صراط: وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی در کالبدشکافی جریان انحراف از فرهنگ انقلابی که از دهه دوم انقلاب اسلامی آغاز شد گفت: در دهه 70 عدالت به یک فحش و ناسزا تبدیل شده بود و وقتی از عدالت حرف به میان میآمد میگفتند که ما میخواهیم کشور را توسعه دهیم و نباید حرف از عدالت باشد.
محمدحسین صفارهرندی در جمع دانشجویان دانشگاه تبریز با اشاره به آثار و نشانههای فرهنگ در جامعه اسلامی اظهار داشت: ما در جامعهای زندگی میکنیم که با نام خدا از صدها سال پیش برقرار بوده و فرهنگ اعتقادی و دینی در وجود مردم است و کسی نمیتواند این ملت را از علایق و خاستگاههای اصلی فرهنگ و اعتقادیاش به راه دیگری بکشاند، اما درباره نسبت فرهنگ با جامعه انقلابی 35 سالهمان بعضا کمتر از منظر آسیبشناسی حرف زدهایم.
وی با طرح این سئوال که چرا در انقلابی که شاخصترین وجهه آن به واسطه وجود رهبران فرهنگی، مسئله فرهنگ بوده است؛ بعد از گذشت 35 سال باز رهبری این جامعه و آگاهان آن نگرانی خود را از وضعیت فرهنگ ابراز میکنند، تصریح کرد: درک اینکه چه اتفاقی افتاده که ما امروز باید دغدغه فرهنگی داشته باشیم به نظرم عاملی است که میتواند به پیشرفت فرهنگیمان کمک کند.
وزیر فرهنگ و ارشاد دولت نهم افزود: از اواسط دهه 60 تحرکاتی در جامعه ما آغاز شد که بیشتر از اینکه وجهه سیاسی داشته باشد، رنگ و بوی شبه فرهنگی با ماهیت ضدانقلابی و ضددینی داشت.
وی ادامه داد: چند نشریه در آن زمان از وزارت ارشاد وقت مجوز گرفتند که بازتابدهنده تفکرات و خواستههای جریان به قول خودشان دگراندیش بودند؛ یعنی جدای از نگاه حاکم برکشور به مسائل نگاه میکردند. بخشی از اینها از بقایای تشکلهای چپ سابق بودند که در قالب حزب توده و در گروههای پیوسته فعالیت میکردند، بخش دیگر نیز از بقایای جریان وابسته به اردوگاه سلطنتطلبی بودند و هرکدام از اینها نشریه خاص خودشان را داشتند.
صفارهرندی افزود: اما وجه مشترک گروههای مذکور این بود که به نام روشنفکری، علیه دین و انقلاب اسلامی موضع سرسختی میگرفتند. البته کارهای اینها به عنوان یک شعبه محدود در برابر فضای حاکم در دهه 60 انقلاب بود، فضایی که کاملا از فرهنگ دینی و اسلامی متاثر بود و حال و هوای خاص آن دهه (وقوع جنگ و رشادتهای رزمندگان اسلام )، اقشار مختلف جامعه به خصوص اقشار جوان جامعه را تحت تاثیر قرار داده بود.
وی ادامه داد: این گروهها بالطبع در برابر آن موج عظیم جریان اسلام خواهی و طرفداری از تفکرات انقلاب اسلامی، راه به جایی نمیبرد، تا اینکه آنها شاهد یک دورهای بعد از این مقطع بودند که احساس کردند در آن دوره فضای جدیدی را پیش رویشان خواهند داشت.
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام اظهار داشت: اگر بخواهیم این مقطع را تعریف کنیم باید با نام مقطع «بعد از رحلت امام و پایان جنگ تحمیلی» و مقطع آغاز یک حرکت جدید با عنوان «دوره سازندگی» از آن یاد کنیم دورهای که به لحاظ اقتصادی باید شرایط آماده میشد تا خرابیهای گسترده بعد از وقوع جنگ تحمیلی را جبران کند و آن چه که نابود شده بود، احیا شود.
وی افزود: در واقع دشمنان برای اینکه حرکت رو به جلو و پیشرفت انقلاب اسلامی را متوقف کنند سدی به نام جنگ را بر سر راهمان قرار دادند که اجازه ندهد این پیشرفت شتاب گیرد. حالا که جنگ تمام شده بود باید حرکت رو به رشد کشور سامان داده میشد. در چنین فضایی یک عده که کشور را در این وضعیت دیدند گمان کردند که این موقعیت مناسبی برای تاخت و تازهایشان است.
صفارهرندی درباره مشخصات این دوره نیز گفت: این دوره هم دورهای است که منتسب به انقلاب است و میتوان گفت که امام با یک فرمان چند مادهای به مسئولان کشور اعم از رئیس جمهور وقت و سایر سران، دستور بازسازی و سازندگی کشور پس از جنگ را صادر کرد.
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام ادامه داد: بنابراین پیگیری سازندگی جزو کارهای انقلاب است و ما این را منتسب به اجنبی و غیر نمیدانیم و تصمیم، تصمیم درون نظام بود، اما آیا کارکردها در این دوره کاملا سمت و سوی صحیح داشت؟ به نظر میرسد که اینجا محل تامل است، زمانی که مسئولان وقت اقدام به بازسازی کشور کردند نخستین پرسش این بود که با کدام پول و امکانات باید کشور را بسازیم.
وی ادامه داد: کشوری که از جنگ بیرون آمده است فاقد امکانات لازم بود در این زمان نخستین نگاه این بود که ما هم مثل بقیه کشورها از دیگران کمک بگیریم و به سراغ صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی برویم، اما زمانی که مسئولان وقت و مدیران سیاسی و اجرایی کشور، به سراغ این منابع رفتند، با یکسری پیش شرطها مواجه شدند این پیششرطها کاملا رنگ و بوی سیاسی داشت. مثلا آنها گفتند که چون ایران حامی تروریست است، نمیتوانیم وام بدهیم.
وزیر ارشاد دولت نهم عنوان کرد: آنها حزبالله لبنان و فلسطینیانی که برای آزادی کشور خود مبارزه میکردند را تروریست محسوب میکردند و ما را هم که ازمردم مظلوم فلسطین حمایت میکنیم حامی تروریسم قلمداد میکردند. در حالیکه حمایت از مظلومان جزء فرهنگ دینی ماست. حداقل به عنوان یک آموزه انسانی، باید به مظلومی که در چنگال یک ظالم فریاد کمک خواهی سرمی دهد را یاری کنیم.
وی ادامه داد: کمک هم وامی بود که با بهره به همه میدادند ولی به ما که رسید پیش شرطها را مطرح کردند. بعضی از حرفها هم وجهه سیاسی نداشت و ظاهرا بعد انسانی داشت. به این ترتیب که مسئله حقوق بشر را مطرح کردند و ایران به نقض حقوق بشر هم متهم شد. یکی از دلایل این بحث هم به رسمیت نشناختن فرقه بهاییت بود. این فرقه که دست ساخته انگلیسیهاست در زمان مرحوم امیرکبیر فروکش کرد و انگلیسیها سرکردههای بعدی آنها را به خارج از کشور بردند و اکنون نیز پایگاه اصلیشان در حیفا و در خاک فلسطین اشغالی است، که نشاندهنده گره خوردن سرنوشت بهاییها با صهیونیستهاست.
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام افزود: دلیل دیگری که ایران را به نقض حقوق بشر متهم کردند به رسمیت نشناختن تمایلات همجنسگرایانه بود. در حالی که خودشان این اصل را پذیرفتهاند و هیچ اشکالی در آن نمیبینند. اما فطرت بشر از چنین رفتارهایی بیزار است.
وی ادامه داد: سومین بحثی که در پیش شرطها مطرح کردند و نسبت به بقیه هم جدیتر بود، «دینی» بودنپمی بود که مشابه دیگری در دنیا ندارد. در دنیا جنس حکومتها لائیک یا حداقل سکولار است. یعنی در این حکومتها عرصه دین با سیاست و اجتماع جداست.
صفار هرندی ادامه داد: حکومت اسلامی را خداوند هدایت میکند و حتی اگر بشر در این حکومت فرمانروایی میکند؛ این فرمانروایی به نام خداوند است. یعنی بر اساس شریعت الهی عمل میکند. نسخهای از این شریعت در دست مردم هم وجود دارد و اگر حاکم اسلامی مطابق آن عمل نکند و کج برود، مردم او را به راه راست هدایت میکنند. پس حکومت الهی متاثر از آیین الهی است. در آیه شریفه " ملة ابیکم ابراهیم ..." ملة به معنی دین و آیین است و آیین همان فرهنگ است. فرهنگ اسلامی فرهنگی است که ریشه در یک نگاه الهی دارد.
وی تاکید کرد: من به کسی برچسبی نمیزنم و اسم کسی را نمیبرم و کسی را هم متهم نمیکنم، من به شخصیتهای اصلی کشور احترام میگذارم، به کسانی که در آن روز بارهای مسئولیت را روی شانههای خود داشتند و مدیریت اجرایی کشور را در دست داشتند هم احترام میگذارم، ولی یک اتفاقی افتاد و حاصل این بود که کم کم بعضی از کسانی که به ما کمک نمیکردند آمدند و کمک کردند. یعنی وامهایی داده شد. حالا با خوب و بد موضوع من کاری ندارم. ارتباطاتی برقرار شد و تدابیری برای اداره کشور به کارگرفته شد؛ یکبار چشممان را باز کردیم و دیدیم که فاصلهای که در دهه هفتاد از منویات جریان انقلابی دهه 60 به وجود آمد خیلی مشهود است.
صفارهرندی افزود: با خیلی از شعارهای انقلاب زاویه به وجود آمد، یکی از مهمترین این شعارها هم «عدالت» بود، عدالت بنمایه جریان انقلاب اسلامی است.
وی تاکید کرد: یعنی اگر عدالت را از انقلاب اسلامی بگیرند، چیز مبهمی از آب در میآید. در واقع ارسال رسل و انزال کتب نبوده مگر به خاطر عدالت.
صفارهرندی افزود: در دهه 70 عدالت به یک فحش و ناسزا تبدیل شد. وقتی از عدالت حرف به میان میآمد میگفتند که ما میخواهیم کشور را توسعه دهیم و نباید حرف از عدالت باشد، عدالت مانع توسعه است. برای اینکه کشور رشد بکند این حرف را نزنید. در واقع طبق تئوریهای رایج توسعه در غرب که متاثر از افکار حاکم لیبرالی و کاپیتالی است، به هیچ وجه اجازه سربرآوردن عدالت نباید داده شود؛ برای اینکه اوضاع عوض میشود.
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام عنوان کرد: میگویند توسعه و عدالت باهم جمع نمیشوند. ولی میگویند که خود عدالت چیز خوبی است، از این جهت که وقتی جامعه رشد کند و بارور شود و وضعیت اقتصادی جامعه خوب شود، ثروتمندان جامعه تکثیر میشوند و به گداها هم بیشتر میرسند و اینگونه عدالت تحقق پیدا میکند.
وی ادامه داد: یعنی از سرریز آنچه حاصل میشود، فقرا و مستضعفین و به قول خودشان آسیب پذیرها هم وضعیتشان بهتر میشود. در صورتی که تعریف عدالت برقاموس دین اینگونه نیست. در واقع « و فی اموالهم حق معلوم للسائل والمحروم »این فرهنگ دینی ماست؛ یعنی در اموال ثروتمندان حق محرومین و ثروتمندان خوابیده است. این آیه و آیه شریفه «و فی اموالهم حق للسائل و المحروم » بر این موضوع تاکید دارند.
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام ادامه داد: در واقع در این دوره تفکری به وجود آمد که میگفت «اگر میخواهیم توسعه پیدا کنیم، دست از آن نگاه ایدئولوژیک خود برداریم.» اینها را تئوریزه کردند و پیام سیاسی نیست. در شمارههای 30 تا 50 نشریه کیان گفته شد که آنچه در دهه گذشته (دهه 60) در کشور حاکم بوده؛ یعنی تفکر ایدئولوژیک و تفکرات اعتقادی و دینی را کنار بگذارید. آن دوره، دوره خردگرایی بود؛ یعنی خرد در برابر دین.
صفارهرندی افزود: منظور از خرد هم در اینجا «عقل ابزاری» است یعنی همان که اصالت را به سود و شهوت میدهد و میگوید «همان که دلت میخواهد درست است» ؛ اینها جایگزین فرهنگ انقلاب و تفکرات دینی شود. این خردگرایی میگوید که ما حق ایستادگی نداریم. چون ما برهایم و آنها شیر هستند؛ بماند که همینهایی که به ما میگویند در برابر این قدرتهای مسلط باید فرار بکنیم، خودشان در شرایط مختلف یک نقش دیگر را ایفا میکنند.
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام عنوان کرد: میگویند در برابر قدرتهای مسلط باید فرار کنیم اما اگر کسی از آنها انتقاد کند، با او میجنگند و اینگونه نیست که سلم محض باشند. آنجایی که باید مقاومت بکنند، جا میزنند. نگاه آنها این بود که اگر توسعه و پیشرفت میخواهید، چارهای ندارید جز اینکه عضوی از این خانواده جهانی باشید. جهانی که در آن همجنس بازی یک ارزش تلقی میشود.
وی اظهار داشت: در این جامعه پایبند بودن به اعتقادات دینی ضدیت با علم محسوب میشود. البته خوشبختانه در آن جوامع هم کمکم چیزهایی زبانه میکشد و دور نیست آن زمانی که افراد پایبند به این اعتقادات قرن نوزدهمی و عقب مانده از جنس لائیک، باید خجالت بکشند. در واقع حرکت جهان به این سمت است.
وی گفت: در چنین فضایی اگر از منافع ملی دفاع کنی مسخرهات میکنند و میگویند ملی یعنی چه، جهان یک دهکده بزرگ است که در آن همه همدیگر را میشناسند؛ اصلا استقلال یعنی چه، برای چی مستقل باشیم و....استقلال را یک مقوله کهنه شده قرن نوزدهمی مطرح میکنند و وابستگی را تئوریزه میکنند.
صفارهرندی اضافه کرد: خندهدار است که بعضا افرادی که چند سال قبل بالاترین شعارها را علیه غربیها میدادند و وابسته به شرق بودند، وقتی قدرت شرق فرو پاشید؛ احساس بیپدری کردند و آمدند و یک پدر عاریتی گرفتند. البته من از جمع روشنفکران واقعی عذرخواهی میکنم.
وی ادامه داد: این جمع به دنبال این رفتند که جامعهای که در حال مقاومت است و وابسته به اعتقادات گذشتهاش است را از این تفکر تخلیه بکند و این یعنی عمل ضدفرهنگی، یعنی وارونگی فرهنگی را در دستور کار خود قرار دادند و با معرفی عناصر غیرهنگی به عنوان شاعر، نویسنده، فیلمساز و ... این وارونگی را صورت دادند. خوشبختانه به خاطر عظمت این انقلاب این کارها نتوانست رونق یابد و یک موج جدید بین جوانان ما ایجاد شده که این موج آینده خوبی را نوید میدهد.
در پایان جلسه نیز چند تن از دانشجویان به طرح سئوالات خود درباره مقوله فرهنگ پرداختند.
محمدحسین صفارهرندی در جمع دانشجویان دانشگاه تبریز با اشاره به آثار و نشانههای فرهنگ در جامعه اسلامی اظهار داشت: ما در جامعهای زندگی میکنیم که با نام خدا از صدها سال پیش برقرار بوده و فرهنگ اعتقادی و دینی در وجود مردم است و کسی نمیتواند این ملت را از علایق و خاستگاههای اصلی فرهنگ و اعتقادیاش به راه دیگری بکشاند، اما درباره نسبت فرهنگ با جامعه انقلابی 35 سالهمان بعضا کمتر از منظر آسیبشناسی حرف زدهایم.
وی با طرح این سئوال که چرا در انقلابی که شاخصترین وجهه آن به واسطه وجود رهبران فرهنگی، مسئله فرهنگ بوده است؛ بعد از گذشت 35 سال باز رهبری این جامعه و آگاهان آن نگرانی خود را از وضعیت فرهنگ ابراز میکنند، تصریح کرد: درک اینکه چه اتفاقی افتاده که ما امروز باید دغدغه فرهنگی داشته باشیم به نظرم عاملی است که میتواند به پیشرفت فرهنگیمان کمک کند.
وزیر فرهنگ و ارشاد دولت نهم افزود: از اواسط دهه 60 تحرکاتی در جامعه ما آغاز شد که بیشتر از اینکه وجهه سیاسی داشته باشد، رنگ و بوی شبه فرهنگی با ماهیت ضدانقلابی و ضددینی داشت.
وی ادامه داد: چند نشریه در آن زمان از وزارت ارشاد وقت مجوز گرفتند که بازتابدهنده تفکرات و خواستههای جریان به قول خودشان دگراندیش بودند؛ یعنی جدای از نگاه حاکم برکشور به مسائل نگاه میکردند. بخشی از اینها از بقایای تشکلهای چپ سابق بودند که در قالب حزب توده و در گروههای پیوسته فعالیت میکردند، بخش دیگر نیز از بقایای جریان وابسته به اردوگاه سلطنتطلبی بودند و هرکدام از اینها نشریه خاص خودشان را داشتند.
صفارهرندی افزود: اما وجه مشترک گروههای مذکور این بود که به نام روشنفکری، علیه دین و انقلاب اسلامی موضع سرسختی میگرفتند. البته کارهای اینها به عنوان یک شعبه محدود در برابر فضای حاکم در دهه 60 انقلاب بود، فضایی که کاملا از فرهنگ دینی و اسلامی متاثر بود و حال و هوای خاص آن دهه (وقوع جنگ و رشادتهای رزمندگان اسلام )، اقشار مختلف جامعه به خصوص اقشار جوان جامعه را تحت تاثیر قرار داده بود.
وی ادامه داد: این گروهها بالطبع در برابر آن موج عظیم جریان اسلام خواهی و طرفداری از تفکرات انقلاب اسلامی، راه به جایی نمیبرد، تا اینکه آنها شاهد یک دورهای بعد از این مقطع بودند که احساس کردند در آن دوره فضای جدیدی را پیش رویشان خواهند داشت.
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام اظهار داشت: اگر بخواهیم این مقطع را تعریف کنیم باید با نام مقطع «بعد از رحلت امام و پایان جنگ تحمیلی» و مقطع آغاز یک حرکت جدید با عنوان «دوره سازندگی» از آن یاد کنیم دورهای که به لحاظ اقتصادی باید شرایط آماده میشد تا خرابیهای گسترده بعد از وقوع جنگ تحمیلی را جبران کند و آن چه که نابود شده بود، احیا شود.
وی افزود: در واقع دشمنان برای اینکه حرکت رو به جلو و پیشرفت انقلاب اسلامی را متوقف کنند سدی به نام جنگ را بر سر راهمان قرار دادند که اجازه ندهد این پیشرفت شتاب گیرد. حالا که جنگ تمام شده بود باید حرکت رو به رشد کشور سامان داده میشد. در چنین فضایی یک عده که کشور را در این وضعیت دیدند گمان کردند که این موقعیت مناسبی برای تاخت و تازهایشان است.
صفارهرندی درباره مشخصات این دوره نیز گفت: این دوره هم دورهای است که منتسب به انقلاب است و میتوان گفت که امام با یک فرمان چند مادهای به مسئولان کشور اعم از رئیس جمهور وقت و سایر سران، دستور بازسازی و سازندگی کشور پس از جنگ را صادر کرد.
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام ادامه داد: بنابراین پیگیری سازندگی جزو کارهای انقلاب است و ما این را منتسب به اجنبی و غیر نمیدانیم و تصمیم، تصمیم درون نظام بود، اما آیا کارکردها در این دوره کاملا سمت و سوی صحیح داشت؟ به نظر میرسد که اینجا محل تامل است، زمانی که مسئولان وقت اقدام به بازسازی کشور کردند نخستین پرسش این بود که با کدام پول و امکانات باید کشور را بسازیم.
وی ادامه داد: کشوری که از جنگ بیرون آمده است فاقد امکانات لازم بود در این زمان نخستین نگاه این بود که ما هم مثل بقیه کشورها از دیگران کمک بگیریم و به سراغ صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی برویم، اما زمانی که مسئولان وقت و مدیران سیاسی و اجرایی کشور، به سراغ این منابع رفتند، با یکسری پیش شرطها مواجه شدند این پیششرطها کاملا رنگ و بوی سیاسی داشت. مثلا آنها گفتند که چون ایران حامی تروریست است، نمیتوانیم وام بدهیم.
وزیر ارشاد دولت نهم عنوان کرد: آنها حزبالله لبنان و فلسطینیانی که برای آزادی کشور خود مبارزه میکردند را تروریست محسوب میکردند و ما را هم که ازمردم مظلوم فلسطین حمایت میکنیم حامی تروریسم قلمداد میکردند. در حالیکه حمایت از مظلومان جزء فرهنگ دینی ماست. حداقل به عنوان یک آموزه انسانی، باید به مظلومی که در چنگال یک ظالم فریاد کمک خواهی سرمی دهد را یاری کنیم.
وی ادامه داد: کمک هم وامی بود که با بهره به همه میدادند ولی به ما که رسید پیش شرطها را مطرح کردند. بعضی از حرفها هم وجهه سیاسی نداشت و ظاهرا بعد انسانی داشت. به این ترتیب که مسئله حقوق بشر را مطرح کردند و ایران به نقض حقوق بشر هم متهم شد. یکی از دلایل این بحث هم به رسمیت نشناختن فرقه بهاییت بود. این فرقه که دست ساخته انگلیسیهاست در زمان مرحوم امیرکبیر فروکش کرد و انگلیسیها سرکردههای بعدی آنها را به خارج از کشور بردند و اکنون نیز پایگاه اصلیشان در حیفا و در خاک فلسطین اشغالی است، که نشاندهنده گره خوردن سرنوشت بهاییها با صهیونیستهاست.
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام افزود: دلیل دیگری که ایران را به نقض حقوق بشر متهم کردند به رسمیت نشناختن تمایلات همجنسگرایانه بود. در حالی که خودشان این اصل را پذیرفتهاند و هیچ اشکالی در آن نمیبینند. اما فطرت بشر از چنین رفتارهایی بیزار است.
وی ادامه داد: سومین بحثی که در پیش شرطها مطرح کردند و نسبت به بقیه هم جدیتر بود، «دینی» بودنپمی بود که مشابه دیگری در دنیا ندارد. در دنیا جنس حکومتها لائیک یا حداقل سکولار است. یعنی در این حکومتها عرصه دین با سیاست و اجتماع جداست.
صفار هرندی ادامه داد: حکومت اسلامی را خداوند هدایت میکند و حتی اگر بشر در این حکومت فرمانروایی میکند؛ این فرمانروایی به نام خداوند است. یعنی بر اساس شریعت الهی عمل میکند. نسخهای از این شریعت در دست مردم هم وجود دارد و اگر حاکم اسلامی مطابق آن عمل نکند و کج برود، مردم او را به راه راست هدایت میکنند. پس حکومت الهی متاثر از آیین الهی است. در آیه شریفه " ملة ابیکم ابراهیم ..." ملة به معنی دین و آیین است و آیین همان فرهنگ است. فرهنگ اسلامی فرهنگی است که ریشه در یک نگاه الهی دارد.
وی تاکید کرد: من به کسی برچسبی نمیزنم و اسم کسی را نمیبرم و کسی را هم متهم نمیکنم، من به شخصیتهای اصلی کشور احترام میگذارم، به کسانی که در آن روز بارهای مسئولیت را روی شانههای خود داشتند و مدیریت اجرایی کشور را در دست داشتند هم احترام میگذارم، ولی یک اتفاقی افتاد و حاصل این بود که کم کم بعضی از کسانی که به ما کمک نمیکردند آمدند و کمک کردند. یعنی وامهایی داده شد. حالا با خوب و بد موضوع من کاری ندارم. ارتباطاتی برقرار شد و تدابیری برای اداره کشور به کارگرفته شد؛ یکبار چشممان را باز کردیم و دیدیم که فاصلهای که در دهه هفتاد از منویات جریان انقلابی دهه 60 به وجود آمد خیلی مشهود است.
صفارهرندی افزود: با خیلی از شعارهای انقلاب زاویه به وجود آمد، یکی از مهمترین این شعارها هم «عدالت» بود، عدالت بنمایه جریان انقلاب اسلامی است.
وی تاکید کرد: یعنی اگر عدالت را از انقلاب اسلامی بگیرند، چیز مبهمی از آب در میآید. در واقع ارسال رسل و انزال کتب نبوده مگر به خاطر عدالت.
صفارهرندی افزود: در دهه 70 عدالت به یک فحش و ناسزا تبدیل شد. وقتی از عدالت حرف به میان میآمد میگفتند که ما میخواهیم کشور را توسعه دهیم و نباید حرف از عدالت باشد، عدالت مانع توسعه است. برای اینکه کشور رشد بکند این حرف را نزنید. در واقع طبق تئوریهای رایج توسعه در غرب که متاثر از افکار حاکم لیبرالی و کاپیتالی است، به هیچ وجه اجازه سربرآوردن عدالت نباید داده شود؛ برای اینکه اوضاع عوض میشود.
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام عنوان کرد: میگویند توسعه و عدالت باهم جمع نمیشوند. ولی میگویند که خود عدالت چیز خوبی است، از این جهت که وقتی جامعه رشد کند و بارور شود و وضعیت اقتصادی جامعه خوب شود، ثروتمندان جامعه تکثیر میشوند و به گداها هم بیشتر میرسند و اینگونه عدالت تحقق پیدا میکند.
وی ادامه داد: یعنی از سرریز آنچه حاصل میشود، فقرا و مستضعفین و به قول خودشان آسیب پذیرها هم وضعیتشان بهتر میشود. در صورتی که تعریف عدالت برقاموس دین اینگونه نیست. در واقع « و فی اموالهم حق معلوم للسائل والمحروم »این فرهنگ دینی ماست؛ یعنی در اموال ثروتمندان حق محرومین و ثروتمندان خوابیده است. این آیه و آیه شریفه «و فی اموالهم حق للسائل و المحروم » بر این موضوع تاکید دارند.
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام ادامه داد: در واقع در این دوره تفکری به وجود آمد که میگفت «اگر میخواهیم توسعه پیدا کنیم، دست از آن نگاه ایدئولوژیک خود برداریم.» اینها را تئوریزه کردند و پیام سیاسی نیست. در شمارههای 30 تا 50 نشریه کیان گفته شد که آنچه در دهه گذشته (دهه 60) در کشور حاکم بوده؛ یعنی تفکر ایدئولوژیک و تفکرات اعتقادی و دینی را کنار بگذارید. آن دوره، دوره خردگرایی بود؛ یعنی خرد در برابر دین.
صفارهرندی افزود: منظور از خرد هم در اینجا «عقل ابزاری» است یعنی همان که اصالت را به سود و شهوت میدهد و میگوید «همان که دلت میخواهد درست است» ؛ اینها جایگزین فرهنگ انقلاب و تفکرات دینی شود. این خردگرایی میگوید که ما حق ایستادگی نداریم. چون ما برهایم و آنها شیر هستند؛ بماند که همینهایی که به ما میگویند در برابر این قدرتهای مسلط باید فرار بکنیم، خودشان در شرایط مختلف یک نقش دیگر را ایفا میکنند.
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام عنوان کرد: میگویند در برابر قدرتهای مسلط باید فرار کنیم اما اگر کسی از آنها انتقاد کند، با او میجنگند و اینگونه نیست که سلم محض باشند. آنجایی که باید مقاومت بکنند، جا میزنند. نگاه آنها این بود که اگر توسعه و پیشرفت میخواهید، چارهای ندارید جز اینکه عضوی از این خانواده جهانی باشید. جهانی که در آن همجنس بازی یک ارزش تلقی میشود.
وی اظهار داشت: در این جامعه پایبند بودن به اعتقادات دینی ضدیت با علم محسوب میشود. البته خوشبختانه در آن جوامع هم کمکم چیزهایی زبانه میکشد و دور نیست آن زمانی که افراد پایبند به این اعتقادات قرن نوزدهمی و عقب مانده از جنس لائیک، باید خجالت بکشند. در واقع حرکت جهان به این سمت است.
وی گفت: در چنین فضایی اگر از منافع ملی دفاع کنی مسخرهات میکنند و میگویند ملی یعنی چه، جهان یک دهکده بزرگ است که در آن همه همدیگر را میشناسند؛ اصلا استقلال یعنی چه، برای چی مستقل باشیم و....استقلال را یک مقوله کهنه شده قرن نوزدهمی مطرح میکنند و وابستگی را تئوریزه میکنند.
صفارهرندی اضافه کرد: خندهدار است که بعضا افرادی که چند سال قبل بالاترین شعارها را علیه غربیها میدادند و وابسته به شرق بودند، وقتی قدرت شرق فرو پاشید؛ احساس بیپدری کردند و آمدند و یک پدر عاریتی گرفتند. البته من از جمع روشنفکران واقعی عذرخواهی میکنم.
وی ادامه داد: این جمع به دنبال این رفتند که جامعهای که در حال مقاومت است و وابسته به اعتقادات گذشتهاش است را از این تفکر تخلیه بکند و این یعنی عمل ضدفرهنگی، یعنی وارونگی فرهنگی را در دستور کار خود قرار دادند و با معرفی عناصر غیرهنگی به عنوان شاعر، نویسنده، فیلمساز و ... این وارونگی را صورت دادند. خوشبختانه به خاطر عظمت این انقلاب این کارها نتوانست رونق یابد و یک موج جدید بین جوانان ما ایجاد شده که این موج آینده خوبی را نوید میدهد.
در پایان جلسه نیز چند تن از دانشجویان به طرح سئوالات خود درباره مقوله فرهنگ پرداختند.
تنها و تنها راه گسترش عدالت توسعه عملی همه جانبه مملکت است.
هر ........ میتونه بهترین برنامه عدالت را البته فقط با شعار فریاد بزنه.
چرا همان موقع این حرفها را نمی زدید ؟
خدایا کی شعور جای شعار را خواهد گرفت . وقتی خاتمی دم از آزادی اندیشه زد او را کافر می خواندید ؟