صراط: با اوج گرفتن قیامهای مردمی ایران در سالهای ۱۹۷۹-۱۹۷۸ سیآیای مجوز انتشار خاطرات کرمیت روزولت را صادر کرد. او یکی از معماران کودتای سال ۱۹۵۳ علیه نخستوزیر ملیگرا، محمد مصدق بود. طبق اسنادی که به تازگی توسط آرشیو امنیت ملی منتشر شدهاند، سیآیای در ابتدا با انتشار خاطرات به دلیل افشای تعداد زیادی از اسرار محرمانه مخالفت میکرد، اما روزولت موافقت کرد تا در بخشهایی که به دخالت سازمان اطلاعات مخفی بریتانیا -امآی۶- (MI6) مربوط میشد، تغییراتی دهد؛ بیش از ۱۵۰ تغییر در کتاب حاصل شد که در حقیقت آن را به نوعی «کتاب داستانی» تبدیل میکرد.
اسناد مربوط به درگیریهای داخلی سیآیای بر سر کتاب روزولت «ضد کودتا: تلاش برای کنترل ایران» (مک گراهیل، ۱۹۷۹) بر اساس قانون آزادی اطلاعات و به درخواست فیصل ای. قریشی منتشر شدند و برای نخستین بار در آرشیو امنیت ملی در دسترس قرار گرفتند؛ ولی هیچ سندی مبنی بر واکنش بریتیش پترولیوم هنگامی که از شرکت اسبق یعنی کمپانی نفت ایران - انگلیس (به دروغ) به عنوان یکی از محرکین این کودتا در کتاب «ضد کودتا» نام برده شد، در میان این اسناد یافت نمیشود. در حقیقت طرح اصلی کودتا توسط امآی۶ ریخته شد. کمپانیهای نفتی تهدید به طرح شکایت کردند و انتشارات مک گراهیل مجبور شد تا تمامی ۷۵۰۰ نسخهٔ چاپ شده از کتاب را در سال ۱۹۷۹ جمعآوری کند. ۴۰۰ نسخه از کتاب به دست منتقدین و کتابفروشیها رسیده بود ولی اکثر آنها بازگردانده شدند.
در نهایت نسخهٔ تصحیح شدۀ کتاب در آگوست سال ۱۹۸۰ (با حفظ تاریخ ۱۹۷۹ برای اخذ کپیرایت) وارد بازار شد؛ علیرغم اینکه پنهان کردن نقش امآی۶ در کودتا دلیل اصلی سانسور این کتاب در چاپ اول بود، در این نسخه «سرویس اطلاعاتی بریتانیا» به عنوان یکی از طراحان کلیدی کودتا بار دیگر جایگزین «شرکت نفتی ایران - انگلیس» شد. سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و بریتانیا همواره تاکید داشتند که اذعان به نقش لندن در این کودتا، اقدامی علیه امنیت ملی هر دو کشور به شمار میرود. با این وجود تغییرات مذکور در کتاب اعمال شدند ولی هیچ گاه توضیح رسمی دربارهٔ این تصمیم ارائه نشده است.
چاپ کتاب «ضد کودتا» همواره موضوع پیچیدهای در تحقیقات تاریخنگاری حوادث سال ۱۹۵۳ ایران به شمار میرفته است. سیآیای چگونه مجوز انتشار ۲۱۷ صفحه از شرح یک عملیات گستردهٔ فوق محرمانه توسط یک مامور سابق عملیات را صادر میکند ولی برای چندین دههٔ پیاپی، درخواستهای عمومی برای خارج ساختن اسناد را از ردهبندی محرمانه نادیده میگیرد؟ یکی از این درخواستها در دههٔ ۱۹۹۰ به دعوی حقوقی آرشیو امنیت ملی با استناد به قانون آزادی اطلاعات انجامید. آرشیو امنیت ملی در پی انتشار یکی از اسناد شناخته شده مربوط به عملیات از داخل سیآیای بود ولی مجوز انتشار تنها یک جمله از میان ۲۰۰ صفحه اسناد را پیدا کرد. نیویورکتایمز که نسخهٔ فاش شده تاریخچهٔ محرمانه را به دست آورده بود در آوریل سال ۲۰۰۰ آن را در وبسایتش منتشر کرد.
قضیهٔ کتاب «ضد کودتا» در سایهٔ انتشار مجموعهٔ کتابهای وزارت امور خارجه - جلد کودتا- اهمیت مییابد. این جلد از مجموعه که از آغاز کشاکشهای انتشار اسرار محرمانه در سال ۲۰۰۶ در بلاتکلیفی به سر میبرد، قرار است با تاخیر فراوان در تابستان سال ۲۰۱۴ منتشر شود. در نهایت، قضیهٔ کتاب «ضد کودتا» بینشی را ارائه میدهد از اینکه سیآیای چگونه تصمیم میگیرد تا چه مطالبی، توسط چه کسی و با چه هدفی از درک تاریخی در اختیار عموم قرار بگیرند.
بررسی اسنادی که به تازگی منتشر شدهاند به ما این اجازه را میدهند تا بفهمیم که چگونه افرادی که ارجحیت داشتهاند اجازه مییافتند تا مطالب خود را منتشر کنند. پیش از اوایل دههٔ ۱۹۷۰ مقامات ارشدی که قصد داشتند دربارهٔ فعالیتهای اطلاعاتیشان مطالبی را منتشر کنند با کوچکترین مقاومتی مواجه نمیشدند و حتی مورد تشویق نیز قرار میگرفتند. این سیاست در سال ۱۹۷۲ با پروندهٔ قضایی «ایالات متحده در برابر مارچتی» به کلی تغییر کرد؛ پروندهٔ قضایی به یکی از ماموران سابق سیآیای، ویکتور مارچتی مربوط میشد که به همراه یک مقام اسبق وزارت امور خارجه به نام جان مارکز، کتاب افشاگرانه ولی سانسور شدهٔ «سیآیای و فرهنگ جاسوسی» (آلفرد ای. ناف، ۱۹۷۴) را به چاپ رساندند.
پس از آنکه دادگاه به جانبداری از سازمان جاسوسی پرداخت، سیآیای یک مکانیزم رسمی به راه انداخت که توسط آن همهٔ آثار نوشته شده توسط مقامات کنونی و اسبق پاکسازی شوند و اسنادی که امروزه منتشر شدهاند نشاندهندهٔ اولین تجارب در این زمینه هستند. با این وجود روزولت انتظار داشت تا آزادی آن را داشته باشد که بتواند دربارهٔ شاهکارهای مخفیانهاش کتاب بنویسد و از پاسخگویی و حمایت بینظیری از سمت همکاران سابقش در سیآیای برخوردار بود که این میزان توجه برای هر کسی که طبق قانون آزادی اطلاعات در پی دستیابی به اسناد است، غیرممکن به نظر میآید.
روزولت خود یکی از ماموران سابق آژانس اطلاعاتی آمریکا بوده است؛ در مواردی که سیآیای با بیگانگان طرف شده است - سیاستهایی برای دسترسی افراد خاص به پروندههای محرمانه- به طوری که این روشها کاملا در خدمت خود آژانس بوده و مسالهٔ حفظ اسرار محرمانه کاملا زیر سؤال رفته است. ممکن است به یک ژورنالیست مجوز داده شود تا به اسرار داخلی سازمان دربارهٔ تاریخ عملیات دسترسی پیدا کند، یا به شخصی که سابقهٔ امنیتیاش مورد تردید نیست اجازه داده شود تا یادداشتهایی دربارهٔ یک پروندهٔ محرمانه تهیه کند ولی همان یادداشتها در اختیار برخی نویسندگان قرار نگیرد. مشهورترین نمونه از برخوردهای نوع اول کتاب «چهار مرد شجاع: نخستین سالهای سیآیای» نوشتهٔ اوان توماس است. (سیمون و شوستر، ۱۹۹۶) و کتاب بنجامین وایزر دربارهٔ جاسوس سابق ریچارد کوکلینسکی با عنوان «زندگی محرمانه: افسر لهستانی، عملیات محرمانهٔ او و بهایی که برای نجات کشورش پرداخت» بارزترین نمونه از برخورد نوع دوم سازمان سیآیای است.
وایزر و توماس هر دو صادقانه از تصمیمشان برای ورود به این عرصه صحبت کردهاند؛ آثار هر دو نفر، تحسین منتقدین را برانگیخت و به آگاهی عمومی افزود. اما دیگر محققان با بهرهگیری از قوانین آزادی اطلاعات اجازهٔ دستیابی به همان اطلاعات را نیافتند. در مورد وایزر، سازمان اجازهٔ دسترسی به یادداشتها را از او سلب کرد ولی نه به دلیل امنیت ملی چرا که این یادداشتها پیشتر تحت قانون آزادی اطلاعات از ردهبندی محرمانه خارج شده بودند بلکه با استفاده از بخش (b)(4) قانون آزادی اطلاعات که استفادهٔ تجاری از اطلاعات را محدود میکرد.
مجوزهای اختصاصی صادر شده توسط سیآیای از اطمینان مردم در نحوهٔ نگارش رسمی تاریخ کاسته است. هرچه از شفافیت سیاستهای انتشار اسناد دولتی کاسته شود، بیشتر به سیاستهای منفعتطلبانهٔ آژانس اطلاعاتی افزوده شده و امکان مواجه شدن با مسائلی همچون فاش شدن اوراق پنتاگون، اسناد سیآیای از کودتای ۱۹۵۳ و افشاگریهای اسنودن، آسانژ و مننینگ افزایش مییابد.