتر حجت‌الله عبدالملکی، استاد اقتصاد و عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق(ع) برویم. عبدالملکی که یکی از اساتید برجسته در حوزه اقتصاد مقاومتی است، رویکرد دولت تدبیر و امید را مغایر با اصول و مبانی اقتصاد مقاومتی می‌داند و می‌گوید قرار نیست در شرایط اقتصاد مقاومتی فشاری به مردم وارد شود. وی معتقد است وابستگی اقتصاد به سیاست خارجی، فرسنگ‌ها از اقتصاد مقاومتی و استقلال سیاسی دور است.
***
  بسیار مایلیم درباره مبانی اقتصاد مقاومتی با شما به گفت‌وگو بنشینیم. به عنوان اولین سوال، آنچه امروز به عنوان نظریه اقتصاد مقاومتی مطرح می‌شود با نظریات اقتصادی رایج در دنیا چه تفاوتی دارد و دقیقا بر پایه چه مؤلفه‌های اقتصادی بنا شده است؟
برای شروع بحث باید بدانیم که در چه فضایی قرار داریم و آنچه تاکنون در الگوی اقتصاد جهانی حاکم بوده به چه سمتی پیش می‌رفته است. ساختار‌های امروز جهان در یک نظم کلی لیبرال ـ دموکراسی به سر می‌برد. در ساختار جهانی که نظام مبتنی بر بازار آزاد جریان دارد یک اقلیتی حکومت می‌کنند بر اکثریت؛ حکومت مطلق است و خیلی وقت‌ها که امام و آقا با این مضمون صحبت می‌کنند که «دموکراسی موجود در غرب آنها را سمت دیکتاتوری می‌برد» از این جنس است. ممکن است افرادی که در روی صحنه هستند جابه‌جا شوند ولی این جابه‌جایی و افراد خیلی حداقلند. اینکه خود غربی‌ها می‌گویند، یک درصد است واقعا یک درصد هستند که مثلا نیم درصد سیاستمداران فریبکارند و نیم درصد سرمایه‌داران هستند. این دو گروه کاملا هماهنگ هستند با هم. سرمایه‌داران کمک می‌کنند به سیاستمداران که به حاکمیت برسند و وقتی به حاکمیت رسیدند، آنها کمک می‌کنند منافع نیم درصد دوم فراهم شود.  غربی‌ها برای اینکه بتوانند عوام‌فریبی کنند نظریه‌پردازی می‌کنند و با آسمان و ریسمان‌بافتن‌های غیرواقعی و به اصطلاح مدل‌های ریاضی می‌آیند اثبات می‌کنند که این نظام (نظام لیبرال ـ دموکراسی) باعث رفاه حداکثری جامعه و پیشرفت کشور می‌شود. در صورتی که این یک دروغ بزرگ است و کسی که تا آخر تحلیل‌ها نرفته باشد و ظرافت‌های به‌کار رفته در مدل‌سازی‌های آنها را درک نکرده باشد، متوجه نمی‌شود که کجایش مغلطه است. این نظام با مفروض قرار دادن فروضی غیرواقعی و با ساختن نظریه‌هایی از جمله ماجرای مزیت نسبی و تقسیم کار جهانی در حال استثمار کشورهای دیگر است و بر منابع آنها مسلط می‌شود. در این بین این کشورهای استعمارگر با نفس وجود حکومتی مثل جمهوری اسلامی که می‌تواند الگوی مقابل آنها باشد، مشکل دارند و تلاش می‌کنند آن را نابود کنند. در این تقابل، اقتصاد مقاومتی که ساختاری است برای مقابله با آن خصومت‌ها، شکل می‌گیرد.  در اقتصاد بازار که لیبرال ـ دموکراسی شکل داده یک رقابت مصنوعی و کاذب شکل می‌گیرد که همه کشورها در آن مصرف‌کننده هستند و تولید‌کننده و سود‌کننده کشورهای غربی هستند. در عالم واقع بحث از رقابت آزاد و بازار آزاد، صرفا روشی برای انحصار بیشتر اقلیت (همان یک درصدی‌ها) است بر بقیه. البته رقابت در مسیر سازندگی به‌ خودی‌خود مذموم نیست و به همین جهت در اقتصاد مقاومتی هم به موضوع رقابت توجه می‌شود اما رقابت در اقتصاد مقاومتی از دو جهت محدود می‌شود:
 1ـ رقابت کنترل شده بازار: در اقتصاد لیبرال قرار است نظارت وجود نداشته باشد و به اصطلاح مصرف‌کننده و تولیدکننده در جدالی در بازار، وضعیت را رقم بزنند که به نفع همه خواهد بود! اما رقابت در اقتصاد مقاومتی همراه با نظارت و کنترل است. این یکی از سیاست‌های اقتصاد مقاوم است.
 2ـ مبادلات بین‌المللی در چارچوب مقاومتی: در شرایط اقتصاد آزاد ما به مقولاتی چون مزیت نسبی برخورد می‌کنیم. می‌گویند شما در یک حوزه‌ای مزیت دارید خب آن حوزه را توسعه دهید و صادرات‌تان را در همان زمینه‌ها- صرفا- داشته باشید اما در باقی حوزه‌ها باید واردات کنید و نباید متکی به خود شوید. بعد می‌گویند شما در تولید و عرضه نفت و گاز خام مزیت دارید و باید از دیگر کشور‌ها صنعت الکترونیک، صنعت هواپیما‌سازی و دیگر صنعت‌ها را وارد کنید اما از این طرف در اقتصاد مقاومتی گفته می‌شود همه معاملات بین‌المللی باید حساب شده باشد. مطرح می‌شود که واردات تا آنجایی که خودمان توانایی تولید محصول را داریم، ممنوع است و وقتی کالا آنقدر کیفیتش بالا رفت و توانست نیاز داخل را تامین کند به سراغ خارج می‌رویم تا جایی که دیگران به ما محتاج باشند نه ما به آنها محتاج باشیم، نه اینکه نفت بدهیم و کالای دیگری که می‌توانیم در داخل تولید کنیم را به‌زور وارد کنیم!
 اقتصاد مقاومتی با رفتار اقتصادی که کشوری مانند ژاپن بعد از جنگ دوم جهانی انجام داد چه تفاوتی می‌کند؟ آنجا هم ژاپنی‌ها مرزهای وارداتی‏شان را بستند و شروع به ساخت درونی کردند. اسم آن کاری که ژاپنی‌ها انجام دادند را به اصطلاح گذاشتند «اقتصاد ریاضتی». خب! اقتصاد مقاومتی چه تفاوتی با اقتصاد ریاضتی دارد؟
اقتصاد مقاومتی با آن اقتصاد تفاوت دارد. اقتصاد مقاومتی اقتصادی است که در شرایط جنگ و دشمنی و سختی بتواند به اهداف خودش برسد و اگر نتواند به اهدافش برسد دیگر اقتصاد مقاومتی نیست و مثلا اگر قرار است رفاه حداکثر مردم به خطر بیفتد دیگر اقتصاد مقاومتی نیست. بعضی‌ها می‌گویند اقتصاد مقاومتی را متوقف کنید، خیلی دارد به ما فشار وارد می‌شود ولی این حرف کاملا غلط است از مبنا. زیرا اگر اقتصاد مقاومتی اجرا می‌شد آنقدر فشار به مردم وارد نمی‌شد. پس نباید در اقتصاد مقاومتی به کسی فشار بیاید. اگر اقتصاد مقاومتی به درستی اجرا شود و به اهدافش برسد نباید منجر به آن فشارها بشود.
 خب! این سوال مطرح می‌شود که اساساً اهداف اقتصاد مقاومتی چیست؟
این اهداف در چارچوب راهبرد اقتصادی انقلاب اسلامی تعریف می‌شود. 3 هدف مشخص شده که برگرفته از اسلام و معارف اهل بیت‌(علیهم‌السلام) و به‌اصطلاح برگرفته از مکتب اقتصادی اسلام است و در عصر ما در کلام امام خمینی(ره) و حضرت آقا به عنوان نواب امام زمان‌(علیه‌السلام) متجلی شده است. این اهداف عبارتند از: 1ـ استقلال اقتصادی 2ـ رفاه عمومی 3ـ پیشرفت؛ این 3 تا با هم در ارتباط هستند ولی هرکدام هم جدا تعریف مشخص دارند. «استقلال اقتصادی» مبتنی بر آیه نفی است که می‌فرماید «ولن یجعل‌الله للکافرین على‌المؤمنین سبیلا». این آیه مبنای قاعده نفی سبیل است. یعنی اقتصاد جامعه اسلامی باید آنقدر قوی باشد که آنهایی که غیرمسلمان هستند– حالا نمی‌گویم آنها که دشمنند، چون دشمن که جای خود را دارد- آنها که دشمنی ندارند ولی مسلمان هم نیستند نتوانند از مایه‌های معنوی و دینی جامعه به هر دلیلی کم بکنند. از طرفی این قاعده به معنای آن نیست که تعاملی وجود نداشته باشد. یعنی این اقتصاد خود اتکاست و وابستگی به نااهلان ندارد. «رفاه عمومی» یعنی اکثریت مردم رفاه مطلوب و مناسب داشته باشند و به این معنا نیست که جامعه به حداقل‌ها اتکا کند بلکه هدف این است که خانواده‌ها در جامعه وضعیت کفاف داشته باشند به طور مثال وسیله نقلیه مناسب، خانه مناسب، غذای مناسب، لوازم مناسب، امکانات سفر و... داشته باشند و از این جهات در فشار نباشند. «پیشرفت» یعنی اینکه کشور در حوزه اقتصادی در جامعه جهانی تبدیل به الگو شود، یعنی رشد اقتصادی آن، پیشرفت اقتصادی آن، پیشرفت تکنولوژی آن، رفاه و عدالت در آن رو به ارتقا باشد که کشور‌های دیگر احساس کنند برای پیشرفته‌شدن باید الگوی اقتصاد اسلام را پیگیری کنند. این همان مفهومی است که مقام معظم رهبری (مدظله العالی) می‌فرمایند (قریب به این مضمون) که ایرانی بسازید که هرکسی از هرکجای دنیا آن را نگاه کند معجزه اسلام را در سازندگی یک ملت و کشور ببیند. اسلام واقعا در بعد اقتصادی و سایر ابعاد چنین اعجازی را در بطن خود دارد، منتها توسط دانشمندان و کارگزاران و توده مردم باید به فعلیت برسد و اصلا هدف انقلاب اسلامی نیز همین بوده است.
 برنامه‌ریزی جبهه مقابل انقلاب اسلامی در حوزه اقتصادی ایران چیست؟
اقتصاد مقاومتی در شرایطی مطرح است که دشمن با هدف از پا در آوردن نظام آمده و3 هدف عملیاتی را دنبال می‌کند 1ـ تورم شدید 2ـ کمبود کالا یا به نوعی قحطی 3ـ بیکاری شدید که بیشتر اقشار جامعه توان کسب درآمد نداشته باشند.  هدف نهایی آنها این بوده که با 3 عنصر قبل در ایران انقلابی به راه بیفتد و نظام اسلامی ساقط شود. برای این منظور از همه ابزار‌ها مثل تحریم استفاده می‌کنند و حتی با دوستان‌شان برای اینکه با ایران ارتباط نداشته باشند هم خصومت‌آمیز رفتار می‌کنند. در مواجهه با این هجمه دشمن، نظریه اقتصاد مقاومتی مطرح می‌شود که پایه‌های آن بر دو رکن اساسی استوار است: 1ـ حمایت از تولید ملی/ 2ـ اقتصاد جهادی
اگر مدنظر همه قوا این باشد که این دو پایه شکل بگیرد؛ هم به اهداف‌مان می‌رسیم و هم در مقابل دشمنان سر خم نکرده‌ایم. ما باید این عبارت رهبر انقلاب را بفهمیم– البته نقل به مضمون عرض می‌کنم- که «آن روزی که ملت ایران به قله‌ها برسد دشمنی‌ها تمام خواهد شد» و این مسیری است که ما را به هدف می‌رساند. اقتصاد دانش‌بنیان، تقویت کارآفرینی و بهره‌وری، استفاده از مناطق آزاد و ویژه، کنترل واردات، بحث اصلاح الگوی مصرف و بسیاری دیگر از موارد سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی در راستای حمایت از تولید ملی است. برخی می‌گویند الگوی مصرف چه ایرادی دارد؟ می‌گوییم وقتی مصرف‌کننده تمایل دارد کالای خارجی استفاده کند و این اصلاح بشود یعنی تمایل به استفاده از کالای داخل پیدا کند یا اینکه اسراف نکنند، درآمد مازادی برای آنها ایجاد می‌شود که باعث ایجاد تقاضای جدید می‌شود یا پس‌انداز می‌شود و هر دوی اینها تبدیل به سرمایه‌گذاری می‌شود و در نهایت تولید داخل را افزایش می‌دهد.
 آنچه امروز مورد اجماع کارشناسان و تحلیلگران اقتصادی است این است که ما 100 سال است بودجه خود را مبتنی بر نفت بسته‌ایم، حالا با این اقتصاد مبتنی بر نفت، چکار می‌توانیم بکنیم؟
البته این امروز مطرح است که باید وابستگی بودجه دولت به نفت کم بشود و این از طریق جایگزینی مالیات است. تنها راهی که بتوان مالیات را جایگزین نفت کرد افزایش پایه مالیاتی است. ما از چند جهت داریم از تولید مالیات می‌گیریم 1ـ مالیات بر ارزش افزوده 2ـ مالیات بر درآمد 3ـ مالیات بر سود. اگر بنا باشد که نرخ‌های مالیاتی تغییر نکند- که بنا هم برهمین است- تنها راه افزایش درآمد‌های مالیاتی افزایش نفس تولید است که در نهایت این سه حوزه درآمد مالیاتی افزایش یابد.
 یعنی شما می‌گویید ما نفت و گاز را مصرف نکنیم؟
استفاده کنیم ولی چندتا بحث مطرح است که چگونه استفاده کنیم. اول اینکه نفت و گاز را به عنوان محور توسعه صنعتی کشور قرار بدهیم به این معنا که ما می‌توانیم نفت و گازی را که مزیت اصلی ما است به‌جای آنکه به صورت خام بفروشیم در داخل چرخه ارزش‌افزوده کشور بیندازیم. این خودش تقویت صادرات و تولید است. از سوی دیگر برداشت صیانتی از نفت و گاز داشته باشیم یعنی متوجه باشیم نوع بهره‌برداری‌مان از میادین نفتی به‌گونه‌ای نباشد که بزودی قابلیت برداشت از مخازن کاهش یابد. یعنی در زمین باشد ولی قابلیت استحصال نباشد. باید الگوی برداشت درست باشد این نیاز به تکنولوژی و دانش دارد که ما هنوز به آن نرسیده‌ایم. البته مسؤولان نخواسته‌اند که برسیم!
 به نظر شما، دولت یازدهم چقدر اعتقاد دارد که ما باید «خام فروشی» را کنار بگذاریم و تکنولوژی را افزایش دهیم؟
وزیر نفت در این چند ماه چندین بار صحبت کردند و اصرار داشتند بر افزایش تولید به منظور افزایش صادرات و خام فروشی نفت! در حاشیه اوپک گفته‌اند که حتی اگر نفت برسد به 20 دلار ما بعد تحریم‌ها تولید و صادرات‌مان را افزایش می‌دهیم و... که اینها حرف‌های خوبی نیست.
ما باید خام‌فروشی نفت را کنار بگذاریم و این نیاز به دانش دارد. استاد ما جناب آقای دکتر درخشان می‌گوید غرب از دانش نفت و گاز ما بیشتر از دانش هسته‌ای ما واهمه دارد، زیرا اگر ما همت کردیم و از نظر فناوری به جایی رسیدیم که چه در تولید نفت‌خام و چه در فرآوری و ایجاد ارزش افزوده آن اتکا به خارج از کشور نداشته باشیم، آن روز آغاز سقوط اقتصاد غرب و آمریکاست که وابستگی شدید به نفت و گاز کشورهای اسلامی و از جمله ایران دارند. ما نیاز به دانش و تکنولوژی داریم در این زمینه که هنوز نداریم و مغفول مانده است. سه تا هدف فشار غرب با تقویت تولید ما می‌تواند خنثی شود، مثلا تحریم‌بانکی و تحریم‌نفتی. دشمنان به‌دنبال این بوده‌اند که با تحریم بانکی و تحریم‌نفتی منابع ارزی ما را محدود کنند تا هم دولت منابع درآمدی نداشته باشد و هم کشور امکان واردات کالا نداشته باشد. پس اقتصاد کشور دچار تورم و بیکاری خواهد شد. اما اگر ما تولیدمان تقویت شده باشد اصلا ارز به آن معنا برای واردات نیاز نخواهیم داشت و درآمد دولت هم از محل درآمد‌های مالیاتی که ناشی از تقویت تولید ملی است، تامین خواهد شد. پس به فروش نفت هم احتیاجی نیست و از آن به بعد این غربی‌ها خواهند بود که از ما خواهش خواهند کرد نفت و گاز به آنها بدهیم چون محور توسعه‌شان است و بهره‌شان از آن کم است.  در بحث نفت و گاز اگر قرار است از این منابع استفاده شود، ما تا آنجایی که می‌توانیم به سمت تولید محصول نهایی پیش برویم نه آنکه از نفت در سطح پایین‌ترین ارزش‌افزوده بهره‌برداری کنیم. ما 70 تا80 درصد وسایلی که می‌بینیم به نفت مربوط است ولی نمی‌دانیم که چطوری از نفت در آنها استفاده شده؟ یعنی در زنجیره ارزش‌آفرینی بخش نفت و گاز از بالادستی گرفته تا پایین‌دستی، محصولات متعدد و متنوعی تولید می‌شود. همین نفت‌خامی که ما حدود صد دلار هر بشکه‌‌اش را می‌فروشیم، غربی‌ها از همان یک بشکه به‌طور متوسط بیش از 1200 دلار ارزش‌افزوده ایجاد می‌کنند و دوباره به خود ما (کشورهای خام‌فروش) با قیمت گزاف می‌فروشند. مسؤولان نفت را صادر می‌کنند و خیال خود را راحت می‌کنند در صورتی که می‌توانیم کلی درآمدزایی از محصولات نهایی آن داشته باشیم. بگذارید به موردی که چند روز پیش برخورد کردم، اشاره‌ای بکنم. من رفته بودم بندر امام(ره) تا برای دانشجویان صحبت کنم. سری هم به یکی از بزرگ‌ترین کارخانه‌های پتروشیمی کشور زدم که طبق آمار سالانه مقدار بسیار زیادی (بیش از نه میلیون تن) فرآورده‌های پتروشیمی تولید می‌کند. از یک مسؤول پرسیدم در زمان تحریم تولیدتان کم شد؟  ایشان جواب داد که در زمان تحریم‌ صادرات ما کم شد ولی تولید کم نشد و آنها‌ را می‌دادیم به بازار داخل! یعنی ما قبلا هم آن محصول پتروشیمی را می‌توانستیم به بازار داخل بدهیم ولی نمی‌دادیم که این خیلی وحشتناک است و خیلی از مشکلات صنایع پلاستیک‌سازی و غیره مواد اولیه است. در حالی که مواد پتروشیمی را که خودمان تولید می‌کنیم صادر می‌کنیم و اجازه نمی‌دهیم با ورود به صنایع پایین‌دستی داخل کشور ارزش‌افزوده و اشتغال بیشتری ایجاد شود. شاید دیگران بگویند ما نیاز ارزی داریم ولی من معتقدم آن بخش از نیاز ارزی که از محل صادرات محصولات پتروشیمی قرار است تامین شود، خیلی نیاز مهمی نیست و ما می‌توانیم از این منبع ارزی چشم بپوشیم، در عوض با رونق پایین‌دستی پتروشیمی داخل کشور، اشتغال و درآمد و ارزش‌افزوده فراوانی ایجاد کنیم. همین محصولات از محل مالیات‌شان، بخش مهمی از نیازهای مالی دولت می‌تواند تامین شود. حتی با صادرات محصولات پایین‌دستی دانش‌بنیان آن بخش از منابع ارزی از دست رفته هم می‌تواند در میان‌مدت مجددا استحصال شود.
یک بخش عملیاتی در اقتصاد مقاومتی تکمیل زنجیره ارزش و رفع خلأها در جریان تولید است
ما هیچ‌کدام از حلقه‌های مورد نیاز برای تولید ملی در داخل را مفقود نداریم. هم مواد اولیه داریم (معدنی، کشاورزی، نفت و گاز و...) هم نیروی انسانی داریم (اعم از متخصص و تکنیسین و کارگر ساده) هم بازار آن را داریم و هم می‌توانیم کیفیت محصول‌ها را بالا ببریم و آزمایش کنیم و در نهایت به بازارهای صادراتی و جهانی برسانیم. همچنین سرمایه داریم ضمن اینکه یادمان نرود اگر پایه‌های تولید و تکنولوژی را تقویت کردیم در این مسیر نیاز به نقدینگی داشتیم و این نقدینگی بخواهد توسط بانک مرکزی تامین شود، این نقدینگی باعث تورم نخواهد شد و باعث پیشرفت هم می‌شود. نقدینگی آنجایی مضر است که خرج تولید نشود. حالا دولت باید بیاید همه این موارد را را به‌هم ارتباط دهد و در یک زنجیره موثر قرار دهد تا تولید افزایش یابد.
 خب! بحث این است که چرا دولت این کار را انجام نمی‌دهد؟
این بازمی‌گردد به پایه دوم اقتصاد مقاومتی زیرا مستلزم یک جهاد اقتصادی است. یعنی ما حاضر باشیم در کوتاه‌مدت در مسیر پیشرفت از بخشی از منافع شخصی خودمان بگذریم و ما حاضر نیستیم. مثلا مصرف‌کننده از کالای داخلی به علت کیفیت پایین آن استفاده نمی‌کند و این یک عبارت غلطی است زیرا در اندیشه اسلامی، تولید‌کننده و مصرف‌کننده نسبت به هم مسؤولند. مومن نمازخوان باید بداند هم‌عرض نماز خواندنش نسبت به تولید‌کننده داخلی مسؤول است و مصرف‌کننده برای اینکه کیفیت محصول تولیدکننده بالا برود باید به کالای او اقبال نشان دهد تا منابع مالی تولید‌کننده افزایش یابد و بتواند محصولش را ارتقا دهد. از طرف دیگر وظیفه تولیدکننده است که به مصرف‌کننده ضرر نرساند و محصولش را با کیفیت مناسب تهیه کند و به مصرف‌کننده برساند نه اینکه با کیفیت بد ارائه یا خدای‌ناکرده غش در معامله بکند. این یعنی اینکه هم مصرف‌کننده هم تولید‌کننده باید جهادی کار کنند. دولت هم باید الگوی رفتارش جهادی باشد. دولت باید توان و انرژی بیشتر بگذارد و از منافع حزبی و گروهی خودش بگذرد. مدیران دولتی حتی از استراحت و خواب و تفریح‌شان حتما باید بزنند. حضرت آقا در جلسه‌ای که با سران قوا داشتند تاکید کردند افرادی را به این کار به گمارید که افرادی مجاهد و انقلابی و معتقد به این جریان باشند. در جایی دیگر سال‌ها پیش ایشان قریب به این مضمون فرموده بودند که در مسیر رفع‌معضل بیکاری مسؤولان باید شب و روز در تلاش باشند، مثل ایام جنگ که خواب و استراحت و رخوت برای فرماندهان معنا نداشت!
دولت به سراغ اساتید اقتصاد مقاومتی نرفته است!
در جریان اقتصاد مقاومتی دو نکته مهم است: 1ـ دولت تصور نکند هر کاری که می‌کند، اقتصاد مقاومتی است. خیلی از کار‌های دولت مثل بودجه و دیپلماسی و نوع تعاملش با بخش تولید و نظام مالی مقاومتی نبوده است. یکی از مدیران ارشد اقتصادی دولت چند روز پیش به این مضمون صحبت می‌کرد که ما از ابتدا داشتیم مبتنی بر اقتصاد مقاومتی کار را انجام می‌دادیم و حالا فقط عزم و همت‌مان بیشتر شده است! این یعنی تغییر رویکردی اتفاق نیفتاده و نمی‌خواهد اتفاق بیفتد! 2ـ اگر اقتصاد مقاومتی بخواهد اجرا بشود باید دولت همه توان خودش و توان جامعه علمی و متخصصان کشور را به‌کار بگیرد. هم‌اکنون این اتفاق نیفتاده است.
 یعنی اساتید دانشگاهی به اقتصاد مقاومتی ورودی ندارند؟
اساتید دو گروهند. بعضی مبانی غربی را پذیرفته‌اند و با این مبانی پرورش پیدا کرده‌اند. برای برخی از این اساتید سخت است که مبنایی جدید را قبول کنند و لذا دائما ایراد می‌گیرند که اقتصاد اسلامی و اقتصاد مقاومتی و... وجود ندارد و همه اینها سراب است! اما از طرفی یک تعدادی از اساتید در این زمینه کار می‌کنند ولی هنوز وارد حوزه عملیاتی نشده‌اند. یا دولت‌ها اعتقادی به این الگو نداشته‌اند یا اینکه اعتقاد داشته‌اند ولی فکر می‌کردند با کارشناسی خودشان می‌توانند انجام دهند که هر دو تای این رفتارها غلط است و اگر دولت بنا نداشته باشد که نظر اساتید را جلب کند و مشورت بگیرد به‌طور قطع برنامه‌ای ناقص ارائه خواهد داد. بنده با تعداد زیادی از افراد متخصص در این زمینه آشنایی و همکاری دارم. چه همفکر و چه غیرهمفکر. کسی را نمی‌شناسم که بگوید دولت از ما درخواست کرده در زمینه کارشناسی اقتصاد مقاومتی بیاییم کمک کنیم. سوال بنده از دولت این است که چه کسی دارد کار کارشناسی را در اقتصاد کشور جلو می‌برد؟ و اصولا کار کارشناسی در کار هست؟! اصلا برنامه کارشناسی در کار هست؟ ممکن است بگویند ما از چند اقتصاددان در سمت‌های مدیریتی استفاده کرده‌ایم! سوال این است که خب به نظر شما یک تعداد انگشت‌شماری بروند بشوند مسؤول اقتصادی، کفایت می‌کند؟! این صحیح نیست. باید از همه بدنه علمی کشور در این زمینه استفاده بشود. برخی مسؤولان اقتصادی کشور جاهایی گفته‌اند ما اختیارات نداریم! این حرف قابل قبولی از یک عضو هیات دولت نیست! کسی که مسؤولیتی را می‌پذیرد باید اقتضائات آن را حتما رعایت کند و اگر امکانش را نمی‌دهند، استعفا کند! حضرت آقا به این مضمون فرموده‌اند در جایی که مسؤولیت دارید، شما به ازای هر دقیقه که مسؤول هستید تکلیف دارید و پاسخگو باید باشید.
رویکرد موجود در دولت اقتصاد مقاومتی نیست!
آنچه به عینه در الگوی اقتصادی کنونی دولت دیده می‌شود، حرکت به سمت اقتصاد بازار آزاد و الگوی لیبرال‌ـ دموکراسی است که در نهایت جیب همان نیم‌درصدی‌‌ها (یا حالا کمی بیشتر) را پر می‌کند. چیزی که ما از برنامه‌های دولت می‌بینیم، شاهد این است که گفتمان اقتصادی دولت در چارچوب انقلاب اسلامی نیست و به آن نقد جدی وارد است. دولت آن فضای حکومتی و برنامه‌ریزی اجتماعی، سیاسی که در ذهن دارد، لیبرال‌- دموکراسی است یعنی شکلی که امروز در غرب شاهد آن هستیم. بنده احساس خطر می‌کنم وقتی اجازه پیگیری واقعی اقتصاد مقاومتی داده نمی‌شود و از طرف دیگر دولت نامه به رهبری می‌نویسد که ما اقتصاد مقاومتی را پیاده می‌کنیم. اگر بخواهد به همین منوال پیش برود به نظر بنده انحرافی جدی به وجود می‌آید.
 آقای دکتر! دولت، قوه مجریه است و به‏عبارتی مهم‌ترین رکن برای پیاده‌کردن این سیاست‌هاست، بعد شما می‌گویید از ورودش به این حوزه احساس خطر می‌کنید؟ اگر دولت ورود نکند چه کسی ورود کند؟
دولت نباید مسیر غلطش را ادامه ‌دهد و بیانات رهبری را تفسیر به رأی کند
بحث ورود دولت نیست، بحث نحوه ورود و نگرش دولت به مسائل است. اخیرا من بعد از صحبت‌های سخنگوی دولت در تلویزیون و پاسخ سریع رئیس‌جمهور به ابلاغیه رهبر انقلاب یادداشتی با عنوان «دیپلماسی اقتصاد مقاومتی» نوشتم که در آن آسیب‌شناسی وضعیت فعلی رویکرد دولت به مقوله اقتصاد را به‌طور خلاصه مطرح کردم. در سخنان معاون رئیس‌جمهور در گفت‌وگوی ویژه خبری هفتم اسفندماه شنیده شد که ایشان چند بار با بیان‌ها و الفاظ مختلف تاکید کردند آنچه تا‌کنون در دولت می‌گذشته، منطبق با سیاست‌هایی بوده که مقام معظم رهبری(مدظله‌العالی) در روزهای اخیر ابلاغ کرده‌اند! با مرور فحوای کلام معاون رئیس‌جمهور چنین برداشت می‌شود که ابلاغیه مذکور صرفا باعث «انگیزه بیشتر و همت بیشتر» دولت برای طی همان مسیر سابق خواهد شد، بدون اینکه تغییری در نگرش‌ها و رویکردهای اقتصادی دولت بخواهد رخ دهد. این در حالی است که سنت مقام معظم رهبری(مدظله‌العالی) در تاکید بر امور خاص (که وجه اعلای آن دستور و ابلاغ سیاست‌هایی در زمینه‌های مورد نظر است) به طور عمومی در شرایطی رخ می‌دهد که موضوع مورد نظر از امور ضروری و کمابیش مغفول مانده است. چه اینکه در غیر این‌صورت ممکن است تلاش برای تحصیل حاصل قلمداد شود. اینکه معظم‌له تنها چند روز پس از ابلاغ سیاست‌ها سران قوا را دعوت کردند، به‌صورت مستقیم و رو در رو نیز توصیه‌های اکیدی در ارتباط با این موضوع می‌کنند، نمی‌تواند معنایی جز ضرورت تغییر رویکردهای موجود داشته باشد اما ما در دولت تغییر رویکردی را شاهد نیستیم. تاکید و اصرار بر رویکرد ناصحیح دولت در حوزه سیاست خارجی و دیپلماسی اقتصادی ادامه دارد. همانگونه که از مقدمه مقام معظم رهبری(مدظله‌العالی) بر سیاست‌های بیست و چهارگانه ابلاغی به خوبی بر می‌آید از اهداف مهم این سیاست‌ها «وادار‌کردن دشمن به شکست و عقب‌نشینی» است، دشمنی که «با تحمیل یک جنگ اقتصادی تمام‌عیار در برابر این ملت بزرگ صف‌آرایی کرده». این همان دشمنی است که رهبری در فرمایشات ماه‌های اخیر به کرات آن را غیر‌قابل اعتماد خوانده‌اند. برخی مسؤولان دولتی حکم حضرت آقا بر «استفاده از دیپلماسی در جهت حمایت از هدف‌های اقتصادی» در بند 12 سیاست‌های اقتصاد مقاومتی را تلویحاً تعبیر به ادامه دیپلماسی کرنش و لبخند می‌کنند. معاون رئیس‌جمهور در همان برنامه این مضمون را مطرح کرد که برای تحقق اهداف مذکور در شرایط فشارهای خارجی، باید از دیپلماسی اقتصادی خارجی استفاده کنیم، به این معنا که با نشان دادن چهره‌ای منطقی و مهربان از خود در گفت‌وگوها (ژنو و...) نظر مردم دنیا را عوض کنیم و در کشورهای طرف مذاکره با ما- که به تعبیر ایشان در آنها دموکراسی(!) برقرار است- اگر روی ذهن مردمشان کار کنیم، دولتمردان را وادار خواهند کرد کوتاه بیایند. این عبارت‌ها مفاهیمی بسیار خطرناک را القا می‌کند، مفاهیمی که اگر مقاومت‌شکن نباشد، قطعا به هیچ عنوان در مسیر مقاومت ارزیابی نمی‌شود! این باعث می‌شود من بگویم، نگرانم.
  اساتید اقتصادی می‌گویند اقتصاد یک زنجیره است و یک قسمتش دولت است، یک قسمتش مردم است، یک قسمت دیگرش بنگاه‌های تولیدی است و یک قسمت دیگر هم بنگاه‌های خصوصی. خب! این تقسیم‌بندی به نوعی درست است و اگر قرار باشد یک حرکت اجتماعی شکل بگیرد باید از توده شکل بگیرد و اقتصاد مقاومتی هم باید این کار را بکند
قسمت‌های دیگر هم وظیفه دارند ولی مسؤول اقتصاد دولت است و نمی‌تواند شانه خالی کند زیرا هر ابزاری که می‌خواهد در اختیارش است. دولت می‌تواند فرهنگ‌سازی کند، قانونگذاری کند، مجازات و تشویق و تنبیه بگذارد. در واقع اسلام همه ابزارهای لازم برای مدیریت مناسب اقتصاد و بلکه همه جامعه را در اختیار دولت گذاشته است (البته با حدود و ثغور مشخص). دولت اگر کاری را بلد نیست، می‌تواند از اندیشمندان سوال کند، جریان علمی به راه بیندازد، منابع فکری و مالی و... را بسیج کند تا یک نقشه راه مناسب و دقیق در مسیر تحقق سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی تنظیم کند. اگر این اتفاق نیفتاد بنده عرض می‌کنم دولت یا نخواسته یا نتوانسته و در هر دو صورت مسؤول است. همه قدرت‌های اجرایی برای شکل‌دهی اقتصاد مقاومتی در اختیار دولت قرار دارد اما تاکنون به عقیده بنده دولت التزامی به اقتصاد مقاومتی نداشته و همه تلاشش را گذاشته تا از طریق دیپلماسی (آن هم یک دیپلماسی غلط) به نتیجه برسد.