شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۲۳:۲۰

پایان سه روز بندگی

امشب معتکفین پس از سه روز عبادت و تضرع به درگاه خداوند با کوله‌باری از پاکی، اعتکاف سه روزه خود را به پایان رساندند و به زندگی روزمه خود بازگشتند، ساعات آخر اعتکاف همواره حال و هوای دیگری دارد.
کد خبر : ۱۷۷۹۳۵
صراط: کنج کوچک این مسجد، چه وسعت فراخی در خویش نهفته دارد، فاصله‌ای از یک توسل تا کمیل را طی کرده‌ام و از ولادت مولایم علی(ع) به وفات زینب(س) رسیده‌ام تا زندگیم در این جا خلاصه شود در کنج بندگی...

اینک منم! که یک سال عصیان و سرکشی و گناهِ خویش را به آب چشمه عبادت تو، از پیکرآلوده خویش فرو می‌ریزم.

من نیازمندم، به فرصتی دوباره برای نفس کشیدن و زنده بودن به فرصتی دوباره و به وسعتی بی‌کران‌تر برای پرواز، برای رسیدن و نزدیک تر شدن تمام غربت و بی کسی خود را از تک تک کوچه ها و خیابان های ظلم زده وحشی، به دوش گرفته‌ام، تا کنجی بیابم و سفره دردهایم را در محضر تو بگشایم.

این سنت سالیانه همه آنانی است که چونان من، نیاز و رازخویش را جز به درگاه تو نخواهند که آشکار کنند.

باید حضور تو را پر رنگ تر به خویش بنمایانم،نخواهم گذاشت یاد تو، در ازدحام این همه غیر تو، در ازدحام این همه ولوله در هم پیچیده که در هیچ کدام، نام تو را نمی توان شنید، از یاد ببرم.

آری! نخواهم گذاشت...

جهان، لبریز از ابلیس‌های کوچکی است که هر لحظه وسوسه‌ای در گوش جانم می‌افکنند که مباد زمزمه‌های آسمانی در بصیرت من بنشیند!

باید کنجی یافت، خلوت و آرام،باید دانست که در ورای غفلت همه مردمان در خواب فرو رفته، کسی هست که از روح خویش در ما دمیده است، در من و تو، و این، همان چیزی است که هرگز فراموش نباید کرد.

چه شب‌های سرشاری! چه روزهای لبریزی! اینک سه شب است و سه روز که تنها به تو اندیشیده‌ام،تنها تو را خوانده‌ام حس می‌کنم که سبکبارتر، بر می‌خیزم.

حس می‌کنم که رنگ زلال‌تری به خویش گرفته‌اند، همه دیوارها و پنجره‌ها، همه آدم‌ها، همه ابرها و پرندگان و آب‌ها، حس می‌کنم که مهربان‌تر شده‌ام، حس می‌کنم که ابلیس‌ها از من می‌گریزند و ابلیس زدگان، با شرم از کنارم عبور می‌کنند. آری! حس می‌کنم که راضی‌ام...

تا یک سال دیگر، قدرتی در خویش می‌بینم که یک سال مرا به پیش خواهد برد، یک سال مرا زنده نگاه خواهد داشت و یک سال، همواره در گوشم زمزمه خواهد شد، همان نامی که همیشه مشتاق شنیدن آن بوده‌ام.

امشب و پس از سه شبانه‌روز در مساجد جامع شهر محرم شدن، سه روز خود را کنار کوه «جبل الرّحمة» دیدن،در کلاس عرفات، مقدمات را چیدن و ذکر «مَنْ لِی غیرُک» را سرمشق گرفتن و چون مجنون، نام لیلی را گفتن، سه شب بیداری از سوز عشق و بیزاری از دنیا و خود را در زمزم معرفت شستشو دادن، این صفا و مروه راه رفتن، میان از خود گذشتن و به خدا رسیدن و از آتش عشق هروله کردن ،دوباره بر گرد نامش طواف کردن، پشت مقام ابراهیم، زمزمه دعا کردن، بر سجاده نیاز، سفره دل گشودن و در روز آخر، تا منی رفتن و عرفات را پشت سر گذاشتن و منیت را قربانی کردن. در «اعمال ام داوود» صحبت عاشقانه کردن و در سجده آخر، خوشه استجابت را درو کردن …

شیطان، اسیر انسان می‌شود و انسان، حقیقتی که در خلوت این روزها خودش را مرور می‌کند، تعلقات رنگ می‌بازد و سهم هر کس به اندازه وسعت سجاده‌اش می‌شود.

مسجد، غرق در بوی خداست...

657 نفر در مساجد قروه معتکف شدند

به گفته رییس سازمان تبلیغات اسلامی قروه، امسال 657 نفر در 6 مسجد قروه، سریش آباد، دلبران، وینسار، مالوجه معتکف شده بودند.

حجت‌الاسلام حسن رهبر با اشاره به رویکرد فرهنگی برنامه‌های اعتکاف به منظور لبیک به تحقق شعار سال، افزود: بیشترین برنامه‌ها بر همین مبنا بود.

وی از اعزام 12 مبلغ دینی از قم به جمع معتکفین خبر داد و گفت:، 16 مبلغه هم از حوزه‌های علمیه شهرستان به امر تبلیغ و تبیین مسائل دینی مشغول بودند.

این مسئول افزود: 3 حافظ برتر قرآن کریم از بیت‌الاحزان استان فارس در مراسم اعتکاف امسال در بین جوانان معتکف حضور داشتند.

پناهندگان خانه خدا

حجت‌الاسلام عبدالملکی از مبلغین دینی گفت: در روایت هست که خداوند می‌فرماید: در اسمان هفتم ملکی است که از اولین روز ماه  رجب تا صبح ندا می‌دهد خوش به حال شب زنده‌داران که منظور اصلی این ندا همین معتکفین هستند.

وی با بیان اینکه معتکفین کسانی هستند که می‌خواهند رابطه خود را با خدا صاف کنند، افزود: این افراد از دنیا دل بریده‌اند و پناهنده خانه خدا شده اند.

این مبلغ دینی تصریح کرد: اینها آمده‌اند تا زنگار از دل بروبند تا همنشین خدا شوند و با او انس بگیرند تا ارتباط را قوی کرده و پشتوانه قوی برای روزهای بعا از اعتکاف داشته باشند.

دل کندن از محبوب دلگیر است

عبایی به دوش افکنده است و کتاب دعا در دست دارد، نزدیک می‌شوم و می‌گویم ساعات پایانی اعتکاف نزدیک است، یک آن دلم از گفته خودم می‌لرزد، چشمانش به اشک می‌نشیند، با بغض ادامه می‌دهم، این ساعات چه حال و هوایی دارد؟

می‌گوید: همیشه لحظات دل کندن از محبوب دلگیر است، ما مدتها اسیر دنیا بودیم و این چند روز با کسی انس گرفتیم که از روحش در جان ما دمیده بود، برایم محبوبی دلنشین شده که دل کندن از او برایم سخت است.

و شانه‌های مردانه‌اش در سکوت سنگین دعا، هق‌هق گریه‌هایش را همراهی می‌کند.

کودکان آسمانی

محمدحسین 12 سال دارد، می‌گوید برای راز و نیاز با خدا آمده است و این کودکانه‌اش چقدر دلنشین است.

با پدرش آمده و دعایش این است که خدا همه مریض‌ها را شفا دهد، آنهایی که روی تخت بیمارستان هستند.

و در آخر برای خودش هم دعایی کرده و این دعای کودکانه، لطف و صفای کودکی را به یادم می‌آورد: دعا می‌کنم در درس‌هایم نمره خوبی بگیرم.

تینا هم 12 سال دارد، اولین باری است که معتکف شده است، او هم آرزوهای کودکانه‌اش را با زبان دعا از خدایش خواسته است، می گوید معتکف شدن سخت نیست، اصلا هم سخت نیست، آمده تا سه روز پیش خدا باشد.

و اینجاست که نزدیکی خدا را حس می‌کنی، عزیزی که از رگ کردن به ما نزدیک‌تر است.

مائده 10 ساله است، تسبیحش را در دست می‌چرخاند و به سقف مسجد چشم دوخته است، می‌گوید با خاله‌اش آمده است، تا برای برادرش دعا کند، برادرش دیابت دارد، برادر خردسال مائده چشم به دعای خواهرش دارد ... چشم‌های بارانی مائده در روز وفات برترین خواهر دنیا ، حضرت زینب (س)، عشق خواهر به برادرش را تجلی می‌بخشد.

شهید را شفیع بخشش گناهانم قرار داده‌ام

عکس کوچکی را در کنارش گذاشته است، زیر عکس نامی به چشم می‌خورد« شهید یوسف غفاری».

می‌پرسم عکس کیست؟ جواب می‌دهد: برادرم است، شهید شده، آورده‌ام تا در این مراسم هم حضورش را احساس کنم و هم او را شفیع قرار دهم تا خداوند گناهم را ببخشد، اشک در چشم‌هایش نشسته است ...

شفیعه کربلا به شفاعت آمده است

بوی سیب در هوا می‌پیچد اما اینجا که همه معتکفین روزه دارند... صدای محملی شکسته با کاروانی خسته به گوش می‌رسد گویا زینب (س) از تل خود برای شفاعت حجاج آمده است...

حاجتتان قبول ....
منبع: فارس