صراط: مستند جنجالی («جنجالی» بهزعم روزنامههای زنجیرهای) «من روحانی هستم» کاری از گروه چند رسانهای شفق، تولید همان نسل دومی است که به دلیل شرایط تنگنظرانه دوران سازندگی و یکسویه نگری دوره اصلاحات مجال خودنمایی نداشت اما به دلیل بسترسازی فرهنگی مماس با جریان انقلاب در سالهای اخیر فرصتی برای بروز نگرش و آثار هنرمندانهاش پیدا کرد. مستند من روحانی هستم دنبال مستند متفاوت مصاف (1) است. یکی از مستندهای تاثیرگذار نسل مورد اشاره که پس از چند اکران دانشگاهی هماکنون حواشی بسیاری را برانگیخته است و البته واکنشهایی که از نزدیکان دولت نسبت به این پدیده فرهنگی صورت میپذیرد برخوردی کاملا غیرعقلایی است.
حسامالدین آشنا با یکی از زنجیرهایها در تاریخ 6 اردیبهشت گفتوگویی انجام داده و نکته قابل توجه این گفتوگو این است که درباره سازندگان این مستند از الفاظ کاملا امنیتی استفاده کرده است. ایشان منویات دکتر روحانی را در برخورد با هنرمندان گویا به خاطر ندارند و با استفاده از واژهای مثل تله انفجاری، دادگاه و سایر عبارات امنیتی طوری سخن بر زبان راندهاند که گویی سازندگان این مستند قابل تقدیر، از سران فتنه 88 هستند. در صورتی که با هنرمندان حتی اگر محتوای اثرشان سیاسی و ایدئولوژیک است نباید بدین صورت و با الفاظ امنیتی برخورد کرد.
جناب دکتر روحانی در دیدار با هنرمندان گفتند «هنر بدون آزادی معنا ندارد و خلاقیت تنها در سایه حریت امکانپذیر است.» طبیعی است که با مستندی که هنرمندانه و تاریخنگارانه درباره وقایع انقلاب در نسبت با یکی از شخصیتهای تاثیرگذار ساخته میشود نباید بدین شیوه برخورد کرد و از آقای حسامالدین آشنا باید پرسید چرا با امثال آقای بهمن فرمانآرا، خانمها پگاه آهنگرانی و مهناز افضلی و هزاران هنرمندی که تولیداتشان را با بیبیسی فارسی در مقابل دریافت پوندهای ملکه تعویض کردند، با چنین تعابیری برخورد نکرد؟ چرا با این عزیزها که تنور رسانه ملکه را گرم میکنند، بدین سیاق رفتار نمیشود؟ در صورتی که میدانیم این بده بستان با شبکه ملکه الیزابت دلالی سیاسی است نه منش هنرمندانه! اکنون دخترک انقلابی کارگردان مستند «من روحانی هستم» در مظان اتهام است که با حریت و آزادی مثالزدنی براساس حقایق تاریخی برشی از سلوک سیاسی رئیسجمهور را به تصویر کشیده است.
آیا سخنان لطیف و نرمخویانه رئیسجمهور مختص دولتآبادی، شهرام ناظری، منوچهر محمدیها و اعضای انتسابی خانه سینماست یا شامل حال هنرمندان مستقل انقلابی هم میشود؟
آیا تعریف هنرمند از منظر دولت بهمن فرمانآراست یا نوجویان هوادار انقلاب نظیر کسانی که مستند «من روحانی هستم» یا فیلم مستقل، متفاوت و معترض لکه را ساختهاند نیز در دایره هنرمندان تعریف میشوند؟ البته که هنر و هنرمند تعریف و دایره گستردهتری دارد و مختص چوببهدستان ورزیل (اشاره به نمایشنامهای به همین نام مشابه هفت سامورایی) مستقر در خانه سینما نیست. پس واکنشهای دولتمردان نسبت به این مستند یعنی مطالبه هنرفرمایشی که البته این مطالبه ریشه در دوران سازندگی دارد. همان زمان سازندگی بود که به تدریج دولت از هنرمندان میخواست آثاری خنثی بسازند که نه به زمین بر بخورد و نه به زمان.
در دوران سازندگی هر کس خارج از دایره منویات و خردهفرمایشات فرهنگی سران سازندگی اثری تولید میکرد، مغضوب واقع میشد و خیلی ساده و شفاف باید به «رئیس آشنا» یادآوری کرد بدون هیچ تعارفی تصور نکنید که الان 20 سال پیش است و مثل دوران سازندگی میتوان با توپ و تشر یا بگیر و ببندهای فرمایشی صدای نسل مدعیان خون همچنان تازه احمدیروشنها را خاموش کرد. در فرهنگ اسلامی ما آمده است شهیدان همیشه زندهاند و در درگاه خدا روزی میخورند. حالا برای ما روشن میشود چرا فرزند احمدیروشن را در هر مراسمی دعوت میکنند تا چهرهاش را از نزدیک ببینیم و فراموش نکنیم که پدرش به چه دلیل در جمع ما نیست.
اگر نگارنده این مستند را میساخت حتما نامش را میگذاشتم من احمدیروشن هستم، چرا که پایانبندی اثر به نتیجهگیری مخاطب منجر میشود که خون امثال احمدیروشن را از وزیران خندان امروز و عاجزان دیروز مقابل البرادعی مطالبه میکند. اما نکته حائز اهمیت این است که مستند من روحانی... اثری هنری است که هنرمندانه ساخته شده است و به هیچ عنوان در جهت تخریب چهره دکتر روحانی نیست.
«من روحانی هستم» یک مستند روایی از تاریخ معاصر با استنادات کاملا قابل اعتناست. در این مستند، نقطه عطف روایی آنجاست که چهره انقلابی دکتر روحانی برجسته میشود و تاریخنگاری سازنده در قالبی زیبا و منصفانه چند فراز از فعالیتهای انقلابی دکتر روحانی را مورد ارزیابی قرار میدهد. اما در برابر واکنشهای صادرشده از اطرافیان دولت و زنجیرهایها این پرسش مهم مطرح میشود؛ در کدام دولتی در جهان وقتی اثری هنری و شاخص مثل مستند مذکور در بازنمایی تاریخ ساخته میشود کسانی که بر کرسیهای سیاسی نشستهاند امر میکنند تاریخنگاری شما اشتباه است؟ تاریخ آن چیزی است که ما روایت میکنیم؟ چرا بازنمایی تاریخ تضعیف دولت برشمرده میشود؟ چطور در سایر موارد با سینماگرانی که شرف ملت را با آثار تحقیرآمیز در فستیوالهای فرنگی به چوب حراج میزنند و با آثار مستند خود چهره نظام را تخریب میکنند باید از دریچه مهر سخن گفت و رفتار تلطیف شدهای داشت اما در پی ساخت مستندی که مبتنی بر حقایق و منابع عمدتا تصویری، بخشهایی از تاریخ را نمایان میکند، رگ غیرت دور قابچینها به افزایش حجم دچار میشود؟!
چرا با سازندگان مستند من روحانی هستم به مثابه هنرمند رفتار نمیشود؟
این سوال بزرگی است که پاسخ آن بسیار مشکل است. مگر جناب رئیسجمهور در دیدار با هنرمندان نفرمودند که تقسیم هنرمند ارزشی و غیرارزشی ناصواب است حال چه شده که بسیاری از اطرافیان دولت و روزنامههای زنجیرهای بر آشفته شدند که ساخت مستند تاریخنگارانه مورد بحث این روزها هتاکی و تضعیف دولت است. رئیسجمهور در دیدار با هنرمندان به این جمله اشاره کردند و گفتند عیب آن جمله بگفتی، هنرش نیز بگوی. اتفاقا مستند من روحانی هستم مصداق مصرعی است که دکتر روحانی بدان اشاره داشتند. در مستند من روحانی هستم عیبی دیده نمیشود بلکه هر چه دیده میشود هنر انقلابی رئیس دولت کنونی است که در تفسیر متن اثر باید آن را بررسی کرد.
کاری هنرمندانه در مواجهه با سرهنگها و ژنرالها
در یکی از عطفهای ابتدایی این مستند به حضور دکتر روحانی در میان ارتشیها اشاره میشود که ایشان در ابتدای انقلاب حسب دستور مقام معظم رهبری رهسپار آرایش ارتش شدند و سعی در هماهنگی و نظمدهی به ارتش در روزهای نخستین انقلاب داشتند و در مواجهه با بانوان بیحجابی که از فرمان دکتر روحانی مبنی بر داشتن حجاب تخطی میکردند حضرت ایشان دستور دادند دژبان فرماندهی نیروهای مسلح بانوان کارمند ستاد نیروهای مسلح را به مرکز فرماندهی راه ندهد. این اتفاق در حالی افتاد که هنوز حجاب شکل عمومی در کشور نداشت و اتفاقا هنر دکتر روحانی به عنوان یک فرد مومن به انقلاب در این بخش از مستند متجلی میشود که ایشان چه کار دشواری را انجام دادند و در میان این همه سرهنگ و ژنرالی که از طاغوت باقی مانده بودند حکم انقلابی و موثر حجاب را عملیاتی کردند. با دیدن این بخش از مستند مخاطب آرزو میکند کاش عملگرایی رئیس فعلی دولت در مواجهه با مقوله حجاب و فراگیر کردن آن به مثابه روزهای نخست انقلاب باشد.
دکتر روحانی در سخنان اخیر خود در میان بانوان در جایی که امثال نرگس محمدیها نشسته بودند به فعالیتهای گسترده بانوان اشاره کردند. کاش در کنار این توصیه با همان روحیهای که در روزهای نخست انقلاب داشتند امر حجاب را نه با خطاب و عتاب بلکه با فعالیتهای موثر فرهنگی گستردهتر میکردند و در هر زمان و مکانی که در میان بانوان سخنرانی میکنند نشان دهند هیچ تغییری نکردهاند و همان «حسن روحانی عاشق حجاب» هستند. همین دیروز در آستانه افتتاح نمایشگاه کتاب جناب روحانی فرمودند صاحبان فرهنگ نیاز به ارشاد و گشت ارشاد ندارند اما این مستند بیتردید نشان میدهد گاهی اعمال ارشاد برای برقراری عفاف و جاری کردن شئونات انقلاب بدک هم نیست.
روحانی و آتش فتنه 78
بیشک یکی از نقاط عطف روایی این مستند اشاره به نقش تحسینبرانگیز دکتر روحانی است که پیش از این در مستند مصاف (1) بدان پرداخته شده بود. در این عطف استثنایی میبینیم که در فتنه 78 بسیاری از سران دولت اصلاحات موضع منفعلانهای اتخاذ کردند و دستور حضور بسیج برای ختم غائله فتنه 78 توسط دکتر حسن روحانی صادر شده است. آیا نمایش واقعی تاریخ بدین صورت تخریب چهره رئیسجمهور به شمار میرود؟
مبادا گذشته را تکرار کنید و چرخه غرور نچرخد
بازهم یک فلاشبک به سخنان مبسوط دکتر روحانی میزنیم چون سخن از نقد یک اثر هنری است و گفتههای راهبردی ایشان درباره هنرمندان موثر و مفید خواهد بود. ایشان در آن سخنرانی تاریخی گفتند اگر بگوییم هنر، مرده را زنده میکند، سخنی به گزاف نگفتهایم. اینجا بنده کمترین به عنوان نقاد اثری هنری استناد میکنم به فرمایشات رئیسجمهور که اتفاقا رسالت هنر غیر از زنده کردن مردگان، زنده کردن تاریخ است. ما مردمی هستیم که حافظه تاریخی کوتاهمدتی داریم و به همین دلیل است که جنایات مجلس ششم به سرکردگی مهدی کروبی را فراموش کردهایم و هوادارانش فکر میکنند او یک شیخ انتلکتوئل است. یا تصور میکردند میرحسین موسوی با ژان پل سارتر، هگل، کانت و مارکس محشور بوده است. خیر! هنوز فراموش نکردهایم که اقتصاد متکی بر نفت که بزرگترین جنایت اقتصادی دهه 60 به شمار میرود مسببش همان کسانی هستند که با لحن کودکانهای فریاد میزدند ادب مرد به زدولت اوست و هواخواهانش فراموش نکنند ادب هیچ دولتمردی به کار سفره مردم ایرانزمین نخواهد آمد.
بازهم حاشیه نمیرویم؛ در تاریخ معاصر و وقایع مرتبط با انقلاب دکتر روحانی نقشی موثر داشتهاند. کافی است به این مستند زیبا مراجعه کنیم تا دریابیم کانون عقلای مجلس دهه 60 را. در ادامه، حقایق بسیار ملموس و قابل استناد به صورت تصویری در این مستند مطرح میشود که تیم مذاکرهکننده یعنی دکتر روحانی، موسویان و دکتر ظریف رکب تاریخی عجیبی از تیم مذاکرهکننده اروپایی در اوایل دهه 80 خوردند و تمام این مسائل به صورت کاملا واقعی در مستند طرح میشود و آنچه نمیتوان از آن چشم پوشید، اعتراف محمد خاتمی رئیسجمهور پیشین است که در همین مستند اعتراف میکند تیم مذاکرهکننده در میدان ترفندهای تیم اروپایی بازی را باخت و سخنان «جک استراو» را که دیگر نمیتوان منکر شد تا جایی که دکتر روحانی از این مماشاتی که به اعتراف محمد خاتمی در این مستند منجر به شکست مذاکرات شد هیچ وقت حتی در برنامههای انتخاباتی خود کوتاه نیامده و آن را همچنان یک پیروزی برمیشمرند. اشکالی هم ندارد تاریخ دوباره تکرار میشود.
تیم رسانهای شفق هنرمندانه به بازنمایی تاریخ میپردازند و میخواهند از سر دوستی تاریخ 10 سال قبل را به مخاطبان این مستند و دولتمردان یادآوری کنند تا مبادا چرخ هستهای از کار بیفتد چون این روزها با شیب عجیبی که در افزایش قیمت حاملهای انرژی اتفاق افتاد چرخ زندگی مردم کمتر میچرخد و گرانی سایهاش بر سر ملت سنگینتر میشود امیدواریم تنها دلخوشی ما که چرخ هستهای است همچنان بچرخد تا «غرور ملی ملت» خدشهدار نشود و مشخص است که سازندگان این اثر با یادآوری خون امثال شهید احمدیروشنها نگران غرور هستهایمان هستند تا معیشت روزانه.
و در پایان باید اشاره کرد جواب تولید اثر هنری، مشت آهنین و الفاظ امنیتی نیست.
از باغ میبرند چراغانیات کنند
تا کاج جشنهای زمستانیات کنند
پوشاندهاند صبح تو را ابرهای تار
تنها به این بهانه که بارانیات کنند
یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند
این بار میبرند که زندانیات کنند
ای گل گمان نکن به شب جشن میروی
شاید به خاک مردهای ارزانیات کنند
یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست
از نقطهای بترس که شیطانیات کنند
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانهایاست که قربانیات کنند
حسامالدین آشنا با یکی از زنجیرهایها در تاریخ 6 اردیبهشت گفتوگویی انجام داده و نکته قابل توجه این گفتوگو این است که درباره سازندگان این مستند از الفاظ کاملا امنیتی استفاده کرده است. ایشان منویات دکتر روحانی را در برخورد با هنرمندان گویا به خاطر ندارند و با استفاده از واژهای مثل تله انفجاری، دادگاه و سایر عبارات امنیتی طوری سخن بر زبان راندهاند که گویی سازندگان این مستند قابل تقدیر، از سران فتنه 88 هستند. در صورتی که با هنرمندان حتی اگر محتوای اثرشان سیاسی و ایدئولوژیک است نباید بدین صورت و با الفاظ امنیتی برخورد کرد.
جناب دکتر روحانی در دیدار با هنرمندان گفتند «هنر بدون آزادی معنا ندارد و خلاقیت تنها در سایه حریت امکانپذیر است.» طبیعی است که با مستندی که هنرمندانه و تاریخنگارانه درباره وقایع انقلاب در نسبت با یکی از شخصیتهای تاثیرگذار ساخته میشود نباید بدین شیوه برخورد کرد و از آقای حسامالدین آشنا باید پرسید چرا با امثال آقای بهمن فرمانآرا، خانمها پگاه آهنگرانی و مهناز افضلی و هزاران هنرمندی که تولیداتشان را با بیبیسی فارسی در مقابل دریافت پوندهای ملکه تعویض کردند، با چنین تعابیری برخورد نکرد؟ چرا با این عزیزها که تنور رسانه ملکه را گرم میکنند، بدین سیاق رفتار نمیشود؟ در صورتی که میدانیم این بده بستان با شبکه ملکه الیزابت دلالی سیاسی است نه منش هنرمندانه! اکنون دخترک انقلابی کارگردان مستند «من روحانی هستم» در مظان اتهام است که با حریت و آزادی مثالزدنی براساس حقایق تاریخی برشی از سلوک سیاسی رئیسجمهور را به تصویر کشیده است.
آیا سخنان لطیف و نرمخویانه رئیسجمهور مختص دولتآبادی، شهرام ناظری، منوچهر محمدیها و اعضای انتسابی خانه سینماست یا شامل حال هنرمندان مستقل انقلابی هم میشود؟
آیا تعریف هنرمند از منظر دولت بهمن فرمانآراست یا نوجویان هوادار انقلاب نظیر کسانی که مستند «من روحانی هستم» یا فیلم مستقل، متفاوت و معترض لکه را ساختهاند نیز در دایره هنرمندان تعریف میشوند؟ البته که هنر و هنرمند تعریف و دایره گستردهتری دارد و مختص چوببهدستان ورزیل (اشاره به نمایشنامهای به همین نام مشابه هفت سامورایی) مستقر در خانه سینما نیست. پس واکنشهای دولتمردان نسبت به این مستند یعنی مطالبه هنرفرمایشی که البته این مطالبه ریشه در دوران سازندگی دارد. همان زمان سازندگی بود که به تدریج دولت از هنرمندان میخواست آثاری خنثی بسازند که نه به زمین بر بخورد و نه به زمان.
در دوران سازندگی هر کس خارج از دایره منویات و خردهفرمایشات فرهنگی سران سازندگی اثری تولید میکرد، مغضوب واقع میشد و خیلی ساده و شفاف باید به «رئیس آشنا» یادآوری کرد بدون هیچ تعارفی تصور نکنید که الان 20 سال پیش است و مثل دوران سازندگی میتوان با توپ و تشر یا بگیر و ببندهای فرمایشی صدای نسل مدعیان خون همچنان تازه احمدیروشنها را خاموش کرد. در فرهنگ اسلامی ما آمده است شهیدان همیشه زندهاند و در درگاه خدا روزی میخورند. حالا برای ما روشن میشود چرا فرزند احمدیروشن را در هر مراسمی دعوت میکنند تا چهرهاش را از نزدیک ببینیم و فراموش نکنیم که پدرش به چه دلیل در جمع ما نیست.
اگر نگارنده این مستند را میساخت حتما نامش را میگذاشتم من احمدیروشن هستم، چرا که پایانبندی اثر به نتیجهگیری مخاطب منجر میشود که خون امثال احمدیروشن را از وزیران خندان امروز و عاجزان دیروز مقابل البرادعی مطالبه میکند. اما نکته حائز اهمیت این است که مستند من روحانی... اثری هنری است که هنرمندانه ساخته شده است و به هیچ عنوان در جهت تخریب چهره دکتر روحانی نیست.
«من روحانی هستم» یک مستند روایی از تاریخ معاصر با استنادات کاملا قابل اعتناست. در این مستند، نقطه عطف روایی آنجاست که چهره انقلابی دکتر روحانی برجسته میشود و تاریخنگاری سازنده در قالبی زیبا و منصفانه چند فراز از فعالیتهای انقلابی دکتر روحانی را مورد ارزیابی قرار میدهد. اما در برابر واکنشهای صادرشده از اطرافیان دولت و زنجیرهایها این پرسش مهم مطرح میشود؛ در کدام دولتی در جهان وقتی اثری هنری و شاخص مثل مستند مذکور در بازنمایی تاریخ ساخته میشود کسانی که بر کرسیهای سیاسی نشستهاند امر میکنند تاریخنگاری شما اشتباه است؟ تاریخ آن چیزی است که ما روایت میکنیم؟ چرا بازنمایی تاریخ تضعیف دولت برشمرده میشود؟ چطور در سایر موارد با سینماگرانی که شرف ملت را با آثار تحقیرآمیز در فستیوالهای فرنگی به چوب حراج میزنند و با آثار مستند خود چهره نظام را تخریب میکنند باید از دریچه مهر سخن گفت و رفتار تلطیف شدهای داشت اما در پی ساخت مستندی که مبتنی بر حقایق و منابع عمدتا تصویری، بخشهایی از تاریخ را نمایان میکند، رگ غیرت دور قابچینها به افزایش حجم دچار میشود؟!
چرا با سازندگان مستند من روحانی هستم به مثابه هنرمند رفتار نمیشود؟
این سوال بزرگی است که پاسخ آن بسیار مشکل است. مگر جناب رئیسجمهور در دیدار با هنرمندان نفرمودند که تقسیم هنرمند ارزشی و غیرارزشی ناصواب است حال چه شده که بسیاری از اطرافیان دولت و روزنامههای زنجیرهای بر آشفته شدند که ساخت مستند تاریخنگارانه مورد بحث این روزها هتاکی و تضعیف دولت است. رئیسجمهور در دیدار با هنرمندان به این جمله اشاره کردند و گفتند عیب آن جمله بگفتی، هنرش نیز بگوی. اتفاقا مستند من روحانی هستم مصداق مصرعی است که دکتر روحانی بدان اشاره داشتند. در مستند من روحانی هستم عیبی دیده نمیشود بلکه هر چه دیده میشود هنر انقلابی رئیس دولت کنونی است که در تفسیر متن اثر باید آن را بررسی کرد.
کاری هنرمندانه در مواجهه با سرهنگها و ژنرالها
در یکی از عطفهای ابتدایی این مستند به حضور دکتر روحانی در میان ارتشیها اشاره میشود که ایشان در ابتدای انقلاب حسب دستور مقام معظم رهبری رهسپار آرایش ارتش شدند و سعی در هماهنگی و نظمدهی به ارتش در روزهای نخستین انقلاب داشتند و در مواجهه با بانوان بیحجابی که از فرمان دکتر روحانی مبنی بر داشتن حجاب تخطی میکردند حضرت ایشان دستور دادند دژبان فرماندهی نیروهای مسلح بانوان کارمند ستاد نیروهای مسلح را به مرکز فرماندهی راه ندهد. این اتفاق در حالی افتاد که هنوز حجاب شکل عمومی در کشور نداشت و اتفاقا هنر دکتر روحانی به عنوان یک فرد مومن به انقلاب در این بخش از مستند متجلی میشود که ایشان چه کار دشواری را انجام دادند و در میان این همه سرهنگ و ژنرالی که از طاغوت باقی مانده بودند حکم انقلابی و موثر حجاب را عملیاتی کردند. با دیدن این بخش از مستند مخاطب آرزو میکند کاش عملگرایی رئیس فعلی دولت در مواجهه با مقوله حجاب و فراگیر کردن آن به مثابه روزهای نخست انقلاب باشد.
دکتر روحانی در سخنان اخیر خود در میان بانوان در جایی که امثال نرگس محمدیها نشسته بودند به فعالیتهای گسترده بانوان اشاره کردند. کاش در کنار این توصیه با همان روحیهای که در روزهای نخست انقلاب داشتند امر حجاب را نه با خطاب و عتاب بلکه با فعالیتهای موثر فرهنگی گستردهتر میکردند و در هر زمان و مکانی که در میان بانوان سخنرانی میکنند نشان دهند هیچ تغییری نکردهاند و همان «حسن روحانی عاشق حجاب» هستند. همین دیروز در آستانه افتتاح نمایشگاه کتاب جناب روحانی فرمودند صاحبان فرهنگ نیاز به ارشاد و گشت ارشاد ندارند اما این مستند بیتردید نشان میدهد گاهی اعمال ارشاد برای برقراری عفاف و جاری کردن شئونات انقلاب بدک هم نیست.
روحانی و آتش فتنه 78
بیشک یکی از نقاط عطف روایی این مستند اشاره به نقش تحسینبرانگیز دکتر روحانی است که پیش از این در مستند مصاف (1) بدان پرداخته شده بود. در این عطف استثنایی میبینیم که در فتنه 78 بسیاری از سران دولت اصلاحات موضع منفعلانهای اتخاذ کردند و دستور حضور بسیج برای ختم غائله فتنه 78 توسط دکتر حسن روحانی صادر شده است. آیا نمایش واقعی تاریخ بدین صورت تخریب چهره رئیسجمهور به شمار میرود؟
مبادا گذشته را تکرار کنید و چرخه غرور نچرخد
بازهم یک فلاشبک به سخنان مبسوط دکتر روحانی میزنیم چون سخن از نقد یک اثر هنری است و گفتههای راهبردی ایشان درباره هنرمندان موثر و مفید خواهد بود. ایشان در آن سخنرانی تاریخی گفتند اگر بگوییم هنر، مرده را زنده میکند، سخنی به گزاف نگفتهایم. اینجا بنده کمترین به عنوان نقاد اثری هنری استناد میکنم به فرمایشات رئیسجمهور که اتفاقا رسالت هنر غیر از زنده کردن مردگان، زنده کردن تاریخ است. ما مردمی هستیم که حافظه تاریخی کوتاهمدتی داریم و به همین دلیل است که جنایات مجلس ششم به سرکردگی مهدی کروبی را فراموش کردهایم و هوادارانش فکر میکنند او یک شیخ انتلکتوئل است. یا تصور میکردند میرحسین موسوی با ژان پل سارتر، هگل، کانت و مارکس محشور بوده است. خیر! هنوز فراموش نکردهایم که اقتصاد متکی بر نفت که بزرگترین جنایت اقتصادی دهه 60 به شمار میرود مسببش همان کسانی هستند که با لحن کودکانهای فریاد میزدند ادب مرد به زدولت اوست و هواخواهانش فراموش نکنند ادب هیچ دولتمردی به کار سفره مردم ایرانزمین نخواهد آمد.
بازهم حاشیه نمیرویم؛ در تاریخ معاصر و وقایع مرتبط با انقلاب دکتر روحانی نقشی موثر داشتهاند. کافی است به این مستند زیبا مراجعه کنیم تا دریابیم کانون عقلای مجلس دهه 60 را. در ادامه، حقایق بسیار ملموس و قابل استناد به صورت تصویری در این مستند مطرح میشود که تیم مذاکرهکننده یعنی دکتر روحانی، موسویان و دکتر ظریف رکب تاریخی عجیبی از تیم مذاکرهکننده اروپایی در اوایل دهه 80 خوردند و تمام این مسائل به صورت کاملا واقعی در مستند طرح میشود و آنچه نمیتوان از آن چشم پوشید، اعتراف محمد خاتمی رئیسجمهور پیشین است که در همین مستند اعتراف میکند تیم مذاکرهکننده در میدان ترفندهای تیم اروپایی بازی را باخت و سخنان «جک استراو» را که دیگر نمیتوان منکر شد تا جایی که دکتر روحانی از این مماشاتی که به اعتراف محمد خاتمی در این مستند منجر به شکست مذاکرات شد هیچ وقت حتی در برنامههای انتخاباتی خود کوتاه نیامده و آن را همچنان یک پیروزی برمیشمرند. اشکالی هم ندارد تاریخ دوباره تکرار میشود.
تیم رسانهای شفق هنرمندانه به بازنمایی تاریخ میپردازند و میخواهند از سر دوستی تاریخ 10 سال قبل را به مخاطبان این مستند و دولتمردان یادآوری کنند تا مبادا چرخ هستهای از کار بیفتد چون این روزها با شیب عجیبی که در افزایش قیمت حاملهای انرژی اتفاق افتاد چرخ زندگی مردم کمتر میچرخد و گرانی سایهاش بر سر ملت سنگینتر میشود امیدواریم تنها دلخوشی ما که چرخ هستهای است همچنان بچرخد تا «غرور ملی ملت» خدشهدار نشود و مشخص است که سازندگان این اثر با یادآوری خون امثال شهید احمدیروشنها نگران غرور هستهایمان هستند تا معیشت روزانه.
و در پایان باید اشاره کرد جواب تولید اثر هنری، مشت آهنین و الفاظ امنیتی نیست.
از باغ میبرند چراغانیات کنند
تا کاج جشنهای زمستانیات کنند
پوشاندهاند صبح تو را ابرهای تار
تنها به این بهانه که بارانیات کنند
یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند
این بار میبرند که زندانیات کنند
ای گل گمان نکن به شب جشن میروی
شاید به خاک مردهای ارزانیات کنند
یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست
از نقطهای بترس که شیطانیات کنند
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانهایاست که قربانیات کنند