صراط: حضور ابراهیم حاتمی کیا در برنامهی مستند "راز" ، بازتابهای فراوانی در فضای رسانهای کشور داشت.
حاتمی کیا در این دو سه ماهه اخیر اظهار نظرهای جنجالی فراوانی کرده و بعید به نظر میرسید که حرف نزدهای پیش او باقی مانده باشد، اما او که به بهانهی سالگرد شهادت مرتضی آوینی مهمان برنامهی دوست و همسنگر قدیمیاش نادر طالب زاده بود، بازهم توانست غلغلهای در سقف سینمای ایران راه بیاندازد و تیتر یک بسیاری از رسانهها شود.
تا به امروز قسمتهای مختلفی از حرفهای آن شب حاتمی کیا مورد توجه رسانهها واقع شده و هر کدام با واکنشهای متفاوتی روبرو شدهاند اما او در اواخر صحبتهایش حرفی را زد که هنوز از تیررس خیلیها به دور مانده است.
کارگردان "چ" در اواخر صبحتهایش فلش انتقادات خود را سمت دوست و همکار قدیمیاش کمال تبریزی برد و بدون اینکه مستقیما از او نامی ببرد، آخرین اثر این فیلم ساز را به چالش کشید.
او گفت امروز خیلی از دوستان ارزشی کارهایی میسازند که هیچ ربطی به آرمانهایشان ندارد و ادامه داد؛
( برادر من همه چیز این فیلم سرجای خودش است به جز تو ... رسالت ما در سینما این نیست که فقط مردم را بخندانیم و برویم ... اگر مرتضی زنده بود حتما این حرفها را صریح میگفت اما ما از گفتنش میترسیم چون ممکن است به تریج قبای کسی بر بخورد).
هرکسی حق دارد با خیلی از حرفهای حاتمی کیا که در این چند وقته اخیر بیان شدهاند موافق باشد یا نباشد اما به نظر من دلسوزانه ترین بخش از صحبتهای او همین دیالوگ غیر مستقیماش خطاب به کمال تبریزی بود.
دو فیلم اول تبریزی در شرایطی کاملا خاص به تولید رسیدند.
این دو اثر دفاع مقدسی با وجود داستانی بودنشان در خود خط مقدم جبههها ساخته شدهاند، یعنی وقتی در این فیلمها انفجار خمپاره را میبینید، باید بدانید که این انفجار جلوههای ویژه نیست بلکه شلیک خود توپ خانهی عراق است که از آن فیلم برداری شده.
مؤلف سینمایی که این طور شهادت طلبانه به خلق رسیده بود و ناب ترین و خالص ترین پیامهای آرمان خواهانه را بدون ذرهای تلوّث به ریا و شعار زدگی بر پردهی نقرهای میتاباند، امروز در کجای کار ایستاده؟
واقعا طبقهی حساس با فیلمهایی که شخصی مثل حسین فرحبخش در دفتر پویا فیلم میساخت چه فرقی دارد؟
کجاست آن کارگردان متفکری که همیشه حرفی برای گفتن داشت؟
آیا بازی – بخوانید مسخره بازی – با غیرت بیش از اندازه و بیمار گونهی یک حاجی بازاری متشرع نما میتواند پرسپکتیو ایدئولوژیک چنین فیلمسازی باشد؟
اصلا آیا این مسئلهی نخ نما و کلیشهای که قبلا بارها در فیلمهای دیگر خیلی ظریفتر و موشکافانه تر به آن پرداخته شده بود، در حد این به نظر میرسید که تم اصلی فیلمی از کمال تبریزی قرار بگیرد؟
امیدوارم انتقاد حاتمی کیا به عمو کمال بر نخورد و او را به جای دلخور شدن به فکر فرو ببرد تا شاید دوباره او را در هیئت یک روشنفکر دینی ببینیم.
کمال تبریزی با طبقهی حساس نشان داد که از لحاظ کارگردانی کاملا روی فرم است و فقط کافیاست از لحاظ اندیشگانی به روزهای دغدغه مندیاش برگردد.
به امید چنین روزی
حاتمی کیا در این دو سه ماهه اخیر اظهار نظرهای جنجالی فراوانی کرده و بعید به نظر میرسید که حرف نزدهای پیش او باقی مانده باشد، اما او که به بهانهی سالگرد شهادت مرتضی آوینی مهمان برنامهی دوست و همسنگر قدیمیاش نادر طالب زاده بود، بازهم توانست غلغلهای در سقف سینمای ایران راه بیاندازد و تیتر یک بسیاری از رسانهها شود.
تا به امروز قسمتهای مختلفی از حرفهای آن شب حاتمی کیا مورد توجه رسانهها واقع شده و هر کدام با واکنشهای متفاوتی روبرو شدهاند اما او در اواخر صحبتهایش حرفی را زد که هنوز از تیررس خیلیها به دور مانده است.
کارگردان "چ" در اواخر صبحتهایش فلش انتقادات خود را سمت دوست و همکار قدیمیاش کمال تبریزی برد و بدون اینکه مستقیما از او نامی ببرد، آخرین اثر این فیلم ساز را به چالش کشید.
او گفت امروز خیلی از دوستان ارزشی کارهایی میسازند که هیچ ربطی به آرمانهایشان ندارد و ادامه داد؛
( برادر من همه چیز این فیلم سرجای خودش است به جز تو ... رسالت ما در سینما این نیست که فقط مردم را بخندانیم و برویم ... اگر مرتضی زنده بود حتما این حرفها را صریح میگفت اما ما از گفتنش میترسیم چون ممکن است به تریج قبای کسی بر بخورد).
هرکسی حق دارد با خیلی از حرفهای حاتمی کیا که در این چند وقته اخیر بیان شدهاند موافق باشد یا نباشد اما به نظر من دلسوزانه ترین بخش از صحبتهای او همین دیالوگ غیر مستقیماش خطاب به کمال تبریزی بود.
دو فیلم اول تبریزی در شرایطی کاملا خاص به تولید رسیدند.
این دو اثر دفاع مقدسی با وجود داستانی بودنشان در خود خط مقدم جبههها ساخته شدهاند، یعنی وقتی در این فیلمها انفجار خمپاره را میبینید، باید بدانید که این انفجار جلوههای ویژه نیست بلکه شلیک خود توپ خانهی عراق است که از آن فیلم برداری شده.
مؤلف سینمایی که این طور شهادت طلبانه به خلق رسیده بود و ناب ترین و خالص ترین پیامهای آرمان خواهانه را بدون ذرهای تلوّث به ریا و شعار زدگی بر پردهی نقرهای میتاباند، امروز در کجای کار ایستاده؟
واقعا طبقهی حساس با فیلمهایی که شخصی مثل حسین فرحبخش در دفتر پویا فیلم میساخت چه فرقی دارد؟
کجاست آن کارگردان متفکری که همیشه حرفی برای گفتن داشت؟
آیا بازی – بخوانید مسخره بازی – با غیرت بیش از اندازه و بیمار گونهی یک حاجی بازاری متشرع نما میتواند پرسپکتیو ایدئولوژیک چنین فیلمسازی باشد؟
اصلا آیا این مسئلهی نخ نما و کلیشهای که قبلا بارها در فیلمهای دیگر خیلی ظریفتر و موشکافانه تر به آن پرداخته شده بود، در حد این به نظر میرسید که تم اصلی فیلمی از کمال تبریزی قرار بگیرد؟
امیدوارم انتقاد حاتمی کیا به عمو کمال بر نخورد و او را به جای دلخور شدن به فکر فرو ببرد تا شاید دوباره او را در هیئت یک روشنفکر دینی ببینیم.
کمال تبریزی با طبقهی حساس نشان داد که از لحاظ کارگردانی کاملا روی فرم است و فقط کافیاست از لحاظ اندیشگانی به روزهای دغدغه مندیاش برگردد.
به امید چنین روزی