صراط: نخستوزیر فرانسه که در همان آغاز دور نخست مذاکرات ۱+۵ نیز سنگاندازی کرده و خواسته بود به این ترتیب برای عربستان دمی تکان دهد و معاملات هواپیماهای جنگی و اسلحه را تسهیل کند، بیآنکه متوجه منافع روابط پیشین از نوع پژو با ایران باشد.
هفته پیش متوجه تشدید حملهها و بحرانآفرینی و تنشزایی برخی منتفعان از انسداد روابط متعارف ایران با جهان و علاقهمندان به دورزدن درآمدهای نفتی شدم و دریافتم که مذاکرات مستقیمی با آمریکا در ژنو آغاز شده بود. البته طرف آمریکایی هم از فشارهای محافل افراطی و تندرو داخلی و تیپارتی معروف خودش در امان نیست. همانهایی از تمایلات اسراییل حمایت میکنند که خواهان ادامه تنشها و تداوم بهرهمندیهای مظلومنمایانه و آسیبرسان در مقابل شعارهایی هستند که تاکنون از حاصل آن سود بسیار بردهاند. لوران فابیوس نخستوزیر فرانسه که در همان آغاز دور نخست مذاکرات 1+5 نیز سنگاندازی کرده و خواسته بود به این ترتیب برای عربستان دمی تکان دهد و معاملات هواپیماهای جنگی و اسلحه را تسهیل کند، بیآنکه متوجه منافع روابط پیشین از نوع پژو با ایران باشد، این بار نیز، شاید با رنجش از مذاکرات مستقیم با آمریکا، به تجدید حملههای تخریبی در برابر رفع موانع و تحریمهای ایران بپردازد.
شاید اگر آقای فابیوس اطلاعات کافی میداشت، در نوع سخنانش ایران را، با تاریخ و جغرافیایی سهبرابر کشور خودش، و منابع طبیعی و انسانی و امکانات بالقوه و بالفعلش، با نیجر و ساحل عاج «خودشان» اشتباه نمیگرفت! و حد خودش را میشناخت. شاید هم از تحکم اربابانه آمریکا رنجیده است که همین چند روز پیش برای بانک فرانسوی «بیانپی پاریبا» بهدلیل عدمرعایت دستورات تحریمی آمریکا جریمهای 10میلیارددلاری تعیین کرده است. و فرانسه که زورش به آمریکا نمیرسد که بگوید تحریمهای فراتر از قطعنامههای سازمان ملل و صرفا در اجرای دستورات آمریکا را الزامآور نمیداند، میکوشد با دادن باجی، در حدود یک سوم آن مبلغ، گریبان خودش را رها سازد و در عوض آقای فابیوس با شاخوشانهکشیدن برای ایران میکوشد جبران مافات کند؛ خصوصا آنکه میبیند ایران دریافته که برای حل مسایل در واقع دوجانبه با آمریکا بهتر است راه مذاکره مستقیم با خود کدخدای غرب را در پیش بگیرد! منظور این است که برای حل مسایل هم طرف اصلی مذاکره ما آمریکاست، نه کشور درجه دومی مانند فرانسه، و بقیهاش بهانه است! اکنون اروپا خودش برای برونرفت از رکود اقتصادی نیاز به دستیابی به بازاری مانند ایران و رفع تحریمها دارد!
آمریکا نیز دیده است که 11سپتامبر و تروریسم انتحاری، و کشتارهای خیابانی مانند حادثه رژه ورزشی در بوستن و گلولهباران سربازخانهای در داخل آمریکا همراه با سربریدنهای سلفی و ارعابهای القاعده و غیره در خارج از آمریکا همه سربرآورده از جیبهای پرپول متحد و سرسپرده دیرینش عربستان است! هشداری که موجب تردیدش در سوریه شد، و اکنون واکنشهای آدمکشان داعش را در عراق میبیند! آن هم در زمانی که موضوع شدت عمل روسیه در اوکراین نیز مطرح است، و زمان را برای ادامه تنش با ایران، که شاید به همدمی بیشتر ایران و روسیه منجر شود، مناسب نمیبیند. در این میان فقط یک قلم نیاز اعلامشده ایرانایر به صدهواپیمای جدید نیز وسوسهانگیز است، و ایران نیز نیاز به سرعتبخشیدن به توسعه اقتصادی، جلوگیری از غارت نفتی از مخازن مشترک، و نیز نیاز به جبران مافات و بهسازی سامانههای تصفیه و تولید نفت و پتروشیمی خود دارد تا در آینده نیز نیازهای اروپا صرفا وابسته به روسیه نباشد! در چنین شرایط کم نظیری بوده است که دولت آمریکا برترین و کارکشتهترین دیپلمات و معاون وزارت خارجهاش آقای برنز را روانه ژنو کرد.
انتشار مقاله آقای ظریف در «واشنگتنپست» و ابراز حسننیت و امیدواری به اینکه مذاکرات تا پایان مهلت ششماهه (در حدود یکماهونیم دیگر) به نتیجه برسد، همزمان بود با انتشار کتاب خاطرات خانم کلینتون، که در آن بارها و بدون پرده درباره اهمیت اصلاح روابط با ایران سخن گفته است، و نقش سلطان عمان را در این باب ستوده و حتی اشاره کرده است که چگونه دو بار هنگام رودررو قرارگرفتن با آقای متکی وزیر خارجه احمدینژاد (همان که در حین سفر رسمی به سنگال برکنار شد) با لبخند به ایشان سلام کرده و ایشان زیر لب کلامی به فارسی گفته روی برگردانده و دور شده بود... منظور این است که باوجود همه اینها دست از تلاش برای راهگشایی برنداشتند.
باری اکنون تحولات کل منطقه فرصتی کمنظیر برای ایران فراهم آورده است، که طرفین میتوانند با تفاهم و احترام متقابل و مستقل بازیگر نقش جهانی سازنده و برچیدن تحریمها و جایگزین دیپلماسی جدی و محترمانه به جای قهر و از لحاظ دیپلماتیک غیرحرفهای باشند! دیروز که از آقای اوباما درباره احتمال اقدام نظامی در برابر گستاخیهای جانیان داعش در عراق پرسیدند، با توضیحاتی گفت «همه گزینهها روی میز است!» با خودم فکر کردم، ظاهرا برای این همه گزینه دیگر جایی روی میز آقای اوباما باقی نمانده است و بهتر است به زیر میز بیندیشد! درباره حضور آقای برنز در مذاکرات مستقیم باید بگویم که ایشان نیز مانند همتای اروپاییاش خانم کاترین اشتون در آستانه بازنشستگی است. ایشان کارشناس مسایل ایران است، آن هم با دیدی تفاهمآمیز، که گاه انتقادهایی را هم از جانب تندروان خودشان برانگیخته است! اکنون، با آنچه گفته شد، برای همه طرفها زمان تنگ است و مانع مفقود و مقتضا موجود، و این تنور داغ است و آماده چسباندن!
هفته پیش متوجه تشدید حملهها و بحرانآفرینی و تنشزایی برخی منتفعان از انسداد روابط متعارف ایران با جهان و علاقهمندان به دورزدن درآمدهای نفتی شدم و دریافتم که مذاکرات مستقیمی با آمریکا در ژنو آغاز شده بود. البته طرف آمریکایی هم از فشارهای محافل افراطی و تندرو داخلی و تیپارتی معروف خودش در امان نیست. همانهایی از تمایلات اسراییل حمایت میکنند که خواهان ادامه تنشها و تداوم بهرهمندیهای مظلومنمایانه و آسیبرسان در مقابل شعارهایی هستند که تاکنون از حاصل آن سود بسیار بردهاند. لوران فابیوس نخستوزیر فرانسه که در همان آغاز دور نخست مذاکرات 1+5 نیز سنگاندازی کرده و خواسته بود به این ترتیب برای عربستان دمی تکان دهد و معاملات هواپیماهای جنگی و اسلحه را تسهیل کند، بیآنکه متوجه منافع روابط پیشین از نوع پژو با ایران باشد، این بار نیز، شاید با رنجش از مذاکرات مستقیم با آمریکا، به تجدید حملههای تخریبی در برابر رفع موانع و تحریمهای ایران بپردازد.
شاید اگر آقای فابیوس اطلاعات کافی میداشت، در نوع سخنانش ایران را، با تاریخ و جغرافیایی سهبرابر کشور خودش، و منابع طبیعی و انسانی و امکانات بالقوه و بالفعلش، با نیجر و ساحل عاج «خودشان» اشتباه نمیگرفت! و حد خودش را میشناخت. شاید هم از تحکم اربابانه آمریکا رنجیده است که همین چند روز پیش برای بانک فرانسوی «بیانپی پاریبا» بهدلیل عدمرعایت دستورات تحریمی آمریکا جریمهای 10میلیارددلاری تعیین کرده است. و فرانسه که زورش به آمریکا نمیرسد که بگوید تحریمهای فراتر از قطعنامههای سازمان ملل و صرفا در اجرای دستورات آمریکا را الزامآور نمیداند، میکوشد با دادن باجی، در حدود یک سوم آن مبلغ، گریبان خودش را رها سازد و در عوض آقای فابیوس با شاخوشانهکشیدن برای ایران میکوشد جبران مافات کند؛ خصوصا آنکه میبیند ایران دریافته که برای حل مسایل در واقع دوجانبه با آمریکا بهتر است راه مذاکره مستقیم با خود کدخدای غرب را در پیش بگیرد! منظور این است که برای حل مسایل هم طرف اصلی مذاکره ما آمریکاست، نه کشور درجه دومی مانند فرانسه، و بقیهاش بهانه است! اکنون اروپا خودش برای برونرفت از رکود اقتصادی نیاز به دستیابی به بازاری مانند ایران و رفع تحریمها دارد!
آمریکا نیز دیده است که 11سپتامبر و تروریسم انتحاری، و کشتارهای خیابانی مانند حادثه رژه ورزشی در بوستن و گلولهباران سربازخانهای در داخل آمریکا همراه با سربریدنهای سلفی و ارعابهای القاعده و غیره در خارج از آمریکا همه سربرآورده از جیبهای پرپول متحد و سرسپرده دیرینش عربستان است! هشداری که موجب تردیدش در سوریه شد، و اکنون واکنشهای آدمکشان داعش را در عراق میبیند! آن هم در زمانی که موضوع شدت عمل روسیه در اوکراین نیز مطرح است، و زمان را برای ادامه تنش با ایران، که شاید به همدمی بیشتر ایران و روسیه منجر شود، مناسب نمیبیند. در این میان فقط یک قلم نیاز اعلامشده ایرانایر به صدهواپیمای جدید نیز وسوسهانگیز است، و ایران نیز نیاز به سرعتبخشیدن به توسعه اقتصادی، جلوگیری از غارت نفتی از مخازن مشترک، و نیز نیاز به جبران مافات و بهسازی سامانههای تصفیه و تولید نفت و پتروشیمی خود دارد تا در آینده نیز نیازهای اروپا صرفا وابسته به روسیه نباشد! در چنین شرایط کم نظیری بوده است که دولت آمریکا برترین و کارکشتهترین دیپلمات و معاون وزارت خارجهاش آقای برنز را روانه ژنو کرد.
انتشار مقاله آقای ظریف در «واشنگتنپست» و ابراز حسننیت و امیدواری به اینکه مذاکرات تا پایان مهلت ششماهه (در حدود یکماهونیم دیگر) به نتیجه برسد، همزمان بود با انتشار کتاب خاطرات خانم کلینتون، که در آن بارها و بدون پرده درباره اهمیت اصلاح روابط با ایران سخن گفته است، و نقش سلطان عمان را در این باب ستوده و حتی اشاره کرده است که چگونه دو بار هنگام رودررو قرارگرفتن با آقای متکی وزیر خارجه احمدینژاد (همان که در حین سفر رسمی به سنگال برکنار شد) با لبخند به ایشان سلام کرده و ایشان زیر لب کلامی به فارسی گفته روی برگردانده و دور شده بود... منظور این است که باوجود همه اینها دست از تلاش برای راهگشایی برنداشتند.
باری اکنون تحولات کل منطقه فرصتی کمنظیر برای ایران فراهم آورده است، که طرفین میتوانند با تفاهم و احترام متقابل و مستقل بازیگر نقش جهانی سازنده و برچیدن تحریمها و جایگزین دیپلماسی جدی و محترمانه به جای قهر و از لحاظ دیپلماتیک غیرحرفهای باشند! دیروز که از آقای اوباما درباره احتمال اقدام نظامی در برابر گستاخیهای جانیان داعش در عراق پرسیدند، با توضیحاتی گفت «همه گزینهها روی میز است!» با خودم فکر کردم، ظاهرا برای این همه گزینه دیگر جایی روی میز آقای اوباما باقی نمانده است و بهتر است به زیر میز بیندیشد! درباره حضور آقای برنز در مذاکرات مستقیم باید بگویم که ایشان نیز مانند همتای اروپاییاش خانم کاترین اشتون در آستانه بازنشستگی است. ایشان کارشناس مسایل ایران است، آن هم با دیدی تفاهمآمیز، که گاه انتقادهایی را هم از جانب تندروان خودشان برانگیخته است! اکنون، با آنچه گفته شد، برای همه طرفها زمان تنگ است و مانع مفقود و مقتضا موجود، و این تنور داغ است و آماده چسباندن!