سه‌شنبه ۰۶ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۷ اسفند ۱۳۹۲ - ۲۰:۲۲

شهر بوی باروت گرفت

شهر به مواقع بوی باروت گرفته است، با صدای هر انفجاری، دزدگیرهای اتومبیل‌ها نیز به شیون می‌افتند، از هر سو سوت کشان ترقه ای منفجر می‌شود، شهر به مواقع تبدیل به جنگ شهری شده است. آمبولانس ها و آتش نشانی‌ها از هر سو به کمک می‌شتابند.
کد خبر : ۱۷۰۷۵۳
صراط: «زنگ‌ها برای که به صدا در می‌آیند» نام رمانی است از ارنست همینگوی که در سال 1940 منتشر شد. این رمان روایت داستان رابرت جوردن سرباز آمریکایی است که در میانه جنگ‌های داخلی اسپانیا به بریگاد بین‌المللی پیوسته‌است. وی به عنوان متخصص مواد منفجره وظیفه یافته‌است پلی را که بر سر راه دشمن قرار دارد منفجر کند. حال در چهارشنبه پایان سال نیز، شهرهای ایران مملو از صدای انفجار مواد محترقه شده است.

شهر به مواقع بوی باروت گرفته است، با صدای هر انفجاری، دزدگیرهای اتومبیل‌ها نیز به شیون می‌افتند، از هر سو سوت کشان ترقه ای منفجر می‌شود، کوچه ها و خیابانها تبدیل به جنگ شهری شده است. آمبولانس‌ها و آتش نشانی‌ها از هر سو به کمک می‌شتابند.

شماره تلفن‌های بیمارستانهای سوختگی، چشم پزشکی و جراحی پلاستیک به شدت اشغال هستند، 125 و 115 شماره‌های آتش نشانی و اورژانس بی‌امان مشغول هستند و این صداها را باید به فریادها و ناله‌های مجروحان و خانواده‌های آنان نیز اضافه کرد.

شب تاریک است، با هر انفجاری نور و روشنایی کاذبی خودنمایی می‌کند، والدین نگران فرزندانشان هستند، «مادر بیرون نرو، مواظب باش، بیرون خطرناکه» جملات مادر و پدرانی است که به فرزندانشان توصیه می‌کنند، کما اینکه برخی از خانواده‌ها نیز به همراه فرزندانشان در این شلوغی همراه هستند و ترقه و موشکی هوا می‌کنند.

تا صبح زمانی باقیست و چشم‌های بسیاری تا طلوع خورشید نگران...


منبع: تسنیم