صراط: مدیران و مربیان باشگاههای لیگ برتری ایران کمترین توجه را به بازیکنسازی و بازیکنان جوان دارند؛ نقیصهای که اگر برطرف نشود میتواند فوتبالمان را در درازمدت به سمت ناکامی سوق بدهد.
لیگ سیزدهم با همه نقاط ضعف و قوتی که داشت به پایان رسید و فولاد خوزستان قهرمان شد آن هم در حالیکه 5 تیم در روز آخر مسابقات شانس قهرمانی داشتند.
شاید برخی این مسئله را نشانی بر پویایی و کیفیت خوب لیگ ایران ارزیابی کنند اما واقعیت این است که حتی 5 ضلعی بودن مدعیان قهرمانی هم نشانی از پویایی فوتبال ایران نبوده و نیست که اگر چنین بود باید 20 تا 30 پدیده در فصل 92- 93 در فوتبال ایران ظهور میکرد که چنین نشد.
در لیگ سیزدهم هم فوتبالدوستان چشمشان بازهم به ساقهای ستارههای پا به سن گذاشتهای مثل فرهاد مجیدی، علی کریمی، رضا عنایتی، مازیار زارع، سهراب بختیاریزاده و... بود. بنابراین میتوان به جرات کیفیت فنی لیگ حرفهای فوتبال ایران را زیر سوال برد و پرسید، آیا فقط برگزاری منظم مسابقات و جشنهای با شکوه قهرمانی و اهدای جام روی سکوهای زیبا نشان از حرفهای بودن و پیشرفت فوتبال ایران دارد؟ این مراسم اگرچه با تلاش مسئولان مربوطه بسیار خوب و منظم بود و تقویم لیگ هم با تلاش مهدی تاج و همکارانش با کمترین وقفه روبه رود شد اما لیگی که در آن به زحمت میتوان 15 پدیده در بین 16 تیم حاضر در لیگ برتر پیدا کرد پویا و جوانگرا و حتی جوان پسند! هم نیست. محمد عباسزاده درپرسپولیس،فرشاد احمدزاده در تراکتورسازی، علیرضا بیرانوند در نفت تهران، مهدی شریفی و علی کریمی در سپاهان، سجاد شهباززاده در سایپا،فرید کریمی در صبا ، مهرداد بایرامی و سامان نریمانجهان در گسترش فولاد، علیرضا عظیمی در راهآهن، روحالله سیفالهی در داماش، پرویز کریمی در استقلال خوزستان تنها پدیدههای لیگ سیزدهم بودند،
حتی در استقلال که قهرمان فصل گذشته بود و در این فصل هم تا لحظه آخر در کورس قهرمانی قرار داشت به زحمت میتوانستید بازیکنی جوان که در میدان حضور داشته باشد را پیدا کنید. امیر قلعهنویی حتی در برخی مسابقات لیگ به جوانان آبیپوش فرصت نشستن روی نیمکت لیگ برتر! را هم نداد و تیمش را با 13 -14 بازیکن به مصاف حریفان فرستاد بدون اینکه فهرست 18 نفره تیمش کامل باشد.
علی دایی هم اگرچه تلاش کرد نسلی جدید در فوتبال پرسپولیس را ارایه کند اما پیام صادقیان، محسن مسلمان و میلاد غریبی در تیمهای دیگر ستاره شده بودند و به پرسپولیس آمدند.
استقلال و پرسپولیس که سالهاست حاضریخور شدهاند و خبری از جوانگرایی و بها دادن به بازیکنان جوان در آنها نیست. بازیکنان جوانی که از آکادمی این دو باشگاه به فوتبال کشور معرفی شده باشند. مدیران استقلال و پرسپولیس در یکی دو دهه اخیر فقط و فقط موفقیت را در کسب جام قهرمانی و حفظ صندلی مدیریت و داشتن محبوبیتی هرچند کاذب بین هواداران تعریف میکردند.
جوانگرایی در دستور هیچ کدام از مدیران سرخابی نبود. شاید هر فرد دیگری هم جای آنها بود نیز بهایی به بازیکن سازی نمیداد.
در فوتبالی که موفقیت یا عدم موفقیت یک مدیر با یک گل و یک جام قهرمانی معنا پیدا میکند بها دادن به جوانان به فراموشی سپرده میشود.توجه به برنامهریزی بلندمدت و تیمهای پایه کاری وقت گیر و بیهوده تلقی میشود!
مدیران و مربیان هم نمیخواهند قربانی بها دادن به جوانان شوند و تاوان بازیکن سازی را در لیگ برتر بدهند و اینگونه میشود که ستارههای دهه 80 فوتبال ایران همچنان در دهه 90 هم در میدان حضوری فعال دارند.
در قرارداد اکثر مربیان لیگ برتری برای یک برد پاداش در نظر میگیرند اما آیا پاداشی برای کشف استعداد به آنها داده میشود؟! پس مربی انگیزهای مضاعفی پیدا میکند که بازیکنان با تجربه را به میدان بفرستند و ریسک نکند و بیتجربهها را روی نیمکت مینشاند چون مربیان هم دوست دارند پاداش مالی بگیرند و هم از شنیدن شعار حیاکن و رهاکن روی سکوها در امان بمانند. فراموش نکنید که در ابتدای فصل سر حسین فرکی را در اهواز شکستند! اما خدا او را دوست داشت که قهرمان شد. وقتی با مربی محجوب، اخلاقگرا و بادانش فوتبال ایران اینگونه رفتاری میشود چرا مربیان لیگ برتری دست به جوانگرایی بزنند. با چه انگیزهای؟!
اصلا سازمان لیگ که اکنون در حال تدوین آئیننامه نقل وانتقالات جدید است تا تیمها را به جوانگرایی وادار کند در سیزده دوره گذشته لیگ چه بسته تشویقی برای تیمهای بازیکنساز در لیگ برتر در نظر گرفته است؟ چه حمایتی از باشگاه بازیکن ساز انجام میدهد؟ سازمان لیگ چه سیاستی را در پیش گرفته تا باشگاهها حاضریخور نباشند و خودشان به دنبال کشف استعداد و بازیکن سازی بروند؟
سازمان لیگ و کمیته آموزش فدراسیون فوتبال چه حمایتهای تشویقی از مربیان فوتبال انجام میدهد تا مربی دست به ریسک بزند و بازیکن جوان را به میدان بفرستد؟
وقتی شرایط لیگ اینگونه است که همه توجهها به تیم و مربی قهرمان است چرا مربی خودش را به زحمت بیندازد؟ اگر او 10 بازیکن تازه به فوتبال ایران معرفی کند و تیمش قهرمان نشود و به موفقیتی نرسد همه او را به چشم یک مربی ناکام مینگرند نه مربی بازیکن ساز و استعداد یاب که آینده فوتبال ایران را تضمین کرده است.
رسانهها هم میتوانند در بازیکن سازی و ستارهسازی در فوتبال نقشی پررنگ و تاثیرگذار داشته باشند اما رسانهها خسیس شدهاند! از بس به اهالی رسانه در حوزه ورزش و فوتبال انگهای عجیب و غریب چسباندهاند خبرنگاران ورزشی دست ودلشان نمیرود که به بازیکنان جوان بها بدهند! برخی بزرگترها و پیشکسوتان عرصه مطبوعات هم میگویند بازیکنان را بزرگ کنیم که چه بشود؟! بعد از اینکه اسم و رسمی پیدا کردند برایمان قیافه بگیرند و بروند قرارداد میلیاردی بگیرند! به این ترتیب امدتهاست روزنامهنگاران ورزشی در حوزه فوتبال از ستارهسازی و بهادادن به بازیکنان جوان طفره میروند و شاید به همین خاطر است که هنوز ستارههای دهه 60 و 70 و پیشکسوتانی چون مجتبی محرمی ، استیلی ومنصوریان تیتر و عکس یک روزنامهها میشوند و مردم هم از آنها استقبال میکنند و انگار آن ستارهها را بیشتر دوست داشتند.
شاید اگر رسانهها هم دست از خساست بردارند و از انگ زدن و تهمت زدن به آنها پرهیز شود خبرنگاران و رسانهها نیز با گشاده دستی بیشتری به سمت بازیکنان جوان و ستارهسازی بروند. فوتبال بدون ستارههای جدید و جوان جذابیتش را از دست میدهد. مردم ما فوتبال را دوست داشتند و دوست دارند این ورزشی بود که خانوادههای ایرانی را بعد از حماسه ملبورن و صعود به جام جهانی 1998 فرانسه و حضور در جام جهانی برزیل در سال 2014 به خیابانها کشاند. ورزشی که همه ایرانیها در هر صنف و شغلی که بودند به آن علاقمند شدند و با آن ارتباط برقرار کردند اما انتشار ارقام میلیاردی ستارهها مردم را دلزده و شوکه کرد.
شاید اگر قرار باشد با پرداخت دستمزدهای نجومی هم مقابله شود یکی از بهترین روشهایش میدان دادن به جوانان باشد تا بازیکنان جوان به فوتبال ایران وارد شوند حضور بازیکنان جوان هم میتواند قیمت ستارههای فوتبال را متعادل کند هم خانوادههای ایرانی را دوباره با فوتبال آشتی بدهد.مردم از میلیاردرهایی که حتی شیوه زندگیشان هم با آنها فرسنگها فاصله پیدا کرده ارتباط عاطفی برقرار نمیکنند. بنابراین تصمیمسازان فوتبال ایران یعنی سازمان لیگ و فدراسیون فوتبال باید در سیاستهای جدید خود باشگاهها و مربیان را به استفاده از بازیکنان جوان تشویق کنند که فوتبال ایران بدون ستارههای جوان میمیرد. ستارههای جوانی که روزگاری یکی از اساتید روزنامهنگاری ورزشی لقب بنزین سبز را به آن داد اکنون نایاب شده است. بنزین سبز فوتبال جوانان و پدیدههای جوانش هستند بدون بنزین سبز نمیتوان در فوتبال به سمت پیشرفت حرکت کرد.
لیگ سیزدهم با همه نقاط ضعف و قوتی که داشت به پایان رسید و فولاد خوزستان قهرمان شد آن هم در حالیکه 5 تیم در روز آخر مسابقات شانس قهرمانی داشتند.
شاید برخی این مسئله را نشانی بر پویایی و کیفیت خوب لیگ ایران ارزیابی کنند اما واقعیت این است که حتی 5 ضلعی بودن مدعیان قهرمانی هم نشانی از پویایی فوتبال ایران نبوده و نیست که اگر چنین بود باید 20 تا 30 پدیده در فصل 92- 93 در فوتبال ایران ظهور میکرد که چنین نشد.
در لیگ سیزدهم هم فوتبالدوستان چشمشان بازهم به ساقهای ستارههای پا به سن گذاشتهای مثل فرهاد مجیدی، علی کریمی، رضا عنایتی، مازیار زارع، سهراب بختیاریزاده و... بود. بنابراین میتوان به جرات کیفیت فنی لیگ حرفهای فوتبال ایران را زیر سوال برد و پرسید، آیا فقط برگزاری منظم مسابقات و جشنهای با شکوه قهرمانی و اهدای جام روی سکوهای زیبا نشان از حرفهای بودن و پیشرفت فوتبال ایران دارد؟ این مراسم اگرچه با تلاش مسئولان مربوطه بسیار خوب و منظم بود و تقویم لیگ هم با تلاش مهدی تاج و همکارانش با کمترین وقفه روبه رود شد اما لیگی که در آن به زحمت میتوان 15 پدیده در بین 16 تیم حاضر در لیگ برتر پیدا کرد پویا و جوانگرا و حتی جوان پسند! هم نیست. محمد عباسزاده درپرسپولیس،فرشاد احمدزاده در تراکتورسازی، علیرضا بیرانوند در نفت تهران، مهدی شریفی و علی کریمی در سپاهان، سجاد شهباززاده در سایپا،فرید کریمی در صبا ، مهرداد بایرامی و سامان نریمانجهان در گسترش فولاد، علیرضا عظیمی در راهآهن، روحالله سیفالهی در داماش، پرویز کریمی در استقلال خوزستان تنها پدیدههای لیگ سیزدهم بودند،
حتی در استقلال که قهرمان فصل گذشته بود و در این فصل هم تا لحظه آخر در کورس قهرمانی قرار داشت به زحمت میتوانستید بازیکنی جوان که در میدان حضور داشته باشد را پیدا کنید. امیر قلعهنویی حتی در برخی مسابقات لیگ به جوانان آبیپوش فرصت نشستن روی نیمکت لیگ برتر! را هم نداد و تیمش را با 13 -14 بازیکن به مصاف حریفان فرستاد بدون اینکه فهرست 18 نفره تیمش کامل باشد.
علی دایی هم اگرچه تلاش کرد نسلی جدید در فوتبال پرسپولیس را ارایه کند اما پیام صادقیان، محسن مسلمان و میلاد غریبی در تیمهای دیگر ستاره شده بودند و به پرسپولیس آمدند.
استقلال و پرسپولیس که سالهاست حاضریخور شدهاند و خبری از جوانگرایی و بها دادن به بازیکنان جوان در آنها نیست. بازیکنان جوانی که از آکادمی این دو باشگاه به فوتبال کشور معرفی شده باشند. مدیران استقلال و پرسپولیس در یکی دو دهه اخیر فقط و فقط موفقیت را در کسب جام قهرمانی و حفظ صندلی مدیریت و داشتن محبوبیتی هرچند کاذب بین هواداران تعریف میکردند.
جوانگرایی در دستور هیچ کدام از مدیران سرخابی نبود. شاید هر فرد دیگری هم جای آنها بود نیز بهایی به بازیکن سازی نمیداد.
در فوتبالی که موفقیت یا عدم موفقیت یک مدیر با یک گل و یک جام قهرمانی معنا پیدا میکند بها دادن به جوانان به فراموشی سپرده میشود.توجه به برنامهریزی بلندمدت و تیمهای پایه کاری وقت گیر و بیهوده تلقی میشود!
مدیران و مربیان هم نمیخواهند قربانی بها دادن به جوانان شوند و تاوان بازیکن سازی را در لیگ برتر بدهند و اینگونه میشود که ستارههای دهه 80 فوتبال ایران همچنان در دهه 90 هم در میدان حضوری فعال دارند.
در قرارداد اکثر مربیان لیگ برتری برای یک برد پاداش در نظر میگیرند اما آیا پاداشی برای کشف استعداد به آنها داده میشود؟! پس مربی انگیزهای مضاعفی پیدا میکند که بازیکنان با تجربه را به میدان بفرستند و ریسک نکند و بیتجربهها را روی نیمکت مینشاند چون مربیان هم دوست دارند پاداش مالی بگیرند و هم از شنیدن شعار حیاکن و رهاکن روی سکوها در امان بمانند. فراموش نکنید که در ابتدای فصل سر حسین فرکی را در اهواز شکستند! اما خدا او را دوست داشت که قهرمان شد. وقتی با مربی محجوب، اخلاقگرا و بادانش فوتبال ایران اینگونه رفتاری میشود چرا مربیان لیگ برتری دست به جوانگرایی بزنند. با چه انگیزهای؟!
اصلا سازمان لیگ که اکنون در حال تدوین آئیننامه نقل وانتقالات جدید است تا تیمها را به جوانگرایی وادار کند در سیزده دوره گذشته لیگ چه بسته تشویقی برای تیمهای بازیکنساز در لیگ برتر در نظر گرفته است؟ چه حمایتی از باشگاه بازیکن ساز انجام میدهد؟ سازمان لیگ چه سیاستی را در پیش گرفته تا باشگاهها حاضریخور نباشند و خودشان به دنبال کشف استعداد و بازیکن سازی بروند؟
سازمان لیگ و کمیته آموزش فدراسیون فوتبال چه حمایتهای تشویقی از مربیان فوتبال انجام میدهد تا مربی دست به ریسک بزند و بازیکن جوان را به میدان بفرستد؟
وقتی شرایط لیگ اینگونه است که همه توجهها به تیم و مربی قهرمان است چرا مربی خودش را به زحمت بیندازد؟ اگر او 10 بازیکن تازه به فوتبال ایران معرفی کند و تیمش قهرمان نشود و به موفقیتی نرسد همه او را به چشم یک مربی ناکام مینگرند نه مربی بازیکن ساز و استعداد یاب که آینده فوتبال ایران را تضمین کرده است.
رسانهها هم میتوانند در بازیکن سازی و ستارهسازی در فوتبال نقشی پررنگ و تاثیرگذار داشته باشند اما رسانهها خسیس شدهاند! از بس به اهالی رسانه در حوزه ورزش و فوتبال انگهای عجیب و غریب چسباندهاند خبرنگاران ورزشی دست ودلشان نمیرود که به بازیکنان جوان بها بدهند! برخی بزرگترها و پیشکسوتان عرصه مطبوعات هم میگویند بازیکنان را بزرگ کنیم که چه بشود؟! بعد از اینکه اسم و رسمی پیدا کردند برایمان قیافه بگیرند و بروند قرارداد میلیاردی بگیرند! به این ترتیب امدتهاست روزنامهنگاران ورزشی در حوزه فوتبال از ستارهسازی و بهادادن به بازیکنان جوان طفره میروند و شاید به همین خاطر است که هنوز ستارههای دهه 60 و 70 و پیشکسوتانی چون مجتبی محرمی ، استیلی ومنصوریان تیتر و عکس یک روزنامهها میشوند و مردم هم از آنها استقبال میکنند و انگار آن ستارهها را بیشتر دوست داشتند.
شاید اگر رسانهها هم دست از خساست بردارند و از انگ زدن و تهمت زدن به آنها پرهیز شود خبرنگاران و رسانهها نیز با گشاده دستی بیشتری به سمت بازیکنان جوان و ستارهسازی بروند. فوتبال بدون ستارههای جدید و جوان جذابیتش را از دست میدهد. مردم ما فوتبال را دوست داشتند و دوست دارند این ورزشی بود که خانوادههای ایرانی را بعد از حماسه ملبورن و صعود به جام جهانی 1998 فرانسه و حضور در جام جهانی برزیل در سال 2014 به خیابانها کشاند. ورزشی که همه ایرانیها در هر صنف و شغلی که بودند به آن علاقمند شدند و با آن ارتباط برقرار کردند اما انتشار ارقام میلیاردی ستارهها مردم را دلزده و شوکه کرد.
شاید اگر قرار باشد با پرداخت دستمزدهای نجومی هم مقابله شود یکی از بهترین روشهایش میدان دادن به جوانان باشد تا بازیکنان جوان به فوتبال ایران وارد شوند حضور بازیکنان جوان هم میتواند قیمت ستارههای فوتبال را متعادل کند هم خانوادههای ایرانی را دوباره با فوتبال آشتی بدهد.مردم از میلیاردرهایی که حتی شیوه زندگیشان هم با آنها فرسنگها فاصله پیدا کرده ارتباط عاطفی برقرار نمیکنند. بنابراین تصمیمسازان فوتبال ایران یعنی سازمان لیگ و فدراسیون فوتبال باید در سیاستهای جدید خود باشگاهها و مربیان را به استفاده از بازیکنان جوان تشویق کنند که فوتبال ایران بدون ستارههای جوان میمیرد. ستارههای جوانی که روزگاری یکی از اساتید روزنامهنگاری ورزشی لقب بنزین سبز را به آن داد اکنون نایاب شده است. بنزین سبز فوتبال جوانان و پدیدههای جوانش هستند بدون بنزین سبز نمیتوان در فوتبال به سمت پیشرفت حرکت کرد.