صراط: استاد محمود فرشچیان در یادداشتی منتشر شده مینویسد:
هویت ملی هر کشوری را آثار تمدنی آن، خصوصا آثار هنری رقم میزند. تعالی این آثار تمدنی که جلوهگر فرهنگ اقوام بشر است، به میزان تعالی فرهنگی آن اقوام بستگی دارد. سیر تحول و تطور یک فرهنگ و تجلی مظاهر آن، نشاندهنده تعلقات فکری، اجتماعی و عاطفی یک ملت است.
هنر که یکی از مهمترین انحای شناخت و معرفت بشری است و با دلآگاهی و عشق به حقیقت حاصل میشود، سیری دلآگاهانه را طی میکند تا هنرمند با قلب پاک خود، زیبایی خلقت و ملکوت اشیا را مشاهده کند. هنرمند گرچه با چشم سر نظارهگر ظاهر اشیاست، از آن سو، چشم دل را میگشاید تا مناظر اسرار عالم را بنگرد، زیرا آنچه برایش اصالت دارد نه همین جلوههای فانی، بلکه حقایق ثابت و باقی است. به قول اوحدی کرمانی:
زان مینگرم بـه چشم سر در صورت
زیرا که ز معنی است اثر در صورت
این عالم صورت است و ما در صوریم
معنی نتوان دید مگر در صورت
ایران عزیز ما با سابقه فرهنگی و تمدنی چند هزار ساله که هر از گاهی پژوهشهای محققان، بر قدمت بیشتر آن گواهی میدهد، آثار گرانبهایی دارد که هر یک به تنهایی نشان از فرهنگی غنی و عظیم دارد که با قرب به پیشگاه ربوبی شکل گرفته است. ایرانی همواره مفتخر بوده است که بزرگترین مواریث تمدنی دینی را در گرانمایهترین عناصر ملی با زیباترین جلوهها نمایان ساخته و در مقام معلم معنوی هنر، درسهایی جاویدان برای بشریت به یادگار نهاده است.
اگر در میان هزاران اثر جاوید ایرانی فقط «شاهنامه فردوسی» باقی مانده بود، به تنهایی بر تعالی اندیشه و ذوق هنری و سلوک معنوی هنرمندان بزرگوار این خطه از جهان گواهی صادق بود.
شاهکار ادبی، معنوی، حماسی و حتی عرفانی فردوسی، ضمن پیوند همه ادوار تاریخ ایران بر محور معنویت، عفت، شجاعت و تمامی فضایل انسانی «شناسنامه ملت ایران» نیز محسوب میشود. بیوجه نیست که در طول تاریخ هنر ایران، همواره مورد استقبال هنرمندان نگارگر، موسیقیدان و شاعر قرار گرفته و هنوز نیز دلآگاهان مومن ایرانی از آن بهره میبرند و کسب فیض میکنند. تاریخ هنرهای سنتی ایران، افتخار دارد که بیشترین سهم را در تصویرگری و تجسم روایات و معانی این کتاب شریف داشته است.
یکی از بارزترین نمونههای تجلی شاهنامه در هنر تصویرگری ایران، در نگارههای «شاهنامه شاه طهماسب» به ظهور رسیده است که به دستور شاه اسماعیل صفوی آغاز شد و در عهد فرزندش، شاه طهماسب به پایان آمد. این نسخه گرانبها با 258 نگاره زیبا و نفیس، ممیزاتی دارد که چکیده تمام تجربیات و ذخایر تاریخ نگارگری را در خود به ودیعه دارد. گرچه مجموعه این آثار به قلم استادان متعدد و متفاوتی ابداع شده، اما ضمن حفظ هویت ملی و اصول مکتب زمانه، تجربیات شخصی هنرمندان را نیز به نمایش درآورده است.
این نکته که در سنت نقاشی ایرانی همواره مورد عنایت بوده است، سبب پیوند تاریخی صور تمدنی از یکسو و ماحصل تجربیات و احوال و احساسات شخصی هنرمندان از دیگرسو، بوده است. برخی از ناآشنایان به رموز نگارگری ایران، چنین پنداشتهاند که حفظ هویت تاریخی، سبب نفی بروز احساسات و عواطف هنرمند شده و از این رو، وی را به اجبار در قالبی تنگ قرار میدهد که خود مغایر با آزادی بیان هنری هنرمند است. اما با مشاهده آثار این مجموعه به خوبی درمییابیم که حتی در یک کار جمعی نیز تجربیات و عواطف و احوال هنرمندان بخوبی عیان شده است، تا آن حد که هنرشناسان میتوانند قلم هر استاد را از دیگر هنرمندان همکار وی تشخیص داده، هویت فردی او را ملاک شناسایی آثار وی قرار دهند.
تلألو رنگهای شفاف و بسیار متنوع در یک اثر، آن هم به صورت رنگهای مسطح در کنار یکدیگر اعجاببرانگیز است. هرچند هنرهای بصری ایران را در وهله اول به رنگهای غنی آن میشناسند، اما استقرار این رنگها با تمام ویژگیهای آنها، چنان در خدمت مضمون قرار میگیرد که میتواند تأثیر یک مضمون حماسی و ادبی را به همراه نشاط رنگهای دلفریب، به مجموعهای سحرآمیز و جذاب تبدیل کند که پس از گذشت صدها سال، هنوز مورد توجه و مداقه هنرمندان و محققان هنری باشد.
از نکات مهم دیگر که میبایست به آن اشاره شود، تطبیق مضامین شاهنامه با شرایط زمانه است. در بسیاری از این آثار، وقایع زمان صفوی به بهانه مجلسی از شاهنامه، مصور شده است. این نوع نگرش هنری در سیر تحولات تاریخ نگارگری، سبب شده هنرمندان نگارگر، متون ارزشمند ادبی، عرفانی و حماسی را پشتوانهای برای بیان تلقی و ادراک خود از دوران خویش قرار دهند و آن را با احساسات لطیف و حساس خود درآمیخته و صورتهای جدیدی از هنر نگارگری را بروز دهند. همین امر است که هنر نگارگری را همواره پویا و زنده نگاه داشته تا جایی که امروزه، بهرغم سیطره هنر غرب بر جهان، خیل عظیم جوانان ایرانی همپای توجه به موسیقی اصیل و خوشنویسی، به سوی این هنر نیز گرایش یافته، بر آموزش و ترویج و سپس ابداع آثار خود، متکی بر این میراث گرانقدر، پافشاری میکنند. میبایست سپاسگزار مسئولانی بود که بخش قابل توجهی از این آثار گرانبهای تمدنی را به کشور عزیزمان باز گرداندند و شرایط چاپ این مجموعه را با تعداد بیشتری از آثار، که در ایران موجود نبوده فراهم آوردند. بیشک چاپ و انتشار چنین کتبی به غنیشدن منابع اصیل در هنرهای سنتی یاری رسانده و سبب رشد بیش از پیش خودآگاهی و اندیشهورزی و اعتلای فرهنگ اسلامی ایران میشود.
برای تمام خدمتگزاران فرهنگ و هنر ایران عزیز، خصوصا هنرمندان دلآگاه این سرزمین مقدس آرزوی توفیق دارم.
هویت ملی هر کشوری را آثار تمدنی آن، خصوصا آثار هنری رقم میزند. تعالی این آثار تمدنی که جلوهگر فرهنگ اقوام بشر است، به میزان تعالی فرهنگی آن اقوام بستگی دارد. سیر تحول و تطور یک فرهنگ و تجلی مظاهر آن، نشاندهنده تعلقات فکری، اجتماعی و عاطفی یک ملت است.
هنر که یکی از مهمترین انحای شناخت و معرفت بشری است و با دلآگاهی و عشق به حقیقت حاصل میشود، سیری دلآگاهانه را طی میکند تا هنرمند با قلب پاک خود، زیبایی خلقت و ملکوت اشیا را مشاهده کند. هنرمند گرچه با چشم سر نظارهگر ظاهر اشیاست، از آن سو، چشم دل را میگشاید تا مناظر اسرار عالم را بنگرد، زیرا آنچه برایش اصالت دارد نه همین جلوههای فانی، بلکه حقایق ثابت و باقی است. به قول اوحدی کرمانی:
زان مینگرم بـه چشم سر در صورت
زیرا که ز معنی است اثر در صورت
این عالم صورت است و ما در صوریم
معنی نتوان دید مگر در صورت
ایران عزیز ما با سابقه فرهنگی و تمدنی چند هزار ساله که هر از گاهی پژوهشهای محققان، بر قدمت بیشتر آن گواهی میدهد، آثار گرانبهایی دارد که هر یک به تنهایی نشان از فرهنگی غنی و عظیم دارد که با قرب به پیشگاه ربوبی شکل گرفته است. ایرانی همواره مفتخر بوده است که بزرگترین مواریث تمدنی دینی را در گرانمایهترین عناصر ملی با زیباترین جلوهها نمایان ساخته و در مقام معلم معنوی هنر، درسهایی جاویدان برای بشریت به یادگار نهاده است.
اگر در میان هزاران اثر جاوید ایرانی فقط «شاهنامه فردوسی» باقی مانده بود، به تنهایی بر تعالی اندیشه و ذوق هنری و سلوک معنوی هنرمندان بزرگوار این خطه از جهان گواهی صادق بود.
شاهکار ادبی، معنوی، حماسی و حتی عرفانی فردوسی، ضمن پیوند همه ادوار تاریخ ایران بر محور معنویت، عفت، شجاعت و تمامی فضایل انسانی «شناسنامه ملت ایران» نیز محسوب میشود. بیوجه نیست که در طول تاریخ هنر ایران، همواره مورد استقبال هنرمندان نگارگر، موسیقیدان و شاعر قرار گرفته و هنوز نیز دلآگاهان مومن ایرانی از آن بهره میبرند و کسب فیض میکنند. تاریخ هنرهای سنتی ایران، افتخار دارد که بیشترین سهم را در تصویرگری و تجسم روایات و معانی این کتاب شریف داشته است.
یکی از بارزترین نمونههای تجلی شاهنامه در هنر تصویرگری ایران، در نگارههای «شاهنامه شاه طهماسب» به ظهور رسیده است که به دستور شاه اسماعیل صفوی آغاز شد و در عهد فرزندش، شاه طهماسب به پایان آمد. این نسخه گرانبها با 258 نگاره زیبا و نفیس، ممیزاتی دارد که چکیده تمام تجربیات و ذخایر تاریخ نگارگری را در خود به ودیعه دارد. گرچه مجموعه این آثار به قلم استادان متعدد و متفاوتی ابداع شده، اما ضمن حفظ هویت ملی و اصول مکتب زمانه، تجربیات شخصی هنرمندان را نیز به نمایش درآورده است.
این نکته که در سنت نقاشی ایرانی همواره مورد عنایت بوده است، سبب پیوند تاریخی صور تمدنی از یکسو و ماحصل تجربیات و احوال و احساسات شخصی هنرمندان از دیگرسو، بوده است. برخی از ناآشنایان به رموز نگارگری ایران، چنین پنداشتهاند که حفظ هویت تاریخی، سبب نفی بروز احساسات و عواطف هنرمند شده و از این رو، وی را به اجبار در قالبی تنگ قرار میدهد که خود مغایر با آزادی بیان هنری هنرمند است. اما با مشاهده آثار این مجموعه به خوبی درمییابیم که حتی در یک کار جمعی نیز تجربیات و عواطف و احوال هنرمندان بخوبی عیان شده است، تا آن حد که هنرشناسان میتوانند قلم هر استاد را از دیگر هنرمندان همکار وی تشخیص داده، هویت فردی او را ملاک شناسایی آثار وی قرار دهند.
تلألو رنگهای شفاف و بسیار متنوع در یک اثر، آن هم به صورت رنگهای مسطح در کنار یکدیگر اعجاببرانگیز است. هرچند هنرهای بصری ایران را در وهله اول به رنگهای غنی آن میشناسند، اما استقرار این رنگها با تمام ویژگیهای آنها، چنان در خدمت مضمون قرار میگیرد که میتواند تأثیر یک مضمون حماسی و ادبی را به همراه نشاط رنگهای دلفریب، به مجموعهای سحرآمیز و جذاب تبدیل کند که پس از گذشت صدها سال، هنوز مورد توجه و مداقه هنرمندان و محققان هنری باشد.
از نکات مهم دیگر که میبایست به آن اشاره شود، تطبیق مضامین شاهنامه با شرایط زمانه است. در بسیاری از این آثار، وقایع زمان صفوی به بهانه مجلسی از شاهنامه، مصور شده است. این نوع نگرش هنری در سیر تحولات تاریخ نگارگری، سبب شده هنرمندان نگارگر، متون ارزشمند ادبی، عرفانی و حماسی را پشتوانهای برای بیان تلقی و ادراک خود از دوران خویش قرار دهند و آن را با احساسات لطیف و حساس خود درآمیخته و صورتهای جدیدی از هنر نگارگری را بروز دهند. همین امر است که هنر نگارگری را همواره پویا و زنده نگاه داشته تا جایی که امروزه، بهرغم سیطره هنر غرب بر جهان، خیل عظیم جوانان ایرانی همپای توجه به موسیقی اصیل و خوشنویسی، به سوی این هنر نیز گرایش یافته، بر آموزش و ترویج و سپس ابداع آثار خود، متکی بر این میراث گرانقدر، پافشاری میکنند. میبایست سپاسگزار مسئولانی بود که بخش قابل توجهی از این آثار گرانبهای تمدنی را به کشور عزیزمان باز گرداندند و شرایط چاپ این مجموعه را با تعداد بیشتری از آثار، که در ایران موجود نبوده فراهم آوردند. بیشک چاپ و انتشار چنین کتبی به غنیشدن منابع اصیل در هنرهای سنتی یاری رسانده و سبب رشد بیش از پیش خودآگاهی و اندیشهورزی و اعتلای فرهنگ اسلامی ایران میشود.
برای تمام خدمتگزاران فرهنگ و هنر ایران عزیز، خصوصا هنرمندان دلآگاه این سرزمین مقدس آرزوی توفیق دارم.