سه‌شنبه ۰۶ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۱ اسفند ۱۳۸۹ - ۱۱:۴۲

پیام ارمغان تاریکی، روشن بود

این شاید برای اولین بار نباشد که عقب فرقه کثیف منافقین و جنایت آنها در فیلمی مطرح می‌شود و قطعاً آخرین بار هم نخواهد بود. اما وجه مشخصی که این سریال داشت این بود که توانست انقلاب درونی یک فرد را توأم با عشقی پاک و صادقانه به تصویر بکشد.
کد خبر : ۱۸۱۴۶
به گزارش صراط نیوز به نقل از مشرق شب‌های بهمن و اسفند ماه 89 بسیاری از خانواده‌ها هر شب به انتظار دیدن قسمتی از سریال ارمغان تاریکی می‌نشستند. «ارمغان تاریکی» قصه چند دانشجوی جوان است که در سال‌های آغاز دهه 60 در تهران زندگی می‌کنند و هر یک در برخورد با حوادث و رویدادهای سیاسی و اجتماعی آن دوران همچون جنگ تحمیلی، بحران‌های سیاسی، حضور گروهک‌های سیاسی در جامعه و... سرنوشت‌های متفاوت پیدا می‌کنند.
«جلیل سامان» نویسنده و کارگردان ارمغان تاریکی، روایت داستان را از زندگی دو نفر از این جوان‌ها با نام «مجید» و دختر مورد علاقه‌اش «مهری» آغاز می‌کند.

این شاید برای اولین بار نباشد که عقب فرقه کثیف منافقین و جنایت آنها در فیلمی مطرح می‌شود و قطعاً آخرین بار هم نخواهد بود. اما وجه مشخصی که این سریال داشت این بود که توانست انقلاب درونی یک فرد را توأم با عشقی پاک و صادقانه به تصویر بکشد. و نشان دهد دختر پاک و معصومی که با حجابش پیام‌آور اعتقادی راسخ و استوار در دین است چگونه می‌تواند قلب یک انقلابی شیرپاک‌خورده را تسخیر کند و دیو نفاق او را به زلال رسیدن به ملکوت تغییر دهد.

سکانس پایانی فیلم گویای همه‌چیز بود؛ وقتی که مجید از یکی از سرکرده‌های منافقین سؤال می‌کند جایگاه عشق در ایدئولوژی سازمان (جمعیت منافقین) کجاست؟ او که هنوز بد از 15 سال شیطان در درونش لانه کرده بدون اینکه به این حکوم حق پاسخ دهد از اینکه دنیا را گشته و راحت به ایران تردد می‌کند و تصور آزادی از حرکت خود دارد، مجید را متهم به بسته بودن و تحجر می‌کند. و نشان می‌دهد هنوز معنای خیلی از مسائل انقلابی را نفهمیده است. اما مجید که شجاعانه و تنها مجدداً به خانه این منافق برمی‌گردد جایگاه عشق در ایدئولوژی دینی را به او معرفی می‌کند و می‌گوید به خاطر آنکه معشوقش نمی‌خواست مجید چهره زخمی شده او را که در اثر کینه منافقین با اسید زخمی شده است را ببیند، او 15 سال است به عشق خود و همسرش احترام گذاشته و خود را به نابینایی زده است. این حرکت مجید برای انهدام بسیاری از ایدئولوژی‌های خودساخته فرقه‌ها به خصوص از نوع تروریستی کفایت می‌کند.

مجید نشان می‌دهد آزادگی آن نیست که منافقین در ترور و تخریب دیگران جستجو می‌کردند، بلکه آزادگی و رسیدن به تعالی آن است که به خاطر معشوق و اعتلای یک زندگی و در نهایت رسیدن به خدا از همه چیز چشم‌پوشی، خود را نبینی، در حالی که همه چیز در درون تو روشن است. و مفهوم یعنی تا وقتی نفاق هست عشق از درون انسان پر می‌کشد و وقتی عشق خدایی حاکم شد نفاق از درون انسان به بیرون پرتاب می‌شود و این یعنی پرواز ملکوتی روح.

شاید برای اولین بار باشد که یک قصه، اینقدر متعالی و با پیامی به ژرفای بیکرانگی جهان به پایان می‌رسد. آنکه محکوم می‌شود نفاق درونی است، اگرچه به همه دنیا سفر کرده و به همه خواسته‌هایت رسیده باشی. و آنچه مقبول است روح متعالی عاشق واقعی است که به بهشت ختم می‌شود. از این باب باید به صدا و سیما و شبکه 3 تبریک گفت. و نیز باید بگوییم می‌شود داستانی را به تصویر کشید که جامعه را به عشق پاک دعوت می‌کند. همه چیز این سریال خوب بود؛ داستان، تدوین، انتخاب بازیگر و کارگردانی آن، امید است نمره 20 ما به این سریال مسئولان صدا و سیما را با انگیزه‌تر در راه تعالی جامعه قرار دهد.

نظرات بینندگان
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۹:۰۳ - ۲۱ اسفند ۱۳۸۹
۰
۱
ما که اصلا اسم این را نشنیدیم! فقط می دانیم سی سال است شما خودتان در مورد منافقین اتهام می زنید بعد خودنان محکوم می کنید! البته من با هر چپ چه روشی باشد یا فکری مخالفم