صراط: چند روز قبل هوشنگ سیحون، از معماران عضو فرقه ضاله
بهاییت و از فعالین کلوپ صهیونیستی روتاری در ونکوور کانادا درگذشت. پس از
مرگ وی، رسانههای معاند نظام به سبب خوش خدمتیهای این معمار بهایی به
اربابان غربیاش و بالطبع، خیانتهایش به مردم ایران، به تجلیل و تمجید از
او پرداختند و در اقدامی هماهنگ و البته قابل پیشبینی، عضویت وی در فرقه
ضاله بهاییت و فعالیت در کلوپ روتاری و سابقه به ابتذال کشاندن دانشجویان
معماری دانشگاه تهران و تخلفات عدیده وی در شورای عالی شهرسازی در دوران
رژیم منحوس پهلوی را به طور کامل سانسور کردند.
رواج ابتذال و تشویق لاابالیگری در دانشکده هنرهای زیبا در دوران ریاست «هوشنگ سیحون» آن قدر اوج گرفت و آنچنان تأثیر بدی بر رفتار و کردار دانشجویان رشتههای مختلف این دانشکده گذاشت که دانشجویان دانشکده هنرهای زیبا را در شمار بدنامترین دانشجویان دانشگاه تهران قرار داد. این وضعیت، کار را بدانجا کشاند که چندی بعد، دانشجویان و مسئولین دانشکدههای دیگر نسبت به آن اعتراض کردند و مقامات مسئول این دانشکده طی بخشنامهای خواستار تصحیح اینگونه رفتار و کردار شدند. یکی از اقدامات سیحون در دوره ریاست دانشکده هنرهای زیبا، استفاده از مدلهای زنده و عریان درکلاسهای درس بود. عریان شدن زنان در کلاس نقاشی و طراحی آناتومی در شمار آوردهایی است که اساتید غربزدهای نظیر هوشنگ سیحون به ارمغان آوردند و برای ترغیب دانشجویان، جدول دستمزد برای مدلهای عریان از سوی دانشکده تنظیم شد.
سیحون در دوران ریاست شورای برنامهریزی و شهرسازی و نوسازی تهران، نفوذ زیادی در این شورا داشت و با مدد همفکران و یاران خود، به هنگام تعیین مرزهای محدوده تهران، اراضی متعلق به خاندان سلطنت و افراد وابسته به دربار و کلان سرمایهداران عضو روتاری را داخل محدوده قرارداد و به عنوان رئیس کمیسیون طراحی شبکه اتوبانهای تهران، ترتیبی داد تا اتوبانها از کنار این اراضی بگذرد و به این ترتیب موجب شد تا قیمت این اراضی یک شبه صدها برابر افزایش یابد.
هوشنگ سیحون در سال 1299 شمسی در یک خانواده بهایی به دنیا آمد. پدرش از یهودیانی بود که به فرقه ضاله پیوسته بود. وی که با حمایت طیف بهاییان و با استفاده از نفوذ این فرقه منحرف و دست ساخته صهیونیستها در دربار، به شهرت رسیده بود با بورس اعطایی دولت فرانسه به آن کشور رفت. وابستگی سیحون به بهائیت و عضویت او در کلوپ روتاری و نزدیکی بیش از حد وی به دربار از دلایل اصلی ترفعیات و انتصابش به ریاست دانشکده هنرهای زیبا بود و به سبب تخلفات فراوان اخلاقی و اقتصادی،پس از پیروزی انقلاب اسلامی از کشور گریخت. نکته قابل توجه اینجاست که علیرغم بتسازی از این معمار بهایی در میان روشنفکرنماهای ایرانی، پس از مهاجرت سیحون به کانادا، کشورهای غربی با بیاعتنایی مطلق نسبت به تخصص وی و با توجه به پایان تاریخ انقضای این مهره، به هیچ عنوان از وی در پروژههای معماری و حوزه آکادمیک استفاده نکردند و سیحون صرفا به یک ابزار، جهت اسلام ستیزی در مستندهای رسانههای معاند نظام تبدیل شد. وی در سال 2011 میلادی در مستندی با عنوان «من ایران هستم» به صورت ویژه به اسلام ستیزی و تقابل ایرانیت در مقابل اسلامیت پرداخت. بیبیسی فارسی نیز در مستند «خط در خیال»، به برجستهسازی این عضو فرقه ضاله بهاییت و تفکرات اسلامستیزانه وی پرداخت.
لازم به ذکر است که این اقدام خبرگزاری دولت در برخی رسانههای ایرانی مسبوق به سابقه میباشد. در سالیان اخیر، رسانههای مدعی اصلاحطلبی در چندین نوبت به مصاحبه اختصاصی با معماران عضو فرقه ضاله بهاییت پرداخته بودند. برای نمونه، روزنامه زنجیرهای شرق در بهار سال 1391 تنها به فاصله یکماه، 2 مصاحبه اختصاصی با «هوشنگ سیحون» ترتیب داد و به قبح زدایی از شخصیت وی پرداخت.
جلد چهارم کتاب «معماران تباهی»، «سیمای کارگزاران کلوپهای روتاری در ایران» که از سوی «دفتر پژوهشهای کیهان» در سالهای موسوم به اصلاحات منتشر شده است، به تشریح بخشی از کارنامه سیاه این عنصر بدنام پرداخته است.
رواج ابتذال و تشویق لاابالیگری در دانشکده هنرهای زیبا در دوران ریاست «هوشنگ سیحون» آن قدر اوج گرفت و آنچنان تأثیر بدی بر رفتار و کردار دانشجویان رشتههای مختلف این دانشکده گذاشت که دانشجویان دانشکده هنرهای زیبا را در شمار بدنامترین دانشجویان دانشگاه تهران قرار داد. این وضعیت، کار را بدانجا کشاند که چندی بعد، دانشجویان و مسئولین دانشکدههای دیگر نسبت به آن اعتراض کردند و مقامات مسئول این دانشکده طی بخشنامهای خواستار تصحیح اینگونه رفتار و کردار شدند. یکی از اقدامات سیحون در دوره ریاست دانشکده هنرهای زیبا، استفاده از مدلهای زنده و عریان درکلاسهای درس بود. عریان شدن زنان در کلاس نقاشی و طراحی آناتومی در شمار آوردهایی است که اساتید غربزدهای نظیر هوشنگ سیحون به ارمغان آوردند و برای ترغیب دانشجویان، جدول دستمزد برای مدلهای عریان از سوی دانشکده تنظیم شد.
سیحون در دوران ریاست شورای برنامهریزی و شهرسازی و نوسازی تهران، نفوذ زیادی در این شورا داشت و با مدد همفکران و یاران خود، به هنگام تعیین مرزهای محدوده تهران، اراضی متعلق به خاندان سلطنت و افراد وابسته به دربار و کلان سرمایهداران عضو روتاری را داخل محدوده قرارداد و به عنوان رئیس کمیسیون طراحی شبکه اتوبانهای تهران، ترتیبی داد تا اتوبانها از کنار این اراضی بگذرد و به این ترتیب موجب شد تا قیمت این اراضی یک شبه صدها برابر افزایش یابد.
هوشنگ سیحون در سال 1299 شمسی در یک خانواده بهایی به دنیا آمد. پدرش از یهودیانی بود که به فرقه ضاله پیوسته بود. وی که با حمایت طیف بهاییان و با استفاده از نفوذ این فرقه منحرف و دست ساخته صهیونیستها در دربار، به شهرت رسیده بود با بورس اعطایی دولت فرانسه به آن کشور رفت. وابستگی سیحون به بهائیت و عضویت او در کلوپ روتاری و نزدیکی بیش از حد وی به دربار از دلایل اصلی ترفعیات و انتصابش به ریاست دانشکده هنرهای زیبا بود و به سبب تخلفات فراوان اخلاقی و اقتصادی،پس از پیروزی انقلاب اسلامی از کشور گریخت. نکته قابل توجه اینجاست که علیرغم بتسازی از این معمار بهایی در میان روشنفکرنماهای ایرانی، پس از مهاجرت سیحون به کانادا، کشورهای غربی با بیاعتنایی مطلق نسبت به تخصص وی و با توجه به پایان تاریخ انقضای این مهره، به هیچ عنوان از وی در پروژههای معماری و حوزه آکادمیک استفاده نکردند و سیحون صرفا به یک ابزار، جهت اسلام ستیزی در مستندهای رسانههای معاند نظام تبدیل شد. وی در سال 2011 میلادی در مستندی با عنوان «من ایران هستم» به صورت ویژه به اسلام ستیزی و تقابل ایرانیت در مقابل اسلامیت پرداخت. بیبیسی فارسی نیز در مستند «خط در خیال»، به برجستهسازی این عضو فرقه ضاله بهاییت و تفکرات اسلامستیزانه وی پرداخت.
لازم به ذکر است که این اقدام خبرگزاری دولت در برخی رسانههای ایرانی مسبوق به سابقه میباشد. در سالیان اخیر، رسانههای مدعی اصلاحطلبی در چندین نوبت به مصاحبه اختصاصی با معماران عضو فرقه ضاله بهاییت پرداخته بودند. برای نمونه، روزنامه زنجیرهای شرق در بهار سال 1391 تنها به فاصله یکماه، 2 مصاحبه اختصاصی با «هوشنگ سیحون» ترتیب داد و به قبح زدایی از شخصیت وی پرداخت.
جلد چهارم کتاب «معماران تباهی»، «سیمای کارگزاران کلوپهای روتاری در ایران» که از سوی «دفتر پژوهشهای کیهان» در سالهای موسوم به اصلاحات منتشر شده است، به تشریح بخشی از کارنامه سیاه این عنصر بدنام پرداخته است.