در این نوشتار علیرضا نوری زاده با تملق گویی برای خاندان پهلوی، وانمود می کند که فقط "فرح پهلوی" می تواند ایران را به جایگاه رفیع در صحنه جهانی تبدیل نماید.
در بخش هایی از این نوشتار آمده است:
«انور سادات که از مصر رفت، بار غربت فرح، سنگين تر شد و همزمان بعنوان ملکه سابقی که هنوز هم جوان بود و هم زيبا، با فرزندانی که جوان بودند و ميل جوانی داشتند، چه بايد ميکردی؟
اما هرچه بود توانستی آنها را حفظ کنی. نه به مردی لبخند زدی و نه صدای شاديت را کسی شنيد، حتی وقتی دخترکت پرپر شد و هنوز چشمت خيس مانده، پسرت نيز تنهايت گذاشت، خدا ميداند با چه قدرتی، در نهان زار زدی.»
« من خود چند نوبت با ايشان ديدار داشته ام که يکبار آن طولانی و همراه با گفتگوئی جدی بود. اندوه به جان نشسته در سيما و صدای ملکه پيشين، آنقدر مشهود بود که با هيچ نکته ای حتی شيرين نمی توانستی تغييرش بدهی. دو داغ جديد، يک داغ سی و دوساله و داغ بزرگتر از دست دادن تاج و تخت.»
«فرح ديبا (پهلوی) تنها فردی از خاندان سلطنتی پيشين ايران است که در باره اش نتوانسته اند داستان بسازند و آنچه ساخته اند همه جعلی بوده. اگر شاه کار را به او واگذار کرده بود وضع ايران به اينجا نمي کشيد.»
حضور رضا پهلوی در شبکه ایران فردا
«به گمان من او هزار بار از خانم
"مريم رجوی" که به زور تبليغات مجاهدين مطرح مي شود، نزد مردم ايران با
اعتبارتر و از آن مهمتر محبوبتر است.»
«زنی که سی و پنج سال هجران و غربت و ضربه های سهمگين از
دست دادن تاج و تخت و همسر و دو فرزند، نه تنها از پايش در نياورده؛ بلکه استوارتر
و با استقامت ترش کرده است، کسی جز فرح پهلوی نيست.به همان سياق بيست سالگيم ميگويم؛ خانم فرح پهلوی! وقت به ميدان آمدن است ايران
منتظر شماست.»
دلتنگی های این ضدانقلاب فراری برای فرح ديبا و ادعای اینکه
مطالب علیه بیوه شاه مخلوع، همه جعلی است در حالی صورت می گیرد که صفحات تاریخی و خاطرات
درباریان و همراهان پهلوی ها گویای چیز دیگریست.
در صورتي كه خيانت هاي فرح به صورت كامل مورد بررسي قرار گيرد سياهه اي بلند بالا خواهد شد كه سطر سطر آن شاهدي بر اين خيانت ها خواهد بود.
انحطاط فرهنگ ايراني و اسلامي و ترويج فرهنگ مبتذل غربي و ترويج فساد و بي بند و باري در جامعه به قدري در پرونده فرح ديبا گوياست كه نيازي به توضيح بيشتر را باقي نمي گذارد.
از خيانت هاي فرح عبارت بود از برگزاري جشن هاي هنر شيراز كه علاوه بر حیف و میل میلیون ها دلار از دارایی های ایران، به كانوني در جهت انحطاط فرهنگي ايرانيان و ترويج فرهنگ ابتذال در آمده بود و كار به جايي رسيده بود كه حتي غربي ها نيز از اين وضعيت تعجب مي كردند. به عنوان مثال ويليام شوكراس در صفحه 115 كتاب آخرين سفر شاه به برگزاري «جشن هنر شيراز» تحت رياست عاليه فرح پهلوي اشاره مي كند و مي نويسد: «ملكه رياست جشن هنر شيراز را نيز بر عهده داشت. در اواسط سالهاي 70 جشن مزبور يكي از پرجنجالترين رويدادهاي فرهنگي كشور به شمار ميرفت... جنجالهاي جشن هنر وقتي به اوج خود رسيد كه در سال 1977 يك گروه هنرپيشه دكاني را در يكي از خيابانهاي اصلي شيراز در نزديكي مسجد گرفت و در درون دكان و در پيادهروي جلو آن نمايشي اجرا كرد كه شامل يك هتك ناموس تمام عيار و اعمال شهوتانگيز بين هنرپيشگان زن و مرد بود. چنين نمايشي در خيابانهاي هر شهرك انگليسي يا آمريكايي جنحال برپا ميكرد (و منجر به بازداشت هنرپيشگان ميشد.) وقتي نمايش مزبور در شيراز اجرا شد، خشم و آزردگي فراواني برانگيخت...»
در سال هاي بعد جشن هنر شيراز به اندازه اي مبتذل شد كه تنها نامي از هنر بر آن ماند و اموري همچون عريان شدن زن و مرد، تجاوز در حضور مردم و نمايش اسافل اعضاء تبديل به يك امر رايج در اين جشنواره ها شد و باعث بروز اعتراضات فراواني در ميان اقشار مختلف جامعه گرديد و همين نيز يكي از زمينه هاي سقوط اين رژيم را فراهم كرد. (در اين زمينه رك: خاطرات من و فرح پهلوي، اسكندر دلدم ، صص 482-476)
يكي ديگر از جلوه هاي ترويج فساد و بي بند و باري فرح پهلوي عبارت بود از حمايت و به كار گيري از عناصر فاسدي همچون "ليلي امير ارجمند" و ساير افرادي كه اصطلاحا "حلقه فرح" ناميده مي شدند در حساس ترين مراكز فرهنگي كه از جمله بايد به رياست كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان توسط ليلي امير ارجمند اشاره كرد؛ زني كه بي پروايي هاي جنسي او حتي صداي منسوبان فرح همچون مادرش را نيز در آورده بود و با رياست چنين افرادي بر چنين جايگاه هاي خطيري مي توان اوضاع فرهنگي كه توسط اين حلقه ترسيم مي شد را پيش بيني كرد.
علاوه بر اين، حمايت از مراكز فساد همچون قلعه هاي فسادي كه به كار جذب و فاسد كردن زنان و دختران مشغول بودند را نيز بايد به اين ليست افزود. اسكندر دلدم در كتاب خاطرات من و فرح پهلوي چنين مي نويسد: «گاهي اوقات كه ميهماني هاي بزرگ در دربار برپا مي شد و يا به مناسبت ورود يك پادشاه و يا رهبر خارجي مجلس شام مجللي برگزار مي گرديد، به خاطر آنكه به ميهمانان بد نگذرد و همه چيز مهيا باشد از سردسته هاي محله بدنام تهران (شهر نو) كمك گرفته مي شد و آنها زنان مورد نياز دربار را تامين و به اين ميهماني ها مي فرستادند در مقابل اين خدمت! دفتر مخصوص شهبانوي نيكوكار! از سردسته هاي قلعه شهر نو حمايت مي كرد تا آنها بتوانند آزادانه زنان و دختران را فريب خورده را وارد محله بدنام تهران كنند و به كار فحشا بگمارند.» (خاطرات من و فرح پهلوي ، ص 1112)
در صفحه 7 بولتن ويژه طرح جمع آوري محله جمشيد (محله بدنام تهران) آمده است:
«يكي از مراكزي كه از طريق آن، زنان ويژه اقدام براي اخذ كارت مخصوص مي كردند، دفتر فرح پهلوي بوده است كه زنان متعددي را در اين رابطه به اداره بهزيستي معرفي كرده و كارت هايي را با الصاق عكس در اختيار آنان قرار داده بودند كه در واقع مجوز ورود به داخل قلعه بود، و زنان ويژه ديگري كه از داشتن چنين پارتي محروم بودند تنها با ارائه طلاقنامه و دختران با اثبات نداشتن سرپرست مي توانستند به درون قلعه راه يابند...!» (همان)
این روزهای بیوه شاه مخلوع
حسين فردوست از نزديك ترين افراد به دربار پهلوي كه از نزديك شاهد رخدادهاي اين دربار بوده است در كتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوي در باره غارت و چپاول ثروت ملي و نيز فساد مالي فرح پهلوي و دفتر او چنين مي نويسد:
« سال 1350 يا 1351 روزي سپهبد فيروزمند، رئيس بازرسي نظامي، به من گفت كه شاه دستور داده كه از دفتر فرح بازرسي اصولي (طبق اصطلاح خودش) به عمل آيد. فيروزمند، نصرتالله را مأمور اين بازرسي كرد (اصولاً بازرسي از دربار و وزارت خارجه از آغاز به بازرسي نظامي محول شده بود و تا انقلاب چنين بود). نصرتالله بعداً به من گفت كه اين دفتر حدود 600 كارمند از همه نوع دارد كه تعداديشان هم در وزارتخانه شغل دارند و هم در دفتر فرح، تعداد زيادي هم ارزياب و كارشناس دارد كه در موارد لزوم از آنها استفاده ميشود، ولي به هر حال حقوقبگير دائمي دفتر فرح هستند.
فرح با اين تشكيلات و با اين همه كارمند و حقوقبگير چه ميكرد؟ آنها به قسمتهاي مختلفي تقسيم شده بودند كه هر قسمت در زمينه هنرهاي زيباي معاصر و قديم فعال مايشاء و بهاصطلاح متخصص بودند؛ مثلاً يك قسمت متخصص ساختمانهاي قديمي دوره قاجاريه بود. اين افراد ساختمانهاي قديمي را پيدا ميكردند و به دفتر فرح ميگفتند و پس از تأييد و تصويب، آن خانه به تصرف دفتر فرح درميآمد؛ چرا كه در آن خانه مثلاً حمامي وجود داشت كه كاشيكاريهاي آن مربوط به دورة سلسله قاجاريه ميشد و عتيقه به شمار ميرفت! روزي هوشنگ نهاوندي، رئيس دفتر فرح، به من نوشت كه يك معمار ساختماني را در محله ارامنهنشين تهران (آدرس و مشخصات را داده بود) شروع به تخريب نموده، در حاليكه طبق نظر كارشناسان دفتر در اين خانه كاشيكاريهاي 200 سال قبل وجود دارد و بايد سريعاً جلوي آن گرفته شود، معمار تعقيب و پروندهاش به مراجع قضائي ارجاع گردد و ساختمان تحويل دفتر شود. من 2 افسر از دفتر ويژه اطلاعات اعزام كردم و معلوم شد كه اين معمار يك خانه پوسيده و به قول خودش كلنگي را از فردي خريده كه پس از تخريب، چون در محله مرغوب شهر واقع است، در آن يك بناي 10 طبقه آپارتماني بسازد و بفروشد. افسران اعزامي از محل كاشيكاريها بازديد كردند و به معمار گفتند كه هيچ ميداني چه ميكني؟! اين كاشيكاريها متعلق به 200 سال قبل است و اين ساختمان تاريخي است! معمار گفت: من نميدانستم و مسئول ندانستنيهاي خود نيستم. مطلب به نهاوندي گفته شد و او نماينده خود را اعزام كرد تا هر طور مصلحت دفتر فرح است با اين معمار كنار بيايند. كارشناس و ارزياب اعزام شد و پولي كه معمار براي خريد اين خانه داده بود به او دادند و خانه جزء متصرفات دفتر فرح درآمد. از اين نوع خانهها در كشور بسيار بود و پول همه از طرف دفتر فرح پرداخت ميشد و در اختيار دفتر فرح قرار ميگرفت. در بررسيهاي من دلايل متقن بهدست آمد كه كارشناسها و ارزيابهاي دفتر فرح به طور عموم، در هر معامله 2 يا 3 برابر قيمتگذاري ميكردند كه يكسوم به مالك پرداخت ميشد و دوسوم به جيب زده ميشد.
از اين قسمتها در دفتر فرح زياد بود. يك بخش براي قلمدان بود، يك بخش براي تابلو، يكي براي كتب خطي، يكي براي اسناد تاريخي كه به امضاء مقامات مهم گذشته رسيده بود، يك قسمت براي فروش كه بسيار وسيع بود و سوءاستفاده در آن بسيار زياد بود، و غيره و غيره.
حال اين سؤال پيش ميآيد كه با وجود يك وزارتخانه مستقل براي اين كارها، كه در تيول مهرداد پهلبد، شوهر شمس، بود، اين بخشها در دفتر فرح چه معني ميداد و پول پرداختي اين اقلام، كه 2 ـ 3 برابر براي سوءاستفاده قيمتگذاري ميشد، و مخارج هنگفت دفتر فرح از كجا ميآمد؟! پاسخ اين است كه همه اين بساط براي سرگرمي خانم فرح بود و ميلياردها تومان از بودجه كشور هزينه ميشد تا اين زن، همان فرح حصارك كه براي هزينه تحصيلش خود را به زاهدي تقديم كرده بود، بيكار نباشد و راضي شود!
هزينه شخصي فرح و جواهرات و بذل و بخششهاي او نيز حساب جداگانه داشت و فقط به ليلي اميرارجمند براي طرحهاي بيموردش طي چند سال دستور پرداخت ميلياردها تومان را داد. هزينه بچههاي فرح هم مشهود بود كه رقم فوقالعادهاي داشت. هزينه ايجاد كاخ نياوران و مرمت كاخ زمان قاجار ]صاحبقرانيه[ در نياوران رقم فوقالعادهاي را تشكيل ميداد. هزينههاي سنگين مسافرتهاي رسمي محمدرضا و فرح به دعوت رؤساي كشورهاي ديگر عادي بود. در اين مسافرتها گرانقيمتترين اشياء به رئيس كشور ميزبان و خانوادهاش هديه ميشد و پس از آن هزينه پذيرائي و عطايا به مقامات كشورهاي ميهمان فرح و محمدرضا بود. هزينه جشنهاي 2500 ساله و تاجگذاري و جشن هنر شيراز و غيره و غيره، كه همه سليقه فرح بود، اگر محاسبه شود ارقامي عجيب و غيرقابل تصور بهدست ميآيد كه از اين ميان درصد بالايي به جيب خانواده ديبا ميرفت.
در دوران فرح، هزينه دربار چقدر بود؟ رقمي براي آن پيشبيني نميكردند (رقم بودجه شامل هزينههاي پرداخت حقوق و تشريفات معمولي بود). بقيه از كجا تأمين ميشد؟! بايد عرض كنم كه از چپاول بيتالمال! مسلماً فرح و همه فاميل دور و نزديك او و همه افرادي كه به عنوان دوست به او نزديك بودند و همه افرادي كه در اطراف او شاغل بودند پولهاي گزافي به بانكهاي خارج انتقال دادهاند. از اين ارقام اطلاعي ندارم، ولي فردي كه حاضر است ميلياردها تومان هزينه جشن 2500 ساله كند، آماده است 10 برابر آن را به حسابهاي خارجي خود واريز نمايد و اين رقم بايد به دهها ميليارد تومان برسد. آنچه هزينه خود او نميشد، فاميل و دوستان او از سازمان برنامه در مقاطعهها ميگرفتند. اصفيا، رئيس سازمان برنامه، تمام مقاطعهها را به خانواده فرح اختصاص داده بود و پس از او، كه مجيدي رئيس سازمان برنامه شد، همين رويه ادامه يافت. اطلاع دقيق دارم كه فقط مهندس قطبي (پدر رضا قطبي)، مجيد اعلم(دوست شب و روز محمدرضا) و مهندس ديبا (يك جوان حداكثر 35 ساله) حدود 80% مقاطعههاي بزرگ كشور را از سازمانبرنامه اصفيا و مجيدي ميگرفتند و با 25% حق و حساب به ديگران ميدادند. از زمان نخستوزيري هويدا، دربار ايران به دوران قاجار رجعت داده شد و همه چيز مملكت در اختيار محمدرضا و فرح قرار گرفت. هر چه زياد ميآمد متعلق به اسدالله علم ـ وزير دربار ـ بود. ارتش را هم آمريكاييها و انگليسيها ميچاپيدند و در سفارشات طوفانيان، محمدرضا هم بينصيب نبود و مبالغ معتنابهي به حسابش در خارج ريخته ميشد. بنابراين اگر دوران فرح را اوج فساد و چپاول و غارتگري دربار پهلوي بخوانم، سخن گزافي نگفتهام. »(ظهور و سقوط سلطنت پهلوي ، حسين فردوست ، صص215-213)
رقص فرح با آلن دلون بازیگر مشهور فرانسوی-یادآور عشق قدیمی!
اسكندر دلدم در زمينه "راه اندازي شبكه عظيم قاچاق عتيقه در ايران از سوی فرح پهلوی و اطرافیانش چنين مي نويسد:
«فرح با استفاده از بودجه دولتي يك كادر متخصص را جهت كشف آثار با ارزش تاريخي سازمان داده بود و اين افراد پس از كشف و تملك آثار عتيقه و با ارزش تاريخي آنها را به فرح تحويل مي دادند ... اگر تحقيق دقيقي روي چگونگي خروج شاهنامه نفيس بايسنقري از كشور و حراج اشياء نفيس تاريخي ايران در حراج كريستي لندن و حراجي هاي معروف نيويورك صورت بگيرد مشخص خواهد شد كه فرح در راس يك شبكه عظيم قاچاق اشياء عتيقه ايران قرار داشته است. اگر چه در دربار رقباي ديگري نظير اشرف و فرزند او شهريار نيز در كار تجارت اشياء عتيقه فعاليت داشتند اما بيشتري غارتگري ها در دهه چهل و پنجاه توسط فرح و عوامل او صورت گرفته است» (خاطرات من و فرح پهلوي ، ص1033)
فرح كه در زمان اقامت در پاريس به دليل مسائلي همچون فقر مالي و اوج گيري فعاليت هاي جريان هاي ماركسيستي در اين كشور، ديدگاه هاي چپ گرايانه پيدا كرده و حتي به عنوان يك دانشجوي ضد دولتي در ليست سياه ساواك قرار گرفته بود پس از ازدواج با محمد رضا ناگهان تغيير ماهيت داد و تا آخرين روز هاي سلطنت پهلوي در كنار محمد رضا پهلوي در جهت بسط سلطه و ديكتاتوري پهلوي ها همراهي نمود و حتي در برخي مظاهر ديكتاتوري پهلوي مشاركت فعالانه اي داشت به عنوان مثال گفته مي شود ايده تشكيل حزب واحد "رستاخيز" از جمله ايده هاي حلقه فرح بوده است. (در اين زمينه رك : پايان دموكراسي شاهانه و تأسيس حزب رستاخيز، مظفر شاهدي، سايت موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران و نيز ميلاني، عباس، معماي هويدا، چ اول، تهران، نشر اختران، ۱۳۸۰، صص ۳۶۴ و ۳۶ نقل از مقاله حزب رستاخيز؛ حزبي كه با دستان شاه ساخته و با دستان او نيز برچيده شد، حسين جعفري موحد)
ثريا دومين همسر رسمي شاه در كتاب خاطرات خود در باره اوضاع عمومي تهران و فقر و فلاكت آن چنين مي نويسد: «محلات جنوب شهر با جوي هاي سرباز كه آب كثيف آن پس از عبور از رخشتشوي خانه ها و آلوده شدن به كثافات ولگردان و سگها به مصرف خوراك مردم مي رسد، بچه هاي مفلوج ، زنان و پيرمردان گرسنه ، گل و لاي كوچه ها كه خانه هايشان شباهتي به خانه ندارند، محلاتي كه فقر كامل بر آنها حكمفرماست و توان شكايت نيز ندارند» (كاخ تنهايي، ثريا اسفندياري، ترجمه نادعلي همداني، ص133 به نقل از سقوط، مجموعه مقالات نخستين همايش بررسي علل فروپاشي سلطنت پهلوي، ص363)
با اين حال فرح پهلوي در چنين شرايط فلاكت باري، به خاطر ساخت يا تزيين كاخ هاي سلطنتي، برگزاري جشن هاي سلطنتي و دهها عنوان ديگر مدام به تحميل هزينه هاي گزاف بر بيت المال مي پرداخت. به عنوان مثال در اين زمينه چنين نوشته اند: «فرح به جايي رسيد كه كاخ هاي سعد آباد او را قانع نمي كرد و با طرح كاخ نياوران هزينه سرسام آوري را به دولت ايران تحميل كرد... هزينه تجهيزاتي كاخ نياوران در سال هاي 1349 به بعد داراي يك رديف خاص در بودجه كشور گرديد. فرهنگ كاخ نشيني و احساس لوكس گرايي و غرب زدگي فرح به حدي بود كه حاضر نشد از مبل هاي زيباي ساخت ايران در كاخ نياوران استفاده كند. او شخصا به پاريس رفت و مبلمان گران قيمتي را براي كاخ خريداري كرد» (سقوط ، همان ، ص364)