جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۶ فروردين ۱۳۹۳ - ۰۸:۳۱

اولین سرمقاله‌های روزنامه‌ها در سال 93

سرمقاله روزنامه های کیهان،خراسان،وطن امروز و ...را میتوانید در این قسمت بخوانید.
کد خبر : ۱۷۲۱۷۲
صراط: حسین شریعتمداری اولین نوشته سرمقاله روزنامه کیهان را با عنوان «آن تک و این پاتک !» آورده است که در ادامه می توانید آن را مطالعه کنید:

1- قطعنامه‌ای که روز پنج‌شنبه هفته گذشته با عنوان راهبرد اتحادیه‌اروپا درباره ایران به تصویب پارلمان این اتحادیه رسید به اندازه‌ای خیال‌پردازانه است که تصویب آن از سوی کشورهای اروپایی، آنهم در حالی که ضعیف‌ترین دوران حیات خود را تجربه می‌کنند، فقط با واژه‌هایی نظیر «خنده‌دار» و «احمقانه» قابل تفسیر است. در این به اصطلاح قطعنامه، آرزوهای بر باد رفته آمریکا و متحدانش که طی 35 سال گذشته بارها زیرپای مردم این مرز و بوم لگدمال شده است، در هفت صفحه تهیه و تدوین و اجرای آن از ایران اسلامی خواسته شده است!... ایران باید توافقنامه ژنو را بی‌کم و کاست اجرا کند!... عوامل زندانی فتنه 88 را آزاد کند!... به حصر سران فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 پایان بدهد!... ممنوعیت همجنس‌بازی را لغو کند و به همجنس‌بازان اجازه رابطه جنسی آزادانه بدهد!... هر یک از نمایندگان یا هیئت‌های پارلمانی اتحادیه اروپا که به ایران سفر می‌کنند اجازه ملاقات با محکومان امنیتی را داشته باشند!... دفتر نمایندگی اتحادیه‌اروپا در ایران تأسیس شود تا بر مسائل سیاسی و اجتماعی کشور نظارت مستقیم داشته باشد!... انجمن صنفی روزنامه‌نگاران که منحل اعلام شده بازگشایی شود!... به آنچه از نظر اتحادیه اروپا نقض حقوق‌بشر تلقی می‌شود خاتمه بدهد!... به احمد شهید گزارشگر ویژه کمیسیون حقوق‌بشر سازمان ملل متحد اجازه ورود به ایران داده شود و بتواند آزادانه با مجرمان و هرکس دیگری که می‌خواهد ملاقات کند! و...
در قطعنامه اتحادیه اروپا، انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم غیردموکراتیک تلقی شده و به چند نمونه دیگر از قوانین جاری کشور نیز به اصطلاح اعتراض شده است!

همانگونه که ملاحظه می‌شود، قطعنامه یاد شده در یک کلام از ایران‌ اسلامی  و مردم این مرز و بوم دعوت می‌کند که از اسلام، انقلاب، استقلال، آزادی، حاکمیت ملی و همه داشته‌های دیگر خود دست بکشند و به یکی از مستعمرات قرون وسطایی آمریکا و متحدان اروپایی آن تبدیل شوند! آیا از به اصطلاح قطعنامه مورد اشاره برداشت دیگری می‌توان داشت؟! پاسخ این سوال به یقین منفی است! اما، پرسش بعدی آن است که اتحادیه اروپا این قطعنامه خنده‌دار و احمقانه را با چه انگیزه‌ای تهیه و تدوین و تصویب کرده است؟! آمریکا و متحدان اروپایی آن طی سی و چند سال گذشته همه توان خود را برای مقابله با اسلام و انقلاب و جمهوری اسلامی ایران به‌میدان آورده و به اعتراف صریح خود، نه تنها طرفی نبسته‌اند، بلکه نتیجه معکوس گرفته‌اند، تا آنجا که به قول هفته‌نامه آمریکایی «ویکلی استاندارد» روسای‌جمهور آمریکا از جیمی‌کارتر تا اوباما در یک نقطه با امام‌خمینی به اشتراک نظر رسیده‌اند و آن، این که «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند» و به گزارش نتانیاهو در کمیسیون خارجی سنای آمریکا «ایران ‌خمینی و خامنه‌ای از تنگه خیبر در عربستان تا تنگه جبل‌الطارق در مراکش، دگرگونی و تحول عظیمی ایجاد کرده است. این ارتعاش که به زلزله شبیه است، دولت‌های همپیمان ما در منطقه را یکی پس از دیگری متلاشی کرده است... کسانی که خطر(!) ایران را نادیده می‌گیرند، سر خود را در شن فرو کرده‌اند» و به‌گفته «جرج فریدمن» رئیس اندیشکده راهبردی «استراتفور»؛ «مشکل‌ما - آمریکا - با ایران، برنامه هسته‌ای این کشور نیست، مسئله اصلی آن است که ایران نشان داده است نه فقط بدون رابطه با آمریکا بلکه در حال تخاصم و چالش با آمریکا می‌توان بزرگترین قدرت نظامی، تکنولوژیک و علمی منطقه بود. همین الگو، بهار عربی - بخوانید انقلاب‌های اسلامی - در جهان عرب را پدید آورده است» و...

اگرچه گفته‌اند - و حکیمانه نیز هست - «بهتر آن باشد که سّر دلبران - گفته آید در حدیث دیگران» و الفضل ما شهدت به الاعداء «فضل آن است که دشمنان نیز به آن اعتراف کرده و شهادت دهند» ولی فقط یک نیم‌نگاه به راهی که تاکنون پیموده‌ایم و مقایسه میان نقطه آغاز و نقطه‌ای که امروز در آن ایستاده‌ایم نیز می‌تواند به وضوح از حرکت پرشتاب ایران ‌اسلامی روی قوس صعودی منحنی قدرت و تضعیف تدریجی قدرت حریف حکایت کند که این، خود حدیث مفصل دیگری است و بارها به آن پرداخته‌ایم.

2- واقعیات یاد شده، به یقین از نگاه آمریکا و اتحادیه اروپا پنهان نبوده و نیست. بنابراین باید در پی پاسخی برای این پرسش بود که وقتی آمریکا و متحدانش در اوج قدرت گذشته خود توان تحمیل خواسته‌های خویش به ایران اسلامی را نداشته‌اند، امروز با صدور قطعنامه احمقانه مورد اشاره چه اهدافی را دنبال می‌کنند؟! پاسخ به این پرسش را می‌توان در چند عرصه زیر جستجو کرد.

الف: در متن قطعنامه اتحادیه اروپا به نکته‌ای اشاره شده و روی آن تاکید ورزیده‌اند که می‌تواند یکی از اهداف مورد نظر قطعنامه را بازگو کند. بخوانید؛

«تنها در صورت پایبندی کامل ایران به تعهدات خود در اجرای کامل توافقنامه برنامه اقدام مشترک - بخش عملیاتی توافقنامه ژنو - امکان بهبود روابط سازنده این اتحادیه با ایران امکان‌پذیر خواهد بود»!

یعنی تن دادن جمهوری اسلامی به اجرای «توافقنامه ژنو» موضوع و هدف اصلی از صدور قطعنامه یاد شده است و بقیه بندهای 23گانه قطعنامه، فقط به فقط برای وادار کردن ایران به اجرای توافقنامه ژنو طراحی شده است!

این توافقنامه که پیش از این در نقد آن نوشته‌های مستند و مفصلی داشته‌ایم و امروزه، حریف در اجرای آن دست کشیدن ایران از همه دستاوردهای انقلاب اسلامی را می‌بیند، همان توافقنامه‌ای است که برادران عزیز - اما کم‌توجه ما - از آن با عنوان بزرگترین توافق قرن! یاد می‌کردند و مخالفان آن - مخصوصا کیهان - را به همسویی‌ با اسرائیل متهم می‌ساختند. همان توافقنامه‌ای که رئیس‌جمهور محترم، آن را تسلیم قدرت‌های بزرگ جهان در مقابل ایران توصیف می‌کردند! و...

ب: آمریکایی‌ها - اندیشکده آمریکن اینترپرایز - از رهبر معظم انقلاب با عنوان یک «ابرحریف- SUPER  OPPONANT» یاد می‌کنند که «نقشه‌راه غرب را می‌داند و در میان مردم خود از اعتماد آمیخته به اعتقاد برخوردار است». حضرت آقا در صدور اجازه مذاکره هسته‌ای با آمریکا علی‌رغم آن که تاکید کردند «نسبت به آن خوشبین نیستم»، آمریکا را به میدان آزمون صداقت کشاندند و این عرصه آزمایش برای دیرباورترین‌ها نیز کمترین تردیدی باقی نگذاشت که «آمریکا قابل اعتماد نیست» و در حالی ادعای «رفاقت با قافله» را دارد که از سوی دیگر «شریک راهزنان» - بخوانید خود راهزن - است. آشکار شدن چند‌باره - و این دفعه با وضوح بیشتر - این واقعیت، از یکسو، کسانی را که در نزدیکی و اعتماد به آمریکا خواب گشایش اقتصادی می‌دیدند، از خواب بیدار کرد و از سوی دیگر برای کسانی که خود را به خواب همراهی با شیطان بزرگ زده بودند، آبرویی باقی نگذاشت. درپی این دستاورد بزرگ بود که نگاه آمیخته به باور عمیق مردم و مسئولان از بیرون به توانایی‌ها و ظرفیت‌های درونی بازگشت و اصلی‌ترین زمینه لازم و ضروری برای «اقتصاد مقاومتی» فراهم شد. اعلام سیاست‌های راهبردی اقتصاد مقاومتی از سوی رهبر معظم انقلاب که می‌رود تا علاوه بر گشایش و شکوفایی اقتصادی، آخرین حربه باقیمانده یعنی تحریم‌های اقتصادی را نیز از چنگ حریف بیرون آورد، به طور طبیعی، دشمن را سراسیمه کرده و در مقابل این تک ‌حکیمانه و مقتدرانه حضرت آقا، به پاتک خنده‌دار و احمقانه قطعنامه یاد شده روی آورده است.

ج: دشمن امیدوار بود شماری از عوامل فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 که متأسفانه و علی‌رغم هشدارهای دلسوزانه در برخی از مراکز تصمیم‌ساز و سیاست‌پرداز نفوذ کرده‌اند، زمینه‌های بازگشت دیگر عوامل فتنه را به‌صحنه فراهم کنند. ولی بصیرت مثال‌زدنی مردم که برگرفته از روشنگری‌های رهبر معظم انقلاب است، از یکسو و خرابکاری‌های آشکار عوامل نفوذی فتنه 88 از سوی دیگر، این آرزوی مثلث آمریکا، اسرائیل و انگلیس را نه فقط برباد داد، بلکه برای نسل‌های تازه به میدان آمده انقلاب نیز از چهره واقعی آنها پرده برداشت.

حمایت برجسته دشمنان بیرونی از سران و عوامل وطن‌فروش فتنه 88 که در قطعنامه اتحادیه اروپا به گونه‌ای پررنگ آمده است می‌تواند از جمله اهداف اتحادیه یاد شده باشد.

3- این نکته نیز گفتنی است طی چندماه اخیر، برخی از عوامل نفوذی فتنه 88 از طریق روزنامه‌های زنجیره‌ای و سایت‌های داخلی و خارجی و یا در مصاحبه با رسانه‌های بیگانه اصرار داشتند که نزدیکی با آمریکا را، کلید حل مشکلات اقتصادی کشور معرفی کنند و در حالی که شماری از مسئولان محترم هر از چندگاه، برخوردهای خصمانه آمریکا و متحدانش را به چالش - البته نه چندان جدی- می‌کشاندند، طیف نفوذی یاد شده برای اثبات - به زعم خویش - دستاوردهای نزدیکی با آمریکا! خود را به آب‌و آتش می‌زدند. مثلا؛ اظهارات خصمانه وندی شرمن علیه مردم ایران را نادیده می‌گرفتند و در همان حال به سخنان وی استناد می‌کردند که گفته بود «با تیم مذاکره‌کننده آنقدر نزدیک و صمیمی هستیم که یکدیگر را با نام کوچک خطاب می‌کنیم»!

قطعنامه اتحادیه اروپا، این ترفند عوامل نفوذی فتنه را که متأسفانه هنوز در دولت محترم حضوری - ولو حاشیه‌ای اما، با دسترسی به متن - دارند، نخ‌نما کرد.

4- و بالاخره ادعای اتحادیه اروپا درباره غیردموکراتیک بودن انتخاب آقای دکتر روحانی به ریاست‌جمهوری! می‌تواند عبرت‌انگیز باشد.

ستون یادداشت روز روزنامه خراسان امروز به قلم مهدي ياراحمدي خراساني و با مطلبی با عنوان «مفهوم شناسي مديريت جهادي در عرصه فرهنگ و اقتصاد» اختصاص پیدا کرده است:

«اگر مديريت جهادي يا همان کار و تلاش با نيت الهي و مبتني بر علم و درايت حاکم باشد، مشکلات کشور، در شرايط کنونيِ فشارهاي خباثت آميزِ قدرتهاي جهاني و در شرايط ديگر، قابل حل است و کشور حرکت رو به جلو را ادامه خواهد داد.» اين جمله بخشي از فرمايشات مقام معظم رهبري در ارتباط با ضرورت نهادينه شدن نظام مديريت جهادي در کشور است. با توجه به اهميت موضوع و با عنايت به اينکه امسال به عنوان سال؛ «اقتصاد و فرهنگ با عزم ملي و مديريت جهادي» نامگذاري گرديده است، ضرورت دارد مفهومِ عمومي مديريت جهادي و مفهوم اختصاصي آن در عرصه فرهنگ و اقتصاد به شرح زير مورد واکاوي قرار گيرد:

اول؛ مفهوم مديريت جهادي؛ زماني که مقام معظم رهبري از سبک زندگي صحبت کردند، چنين استنباط شدکه ايشان در پي بازگو نمودن نوعي از زندگي هستندکه درقيل و قال دنياي صنعت و اطلاعات درحال محوشدن است. شيوه اي از زندگي که سعادت دنيا و آخرت در آن بنا شده است. درهمين راستا روش مديريتي نيز بر اساس شاخص ها و ارزش هاي تجربه شده دفاع مقدس به نام مديريت جهادي ارائه گرديد تا احياگر بسياري ازروش هايي باشدکه درحال فراموشي هستند.

 سبکي که درکمال سادگي مملو از آرامش و هدايت گري است. منظور ازجهاد، صرفاً نبرد و مبارزه رودررو نيست بلکه جهاد به معناي زندگي پويا، هدفمند و آميخته با کار و تلاش مفيد است که مي تواند درعرصه هاي دفاعي، سازندگي، مديريتي و رفع مشکلات بشريت باشد. با اين مبنا مي توانيم ازپديده اي به نام سبک زندگي جهادي و به تبع آن مديريت جهادي سخن بگوييم. مديريت جهادي در مفاهيمي همچون تلاش اعتقادي، همت مضاعف و آگاهانه، همه جانبه، همگاني و مستمرتجلي مي يابد که در سطح کلان"پيکاري اجتماعي براي محو ظلم و بي عدالتي" است که از انگيزه هاي دروني افراد سرچشمه مي گيرد. فرهنگ و مديريت جهادي داراي يک اصل محوري و بنيادي است که آن تأکيد تام بر معنويت و ارزش هاي اخلاقي، اسلامي و انساني است. درواقع، مديريت جهادي بدون معنويت وجود نخواهد داشت.

دوم؛ مديريت جهادي در عرصه فرهنگ؛ فرهنگ جهادي يک مفهوم کلي است که ازجمله مصاديق آن دين محوري، ولايت مداري، ايثار و ازخودگذشتگي، مردم گرايي، ارزش مداري، انعطاف پذيري، خودباوري، نوآوري، پويايي، ماموريت پذيري و... مي باشد. مديريت جهادي در عرصه فرهنگ را مي توان عمل، فراگرد، پيامد يا حالتي دانست که براي تعالي انسان ها پديد مي آيد و اين به نوبه خود به معني پيش بردن، روان سازي رشد، متحول کردن فرصت ها،کامل کردن، برتري بخشيدن يا بالابردن امور انساني است. بنا به تعبير مقام معظم رهبري عرصه فرهنگي، عرصه جهاد است، لذا کساني که در عرصه فرهنگي حضور داشته و مديريت مي نمايند بايد حق جهاد را بجا آورند و آن گونه که شايسته است به ترويج ارزش هاي ديني و واقعيات انقلاب اسلامي و دفاع مقدس بپردازند. مديريت جهادي در عرصه فرهنگ مجاهدت، فداکاري و ازخود گذشتگي مي خواهد و با دستور و حُکم پيش نمي روند بلکه لازمه موفقيت در اين عرصه، انگيزه، ايمان و حضور فعال انسان هاي معتقد به ارزش هاي ديني و انقلاب اسلامي است. نظريه و عملکرد مديريت جهادي در عرصه فرهنگ نخست بر جنبه هاي انساني و اجتماعي سازمان توجه دارد. مديريت جهادي در اين عرصه براي بهتر کار کردن از رويکردهاي ديگري ياري مي گيرد، به ساختار و طرح سازماني نظرمي دوزد و فن شناسي و محيط سازماني را تحت بررسي قرارمي دهد.

سوم؛ مديريت جهادي در عرصه اقتصاد؛ مديريت جهادي در عرصه اقتصادي چيزي جدا از ساير مديريت ها نيست ولي تفاوت اصلي آن با ساير نظام هاي مديريت، پيش فرض ها و مباني فکري مديريت اسلامي است. بنابراين مديريت جهادي را نبايد درمقابل ساير نظام هاي مديريت قرارداد، بلکه مديريت جهادي در چارچوب مباني فکري انديشه اسلامي از ساير نظريه هاي مديريت بهره مي گيرد. مديريت جهادي در عرصه اقتصادي با مصرف گرايي، اشرافي گري و شيوه هاي تکنوکراتي که مولود فرهنگ سرمايه داري است مغايرت داشته و به بيت المال به عنوان امانت مي نگرد. تفکرسرمايه داري جامعه را به سمت مصرف گرايي و انحراف ازمسير آرمان هاي انقلاب وعدالت سوق مي دهد. اين نکته اي است که وفاداران مديريت جهادي از آن دوري جسته و درتمام مدت تلاش کرده تا جامعه رابه سمت تفکر جهادي سوق دهند. مديريت جهادي در عرصه اقتصاد شاهد رويارويي با گفتماني جديد در حوزه اقتصادي با عنوان «اقتصاد مقاومتي» است. به بيان ديگر مديريت جهادي يکي از مصداق هاي بارز اقتصاد مقاومتي است. در واقع بعد از اصلاح الگوي مصرف، دومين گام مهم در تحقق اقتصاد مقاومتي، مديريت جهادي يا همان جهاد اقتصادي است. اکنون اقتصاد کشورمان هم از فضاي جهاني تأثير مي پذيرد و هم به دليل قدرتي که در حوزه هاي مختلف علمي، سياسي و انرژي به دست آورده يا از قبل داشته است، بر آن اثر مي گذارد. با توسعه تحريم اقتصادي عليه ايران، يک ضرورت بيش از پيش نمايان شده و آن دستيابي به يک الگوي مقاومتي از اقتصاد است؛ الگويي که در برابر بحران هاي اقتصادي رويکردي فعالانه دارد و مي تواند در شرايط بحراني موانع را برطرف کند. اقتصاد مقاومتي چشم اندازي کلان در جريان اقتصاد ايران اسلامي است و اقدامي بلندمدت را در راستاي اين چشم انداز شامل مي شود. مديريت جهادي با درون‌زايي و تکيه بر توانمندي ها و ظرفيت هاي داخل کشور از طريق پيگيري سياست هاي اقتصاد مقاومتي در پي مقاوم سازي، بحران  زدايي و ترميم ساختارها و نهادهاي فرسوده و ناکارآمد موجود اقتصادي خواهد بود. مفهومي که با واژگاني از قبيل؛ حمايت از توليد ملي، کارآفريني، اتخاذ سياست هاي پولي و ارزي متناسب، اصلاح الگوي مصرف، اجراي اصل 44، تصحيح سياست هاي بازرگاني، توجه به نخبگان، توليد دانش کاربردي و استفاده از فن آوري نوين که از محورهاي مهم تحقق آن هستند، معناي عملياتي مي يابد. براساس اين رويکرد جهش درآمدي و مديريت بر هزينه ها از مهم ترين شاخصه هاي حاصل از مديريت جهادي در عرصه اقتصادي است.

سخن پاياني اين که مديريت جهادي همتي مردانه مي طلبد و داستان پرفراز و فرودي دارد. بي شک مهم ترين روش براي پياده سازي و معرفي اين سبک به جامعه، عمل به آن و حمايت توسط مديران و اخلاص و دلسوزي صاحبان تصميم است که بايد تک تک براي رسيدن به اين مهم برنامه ريزي کنند و نيازي به نيروي کنترل کننده نداشته باشند. براي اجرايي شدن سبک مديريت جهادي در عرصه هاي فرهنگ و اقتصاد، بايد به  دنبال اين باشيم که ابتدا روح جهاد را در جامعه پرورش دهيم. اگر در کشور از الگوي اسلامي ايراني پيشرفت سخن مي گوييم اين الگو ناگزير بايد متکي و مبتني بر مفاهيم و چارچوب هاي بومي و ارزشي باشد از اين رو مديريت جهادي به عنوان يک الگو و مدل مطلوب و سازگار با الگوي اسلامي و ايراني پيشرفت مي تواند مورد توجه کارگزاران نظام در عرصه هاي تقنيني، اجرايي و قضايي قرار گيرد. الگويي که در آن اجتناب از سياست  زدگي به معناي ارجحيت منافع و مصالح ملي بر منافع فردي و جناحي از ديگرشاخصه هاي آن است. «مديريت جهادي» غايت خود را اثبات «کارآمدي دين در اداره جامعه» مي بيند و کارگزار اجرايي تحقق «الگوي اسلامي ايراني پيشرفت» است.

محمد علی وکیلی نویسنده ستون یادداشت امروز ابتکار است که با عنوان«از فرهنگ اقتصادي تا اقتصاد فرهنگي!» آمده است:

نام‌گذاري سال 93 به‌عنوان اقتصاد و فرهنگ توسط مقام معظم رهبري، نشان از اولويت و اهميت اين دو مقوله در توسعه کشور دارد. بنا نيست با اين نام گذاري دچار اين هماني و يا تقليل يکي به ديگري شويم. اين دو هر کدام کارکرد و جايگاه خويش را دارند؛ فرهنگ فرهنگ است و اقتصاد اقتصاد. اما آسيب‌هاي کنوني در نتيجه افتراق و دورافتادن آن دو از هم مي‌باشد.

تقليل اقتصاد و فرهنگ به همديگر همان‌قدر خطاست که جداسازي و تقابل آنان خطا بوده است. اقتصاد بدون فرهنگ حکم جسم بدون روح را دارد، فرهنگ بدون اقتصاد مثال شعر بدون قافيه است. در اقتصاد فرهنگي مسئوليت جمعي و حقوق آيندگان همچون مسئوليت و حق فردي داراي ارزش و اهميت است. پايه اقتصاد در غرب بر توليد و مصرف بيشتر بنيان نهاده شده است. در آنجا از اقتصاد فرهنگي خبري نيست، آنچه مهم است سود و منفعت شخصي مي‌باشد. مفاهيمي مانند قناعت، گذشت و نوع‌دوستي وجود ندارد، اقتصاد مصرفي، سودجويانه و اسراف گرايانه ضد توسعه پايدار و در نتيجه غيرفرهنگي است. درنقطه مقابل، فرهنگ بدون اقتصاد نيز فاقد کارآمدي و بي اثر خواهد بود.

شايد يکي از دلايل کم اثري و بي مايگي آثار فرهنگي و هنري در اين سال‌ها ضعف اقتصاد فرهنگ است. بي‌توجهي به اقتصادِ فرهنگ باعث افت خلاقيت هنري، تنزل منزلت کار فرهنگي و حضور افراد بي‌مايه در عرصه فرهنگ شده است. اگر بناست کار فاخر ارائه گردد و اثر ماندگار خلق شود اقتصاد فرهنگ بايستي اصلاح گردد. هر گاه اقتصاد و فرهنگ فقير و عقب‌مانده باشد، اثر فرهنگي نيز بي‌مايه و کم اثر خواهد بود.

هر زمان که اقتصاد از فرهنگ جدا شود، فرهنگ و انسان نيز کالايي وابزاري مي‌شوند و هر دو در دالان تاريک سودپرستي و منفعت‌طلبي مسخ شده و بنده کالاي دست ساخت خود خواهند شد؛ آن‌چنان که در مغرب زمين چنين بلايي بر سر اقتصاد آمد، در مشرق زمين نيز با قرائت‌هاي شبه عرفاني و زهد مابانه اقتصاد به پاي آخرت، معنويت و فرهنگ قرباني شده و تبديل به طفيلي گرديد. به نام آخرت، دنيا مذمت شد و ارزش کار و تلاش زير سؤال رفت و بيکاري و تن‌پروري سکه رايج گرديد. اين در حاليست که مطابق آموزه‌هاي ديني، آباداني آخرت در گرو آباداني دنياست، کار ارزش جهاد را دارد و بيکاري و تنبلي مذموم و سرزنش شده است.

 در غرب اقتصاد را زيربنا و فرهنگ را روبنا قرار دادند و در اينجا عکس آن عمل کردند. هر دو هم به نتيجه واحدي رسيدند، نتيجه آن شد که آدمي راه خوشبختي را نيافت. تعامل اقتصاد و فرهنگ به رضايتمندي و احساس خوشبختي منتهي مي‌شود، توسعه ناشي از خويشاوندي فرهنگ و اقتصاد، پايدار و رضايت بخش خواهد بود. نگاه تک بعدي به اقتصاد و فرهنگ باعث انحراف وکج انديشي است. فرهنگ در سايه اعتماد و حسن ظن و اصل برائت شکوفا مي‌شود.

در جامعه بدبين و بدانديش، اثر ماندگار فرهنگي خلق نمي‌شود نگاه سطحي به اقتصاد و فرهنگ موجب توسعه کاريکاتوري خواهد شد. اگر چه کمبودهاي اقتصادي به دليل محسوس و قابل لمس بودن داراي تأثيرات آني بر جامعه و موجب واکنش‌هاي سريع مي‌گردد، اما تأثير کمبودهاي فرهنگي کمتر از اقتصاد نيست. تاثير کمبودهاي فرهنگي چندان آشکار نيست، اما در مواردي بسيار عميق‌تر از کمبودهاي اقتصادي است. اقتصاد مسئول حيات جسم جامعه است و فرهنگ مسئوليت حيات روح جامعه را برعهده دارد. ثروت يک جامعه محدود به منابع زيرزميني وارزش پول ملي کشور نيست؛ منابع انساني و آثار هنري، سينمايي و کتاب جزو سرمايه‌هاي ماندگار و تمدن‌ساز يک ملت به حساب مي‌آيند. متأسفانه يکي از مشکلات خاص کشور ما اينست که در اينجا هم اقتصاد و هم فرهنگ دولتي است. قدرت دولت‌ها به مدد نفت روز به روز بيشتر شده و نگاه مردم را هم دولتي کرده است؛ فرهنگ و اقتصاد در زير سايه سنگين قدرت دولت‌ها ضعيف و نحيف شده و نگاه مردم به عملکرد حاکمان معطوف است؛ در نتيجه چنين رويکردي مردم تنبل شده اند و در رفتارشان وظايف انساني و مسئوليت‌هاي جمعي هر روز بيشتر رنگ مي‌بازد. اين در حاليست که اگر بناست اقتصاد با فرهنگ سازگار باشد و اين دو مأموريت واحد پيدا کنند، مي‌بايست مسئوليت اقتصاد و فرهنگ را به مردم سپرد و دست قدرتمند دولتها را از اين دو ساحت کوتاه کرد.

روزنامه دنیای اقتصاد ستون سرمقاله را به مطلبی از  محمود صدری اختصاص داده است که با عنوان «چالش‌ها و امیدهای 93» آورده است:

مقام معظم رهبری سال 1393 را سال «اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی» نام نهاده‌اند. نام‌گذاری‌های دو دهه اخیر، بر این مبنا بوده که رهبری یک یا چند مساله مهم کشور را در سال پیش رو، به مسوولان کشور متذکر شده و سامان دادن آنها را تکلیف کرده‌اند. مطابق نام‌گذاری امسال، ایران دو مساله مهم اقتصاد و فرهنگ را پیش رو دارد و حل این دو مساله در گرو عزم ملی و مدیریت جهادی است. عزم ملی اشاره‌ای روشن به مشارکت اجتماعی دارد و مدیریت جهادی توصیه‌ای مدیریتی به مسوولان است که ترجمان بیرونی آن کارآمدی است. دولت ایران برای محقق کردن شعار سال، هم امکان‌ها و قابلیت‌هایی در اختیار دارد و هم با چالش‌ها و موانعی روبه‌رو است.
1- امیدهای 93: دولت حسن روحانی در نیمه دوم سال 92 کوشید برای فضای کسب‌و‌کار، سامان بهتری تدارک ببیند. مهم‌ترین اقداماتی که در این زمینه صورت گرفت، کاهش فشار بین‌المللی بر اقتصاد ایران، بهبود روابط بین اجزای حکومت و کاهش تعارض‌های سیاسی، گسترده‌تر شدن چتر مشارکت اجتماعی و مطالعه امکانات اجرای مرحله دوم هدفمند سازی یارانه‌ها بود. در پی این اقدامات، پاره‌ای تحریم‌ها برداشته شد و از سرعت وضع تحریم‌های جدید کاسته شد؛ تعامل بین قوای سه گانه کشور افزایش یافت و بسیاری از سوء‌تفاهم‌ها میان کارگزاران نظام به‌ویژه مجلس و دولت رفع شد؛ آرامش اجتماعی و امید به آینده افزایش یافت و به تبع آن در حوزه اقتصادی تحرک ایجاد شد. این تحرک در بخش واقعی اقتصاد، اندک بود و تنها از آهنگ کاهش رشد اقتصادی کاسته شد، اما در حوزه روانی تحرک چشمگیر بود. رشد 107 درصدی شاخص سهام ایران، علامت مثبتی بود که از سوی بازار ارسال شد و این امید را رویاند که در سال 93 اقتصاد از رکود خارج شود. بنابراین می‌توان با قدری احتیاط، امیدوار بود که در پی تدابیر سال 92، در سال جدید روند کاهش رشد اقتصادی جای خود را به روند افزایشی بدهد. روند کاهشی اقتصاد در سال‌های اخیر، پاره‌ای ظرفیت‌های رشد ایجاد کرده است که فعال شدن آنها به افزایش رشد اقتصادی و افزایش اشتغال خواهد انجامید. رشد اقتصادی ایران پیش از آغاز دوران رکود اقتصادی، حدود پنج درصد بود و حال احیای آن رشد در سال 93 را نامحتمل می‌کند؛ اما رشد اقتصادی کمتر از این هم تحول بزرگی به شمار می‌رود. تولید ناخالص داخلی ایران سال گذشته قدری بیش از 500 میلیارد دلار بوده است و رشد 2 درصدی اقتصاد در سال 93 که محتمل به نظر می‌رسد موجب خلق 10 میلیارد دلار ثروت خواهد شد. افزون بر این، بخش قابل‌‌توجهی از رشد اقتصادی در بخش نفت و گاز خواهد بود که خود موجد افزایش ظرفیت‌های سرمایه‌گذاری و تحریک رشد اقتصادی خواهد شد.

به‌علاوه اینکه در 6 ماه گذشته، پا‌به‌پای کند شدن روند کاهشی رشد اقتصادی، نرخ تورم هم ولو با آهنگ بطئی رو به کاهش گذاشته است و اگر آن‌گونه که پیش‌بینی می‌شود، نرخ تورم کمتر از 25 درصد شود، در سال 93 برای نخستین بار ظرف چهار سال گذشته، دستمزد کارگران، کارمندان و قدرت خرید آنان به صورت واقعی افزایش خواهد یافت. همنشینی این تحولات راه را برای تحقق بخشی از وعده‌های اقتصادی دولت هموار خواهد کرد.

2- چالش‌های 93: دولت ایران برای محقق کردن برنامه‌هایی که در سطور بالا مطرح شد، با مشکلاتی هم مواجه است. مهم‌ترین مشکل در حوزه اقتصادی، اجرای طرح هدفمند کردن یارانه‌ها است. دولت روحانی، همانند دولت قبلی هنوز برای پرداخت یارانه‌ها معیار مشخصی ارائه نکرده است و همه شهروندان ایرانی می‌توانند با رجوع به اصل برابری در قانون اساسی، خود را محق به دریافت یارانه به شمار آورند. پیوند ناموجهی که از آغاز بین اصلاح قیمت‌ها و پرداخت یارانه زده شد، این تصور را ایجاد کرده است که دولت با اصلاح قیمت‌ها از درآمد واقعی شهروندان می‌کاهد و برای جبران این وضع «باید به آنها یارانه جبرانی بپردازد»؛ بنابراین بزرگ‌ترین چالش اقتصادی دولت در سال 93 اواخر فروردین و با نام‌نویسی برای یارانه‌ها آغاز خواهد شد. اگر شهروندان به درخواست‌ها و توصیه‌های اخلاقی برای عدم درخواست یارانه پاسخ مثبت ندهند، دولت ناگزیر خواهد شد به شمار زیادی یارانه بپردازد و معلوم نیست منابع کافی برای تامین بودجه یارانه‌ها در اختیار داشته باشد. چالش دوم، پایین بودن نرخ بهره‌وری در بخش‌های سه گانه صنعت، کشاورزی و خدمات است. بهره‌وری پایین در اقتصاد ایران عارضه‌ای دیرپا است و چشم‌انداز رفع آن در کوتاه‌مدت روشن نیست و کماکان در سال جاری هم ادامه خواهد یافت. مشکل سوم، سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی است که رتبه ایران در فهرست جهانی، 67 و پس از کشورهایی مانند مصر، کوبا، ویتنام، آنگولا و قبرس قرار دارد. بر اساس آخرین آمار که مربوط به 14 ماه پیش است حجم سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی در ایران حدود 4/4 میلیارد دلار است. در مقیاس منطقه‌ای، این میزان سرمایه خارجی البته بیش از سرمایه‌ای است که عراق و پاکستان جذب کرده‌اند، اما کمتر از سرمایه‌هایی است که عربستان، ترکیه، قطر، کویت و حتی جمهوری آذربایجان جذب کرده‌اند. با توجه به اینکه مهم‌ترین بخش صنعتی ایران یعنی صنایع نفت و گاز به سرمایه و تکنولوژی خارجی نیاز مبرم دارد، این موضوع در سال 93 همچنان از چالش‌های اقتصاد ایران خواهد بود. آهنگ کنونی مذاکرات ایران با قدرت‌های اروپایی، چندان نیست که بتوان امیدوار بود این مذاکرات راه ورود سرمایه خارجی را به ایران در آینده نزدیک هموار کند؛ بنابراین اقتصاد ایران لاجرم باید به ظرفیت‌های داخلی خود تکیه کند. یکی از جاهایی که مفهوم اقتصاد مقاومتی کاربرد پیدا می‌کند، همین‌جا است. مادام که ظرفیت‌های داخلی اقتصاد ایران فعال نشود و در بازیگران اقتصاد جهانی به‌ویژه بنگاه‌های بزرگ خارجی غبطه ایجاد نکند، امید چندانی به ورود سرمایه‌های خارجی وجود نخواهد داشت. یکی از ظرفیت‌های آزاد نشده اقتصاد ایران که محمل نیرومندی برای تامین سرمایه برای بنگاه‌های اقتصادی است، نظام پولی است که همانند گذشته از چالش‌های اقتصاد ایران به شمار می‌رود. نرخ بهره پایین موجب کاهش سپرده‌گذاری داوطلبانه و هدفمند شده و بانک‌ها و سپرده‌گذاران ناگزیرند با بازار غیررسمی پول که فارغ از نظارت‌های قانونی عمل می‌کند، رقابت کنند. علاوه‌بر این، نرخ بهره دستوری و پایین‌تر از نرخ تورم جذابیت مراجعه به بانک‌ها را به شیوه‌های غیراصولی و اخذ وام با این شیوه‌ها افزایش داده است و بعضا موجب فساد هم می‌شود.

چالش دیگر سال 93 که اساسا غیراقتصادی است؛ اما بر اقتصاد اثر می‌گذارد، مسائل سیاست خارجی است. مذاکرات ایران با گروه 1+5 در حال پیش رفتن است و در مجموع از نمونه‌های موفق مذاکره در جهان به شمار می‌رود؛ اما هنوز دستاوردهای ملموس و عینی آن آشکار نشده است. این مذاکرات البته توانسته است فشارها را کاهش دهد، اما تا رسیدن ایران به وضع پیش از سال 1384 راه درازی در پیش است. وقتی که وضع پیشین اعاده شود، طرفین در وضع صفر قرار می‌گیرند و اگر قرار باشد فرصتی برای ایران ایجاد شود از آن به بعد است. بنابراین هنوز مذاکرات را باید از کارهای پر مشقت و دیربازده دولت به شمار آورد. علاوه‌بر این مساله اصلی سیاست خارجی، پاره‌ای تحولات منطقه‌ای هم در سال 93 بر اوضاع ایران اثر خواهند گذاشت. انتخابات ریاست‌جمهوری افغانستان که قرار است امروز برگزار شود، یکی از این تحولات است. همه هشت نامزد انتخابات ریاست‌جمهوری افغانستان که یکی از آنها جای حامد کرزای را خواهد گرفت، گفته‌اند در صورت پیروزی، پیمان امنیتی افغانستان و آمریکا را امضا خواهند کرد. این پیمان ارتباط مستقیمی با ایران ندارد؛ اما به هر حال موجد ترتیبات امنیتی می‌شود که ایران نمی‌تواند به آن بی‌اعتنایی کند. اگر دولت آینده افغانستان نتواند در روابط خود با ایران، پاکستان، عربستان و ترکیه توازن معقولی ایجاد کند، چالشی جدید برای سیاست خارجی ایران ایجاد خواهد شد و طبعا بر اقتصاد هم تاثیر خواهد گذاشت.

مجموعه امیدها و چالش‌های ایران در سال 93، تصمیم‌گیری را برای دولت دشوار می‌کند؛ اما از آنجا که همه این چالش‌ها اختصاص به ایران ندارد و همتایان و رقیبان ایران هم با چالش‌هایی مشابه مواجهند، آنچه نتیجه کار را رقم می‌زند نحوه مدیریت این چالش‌ها است. بخش دوم شعار سال 93 یعنی «عزم ملی و مدیریت جهادی» حاوی همین معنا است؛ یعنی دولت برای عبور از چالش‌ها به 2 نیروی محرکه نیاز دارد: اول عمومی‌تر کردن سیاست و اقتصاد و وارد کردن همه نیروهای سیاسی-اجتماعی به میدانِ مقابله با چالش‌ها و دوم افزایش کارآمدی در نظام دیوانی و تسهیل قانونی فعالیت‌های اقتصادی و تجاری.

«کمبودهای اتحادیه اروپا» عنوان مطلبی است که در ستون سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی نوشته است:

اتحاديه اروپا با تصويب قطعنامه‌اي ضدايراني نشان داد كمبودهاي فراواني در تشخيص واقعيت‌ها و انتخاب راهبرد صحيح براي تعامل با جهان دارد. در اين قطعنامه، كه تازه‌ترين موضعگيري اتحاديه اروپا عليه جمهوري اسلامي ايران محسوب مي‌شود، علاوه بر دخالت آشكار در امور داخلي ايران،‌ خواسته‌هائي مطرح شده كه نه در چارچوب قوانين بين‌المللي مي‌گنجند و نه با شئون انساني ملت‌ها منطبق هستند.
از جمله اين خواسته‌ها، دادن آزادي عمل به همجنس بازان است، اقدامي كه تعاليم تمام اديان الهي آن را حرام مي‌دانند وحتي در خود كشورهاي اروپائي نيز اكثر دولت‌ها آن را ممنوع اعلام كرده و بقيه دولت‌ها نيز بر زشت بودن آن تأكيد دارند. جالب اينكه همان معدود كشورهاي اروپائي كه همجنس بازي را ممنوع اعلام نكرده‌اند نيز با مخالفت و اعتراض مردم مواجه شده و به خاطر بي‌تفاوتي در برابر اين فعل حرام، زير سؤال قرار دارند. اين مخالفت‌ها امري كاملاً طبيعي است زيرا همجنس بازي امري بر خلاف فطرت انساني است و مجاز دانستن آن، توهين آشكار به شخصيت انسان است.

آنچه بسيار عجيب و كاملاً خارج از عرف جوامع انساني است اينست كه نمايندگان مجلس اتحاديه اروپا كه خود را متمدن مي‌دانند به خود اجازه مي‌دهند از كشوري ديگر بخواهند يك عمل حرام، خلاف اخلاق و دون شأن انسان‌ها را مجاز و قانوني اعلام كند! تنها توجيهي كه مي‌توان براي اين اقدام نمايندگان مجلس اتحاديه اروپا در نظر گرفت، اينست كه خود آنها مبتلا به اين بيماري لاعلاج هستند و مي‌خواهند عادت زشت خود را در سطح جهان رواج دهند.

مواد ديگر قطعنامه ضد ايراني اتحاديه اروپا نيز به شكل‌هاي مختلف دچار مشكل هستند. اين مواد عبارتند از بازگشائي انجمن صنفي روزنامه‌نگاران، تأسيس دفتري براي اتحاديه اروپا در تهران به منظور نظارت بر چگونگي اعمال حقوق بشر، صدور ويزاي بدون قيد و شرط براي نماينده سازمان ملل در امور حقوق بشر و مشروط ساختن سفر هيأت‌هاي اعزامي اروپائي به ايران به ديدار با زندانيان سياسي. تمام اين خواسته‌ها نشان دهنده خوي زياده‌خواهي اتحاديه اروپا و خود را قيم ملت‌ها دانستن است. نكته قابل تأمل اينست كه اين خواسته‌ها را كساني مطرح مي‌كنند كه با ابتدائي‌ترين مقررات بين‌المللي و احكام الهي آشنائي ندارند و اگر آشنائي دارند حاضر نيستند به آنها عمل كنند.

نمايندگان مجلس اتحاديه اروپا آيا نمي‌دانند كه روزنامه‌نگاران ايراني كفايت لازم را براي احقاق حقوق خود دارند و دخالت بيگانگان در امور مربوط به خود را بر نمي‌تابند؟ اعتراضاتي كه اين روزها در مطبوعات ايران به قطعنامه ضد ايراني اتحاديه اروپا به چشم مي‌خورد، بهترين نشانه اين واقعيت است كه روزنامه‌نگاران ايراني نيازي به قيم ندارند و دخالت اتحاديه اروپا در موضوع انجمن صنفي روزنامه‌نگاران ايران را نوعي فضولي مي‌دانند.

در مورد كليه مباحث حقوق بشري، فقط اشاره به اين واقعيت كافي است كه بلوك غرب، اعم از اروپا و آمريكا، به دليل اينكه خود بزرگ‌ترين ناقضان حقوق بشر هستند حق ندارند براي ديگران تعيين تكليف كنند چه رسد به اينكه بخواهند بر عملكرد ديگران نظارت نمايند. فقط در يك صورت مي‌توان با خواسته‌هاي حقوق بشري اتحاديه اروپا از ايران موافقت كرد و آن اينكه ابتدا راه را براي بررسي وضعيت حقوق بشر در كشورهاي اروپائي و آمريكا باز كنند تا نمايندگان دولت ايران آنچه را كه در اين كشورها مشاهده مي‌كنند با استناد به اسناد و مدارك در سطح جهان منتشر و چهره واقعي دولت‌هاي اروپائي و آمريكا را افشا نمايند سپس نوبت به ايران برسد. وجود زندان‌هاي متعدد متعلق به آمريكا در كشورهاي اروپائي آنهم با شكنجه‌ها و روش‌هاي ضدانساني قرون وسطائي، رفتارهاي ضد بشري آمريكائي‌ها در زندان گوانتانامو با زندانياني كه به آنها هيچ ربطي ندارند، جاسوسي‌هاي اروپائي‌ها در كشورهاي مختلف، حمايت دولت‌هاي اروپائي از رژيم صهيونيستي در جناياتي كه عليه مردم فلسطين مرتكب مي‌شود و تجاوزاتي كه اروپائي‌ها در آفريقا، آمريكاي لاتين، خود اروپا و آسيا به حقوق ملت‌ها و تماميت ارضي كشورها مي‌كنند، لكه‌هاي ننگي هستند كه با هيچ توجيهي پاك شدني نيستند و تماماً از مصاديق نقض آشكار حقوق بشر محسوب مي‌شوند. وضعيت آمريكا از اروپا هم بدتر است و دخالت مشترك آمريكا و اروپا در افغانستان و عراق كه منجر به پديد آمدن فاجعه‌هاي بزرگ انساني شد و عوارض شوم آن همچنان دامن گير ملت‌هاي منطقه است، قابل انكار نيست. تازه‌ترين نمونه و زشت‌ترين آن، حمايت مشترك اروپا و آمريكا از تروريست‌هائي است كه در سوريه انسان‌هاي بيگناه را مي‌كشند، قلب‌ها را از بدن‌ها خارج مي‌كنند و مي‌خورند، نظاميان را گردن مي‌زنند و خانه‌ها و ادارات و بيمارستان‌ها را منفجر مي‌كنند و عليرغم اينهمه جنايت، آشكارا با وزراي خارجه آمريكا و انگليس و فرانسه و آلمان و مسئول سياسي اتحاديه اروپا دور يك ميز مي‌نشينند و براي جنايات بيشتر و تازه‌تر در سوريه مذاكره و تصميم گيري مي‌كنند.

دولت‌هائي كه مرتكب اينهمه جنايت شده‌اند و از اينهمه اقدامات ضد حقوق بشر حمايت كرده‌اند، حق ندارند درباره وضعيت حقوق بشر در هيچ كشوري نظر بدهند و خواستار تأسيس دفتر نظارت بر حقوق بشر در كشورهاي ديگر شوند. آنها خود بايد قبل از هر اقدامي زير نظر قرار بگيرند و رفتارهاي خلاف انسانيت خود را اصلاح كنند آنگاه به خود اجازه اظهارنظر درباره ديگران را بدهند. تكليف سازمان ملل نيز روشن است. اين سازمان، آلت دست دولت‌هاي آمريكا و اروپاست و طبيعي است كه آلت دست ناقضان اصلي حقوق بشر نمي‌تواند حافظ حقوق بشر باشد. اين واقعيت را عملكرد سازمان ملل در فلسطين، افغانستان، عراق، آمريكاي لاتين و آفريقا نشان داده است. اتحاديه اروپا و سازمان ملل بايد قبل از ورود به مقوله حقوق بشر، كمبودهاي خود را جبران كنند، در غير اين صورت هيچكس به ادعاهاي آنها اعتنائي نخواهد كرد.

ستون یادداشت روز وطن امروز به حسین قدیانی رسیده است و او نیز در اولین مطلب سال 93 نوشته ای با عنوان «شب بخیر آدمیزاد» را آورده است:

 از سال 93 شمسی، ساعاتی بیشتر نگذشته بود که نخست‌وزیر مالزی با اظهار تسلیت به بازماندگان بوئینگ گم شده، آب پاکی را روی دست همگان ریخت، با این شرح که بیش از این، جست‌وجو بی‌فایده است و همه گمانه‌زنی‌ها - نه اسناد و شواهد که اصولا به سند و شاهدی نرسیدند!- حکایت از غرق‌شدن طیاره آهنی در اقیانوس هند دارد و دیگر عاقلانه نیست احدی منتظر جسد بی‌جان مسافران باشد، زنده یافتن‌شان پیشکش! همین جناب البته روزی بعد و شاید من‌باب تسکین دل ابنای حضرت آدم، جست‌وجوهای بین‌المللی را خیلی هم حالا بی‌فایده ندانست و مدعی ارسال پیام احتمالا رمزگونه «شب‌بخیر» از طرف خلبان به برج مراقبت شد! اینکه حالا این پیام «شب‌بخیر» که نیک اگر بنگری، بیشتر به یک «پیامک»... آری، بیشتر به یک «پیامک» شبیه است، دقیقا چه زمانی و مشخصا برای چه ارسال شده، هم در سخنان نخست‌وزیر مالزی درز گرفته شد، هم در نتایج تیم جست‌وجو! همان تیمی که یکی از فرماندهان ارشدش، تنها چند ساعت بعد از گم‌شدن بوئینگ، گنده‌گویی کرده بود؛ «ما همه پیشرفت‌های خیره‌کننده علمی بی‌مرز را برای نجات جان مسافران به‌کار می‌گیریم»! فی‌الحال جا دارد مدد از همان پیامک باشکوه‌(!) بگیریم و به ایشان، بلکه به همه آدمیزادی که خود را با خدا عوضی گرفته و خیالات در سر می‌پرورانند، عرض کنیم؛ «شب‌بخیر»! این، سرنوشت همان آدمیزادی است که جهان به این بزرگی را «دهکده جهانی» می‌خواند! و همچنان می‌خواند!

باری در یکی از کتب عشاق توسعه که عجیب بوی نظریات «مارشال مک لوهان» و «فرانسیس فوکویاما» داشت، می‌خواندم؛ «جهان به 2 سبب، دیگر آن جهان بزرگی که خداوند آفریده بود نیست، اولا؛ وسایل ارتباط جمعی، آنقدر دهکده بزرگ جهانی را کوچک کرده که خبری در آن سوی عالم در کسری از ثانیه تبدیل به پچ‌پچ اهالی این سوی عالم می‌شود، تو گویی مردمان یک روستای دیروزی، دیرتر از حال هم باخبر می‌شدند تا ساکنین این دهکده امروزی که همه جهان باشد، ثانیا؛ متاثر از توسعه‌یافتگی بی‌مرز انسان، جهان امروز آنقدر کوچک شده که یافتن سوزنی در این کره خاکی، بسی سهل‌تر از پیدا‌کردن اسباب بازی در گلیم چند در چند مردمان دیروز است». واقعا مانده‌ام به چه غره شده آدمیزاد در برابر خدای خویش که اینگونه می‌نویسد؟! شگفتا! خبر مرگ آدمیزاد با آن همه وسایل ارتباط جمعی‌‌اش آمد تا بتواند یک خبر درست و درمان از حال و روز مسافران بوئینگ ارائه دهد، هنوز هم که چیزی می‌گوید و خبری می‌دهد، می‌گوید براساس حدس و گمان!

شگفتاتر! طیاره به این بزرگی گم‌شده یا ربوده شده، آدمیزادی که داعیه داشت سوزنی در جهان از دید او مخفی نیست، نمی‌تواند ولو اندازه یک سر سوزن نشانی از بقایای بوئینگ مفقود بیابد، همچنان که قادر نیست اثری از اجساد قربانیان پیدا کند! و این، دقیقا سرنوشت همان آدمی است که خود را با خدا عوضی گرفته! یک روز متفرعنانه می‌گوید؛ «خدا مرده است!» - باور کنید این شعار، هنوز هم در جهان طرفدارانی دارد!- و دگر روز، باز هم متفرعنانه، خود را از خدا بزرگ‌تر می‌داند؛ «خدا جهان را بزرگ آفرید، چون نمی‌توانست کوچک بیافریند، ما اما جهان بزرگ خدا را کوچک کردیم!» حقا که زنده‌باد قرآن خودمان، گویی حضرت آفریدگار، هم الان است که می‌فرماید؛ «یا ایها‌الانسان ما غرک بربک الکریم»؟! نخست‌وزیر مالزی لابد در خیابان‌های شهر توسعه‌یافته کوآلالامپور، ذیل تبلیغ برندهای معتبر، زیاد به جملاتی از این دست برخورده است؛ «آفرینشی دیگر از...»، «شگفتی در آفرینش با محصول جدید...». جملاتی که مع‌الاسف در همین خیابان‌های ‌ام‌القرای جهان اسلام هم، روی در و دیوار مکرر قابل مشاهده است! «آفرینش» هم مثل «ستایش» فقط و فقط مختص ذات اقدس ربوبی است، نه آدمیزادی که از یافتن طیاره ساخت دست خودش هم عاجز است. آن‌که هم از حال و روز پیر کنعان باخبر است و هم می‌داند چگونه یوسف را از قعر چاه به تخت حکومت برساند، دست آخر، به دیدار یعقوب برساند، فقط و فقط خداست. خداوند نمرده است و نخواهد مرد! بلکه با این دست فرمان، بیم از مرگ آدمیزاد است! آنچه بشریت مفتون گم کرده، بوئینگ نیست، راز آفرینش هستی است و آن‌که بشریت گم کرده، خود خداست. در جست‌وجوی خدا، آنان که به کدخدا رسیده‌اند، بروند طیاره‌شان را پیدا کنند، کشک‌شان را بسابند که ما هرگز خدا را با کدخدایی که دیگر نیست، عوضی نگرفته و نخواهیم گرفت. طرفه حکایت اینجاست؛ ناظر بر کشور سازنده بوئینگ و بعضی گمانه‌زنی‌های معتبرتر و قابل اتکاتر از «شب‌بخیر» بامزه‌(!) که ما در شماره آخر «وطن امروز» در سال 92 بدان‌ها پرداختیم، به نظر می‌رسد در این ماجرا هم حکایت خیمه‌شب‌بازی 11 سپتامبر، باز پای شیطنت یانکی‌ها و صدالبته منافع نظام سرمایه‌داری در میان باشد ... لیکن صرف نظر از این مهم و براساس آنچه خود پروپاگاندای سرمایه‌سالار اعلام کرده، بشریت تا آنجا پیشرفت کرده و تا آنجا به مقام خدایی نزدیک شده، بلکه گوی‌سبقت را از خداوند ربوده(!) که حتی نتواند یک طیاره را در گوشه‌ای از کره زمین پیدا کند! یافتن طیاره‌ای که مبدا معلوم داشته، مقصد معین داشته، مسیر پروازی مشخص داشته، مراقبت راداری داشته و تا لحظه گم‌شدن، محل استقرارش کاملا قابل تشخیص بوده، چنان دردسرساز شده کأنه بوئینگ موردنظر از کره زمین به مقصد کره دیگری تغییر مسیر داده! ربات‌‌هایی که در نمایش اوج پیشرفت بشریت، آینده را هم می‌توانند پیش‌بینی کنند - امان از این گنده‌گویی‌های آدمیزاد!- کاش قادر به پیش‌بینی همین امروز بشریت متمدن می‌بودند که چگونه در جست‌وجوی یک پرنده غول‌پیکر آهنی عاجز و مستاصل شده است. با این وضع، باید هم به آدمیزاد و ربات‌‌هایش پیامک «شب‌بخیر» فرستاد!

 این است رمز آن پیام رمزگونه خلبان بوئینگ، باشد که بیدار کند اهل خواب را. پیامک‌های نخستین ساعات سال 93 البته فقط محدود به این «شب بخیر» نشد، بلکه آقای روحانی هم برای هر ایرانی یک پیامک تبریک سال نو فرستاد تا عاقبت مردم شاهد یک «تدبیر» از دولت تدبیر باشند! بگذریم که برای بعضی‌ها چون نگارنده، این پیام، 4 بار ارسال شد تا شاید شاهدی باشد برای این ادعا که شخص رئیس دستگاه اجرا تا چه حد با اصحاب نقد مهربان است!! و اصلا علاقه‌ای ندارد که دولت، یک نویسنده را به خاطر 4 تا نقد مستدل، روانه دادسرا کند!! کاش رئیس قوه مجریه بدون استمداد از بیت‌المال، و با موبایل خودشان و از هزینه خودشان به ملت پیامک می‌داد، بلکه فردفرد ملت می‌توانستند جواب پیامک آقای روحانی را با این پیام بزرگ بدهند؛ «شما وضع اقتصاد را سامان دهید، تبریک سال نو، همان یک بار که از رسانه ملی به ما گفتید، همه دیدند و شنیدند، کفایت می‌کرد». و اما خدا کند کار ما با این دولت، به «ای کاش‌های اینچنینی» به «ای کاش‌های نشدنی» نرسد! دولت اگر پیام ملت را نگیرد، از ارسال پیامک، کاری ساخته نیست که این ملت به پیامک هیچ دولتی، هیچ احتیاجی ندارد. بر دولت فرض است که از تعارف کم کند و بر مبلغ بیفزاید که فی‌الحال، وقت این شبه‌کارهای سمبلیک نیست، وقت کار است. راستی که چقدر فاصله است میان «پیام ملت» و «پیامک دولت». ملت به چه می‌اندیشد و دولت به چه؟! متاسفانه مجبورم در نخستین یادداشتم در سال 93 از این حرف‌های علی‌القاعده سطح پایین هم بزنم و بنویسم؛ بخش مهمی از پولی که هر ایرانی بابت هر سیمکارت به اپراتور می‌دهد، در اصل در ازای سهیم‌شدن و سهامدار‌شدن در آن اپراتور است والا سیمکارت که خودش قیمت زیادی ندارد. با این حساب، بی‌وجه‌تر از پیامک آقای روحانی، این استدلال ناشیانه است که «اپراتورها به صورت رایگان، فرصت پیامک انبوه را در اختیار رئیس قوه مجریه فراهم کرده‌اند!» واقعیت این است که آقای روحانی با پول ملت به آحاد ملت، نوروز را تبریک گفت تا ما علاوه بر «دیپلماسی صدقه‌ای» شاهد «تبریک صدقه‌ای» از ناحیه این دولت هم باشیم! با این حساب، می‌خواهید مردم، انبوه زیرنویس‌ها را باور کنند، دولت را درک کنند و از گرفتن یارانه صرف نظر کنند؟! دولتی که پیام ملت را، ایضا اقتصاد ملت را درک نمی‌کند، چگونه می‌خواهد مردم، زیرنویس او درک کنند؟! چشم دولت باید به امید مردم، به همت مردم باشد، نه جیب مردم. جمهور با دیدن پیامک رئیس‌جمهور ذوق زده نمی‌شود، با دیدن کار رئیس‌جمهور و سایر دست‌اندرکاران است که مشعوف می‌شود. جمهور، خود و با رای خود، رئیس‌جمهور را رئیس‌جمهور کرده، نیازی به این کارها ندارد. جمهور با خود محاسبه می‌کند که هزینه این همه پیامک انبوه، معادل یارانه چه تعداد از هم‌وطنان ایرانی است؟! جمهور با خود محاسبه می‌کند که دم پیامک را باور کند یا قسم زیرنویس انصراف از یارانه را؟! صدالبته ملت برای کمک به دولت آماده است، اما مخل این همکاری، همین است که «ارسال پیامک دولت» جایگزین «دریافت پیام ملت» شود.

میان ابتدا و انتهای این یادداشت، یک پیوند منطقی، و نه رمزگونه(!) وجود دارد. «تا درباره همه‌چیز توافق نشود، درباره هیچ چیز توافق نمی‌شود» یکی از مفاد توافق ژنو است و این در حالی است که «تا درباره همه چیز توافق نشود، درباره هیچ چیز توافق نمی‌شود» علی‌القاعده باید یکی از بندهای توافق آدمیزاد با «خدا» باشد، نه «کدخدا»یی که دیگر نیست. با دشمن بس است؛ دولت باید با دوست، با همین مردم رابطه برقرار کند. آشتی با کار حاصل می‌شود، نه با پیامک. دولت باید با واسطه‌ای جز پول بیت‌المال با ملت سخن بگوید. دولت باید با کار و تلاش، با «عزم ملی و مدیریت جهادی» با مردم سخن بگوید. ملت نستوه ایران، کاترین اشتون نیست، وندی شرمن نیست! به این ملت، پیامک دولتی نمی‌زنند! این همه زیرنویس نمی‌روند! دولت خوب است حرفش را صریح اما صحیح با ملت بزند.  بهار بخیر، دولت اعتدال!

بیژن مقدم در اولین نوشته خود در ستون دیدار اول روزنامه جام جم مطلبی را با عنوان«نقشه راه سال 93» آورد است که در ادامه می توانید آن را مطالعه فرمایید:

سال 93 به سنت حسنه نامگذاری‌های سال از قطب‌نما و نقشه راهی برخوردار است که می‌تواند همه سیاست‌ها، برنامه‌ها و نگاه‌ها را برای رسیدن به هدف و مقصد همسو کند.

نامگذاری سال «اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی» هم هدف را مشخص کرده است هم روش را، زیرا مجاهدت در کار و مدیریت جهادی به عنوان الگویی موفق تنها شیوه‌ای است که می‌توان به کمک آن کارهای بزرگ را در سایه همت‌های بلند و تلاش‌های ایثارگرانه به ثمر نشاند.

اقتصاد کشور در دو سال گذشته با بیشترین چالش‌‌‌های بیرونی از ناحیه دشمنان مواجه بوده است. دستیابی به اقتصادی با ثبات، درون‌زا و پویا که کمترین تاثیرپذیری را از تحرکات دشمن داشته باشد هدفی است که با اجرای سیاست‌‌های دقیق «اقتصاد مقاومتی» محقق خواهد شد.

تلاش رهبر معظم انقلاب برای تبیین جزئیات این سیاست‌ها در سطوح مختلف نشان از توجه ویژه ایشان به همگرایی و دستیابی به فهم مشترک در میان همه اقشار جامعه دارد، زیرا مقدمه «عزم ملی»، فهم مشترک ملی از یک موضوع است. مسئولان قوای سه‌گانه بویژه دولت و مجلس به علاوه رسانه‌ها باید در این مسیر به نگاهی مشترک برسند و پشتیبان یکدیگر باشند تا اقتدار ملی در عرصه اقتصادی همچون دیگر عرصه‌ها به دست آید.

وجه دیگر نامگذاری سال 93 را باید در نگرانی‌های رهبر معظم انقلاب از عرصه فرهنگ دانست.

فرهنگ زیربنای همه رفتارها و شکل‌دهنده تمامی مناسبت‌های فردی و اجتماعی در تمام حوزه‌هاست. غفلت از آن، اقتصاد و امنیت کشور را به خطر می‌اندازد و مراکز آموزش عالی و کانون‌های اجتماعی از جمله خانواده را با تهدید مواجه می‌کند. هر کار اقتصادی؛ بدون کار فرهنگی ابتر و ناتمام است. در این مقوله همه دستگاه‌های فرهنگی در کشور مورد خطاب هستند و هر کدام باید با فهم دقیق نگرانی‌های رهبر معظم انقلاب، به آسیب‌شناسی حوزه مدیریت خود پرداخته و روند و جهتگیری‌های خود را اصلاح کنند.

مرحله دوم طرح هدفمندی یارانه‌ها که از چند روز آینده آغاز می‌شود و قاعدتا در مقوله اقتصاد قابل تعریف است، اما اگر از پیوست فرهنگی لازم برخوردار نباشد قطعا نمی‌تواند به اهداف مورد نظر خود دست یابد. تلاش‌های رسانه ملی برای تشویق مردم و گروه‌های برخوردار برای انصراف از ثبت‌نام با نگاهی اخلاق‌مدارانه و انسانی به موضوع و درک شرایط کشور و هدایت سرمایه ملی ناشی از طرح به سمت خدمات عمومی نیز برگرفته از همین سیاست و پیوست فرهنگی است.

بنابراین باید به گونه‌ای عمل شود تا انصراف از دریافت یارانه نقدی به یک ارزش مبدل شده و این دسته از مردم مورد تکریم قرار گیرند و در این مسیر در فرصت باقیمانده مسئولیتی سنگین متوجه همه رسانه‌های دلسوز در کشور است که امیدواریم با سربلندی این مرحله را پشت سر بگذارند.

محمد کاظم انبارلویی در مطلبی با عنوان«اغتنام حركت راهيان نور»چاپ شده در ستون سرمقاله روزنامه رسالت اینگونه نوشت:

 خيلي‌ها تلاش كردند ماهيت انقلاب اسلامي و هويت ملت ايران در پديداري عظيم‌ترين جنبش الهي – انساني قرن اخير را وارونه جلوه دهند و با دستكاري در تاريخ ، يك شناسنامه جعلي براي آن بنويسند.اما نتوانستند، اين عجز نه به دليل عدم توانايي آنها در تحريف تاريخ، بلكه به علت توانايي شهدا و فداكاران انقلاب  در مقابله بااين پديده زشت و منحط بود. كساني كه خالق اين انقلاب بودند با نوشتن
وصيت نامه و درج خلاصه آن در سنگ نوشته قبر خود ، تاريخ انقلاب را از خطر تحريف نجات دادند.هركس كه به ديده هاي چشم سرخود اعتماد كند و توفيق يابد كه به زيارت قبور شهدا  در حاشيه شهرها و روستاها برود، خواهد ديد كه كليد واژه‌هاي «اسلام»، «قرآن» ، «ولايت فقيه»،«امام»، «حكومت اسلامي» ،«مبارزه با ظلم» و «پيروي از امام خميني»و... ادبيات سنگ نوشته‌هاي قبور شهدا را تشكيل مي‌دهد و همين ادبيات در وصيت نامه شهدا شرح و بسط داده شده است. اين باور و ايمان يك حقيقت بزرگ تاريخي است كه هيچ كس قادر به انكار و تحريف آن نيست. هدف‌گيري دشمن از ابتداي شكل گيري انقلاب تاكنون بر همين نقطه وكانون متمركز بوده است. همين ويژگي انقلاب ما را در مسير و در امتداد انقلاب پيامبران الهي قرار مي‌دهد.

ملت ايران حركت هوشمندانه‌اي طي سالهاي اخير براي پاسداشت مقام شهدا و نگاهباني از فداكاري آنان در خلق حماسه‌هاي خونين صورت مي‌دهد  كه واقعا ستودني است . همه ساله جمع كثيري از مردم در ايام نوروز با حضور  در مناطق عملياتي جنوب و غرب خود رادر حال و هواي ارزشهاي الهي انقلاب قرار مي‌دهند و بدين ترتيب راهي نوراني راشكل داده اند كه هر سال شكوهمند تر از سال پيش برگزار مي‌شود و جالب اين است كه در طول سال هم امتداد پيدا مي‌كند.مقام معظم رهبري امسال باحضور در جمع راهيان نور فرمودند: «دشمن مي‌خواهد فداكاريهاي دفاع مقدس و شخصيت‌هايي كه فداكاري كردند را از ياد ببريم. نگذاريد ياد دوران دفاع مقدس از يادها برود. حركت راهيان نور را مغتنم بشماريد.»

آنچه در ذهن طراحان جنگ نرم عليه ملت ايران در اتاق هاي جنگ مي‌گذرد اين است كه، اكنون منابع مشروعيت نظام روبه پايان است.
آنان به زعم خود فكر مي‌كنند كه «مشروعيت كاريزماتيك امام »و «مشروعيت سنتي روحانيت » در ايران رو به افول دارد . تنها مشروعيتي كه باقي مي‌ماند «مشروعيت مردمي » مستند به راي ملت است كه آن را هم مي‌شود با«انقلاب مخملي » تخطئه كرد و فاتحه انقلاب را خواند. بر اساس اين توهم حوادث تلخ سال 88 شكل گرفت. آنها براي عملي كردن نقشه‌هاي شوم خود «جنبش سبز» را علم كردند و از غفلت وبلاهت  دو تن از ياران انقلاب سود  بردند و آنان را در مسند اين جنبش نشاندند .مردم و نخبگان خيلي زود متوجه اين ترفند شدند و با قيام تاريخي 9 دي مهرباطلي بر اين كژراهه زدند.حضور جوانان و نوجوانان در كاروانهاي راهيان نور نشان مي دهد كه نسل جديد
پرشور تر و عميق‌تر از نسل‌هاي گذشته در صيانت از دستاورد هاي انقلاب و پاسداشت خون شهدا حضور دارند و «حسن ظن به خدا» هنوز در اين كشور حرف اول را مي زند.اكنون منابع مشروعيت نظام پررنگ‌تر و قوي‌تر از هر زمان در حال رخ نمايي است . آنچه دشمن را وادار كرده است مذاكره را چاشني فشارها و تهديدها كند و گاهي در اين مسير توقف يا عقب نشيني داشته باشد همين واقعيت است . كشور ما مستقر ترين نظام را دارد و ملت ما مقتدرترين ملت جهان است و رهبري كنوني نيرومندترين دوران انقلاب را تجربه مي‌كند . تحكيم روزافرون مباني نظام يك حقيقت است كه در سايه وجاهت خون شهدا و فداكاري ملت به دست آمده است.  همين حقيقت است كه متضمن استقلال و سرافرازي كشور ماست.

آنان كه  به نمايندگي از ملت اين سوي ميز مذاكره نشسته‌اند بيش از هر كسي بايد به اين حقيقت باور داشته باشند. از هر گونه شتابزدگي در تصميم‌گيري بايد پرهيز كرد. اوضاع آنان كه آن سوي ميز مذاكره نشسته‌اند   بي‌ريخت تر از آن است كه فكر مي‌كنيم . بحران اوكراين نشان داد آنچه به عنوان جامعه جهاني از آن ياد مي‌شود يك سراب است. آنها گرگهايي هستند كه اگر ميدان پيداكنند همديگر راپاره پاره خواهند كرد.جنگ جهاني اول و دوم سند صحت اين ادعاست.

غرب در 100 سال گذشته براي سركوب انقلاب‌هاي مردمي و اسلامي در ايران بيش از ضربه از بيرون به ضربه از درون فكر مي‌كرده است . آنها مي‌خواهند ما را با دست خودمان خفه كنند انقلاب سرخ خميني (ره) را با جنبش سبز موسوي و كروبي مي‌خواستند خفه كنند. آنها با اصلاح طلبي مي‌خواستند افساد كنند، آنها با جنبش ليبراليسم مي‌خواهند استبداد را بر گردانند اين را نبايد فراموش كنيم.بيانيه اتحاديه اروپا در دفاع از سران فتنه عبرت آموز است.برخي كه از روي جاه طلبي و مقام پرستي خود را در حصار غرب قرار مي‌دهند آبروي خود مي‌برند و زحمت ملت را زياد مي‌كنند. حمايت اتحاديه اروپا از اين جماعت روسياه فضاحت بار است . همين جماعت هستند كه با انكار منابع مشروعيت نظام در پي تئوريزه كردن وابستگي ملت هستند رهبر معظم انقلاب اسلامي در اولين بيانات خود در سال جديد نسبت به اين پديده هشدار دادند و فرمودند:« كساني هستند كه استقلال رامسخره مي‌كنند ، كساني هستند كه مي‌خواهند وابستگي را تئوريزه كنند بايد در مقابل اينها عكس‌العمل نشان داد.»مردم در سال جديد حتما نسبت به اين پديده زشت واكنش نشان مي‌دهند و دست‌هاي نفوذ آنها را قطع خواهند كرد و در هر لباسي كه باشند آنها را رسوا خواهند ساخت . راهيان نور حركت اين جماعت را رصد مي‌كنند و در وقت خود پاسخ آنها را خواهند داد.