صراط: 1- تحلیل اتفاقات بند 350 زندان اوین به وضوح روشن
میکند ماجرای زندان اوین یک سناریوی پیچیده از پیش طراحی شده توسط دشمنان
نظام بود که بیبیسی راسا مسؤولیت فضاسازی رسانهای آن را برعهده داشت.
انجام مصاحبه جهتدار با خانواده برخی زندانیان در عین بیاطلاعی آنان از
حوادث داخل زندان و متعاقبا پاشیدن رنگ واقعیت به تخیلات القائی دشمنان،
فاز نخست این فضاسازی غیرواقعی بود. شواهد میدانی حکایت از آن دارد که بخش
عمدهای از این سناریوی پیچیده که به شکل شبکهای رقم خورده است، در خارج
از کشور پیریزی شده و متعاقبا عوامل مشخصی اجرای اولیه و پیشبرد نهایی آن
را در داخل و خارج از زندان اوین برعهده داشتهاند. به هرحال براساس
اطلاعات موثق مهرههای منافقین مسؤولیت مستقیمی در این فتنهانگیزی بر دوش
داشتند.
2- تصاویر مستند منتشره از بازرسی بند 350 نشان میدهد برخی زندانیان وابسته به فتنهگران و گروهک تروریست نفاق چگونه با پرتاب اشیا به سمت شیشههای محوطه هواخوری و مجروح کردن تعمدی دستهای خود با شیشههای شکسته، تلاش داشتند سایه مظلومنمایی به تحریک عواطف دیگر زندانیان پرداخته و براساس دستورهای دریافتی از بیگانگان به تمرد محدود چند زندانی قانونستیز رنگ و لعاب شورش فراگیر در زندان اوین بدهند. مماشات ماموران و متقابلا بیپروایی عناصر فعال در فتنه 88، منافقین و تکفیریهای بند 350 در ایجاد یک درگیری کاذب با آنها و در نهایت انتشار سریع اخبار داخلی زندان و حضور پررنگ خانواده آنها در شبکههای خبری معاند نظام از منظر نشانهشناسی مؤید آن است که دشمن با میدانداری اصلاحطلبان افراطی، کوشش داشت با تردیدافکنی، داستانپردازی و دروغپراکنی به موضوع کذب بدرفتاری ماموران با زندانیان مجرم، شکل تبلیغاتی داده و نظام را در عرصه بینالمللی با مشکلات جدیدی مواجه سازد. به هر حال اتصال معنایی برخی رسانههای داخلی با خط القایی بیبیسی درباره اصرار بر تکرار ادعاهای واهی غربیها درباره نقض حقوق بشر در ایران کاملا قابل تامل است.
3- درحقیقت به دنبال شکست پروژه القایی دشمن و ناتوانی عناصر وابسته داخلی در ایجاد یک موج تخریبی علیه نظام، طراحان پشتپرده این توطئه سعی کردند به طرق مستقیم و غیرمستقیم با به بازی گرفتن دیگر عناصر پشتپرده فازهای بعدی سناریوی شورش در زندان اوین را پیش ببرند. انتقال پیگیری ماجرای شورش در زندان اوین در متن موضعگیریهای برخی شخصیتهای «سیاسیکار» یا در سایتها و نشریات منسوب به آنان عملا فرصت جدیدی را در اختیار دشمن قرار میداد تا با ایجاد یک جنجال رسانهای و به واسطه توقعات غیرقانونی مطروحه زمینه مناسبی را برای تحقق انتظارات شوم فتنهگران فراهم کنند.
4- بازبینی مواضع و دلایل مشارکت برخی شخصیتهای سیاسی در این ماجرا نشان میدهد در اغلب موارد اغراض و امراض سیاسی روح مشارکت سیاه در این توطئه را شکل میدهد. همچنین ناآگاهی سیاسی و عدم اطلاع از اصل موضوع و بازیخوردن از دشمن بخش دیگری از دلایل این مشارکت شوم است اما در این میان جایگاه اعتباری برخی از این شخصیتها و ارزیابی میزان اشراف آنان بر وقایع یادشده، حکایت از آن دارد که مشارکت آنها دلایل دیگری نیز میتواند داشته باشد.
5- برای نمونه هاشمیرفسنجانی در ماجرای دروغ بزرگ بند 350 اوین عملا در حال تکمیل پازلی بود که دروغ بودن ماهیتی این پازل ترکیبی بر کمتر کسی از جمله خود ایشان پوشیده بود. ظاهرا هاشمی که بشدت به دنبال احیای سیاسی و بازیابی اعتبار از دست رفته خویش است در هر موضوع ولو دروغ، الزام به موضعگیری یا مخالفخوانی با نظام دارد. این الزام ذهنی سبب شده نام وی به واسطه حضور در میادین فتنه و دروغ همچنان درخشش ناموجهی داشته باشد. در حقیقت هاشمی دانسته و ندانسته چند سالی است روشنیبخش محفل فتنهگرانی است که به چیزی جز ایجاد بحران پایدار در کشور و سقوط نظام جمهوری اسلامی نمیاندیشند.
6- در حقیقت اتکای هاشمی به اطلاعات جعلی منتشره از سوی دشمنان نظام و نقشآفرینی در سناریوی اخیر طراحی شده از سوی ضد انقلاب و جریان اپوزیسیون عملا قدم گذاشتن در باتلاق دهشتباری بود که بحرانسازی و مسالهآفرینی برای نظام کمترین نتیجه عینی این مشارکت بوده است.
این مداخله ناصواب در حالی که عینا خاطره تلخ حضور هاشمی و برخی وابستگان سببی و نسبی وی در فتنه 88 را در اذهان عمومی تداعی میبخشد، اصالتا نیز صحت داستان تلاش وی برای وجاهتبخشی به یک دروغ بزرگ ضدامنیت ملی راکاملا ملموس میکند. همزمانی ملاقات هاشمی با خانواده یکی از همان زندانیان شورشی محبوس در اوین، گویای آن است که اگرچه دشمن در کشاندن پای دولت به یک موضوع کاملا مرتبط به قوهقضائیه ناکام ماند اما به سهولت توانست هاشمی را به باتلاقی بکشاند که مدیریت آن در دست منافقین و معاندان نظام بوده است. به هر حال شرایط کنونی ضرورت جدی دارد که هاشمی بشدت مواظبت عقیدتی- سیاسی کند تا حداقل زمینه مدیریت ذهنی او توسط دیگران از بین برود.
2- تصاویر مستند منتشره از بازرسی بند 350 نشان میدهد برخی زندانیان وابسته به فتنهگران و گروهک تروریست نفاق چگونه با پرتاب اشیا به سمت شیشههای محوطه هواخوری و مجروح کردن تعمدی دستهای خود با شیشههای شکسته، تلاش داشتند سایه مظلومنمایی به تحریک عواطف دیگر زندانیان پرداخته و براساس دستورهای دریافتی از بیگانگان به تمرد محدود چند زندانی قانونستیز رنگ و لعاب شورش فراگیر در زندان اوین بدهند. مماشات ماموران و متقابلا بیپروایی عناصر فعال در فتنه 88، منافقین و تکفیریهای بند 350 در ایجاد یک درگیری کاذب با آنها و در نهایت انتشار سریع اخبار داخلی زندان و حضور پررنگ خانواده آنها در شبکههای خبری معاند نظام از منظر نشانهشناسی مؤید آن است که دشمن با میدانداری اصلاحطلبان افراطی، کوشش داشت با تردیدافکنی، داستانپردازی و دروغپراکنی به موضوع کذب بدرفتاری ماموران با زندانیان مجرم، شکل تبلیغاتی داده و نظام را در عرصه بینالمللی با مشکلات جدیدی مواجه سازد. به هر حال اتصال معنایی برخی رسانههای داخلی با خط القایی بیبیسی درباره اصرار بر تکرار ادعاهای واهی غربیها درباره نقض حقوق بشر در ایران کاملا قابل تامل است.
3- درحقیقت به دنبال شکست پروژه القایی دشمن و ناتوانی عناصر وابسته داخلی در ایجاد یک موج تخریبی علیه نظام، طراحان پشتپرده این توطئه سعی کردند به طرق مستقیم و غیرمستقیم با به بازی گرفتن دیگر عناصر پشتپرده فازهای بعدی سناریوی شورش در زندان اوین را پیش ببرند. انتقال پیگیری ماجرای شورش در زندان اوین در متن موضعگیریهای برخی شخصیتهای «سیاسیکار» یا در سایتها و نشریات منسوب به آنان عملا فرصت جدیدی را در اختیار دشمن قرار میداد تا با ایجاد یک جنجال رسانهای و به واسطه توقعات غیرقانونی مطروحه زمینه مناسبی را برای تحقق انتظارات شوم فتنهگران فراهم کنند.
4- بازبینی مواضع و دلایل مشارکت برخی شخصیتهای سیاسی در این ماجرا نشان میدهد در اغلب موارد اغراض و امراض سیاسی روح مشارکت سیاه در این توطئه را شکل میدهد. همچنین ناآگاهی سیاسی و عدم اطلاع از اصل موضوع و بازیخوردن از دشمن بخش دیگری از دلایل این مشارکت شوم است اما در این میان جایگاه اعتباری برخی از این شخصیتها و ارزیابی میزان اشراف آنان بر وقایع یادشده، حکایت از آن دارد که مشارکت آنها دلایل دیگری نیز میتواند داشته باشد.
5- برای نمونه هاشمیرفسنجانی در ماجرای دروغ بزرگ بند 350 اوین عملا در حال تکمیل پازلی بود که دروغ بودن ماهیتی این پازل ترکیبی بر کمتر کسی از جمله خود ایشان پوشیده بود. ظاهرا هاشمی که بشدت به دنبال احیای سیاسی و بازیابی اعتبار از دست رفته خویش است در هر موضوع ولو دروغ، الزام به موضعگیری یا مخالفخوانی با نظام دارد. این الزام ذهنی سبب شده نام وی به واسطه حضور در میادین فتنه و دروغ همچنان درخشش ناموجهی داشته باشد. در حقیقت هاشمی دانسته و ندانسته چند سالی است روشنیبخش محفل فتنهگرانی است که به چیزی جز ایجاد بحران پایدار در کشور و سقوط نظام جمهوری اسلامی نمیاندیشند.
6- در حقیقت اتکای هاشمی به اطلاعات جعلی منتشره از سوی دشمنان نظام و نقشآفرینی در سناریوی اخیر طراحی شده از سوی ضد انقلاب و جریان اپوزیسیون عملا قدم گذاشتن در باتلاق دهشتباری بود که بحرانسازی و مسالهآفرینی برای نظام کمترین نتیجه عینی این مشارکت بوده است.
این مداخله ناصواب در حالی که عینا خاطره تلخ حضور هاشمی و برخی وابستگان سببی و نسبی وی در فتنه 88 را در اذهان عمومی تداعی میبخشد، اصالتا نیز صحت داستان تلاش وی برای وجاهتبخشی به یک دروغ بزرگ ضدامنیت ملی راکاملا ملموس میکند. همزمانی ملاقات هاشمی با خانواده یکی از همان زندانیان شورشی محبوس در اوین، گویای آن است که اگرچه دشمن در کشاندن پای دولت به یک موضوع کاملا مرتبط به قوهقضائیه ناکام ماند اما به سهولت توانست هاشمی را به باتلاقی بکشاند که مدیریت آن در دست منافقین و معاندان نظام بوده است. به هر حال شرایط کنونی ضرورت جدی دارد که هاشمی بشدت مواظبت عقیدتی- سیاسی کند تا حداقل زمینه مدیریت ذهنی او توسط دیگران از بین برود.