سه‌شنبه ۰۶ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۶ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۴:۳۳
حسين قدياني

جمهوری اسلامی برقرار است؛ فرقه سبز، بی شرف شد!

کد خبر : ۱۷۰۶۹

عکس زیر برای عاشورای امسال است؛ منطقه عملیاتی فکه/ شهاب و من و میثم و امیرحسین

شهاب واجدی، دوربین عکاسی خود را تنظیم کرد و خودش سریع آمد کنار ما

این هم عکس امروز شهاب عزیز(عکاس مسلمان) و علامت پیروزی به نشانه بی شرفی جنبش سبز

۲۵ بهمن هم گذشت و جمهوری اسلامی سقوط نکرد!… بگذار ببینم؛ الان به وقت ساعت دیواری خانه ما دقیقا یک ثانیه از روز ۲۵ بهمن گذشته است و سبزها که گفته بودند ال می کنیم، بل می کنیم، یعنی ۲۵ بهمن جمهوری اسلامی را سرنگون می کنیم و الا بی شرف هستیم، رسما بی شرف شده اند. مهندس و شیخ بیسواد و خاتمی از این پس رسما بی شرف اند. ولنتاین، روز عشق بی شرف ها، به همه بی شرف ها، مبارک! آقای راس فتنه هم بی شرف است. مرگ بر بی شرف.
یک ماه تمام سران کفر و فتنه و نفاق به کمک آقای هاشمی، زورشان را روی هم گذاشتند تا ۲۵ بهمن، جمهوری اسلامی سقوط کند اما پرچم جمهوری اسلامی را خامنه ای فقط به دست یک نفر خواهد داد؛ مهدی فاطمه. ما ۲۵ بهمن، داغ بدی بر دل فرقه بی شرف سبز گذاشتیم… ۲۵ بهمن یوم الله اثبات بی شرفی فتنه گران بر عموم امت حزب الله فرخنده باد. روز دیگری هم هست که ما را از آن بترسانید، بسم الله. آدمی را به شرف و ناموسش می شناسند. جمهوری اسلامی، شرف و ناموس ماست. فرقه بی شرف ها دفعه بعد باید از چیز دیگری خرج کند! مودبانه دارم حرف می زنم ها!

و اما امروز من چه دیدم؟…

با میثم قرار داشتم. ساعت ۳ در میدان سبلان. معلوم نبود هوندای کدام بدبخت را تیغ زده بود. از آویز طلق موتور، پرچم سرخ یازهرا(س) حرف می زد با دل آدم. امروز ۲۵ بهمن والفجر ۸۹ بود. از آقایان چپ و راست و اصولگرا و اصلاح طلب، بچه های هیچ کدام شان را در خیابان ندیدم. عده ای فقط در رسانه ملی و روزنامه های شان، شیر هستند. دفاع از نظام، همین که به خیابان می رسد، عده ای بی جگر می شوند.
خیابان های مرکزی شهر به نسبت خلوت تر از گذشته بود. خیلی زود به میدان ولیعصر رسیدیم. آنجا تعداد بسیجی های موتورسوار خیلی بیشتر از جماعتی بود که در پیاده رو داشتند ولنتاین فتنه را جشن می گرفتند. فتنه گران بودند؛ قاطی میان مردم عادی و رهگذران، اما شناسایی شان کار دشواری نبود. آنها ما را چپ چپ نگاه می کردند. مجوز می خواستند که از انقلاب مصر دفاع کنند اما در تقاطع انقلاب و ولیعصر ۲۰ نفری شان که قدرت اجتماع پیدا کرده بودند، شعار "نه غزه، نه لبنان” سرمی دادند. در این تقاطع، عبور و مرور ماشین ها به سختی صورت می گرفت. تا چشم کار می کرد بچه هایی بودند که آمده بودند از نظام شان در برابر عمله های آمریکا و اسرائیل دفاع کنند. بی نصیب ترین ها از مواهب جمهوری اسلامی، از همه بیشتر دل به خطر می زنند. آنچه تا همین جای کار مشهود بود، این بود که نیروی محترم انتظامی تماشاچی دعوای جبهه حق و باطل بود. اصولا تا سینه بچه بسیجی هست که دریده شود، حق با قوه قضاییه و نیروی انتظامی و فلان و بهمان است.

فتنه گران مثل سگ از بچه بسیجی ها می ترسند

هم الان که دارم این گزارش را می نویسم صادق مهدی غفرانی پیامک جالبی فرستاده؛ "اطلاعیه جلبک ها پیش از تجمع: شرف نداریم اگر ۲۵ بهمن نظام را ساقط نکنیم. اطلاعیه پس از تجمع: نظام از این به بعد مراقب خودش باشد. ما یک مشت بی شرفیم!” بگذریم؛ در همین تقاطع میثم با تعدادی از بچه های شناس تبادل اطلاعات کرد و اینکه کجا شلوغ است و کجا نیست. کلاج موتور هم ایراد داشت و این کار را برای میثم سخت می کرد. من که ترک موتور بودم، لابد بیشتر می دیدم و می شنیدم. راننده اتوبوس خط ویژه، شاکی از این ترافیک، می گفت: "خدا لعنت کند باعث و بانی اش را” و مدام با دست می زد به فرمان ماشین. عده ای از مغازه دارها داشتند کرکره دکان شان را پایین می کشیدند تا در فتنه ای که خشک و تر گاهی با هم می سوزد، اقتصادشان در امان باشد. خدا لعنت کند سران فتنه را. اگر آقای هاشمی هم با همین جماعت است، خدا راس فتنه را هم لعنت کند. از این پس ما پشیزی برای آقای هاشمی ارزش و احترام قائل نیستیم. هر یک حرفی که زیادی، ایشان بزند، بخشی از ابهت پوشالی اش را می شکنیم. ما تا به الان هم به احترام "آقا” در برابر خباثت خاندان راس فتنه سکوت کرده بودیم.
تقاطع فلسطین زنگ زدم به احسان که آنتن نمی داد. انکشف، آنتن ها را پرانده بودند. میثم گاهی از پیاده رو و گاه از خط ویژه می رفت که در ترافیک گیر نکند. جلوی پمپ بنزین وصال چند تایی ماشین ضد شورش ایستاده بود تا فتنه گران غلط زیادی نکنند. در خیابان وصال ۳۰ نفری از فتنه گران داشتند در حمایت از انقلاب ملت مصر، سرود یار دبستانی می خواندند! به اشاره یک بچه بسیجی، تعدادی موتورسوار آمدند و سوسول ها در طرفه العینی غیب شان زد. مثل سگ، منافقین از بچه بسیجی ها می ترسند. مثل سگ. توقع داشتم در ۲۵ بهمن مهندس و شیخ بیسواد و خاتمی و استوانه را ببینم، اما سران فتنه هم مثل سگ از بچه بسیجی ها می ترسند.

دخترک از من پرسید؛ چه خبر است؟!

از کوچه پس کوچه های خیابان وصال راه افتادیم سمت میدان انقلاب. منافقین اما تا اینجای کار که نتوانسته بودند بعد از یک ماه رجزخوانی، جماعتی متراکم شکل بدهند. چندتا چندتا در پیاده رو پرسه می زدند. یکی شان داشت با موبایل، فیلم برداری می کرد، که بچه ها کار لازم را با وی انجام دادند. عرض نرده های دانشگاه از آن چیزی که شنیده بودیم خلوت تر بود. مثل مور و ملخ، موتوری بود که داشت در خیابان می چرخید. در خط ویژه دیدم ملتی را که خسته از یک روز کاری، منتظر اتوبوس بودند و تماشاچی واقعه. از هر تیره و طائفه. با چشم هایی بالطبع نگران، اگر نه گریان از این علم شنگه. بالای مجسمه گردالوی میدان انقلاب، تعدادی از بچه های زحمتکش نیروی انتظامی ایستاده بودند تا سنگر(!) را حفظ کنند. در گوشه ای از میدان، شهاب واجدی را دیدم. عکاس مسلمان پشت یک تریل نشسته بود؛ با همان دوربین معروف و گران قیمتش که ساعتی بعد از این افتاد دست جماعت بازیچه دشمن. هم الان بر ما بسیجی ها فرض است که پول روی هم بگذاریم تا این جانباز عملیات ۲۵ بهمن والفجر ۸۹ پول خرید یک دوربین حرفه ای بهتر از قبل داشته باشد. این کمترین حمایت ما از این دوست عزیز است. از امیرحسین طهرانی خبر گرفتیم که شهاب گفت: با دوستانش ۷ تیر هستند. در میدان انقلاب دقایقی به خوش و بش گذشت. در همین میدان گمانم مهندحامد وبلاگ شیعه سیاسی را دیدم که داشت با جماعتی وول می خورد. اندکی بعد هم امیرحسین ثابتی، صاحب کتاب گران قدر روزشمار ۸ ماه دفاع مقدس. ما جملگی اهل تکلیفیم، نه تکلف. یک موی این بچه های پای کار شرف دارد، حتی به آن بسیجی که فقط در پستو بسیجی است. در میدان انقلاب، دخترکی بدحجاب آمد و از من پرسید؛ چه خبر است؟! یعنی نمی دانست! حالا یک چیز بنویسم، ننویسم… به او گفتم؛ اول حجابت را درست کن، بعد!

مرگ بر دیکتاتور!

میدان انقلاب همیشه خدا در پیاده رو آنقدر جمعیت دارد که بی. بی. سی، همه ملت را به حساب فرقه سبز بگذارد اما سخت نبود تشخیص ملت از فتنه گران. در این میدان چه بسیار که سربازان نیروی انتظامی در ماشین های مجهز خود نشسته بودند و انگار نه انگار. البته بخشی از این نیرو از حق نگذریم که پای کار بود و آن بالای میدان داشت بر و بر ما را نگاه می کرد. در ” نه ده” خوب نوشته ام؛ "با نیروی انتظامی بود، الان باید به کروبی می گفتیم، مقام معظم رهبری”. البته از این نیرو در چنین مواقعی انتظار نباید داشت. این را بدون طعنه دارم می گویم. حفاظت از انقلاب اسلامی بر عهده بسیج است. نیروی انتظامی همین که جلوی قاچاق مواد مخدر و بدحجابی و اعتیاد و معضلات این چنینی بایستد، خوب است. ایستادن جلوی آمریکا و اسرائیل، کار بچه بسیجی هاست. منافقین مرصاد جنگ نرم، به صورت آن لاین، فرزندان نامشروع آمریکا و اسرائیل اند.
با میثم رفتیم تقاطع جمالزاده. آن بالا یکی داشت فیلم می گرفت که بعد معلوم شد خودی است. اینجا تعدادی از موتوری های نیروی انتظامی داشتند پیاده رو را خلوت می کردند. کمی جلوتر جماعتی حدود ۵۰ نفر که جلوی بانک نمی دانم چی چی، داشتند "مرگ بر دیکتاتور” می گفتند، فرار را بر قرار ترجیح دادند. این وسط ناگهان صدای جیغ یک دختر، نگاه ها را متوجه نقطه ای کرد. ظاهرا باتوم خورده بود، اما بعد معلوم شد که برای مظلوم نمایی است. بچه های بسیج گرفتندش و او همچنان داشت جیغ می کشید. پولی که در مجلس آمریکا مصوب شده برای فتنه کردن در ایران، صدایش را از همین جیغ بنفش به وضوح می شد شنید. و همین جاست که من معتقدم این جنگ تحلیلی ما از جنگ تحمیلی پدران ما سخت تر است. اینجا به هر کسی دست می زنی، در نگاه اول، بی گناه از آب در می آید، اما کمی جلوتر مهندحامد عزیز گوشش بدهکار این حرف ها نبود و آن منافق نمک به حرامی که داشت گنده تر از دهانش حرف می زد، حسابی ادبش کرد. آخر تو که می گویی "مرگ بر دیکتاتور”، در تمام فتنه ۸۸ همین مبارک دیکتاتور داشت از توی گوساله حمایت می کرد. بزنیمت، فردا ۷ تا پدر مادر در می آوری، که هیلاری فقط یکی از آنهاست. نزنیمت، که داری زر مفت می زنی. پس باید مثل مهندحامد همچین بزنیمت تا صدای سگ بدهی. به دوستم گفتم ولت کند، الان مثل چی پشیمانم! به شما به قرآن، آزادی نیامده. شما آزادی زده زیر دل تان. اگر قوه قضاییه بعد از ۹ دی، سران فتنه را، سرکار خانم عفت مرعشی را، فائزه و مهدی را به جرم خروج علیه جانشین معصوم، اعدام کرده بود، شما حرامیان، الان دور برنداشته بودید. عالیجناب راس فتنه! خاندان شما را می گویم ها! خاندان شما جزئی از نامه سرگشاده شماست. امسال ۲۲ بهمن، باز هم شما داشتید برای مردمی دست تکان می دادید، که علیه تان شعار می دادند. ملت ۲۲ بهمن مگر چقدر ترس دارند، که شما با این همه محافظ به راهپیمایی ۲۲ بهمن آمده بودید؟!

چه آماری به ما رسید؟!

تا غروب، نیم ساعتی فاصله بود. قرار بود فرقه بی شرف سبز از میدان امام حسین تا میدان آزادی راهپیمایی برگزار کند اما این آش آنقدر بی نمک بود که سران فتنه ترجیح دادند، از همان بیرون گود، دستور لنگ کردن بدهند. یکی ۲ چهارراه، آن طرف تر، خبر آمد که شلوغ است. میثم، موتور دوستش را پیش من گذاشت و خودش با شهاب رفت و ۲۰ دقیقه بعد خبر آورد که شهاب را گرفته اند و نگران جان شهاب شدیم. خیلی زود عکاس مسلمان با سر و رویی خونی، پیدایش شد. بد زده بودند. همه این خون ها، حتی خون طرف مقابل، بر گردن مهندس است. بر گردن آن کسی است که نامه سرگشاده نوشت و جرقه فتنه را زد. بر گردن آقای راس فتنه است. دوربین و موبایل شهاب را گرفته بودند و بی شرمانه قصد داشتند که مثل آن بسیجی فتنه ۸۸ شهاب را هم لخت کنند. به قرآن قسم، ما با یک جماعت بی ناموس طرفیم. فرقه سبز به جز بی شرفی، بی ناموس هم هست و اگر کسی برایم کامنت بگذارد که با ناموس این جماعت چه کار داری، به او می گویم که نظام مقدس جمهوری اسلامی با ۳۰۰ هزار شهید، ناموس ماست. اگر فرقه بی شرف فتنه، کار با ناموس ما دارد، ما خیلی باحیایی کرده ایم و زیادی ادب به خرج داده ایم که بازیچه های دشمن را تا به حال بی ناموس خطاب نکرده ایم.
من و میثم، شهاب را بردیم بیمارستان. راس فتنه در ویلایش داشت به ریش خونی بچه های بسیج می خندید. خبر آمد چند تایی تیر شلیک شده، از همان اسلحه نامه سرگشاده. آقای راس فتنه، در نظام ما به جز تشخیص مصلحت، کار دیگرش به عبارتی عزل و نصب عمود خیمه جمهوری اسلامی است! روز ۲۵ بهمن، علاوه بر بی شرفی فرقه سبز، یک چیز دیگر هم برای من روشن تر از قبل شد. جمهوری اسلامی، رسما دست مولا و سرور ما "آقا امام زمان” است و ماه و خورشید، بی واسطه، با هم در ارتباط اند.
آمار رسید که امیرحسین طهرانی هم پای چپش زخم برداشته. آمار رسید که خیابان ها خلوت شده. آمار رسید که یکی ۲ تا تیم ترور گرفته اند. آمار رسید که بچه ها را بد زده اند. آمار رسید که ۲۵ بهمن هم آمد و رفت، اما از میدان امام حسین تا میدان آزادی هرگز با ۵۰۰ نفر گوساله پر نمی شود. آمار رسید که فرقه سبز، از این پس فرقه بی شرف هاست. آمار رسید که سر شهاب ۱۵ تا بخیه خورده. آمار رسید که چند روز پیش آقای هاشمی گفته بود که انقلاب مصر و تونس محدود به این ۲ کشور نمی شود. آمار رسید که از این پس به اذن شهدا می شود بانگ برآورد که "مرگ بر راس فتنه”.

***
به آن بخش از جمهوری اسلامی که مصلحتش را آقای راس فتنه تشخیص می دهد، ما بیش از فرقه بی شرف سبز اعتراض داریم. ما عاشق انقلاب اسلامی خمینی و خامنه ای هستیم و شعارمان این است: "مرگ بر دیکتاتور”. آقای راس فتنه! شما دوست دیروز و امروز و فردا و ولنتاین ما هستید. ما عاشق شما هستیم. شما هم از اوضاع جامعه مطلع اید. ما ملت از شما متنفریم؛ مرگ بر دیکتاتور. در راه مبارزه با فتنه پیچیده و تودرتوی شما، آدم جان بدهد، سیدالشهدای انقلاب اسلامی است. شک نکنید!

نظرات بینندگان
محسن
|
Switzerland
|
۱۶:۴۱ - ۲۶ بهمن ۱۳۸۹
۸
۲
18 تیر هم کروبی و موسوی بودن که فتنه رو راه انداختن!!!!
ناشناس
|
United States of America
|
۲۱:۱۹ - ۲۹ بهمن ۱۳۸۹
۲
۵
Lotfan moadab basheed
ناشناس
|
United States of America
ادب زیادی اینقد گستاختون کرده دیگه داداش من
سارا
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۰:۴۷ - ۰۱ اسفند ۱۳۸۹
۶
۳
سلام
عالییییییییییییییییییی بود
ممنون