شهر به مواقع بوی باروت گرفته است، با صدای هر انفجاری، دزدگیرهای اتومبیلها نیز به شیون میافتند، از هر سو سوت کشان ترقه ای منفجر میشود، کوچه ها و خیابانها تبدیل به جنگ شهری شده است. آمبولانسها و آتش نشانیها از هر سو به کمک میشتابند.
شماره تلفنهای بیمارستانهای سوختگی، چشم پزشکی و جراحی پلاستیک به شدت اشغال هستند، 125 و 115 شمارههای آتش نشانی و اورژانس بیامان مشغول هستند و این صداها را باید به فریادها و نالههای مجروحان و خانوادههای آنان نیز اضافه کرد.
شب تاریک است، با هر انفجاری نور و روشنایی کاذبی خودنمایی میکند، والدین نگران فرزندانشان هستند، «مادر بیرون نرو، مواظب باش، بیرون خطرناکه» جملات مادر و پدرانی است که به فرزندانشان توصیه میکنند، کما اینکه برخی از خانوادهها نیز به همراه فرزندانشان در این شلوغی همراه هستند و ترقه و موشکی هوا میکنند.
تا صبح زمانی باقیست و چشمهای بسیاری تا طلوع خورشید نگران...