سه‌شنبه ۰۶ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۱ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۰۸:۵۱
مادر همه بچه‌های مظلوم ایران معرفی شد!

یک عنوان جدید برای عروس آذربایجان!

زهرا رهنورد در ایام بعد از انتخابات ریاست جمهوری 88 در استدلالی برای تخمین میزان آرای موسوی در لرستان او را داماد لرستان نامیده بود و اکنون خود را مادر همه مظلومان ایران نامیده است!
کد خبر : ۱۷۴۴۴۷
گروه سیاسی صراط - وبسایت کلمه وابسته به نزدیکان میرحسین موسوی در مطلبی، نوشت که زهرا رهنورد خود را "مادر همه مظلومان ایران" معرفی کرده است!

به گزارش گروه سیاسی صراط، در این نوشته که با لحنی احساسی(!) نگاشته شده، به خاطره ای - احتمالا مربوط به سال 89 -اشاره شده است. در این مطلب گفت و گوی زهرا رهنورد و دخترش این گونه تصویر شده است: "دختر آخرین نخست وزیر نگران بود. می گوید : «مامان! بابا رو که قرار است دستگیر کنند. روزهای سختی داریم. خسته شدیم. اینهمه هجوم و اذیت بس نیست؟ تو را هم می برند تو هم نباشی ما چه کنیم؟»

در حالی که روی نامه اش تمرکز داشت  نگاهی از مهر به فرزندش انداخت و پرسید: «من هم همین سوال را می کنم، چه می کنید؟»

او در دل گریه می کرد.  به مادر گفت:‌ «واقعاً نمی دونم. ما تنها نمیتونیم باشیم. این بار سنگینه و اینها موجوداتی هستند که … ادم بالاخره باید یکی از مادر و پدرش رو داشته باشه. آنهم در این وضع!»

نگاهی به دخترش کرد و گفت: من مادر شما که تنها نیستم مادر همه بچه های مظلوم این کشورم.

نگاه  آن روز مادر، نگاه مادر نگرانی که غصه ی فرزندان مظلوم در گوشه گوشه ی کشور آرامشش را ربوده بود، هنوز در چشمانش موج می زند.

می‌گوید: هنوز در هر ملاقات نگران دختران و پسرانش در زندان و خارج از زندان است. هنوز نگاه مادر نگران است…"

زهرا رهنورد در ایام بعد از انتخابات ریاست جمهوری 88 در استدلالی برای تخمین میزان آرای موسوی در لرستان او را داماد لرستان نامیده بود و اکنون خود را مادر همه مظلومان ایران نامیده است!
نظرات بینندگان
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۹:۱۰ - ۰۱ ارديبهشت ۱۳۹۳
۱۳۴
۱۴۸
خود کرده را تدبیر نیست خانم فتنه گر!
ايراني
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۹:۲۵ - ۰۱ ارديبهشت ۱۳۹۳
۱۰۷
۱۵۵
اميدواريم خداوند توفيق توبه و باز شدن چشمان را به ايشان و همسر فتنه گرشان بدهد.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
توبه از چی؟
پسر شیرازی
|
Spain
|
۰۹:۲۹ - ۰۱ ارديبهشت ۱۳۹۳
۸۸
۳۲
او در دل گریه می کرد. به مادر گفت:‌ «واقعاً نمی دونم. ما تنها نمیتونیم باشیم. این بار سنگینه و اینها موجوداتی هستند که … ادم بالاخره باید یکی از مادر و پدرش رو داشته باشه. آنهم در این وضع!»


اخ اشک از چشمم جاری شد !!!

چه انسان های مهربونی واقعا