وی ادامه داد:خانواده ما به طور دسته جمعی در مبارزه شرکت داشت. هم پدر، هم مادر و هم برادران بزرگترم به صورت جمعی در مسائل سیاسی حضور و دخالت داشتیم. مثلاً 30 تیر سال 1330 همه ما به صورت انفرادی و بدون اینکه به هم اطلاع بدهیم به میدان سرچمشه رفته بودیم تا در تظاهرات شرکت کنیم و همان جا به صورت اتفاقی یکدیگر را دیدیم. حتی مادر ما هم با همان حجاب کامل خود آنجا دیدیم که با پاسبان ها صحبت می کرد که شما چرا برادران دینی خود را می کشید؟ مبارزه یک مساله عمومی در خانواده ما به شمار می آمد. مغازه پدرم پاتوق یک عده از سیاسیون بود. ایشان در داخل مغازه یک دستگاه بافندگی داشت که در آن جوراب می بافت و می فروخت. در آنجا دوستان پدر می آمدند، روزنامه می خواندند و بحث های سیاسی انجام می شد.
چمران در بخش دیگری از «شناسنامه» اظهار داشت: شهید چمران انسان بسیار زرنگی بود. البته من هم تقریباً همینگونه بودم. شهید چمران بعد از 28 مرداد خیلی فعال بود و در همه تظاهرات شرکت داشت، اما خیلی سریع میتوانست بگریزد و به همین دلیل هم قبل از رفتنش به آمریکا دستگیر شد. البته در آمریکا به دلیل فعالیتهایی که داشت دستگیر شد. ایشان در آمریکا جلوی در سازمان ملل به مدت یک هفته تحصن و اعتصاب غذا کرد و به همین دلیل مدت کوتاهی در آمریکا بازداشت شد. من هم تا زمانی که به سربازی رفتم بازداشت نشده بودم. یکی از روزهای سربازی به دلیل شورش مسلحانه دستگیر شدیم. سال 48 به دلیل اعتراضاتی که به فرمانده پادگان داشتیم دستگیرمان کردند.
وی افزود: شب ما را با شرایط خاصی مقابل دیوار قرار دادند و سربازها هم نشستند تا فرمان آتش صادر شود. نمیدانم فیلم بازی میکردند یا جدی بود، اما سرتیپ امینی افشار (که بعد از انقلاب اعدام شد) آمد و مثل رضاخان گفت دست نگه دارید. به هرحال ما را به زندان و دادسرای نظامی فرستادند. در نهایت هم ما را به عنوان سرباز صفر به بندر عباس، بندر بوشهر و بندر لنگه تبعید کردند. البته فعالیتهای سیاسی من تا سال 57 و پیروزی انقلاب ادامه داشت. در اوج پیروزی انقلاب اسلامی هم به ستاد استقبال از حضرت امام رفتم. من مثل دکتر چمران از 14 سالگی به درس تفسیر آیتالله طالقانی می رفتم و از حضور ایشان استفاده میکردم. ایشان ما را برای حضور در ستاد استقبال معرفی کرد و کارمان را در کمیته استقبال شروع کردیم.
رئیس شورای عالی استان ها همچنین گفت: کمیته استقبال خیلی کار کرد. نظم و سازماندهی حساب شده ای برای استقبال از امام تدارک دیده شده بود. همه ما شبانه روز کار می کردیم و تلاش زیادی می کردیم تا همه چیز منظم پیش برود.
امام به شهید چمران گفت: در ایران بمان!
وی در بخش دیگری از مصاحبه تلویزیونی خود در مورد اولین حضور شهید چمران در ایران، بعد از انقلاب گفت: ایشان با یک گروه 92 نفره لبنانی در تاریخ 30 بهمن به ایران آمد و به زیارت حضرت امام رفت. در ملاقات خصوصی که شهید چمران با امام داشتند، امام به ایشان فرمودند اگر انقلاب اسلامی درست پیش برود، لبنان هم درست میشود. در ایران بمان. همین شد که شهید چمران در ایران ماند و به لبنان برنگشت.
مهدی چمران افزود: شهید چمران وقتی به ایران آمد، ایران به ایشان فرمود سپاه پاسداران را تشکیل بده. به جرات میتوان گفت او تنها فردی بود که تجربه چنین کاری را داشت. در هیات اولیهای که تشکیل شد 7-8 نفر بودند که شامل مرحوم لاهوتی، آیتالله هاشمی رفسنجانی، شهید چمران و دوستان دیگر بود که هسته اولیهی سپاه را شکل داد. شهید چمران 2 دوره هم آموزش نظامی هم در پادگان امام علی (ع) برگزار کرد اما بعد از مدتی و به دلیل اغتشاشاتی که در مناطق مختلف کشور رخ میداد از او خواستند به عنوان معاون نخست وزیر در امور انقلاب فعالیت داشته باشد. به همین دلیل هم شهید چمران ابتدا به آذربایجان غربی و منطقه سِرو رفت و آن مساله را حل کرد. بعد هم مساله پاوه و مریوان را حل کرد. بعد از آن هم به خوزستان رفت و مساله شلمچه و خلق عرب را حل کرد.
وی ادامه داد: شهید چمران بعد از حادثه پاوه به فرمان حضرت امام وزیر دفاع شد. بعد از وزارت دفاع هم به مجلس آمد و به عنوان نماینده به فعالیت خود ادامه داد. البته دوران نمایندگی ایشان چند ماه بیشتر طول نکشید و با شروع جنگ تحمیلی مجلس را رها کرد و به جبهه رفت.
مهدی چمران در بخشی دیگر از مصاحبه تلویزیونی خود اظهار داشت: شهید چمران با گروه های چپ گرا و کمونیست رابطه خوبی نداشت. این گروه ها به شدت به شهید چمران حمله می کردند و به دروغ اتهاماتی را به ایشان می زدند و موضع گیری های شدیدی علیه ایشان داشتند. متاسفانه در گروه های راست گرا هم افرادی بودند که جذب گروه های چپ گرای فلسطینی شده بودند. ما اول انقلاب همه فلسطینی ها را فلسطینی می دانستیم، اما کسی که می آمد و نهضت فلسطینی ها را تبیین می کرد، شهید چمران بود که این اقدام او به ضرر چپ گراهای فلسطینی بود. سخنرانی شهید چمران که در دانشگاه امیرکبیر تهران باعث روشنگری بسیار خوبی در این مورد شد که در نهایت باعث شروع دشمنی شدید چپ گراهای فلسطینی با شهید چمران شد.
وی در مورد رابطهی شهید چمران و مهندس بازرگان تصریح کرد: مرحوم بازرگان در دانشگاه فنی استاد شهید چمران بود و از مهندس بازرگان که استاد سختگیری هم بود در درس ترمودینامیک نمره 22 گرفته بود! رابطه استاد و شاگردی بین شهید چمران و مرحوم بازرگان وجود داشت، اما شهید چمران در مورد مسائل سیاسی، مستقل فکر میکرد و وقتی میدید نظر و رای متفاوتی نسبت به مرحوم مهندس بازرگان دارد، نظر خود را در کمال ادب بیان میکرد. مثلاً در موضوع فروش هواپیماهای اف 14! وزیر دفاع ِ وقت گزارش کاری آماده کرده بود و گفته بود این هواپیماها را نیاز نداریم و باید بفروشیم. دکتر چمران وقتی از این موضوع مطلع شد خیلی ناراحت شد و نزد مهندس بازرگان آمد و در کمال احترام، اما به شدت اعتراض کرد.
چمران افزود: شهید چمران گفته بود ما در معرض خطر هستیم و باید ارتش و نیروهای مسلح قدرتمندی داشته باشیم. اگر این هواپیماها را نمیخواهید، به ما بدهید تا در لبنان با اسرائیل بجنگیم! چه کسی گفته کسی با ما سر جنگ ندارد؟ ما در معرض خطر هستیم و باید هواپیماها را حفظ کنیم. شهید چمران با فعالیتهایی که داشت مانع فروش هواپیماهای اف 14 شد و حضرت امام از شهید چمران دفاع کردند.
نماینده مردم تهران در شورای شهر در مورد مسولیتهای بعد از انقلاب خود هم چنین گفت: راستش زیاد دنبال پست و سمت نبودم. افراد زیادی از من میخواستند تا با آنها همکاری داشته باشم اما شهید چمران تازه به ایران آمده بود و شب و روز در کنار او مثل راننده و محافظ حضور داشتم. زمانی که شهید چمران در معاونت امور انقلاب حضور داشت، تقریباً همه کاره دفتر من بودم. بعد از اینکه ایشان به وزارت دفاع رفت هم من در معاونت امور انقلاب فعالیت خودم را ادامه دادم تا زمانی که بنیصدر رئیسجمهور شد و تقریباً ما را از آنجا بیرون کرد.
وی افزود: زمان شهادت شهید چمران در کنار ایشان نبودم. در آن روز آقای اشراقی به اهواز آمده بود و شهید چمران من را برای دیدار با ایشان به اهواز فرستاد. در راه بودم که متوجه شدم شهید چمران شهید شده! شهید چمران روی هویت اسلامی- ایرانی تاکید زیادی داشت. حتی زمانی که او در لبنان بود هم روی این مساله تاکید داشت و نمیتوانست از نام خلیج فارس استفاده نکند. حتی با جمال عبدالناصر که دو سال در مصر مهمان او بود سر موضوع خلیج فارس بحثهای زیادی داشت. دغدغه اصلی او، مکتب و آزادی کشور بود. شهید چمران وقتی وارد ایران شد، برای مادرم نوشت در این 22 سال، حتی یک لحظه هم خدا را فراموش نکردم و امروز خوشحالم که در ایرانی قدم میگذارم که هوای آزادی را استشمام میکنم.
مهدی چمران در ادامه «شناسنامه» در پاسخ به این سوال که آیا تا به حال پای درد و دل امثال ابراهیم حاتمیکیا نشستهاید یا خیر اظهار داشت: بله، این اتفاق زیاد افتاده است. متاسفانه ما در سینما خیلی اقتصادی فکر میکنیم. فکر میکنم خیلی از هنرمندان ما از هویت اسلامی خود فاصله گرفتهاند. چرا ما سعی داریم در زمینههای هنری از غربیها تقلید داشته باشیم؟ این در حالی است که هویت ما، فرهنگ ماست.
وی ادامه داد: بعد از پایان جنگ یک حالتی ایجاد شد که چون جنگ شده باید از این موضوع فاصله گرفت. مثلاً بعد از جنگ وقتی فیلمی با موضوع دفاع مقدس را برای پخش از تلویزیون میدادیم، میگفتند در این فیلم بزن، بکش دارد، حال مردم بد میشود. این درحالی بود که بین مردم این حس وجود نداشت. متاسفانه برداشتهای اشتباه باعث رسوخ ایدههای غربگرایانه در فرهنگ ما شد. اگر شهید چمران بود چنین چیزی را قبول نمیکرد.
رئیس شورای عالی استانها در مورد ورود به عرصه انتخابات شوراها، گفت: زمان دفاع مقدس تا دو سال مرتب در جبهه بودم. بعد از بازگشایی دانشگاهها، به دانشکده هنرهای زیبا رفتم و به عنوان استاد فعالیتم را آغاز کردم. به صورت همزمان در جبهه هم کارهای علمی، تحقیقاتی را پیگیری میکردم. بعد از مدتی با حکم آقا معاون فرهنگی و رئیس ستاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس شدم و حضور ده سال آنجا بودم. بعد از آن هم برای حضور در انتخابات شورای شهر دعوت شدم.
وی افزود: دوستان شورای هماهنگی مایوس بودند و به دنبال چهرهای بودند که بین مردم رای داشته باشد. به من گفتند بیا، من هم همراه با دکتر شیبانی رفتیم و به عنوان سر لیست ائتلاف آبادگران در انتخابات شرکت کردیم. در نهایت هم همانطور که گفتم همه اعضای شورای هماهنگی مایوس بودند، فقط یک نفر در میان آنها نا امید نشده بود، آن هم آقای احمدینژاد بود. وی مسئول تشکیل این ائتلاف بود و دعوتها توسط وی صورت گرفت. من میدانستم که به همراه دکتر شیبانی رای میآوریم اما واقعاً فکر نمیکردیم همه لیست رای بیاورد.
چمران در بخش دیگری از «شناسنامه» در مورد رابطه خود با دکتر احمدی نژاد اظهار داشت: من هیچ وقت مشاور وی نبودم چون از نظر قانونی عضو شورا نمیتوانست مشاور رئیس جمهور باشد. من اگر کاری هم کردم به خاطر رضای خدا و خدمت به مردم بود. اینطور نبود که چون کاندیدای ما رای آورده، انتظاری داشته باشم. ایشان تا حد معاون اولی هم پیش رفته بود که مورد تایید همه هم بود اما خودم گفتم به صلاح نیست. چون من برای رضای خدا کار کرده بودم و نمیخواستم این شائبه پیش بیاید که من برای رسیدن به پست و مقام کار کردهام. مردم به من رای داده بودند تا در شورای شهر خدمت کنم و اجازه خواستم تا در همان جبهه خدمت کنم. اگر رفتوآمدی هم به دولت داشتم به دلیل حل مشکلات شهر بود.
چمران در پاسخ به این سوال که آیا مثل روزهای اول با آقای احمدینژاد دوست هستید، گفت:اجازه دهید پاسخ این سوال بماند.
چمران در مورد اسامی زیر هم نظر خود را اینطور بیان کرد:
امام موسی صدر: یک روحانی روشنفکر، مبارز و نوپردازی که خیلی حیف شد
سید حسن نصرالله: روحانی مبارز، معتقد و موفق
شهید چمران: یکی از مخلوقات زیبای خلقت خدایی
شهید رجایی: یکی از نیروهای مخلص، پرکار و توانمند
شهید بهشتی: روحانی عالم، مدبر و برنامهریز و موفق
بنیصدر: آدمی است که هرجای دنیا رفته همه را به هم ریخته است
آیتالله هاشمی رفسنجانی: روحانی قدیمی که انشالله در همان مسیر ادامه بدهد
سیدمحمد خاتمی: یک شخصیت فرهنگی- سیاسی
محمود احمدینژاد: یک آدم پرکار ِ ایدهآل و ایده پرداز
میرحسین موسوی: هنرمندی که وارد سیاست شد و نتوانست تا آخر راه درست را طی کند
محمدباقر قالیباف: فرماندهی که روحیه جهادی خود را هنوز هم حفظ کرده است
حسن روحانی: روحانی ِ تلاشگر ِ معتدل و علاقمند به پیشرفت