شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۹ تير ۱۳۹۳ - ۱۱:۰۹
به خاطر وابستگی به خارج

بدنه اصلاح‌طلبان نزد افکار عمومی منفور است

اصلاح‌طلبان اعتقاد دارند که به خاطر رفتار و عملکرد دولت‌هاي نهم و دهم، اقبال به سوي اصلاح‌طلبان افزايش يافت و پايگاه اجتماعي آنها تقويت شد.
کد خبر : ۱۸۵۰۲۸
صراط: اصلاح‌طلبان اعتقاد دارند که به خاطر رفتار و عملکرد دولت‌هاي نهم و دهم، اقبال به سوي اصلاح‌طلبان افزايش يافت و پايگاه اجتماعي آنها تقويت شد.
اما در مقابل افراد و گروه‌هايي هم هستند که اعتقاد دارند، جايگاه و موقعيت اين طيف سياسي کشور همچنان متزلزل است و با اقداماتي که در چند سال گذشته از سوي آنها انجام شده، بر افول اين طيف افزوده است.
اصلاح‌طلبان در انتخابات رياست جمهوري ۹۲ بر موجي که ايجاد شده بود سوار شدند و خود را به نامزدي چسباندند که وصله ناچسبي بودند. اين که آقاي روحاني در سال ۹۲ به عنوان رئيس‌جمهور برگزيده شد و دلايل انتخاب او چه بود، موضوع بحث ما نيست. اما آنچه که روشن و قطعي است، حمايت‌هاي ناقص و دست و پا شکسته اصلاح‌طلبان دليل و علت انتخاب آقاي روحاني نبود.
طيف اصلاحات در آن زمان براي بازآفريني خود سعي داشت تا به واسطه چنين نامزدي، در عرصه سياسي کشور حضور يابد و خود را سر زبان‌ها بيندازد تا شايد بتواند از پس اين انتخابات خود را از يک سو تبرئه کند و از سوي ديگر اذهان و افکار عمومي را دوباره به سوي خود جلب کند. اما آيا طيف اصلاح‌طلب که در انتخابات رياست جمهوري سال ۸۸ با افراطي‌گري‌هايي که انجام داد با اعتدالي که شعار آقاي روحاني بود، قرابتي دارد؟
اصلاح‌طلبان اگر مي‌خواستند به طور مستقيم در انتخابات از نامزد خود يعني آقاي عارف حمايت کنند و تا پايان هم همين رويه را پيش ببرند، قطعاً شکست ديگري را تجربه مي‌کردند. حمايت‌هاي نمايشي آنها از نامزدي آقاي روحاني، سياستي بود تا شايد بتوانند خود را سرزنده در سپهر سياسي کشور نشان بدهند علاوه بر اين که پس از انتخاب رئيس‌جمهور، خود را سهيم در آن بدانند و سپس مطالبات‌شان را مطرح و برآورده سازند.
اکنون پس از گذشت يکسال از انتخابات رياست جمهوري ۹۲ آنچه آنها در روياي خود مي‌پروراندند، تحقق نيافته است به همين خاطر برخي از اصلاح‌طلبان دست به کار شده و مطالبي را بيان مي‌کنند که با واقعيت وحقيقت به دور است. مثلا اين که گفته‌‌اند، اصلاح‌طلبان اگر بشکنند روحاني هم مي‌شکند و اگر اصلاحات نباشد روحاني هم وجود نخواهد داشت و يا اين که رأي روحاني در انتخابات رياست جمهوري ۹۲ تنها يک ميليون رأي بوده است.
اصلاح طلبان بايد بپذيرند که شکسته‌اند و شکست آنها از زماني سرعت گرفت که فتنه ۸۸ را به پا کردند و با افراطي‌گري‌هاي خود هزينه‌هاي بسياري را تحميل مردم و نظام اسلامي کردند.
اين طيف سياسي که اکنون در اقليت کامل چه از لحاظ پايگاه اجتماعي و چه از لحاظ اعضاي داخلي به سر مي‌برد، نمي‌تواند خود را باني و باعث پيروزي رئيس‌جمهوري بداند که مواضع شفاف و انقلابي روشني در قبال بسياري مسائل دارد که اصلاح‌طلبان با آن زاويه دارند.
اکنون بدنه اصلاح طلبان به خاطر وابستگي به خارج در افکار عمومي منفور است و اين نفرت به آن خاطر است که در هر شبکه فارسي زبان ضدانقلاب يک اصلاح‌طلب حضور دارد و عليه نظام و حاکميت اسلامي مشغول فعاليت‌هاي ضدانقلابي است. جريان اصلاح‌طلبي اکنون خط و خطوط خود را از همين شبکه‌ها دريافت مي‌کند و هدايت مي‌شود. آيا مردم ايران اسلامي به چنين طيف سياسي سرسپرده اعتماد دارد؟
اکنون هم که دولت تدبير و اميد، با دوري از افراط و مقابله با اينگونه رفتارها باعث نااميدي اصلاح‌طلبان شده است، مورد هجوم قرار مي‌گيرد.
از يک سو دولت و شخص رئيس‌جمهور تضعيف مي‌شود و از سوي ديگر طيف سياسي مقابل اصلاح‌طلبان مورد تخريب واقع مي‌شود.
تضعيف و تخريب اين دو براي پيدا کردن جايگاه اصلاح‌طلبان در افکار عمومي است. انتخابات مجلس شوراي اسلامي نزديک است و اصلاح‌طلبان نيازمند يارکشي هستند. پس بهترين روش، تضعيف دولت آن هم با مقصر نشان دادن اصولگرايان، شايد بتواند اقبال مردمي را به سوي آنها جلب کند، غافل از اين که اين روش به بدنامي و شکست نهايي آنها خواهد انجاميد.