نوشتار زیر قسمت پنجم سفرنامه "خبرنگار صراط در سرزمین وحی" است. (قسمت اول / قسمت دوم/ قسمت سوم/ قسمت چهارم)
صراط- رسم سوغاتی خریدن شاید در هیچ ملتی به اندازه ما با این درجه از اهمیت وجود نداشته باشد. به همین دلیل خواه ناخواه بخشی از استثنایی ترین سفر زندگی مان نیز صرف این امر می شود. در مدینه، بیشتر تاکسی ها اگر مقصدشان یکی از مراکز خرید باشد، هیچ پولی به عنوان کرایه از شما دریافت نمی کنند. آنها مسافران را به مرکز خرید موردنظر می برند و به ازای تعداد آنها، از همان فروشگاه کرایه دریافت می کنند. البته برخی مراکز خرید محدود نیز وجود دارند که این قائده را رعایت نمی کنند بنابراین تاکسی ها برای رساندن مسافران به آن مراکز، کرایه طبیعی خود را دریافت می کنند.
بیشتر خودروهای آنها خودروهای متوسط به بالای روز جهان است. اما تعدادی از خودروهای قدیمی نیز در سطح شهر به عنوان تاکسی مشغول فعالیت هستند که حتی کولر – نیاز مبرم آب و هوای عربستان – نیز ندارند. با یکی از رانندگان هم کلام می شویم. فارسی را مثل خیلی از همکاران خود دست و پا شکسته صحبت می کند. از وضعیت زندگی اش راضی است. می گوید ماهانه دو هزار ریال سعودی از دولت به عنوان حقوق دریافت می کند. متوجه نمی شوم که این مبلغ فقط به راننده ها داده می شود یا کل اتباع عربستان. البته این دو هزار ریال به گفته او، به ازای هر نفر از اعضای خانواده است. یعنی به ازای هر فرزند یا همسر دو هزار ریال دیگر به حقوق ماهانه او اضافه می شود. خیلی حرفش را جدی نگرفتم اما یک حساب سرانگشتی، ما را به مبلغ گزافی در طول سال می رساند. از جمعیت نزدیک به سی میلیونی عربستان، حدود 20 میلیون نفر شهروند سعودی هستند که اگر ماهانه برای هر یک از آنها دو هزار ریال در نظر گرفته شود رقم 480 میلیارد ریال سعودی یعنی حدود 130 میلیارد دلار در هر سال هزینه خواهد شد.
دستفروشان اطراف مسجدالنبی
تعدای از مغازه ها در نزدیکی هتل ها در اطراف مسجدالنبی
مراکز خرید در مدینه از بازارهای معمولی تا مراکز معتبر تنوع دارند و بیشتر محصولات عرضه شده در آنها پوشاک است. ویژگی مشترکی که احتمالا در همه این فروشگاه ها وجود دارد، تعداد زیاد مشتریان ایرانی است. فروشگاه ارزان و گران تفاوتی ندارد و در همه آنها غالب مشتری ها ایرانیان هستند. داخل یکی از این فروشگاه ها به زن و شوهری برخورد می کنیم که مشغول خرید چند لباس هستند و از ما می خواهند که چون همهیکل پسر یا دامادشان هستیم(!) به جای آنها چند لباس را پرو کنیم! بلافاصله توضیح می دهند که ما سوغاتی خریدن را به کلی کنار گذاشته ایم! و این چند لباس تنها برای پسر و دختر و خانواده خودمان است. نگاهی به سبد خرید آنها که کاملا پر است می اندازم. خرید آنها به وضوح بیش از نیاز یک خانواده است و با این وجود طوری به خرید ادامه می دهند که گویا هنوز در اول راه هستند. سبد خرید ما هرگز به اندازه آنها نیست اما چندان تعریفی هم ندارد. انگار مشکل از رسم سختگیرانه سوغاتی خریدن است.
شاید همه ما به زبان، تلف کردن وقت با سوغاتی خریدن در سفر بی نظیر مدینه و مکه را نکوهش می کنیم اما در مقام عمل چاره ای برای آن وجود ندارد. حتی برخی از اطرافیانی که قبل از سفر توصیه می کردند هرگز به سمت سوغاتی نرویم، در عمل اعتقادی به آن ندارند. مشکل از جای دیگری است. این رسم چنان در فرهنگ غالب ما جا باز کرده که راه گریزی از آن وجود ندارد و تغییر آن زمان زیادی می برد. البته تردیدی نیست که اصل سوغاتی چیز بدی نیست اما افراط در آن آزاردهنده است.
با این وجود خرید کردن، یک بار در مدینه باعث شرمساری ام شد. در عربستان، در طول روز 5 نوبت صدای اذان – به ازای هر نماز یومیه یک بار - از مساجد آن و نیز مسجدالنبی بلند می شود. حتی در اوقات شرعی آن نیز علاوه بر اذان صبح، ظهر و مغرب، وقت نماز عصر و عشا نیز تعیین شده است. از طرفی فروشگاه ها مجبورند در وقت نماز، کاسبی را کاملا رها کنند و درها را ببندند. وقتی در یکی از این فروشگاه ها بودیم و وقت نماز عصر شد، مسئولین فروشگاه از طریق بلندگو از مشتریان خواستند تا فروشگاه را ترک کنند. نکته عجیب اینکه تعدادی از کارکنان مرکز خرید، در حال بیرون کردن مشتریان، وقتی به چند ایرانی در حال خرید رسیدند با گفتن این جمله که "ایرانی بماند" از آنها خواستند تا هنگام نماز عصر در فروشگاه باقی بمانند و به انتخاب اجناس برای خرید بپردازند(!) هرچند برای حساب کردن آن مجبور بودند تا پایان وقت نماز منتظر بمانند.
در فروشگاه بسته شد و همه چراغ های داخل آن خاموش شدند. حالا صحنه دردناکی پیش رویم بود. بسیاری از مشتریان که غالبشان ایرانی بودند جلوی در فروشگاه و اطراف آن روی زمین و روی جدول ها و صندلی ها نشسته بودند تا وقت نماز بگذرد و فروشگاه دوباره باز شود. ظاهرا این موضوع برای مسئولین مرکز خرید نیز عادی بود. برخی از آنها برای اقامه نماز از فروشگاه بیرون می رفتند و خود را به مسجد می رساندند. جوانی عرب با دشداشه و در حالی که وضو گرفته و برای اقامه نماز از جلوی فروشگاه رد می شد، هنگامی که با برخی از ایرانیان نشسته جلوی در مرکز خرید مواجه شد سری تکان داد و گفت "ایرانی نماز نیست". واکنش ایرانی ها باعث توقف جوان عرب شد و بحثی کوتاه میان آنها درگرفت. پرواضح بود که توضیح اینکه نماز ظهر و عصر برای ما شیعیان به صورت متوالی خوانده می شود و این به معنای بی توجهی به نماز نیست برای جوان عرب قابل پذیرش نبود. آنها چند دقیقه ای بحث کردند و من در این لحظات به زمان از دست رفته ای فکر می کردم که می شد آن را در مسجدالنبی و کنار پیامبر(ص) گذراند.
صراط- رسم سوغاتی خریدن شاید در هیچ ملتی به اندازه ما با این درجه از اهمیت وجود نداشته باشد. به همین دلیل خواه ناخواه بخشی از استثنایی ترین سفر زندگی مان نیز صرف این امر می شود. در مدینه، بیشتر تاکسی ها اگر مقصدشان یکی از مراکز خرید باشد، هیچ پولی به عنوان کرایه از شما دریافت نمی کنند. آنها مسافران را به مرکز خرید موردنظر می برند و به ازای تعداد آنها، از همان فروشگاه کرایه دریافت می کنند. البته برخی مراکز خرید محدود نیز وجود دارند که این قائده را رعایت نمی کنند بنابراین تاکسی ها برای رساندن مسافران به آن مراکز، کرایه طبیعی خود را دریافت می کنند.
بیشتر خودروهای آنها خودروهای متوسط به بالای روز جهان است. اما تعدادی از خودروهای قدیمی نیز در سطح شهر به عنوان تاکسی مشغول فعالیت هستند که حتی کولر – نیاز مبرم آب و هوای عربستان – نیز ندارند. با یکی از رانندگان هم کلام می شویم. فارسی را مثل خیلی از همکاران خود دست و پا شکسته صحبت می کند. از وضعیت زندگی اش راضی است. می گوید ماهانه دو هزار ریال سعودی از دولت به عنوان حقوق دریافت می کند. متوجه نمی شوم که این مبلغ فقط به راننده ها داده می شود یا کل اتباع عربستان. البته این دو هزار ریال به گفته او، به ازای هر نفر از اعضای خانواده است. یعنی به ازای هر فرزند یا همسر دو هزار ریال دیگر به حقوق ماهانه او اضافه می شود. خیلی حرفش را جدی نگرفتم اما یک حساب سرانگشتی، ما را به مبلغ گزافی در طول سال می رساند. از جمعیت نزدیک به سی میلیونی عربستان، حدود 20 میلیون نفر شهروند سعودی هستند که اگر ماهانه برای هر یک از آنها دو هزار ریال در نظر گرفته شود رقم 480 میلیارد ریال سعودی یعنی حدود 130 میلیارد دلار در هر سال هزینه خواهد شد.
دستفروشان اطراف مسجدالنبی
تعدای از مغازه ها در نزدیکی هتل ها در اطراف مسجدالنبی
مراکز خرید در مدینه از بازارهای معمولی تا مراکز معتبر تنوع دارند و بیشتر محصولات عرضه شده در آنها پوشاک است. ویژگی مشترکی که احتمالا در همه این فروشگاه ها وجود دارد، تعداد زیاد مشتریان ایرانی است. فروشگاه ارزان و گران تفاوتی ندارد و در همه آنها غالب مشتری ها ایرانیان هستند. داخل یکی از این فروشگاه ها به زن و شوهری برخورد می کنیم که مشغول خرید چند لباس هستند و از ما می خواهند که چون همهیکل پسر یا دامادشان هستیم(!) به جای آنها چند لباس را پرو کنیم! بلافاصله توضیح می دهند که ما سوغاتی خریدن را به کلی کنار گذاشته ایم! و این چند لباس تنها برای پسر و دختر و خانواده خودمان است. نگاهی به سبد خرید آنها که کاملا پر است می اندازم. خرید آنها به وضوح بیش از نیاز یک خانواده است و با این وجود طوری به خرید ادامه می دهند که گویا هنوز در اول راه هستند. سبد خرید ما هرگز به اندازه آنها نیست اما چندان تعریفی هم ندارد. انگار مشکل از رسم سختگیرانه سوغاتی خریدن است.
شاید همه ما به زبان، تلف کردن وقت با سوغاتی خریدن در سفر بی نظیر مدینه و مکه را نکوهش می کنیم اما در مقام عمل چاره ای برای آن وجود ندارد. حتی برخی از اطرافیانی که قبل از سفر توصیه می کردند هرگز به سمت سوغاتی نرویم، در عمل اعتقادی به آن ندارند. مشکل از جای دیگری است. این رسم چنان در فرهنگ غالب ما جا باز کرده که راه گریزی از آن وجود ندارد و تغییر آن زمان زیادی می برد. البته تردیدی نیست که اصل سوغاتی چیز بدی نیست اما افراط در آن آزاردهنده است.
با این وجود خرید کردن، یک بار در مدینه باعث شرمساری ام شد. در عربستان، در طول روز 5 نوبت صدای اذان – به ازای هر نماز یومیه یک بار - از مساجد آن و نیز مسجدالنبی بلند می شود. حتی در اوقات شرعی آن نیز علاوه بر اذان صبح، ظهر و مغرب، وقت نماز عصر و عشا نیز تعیین شده است. از طرفی فروشگاه ها مجبورند در وقت نماز، کاسبی را کاملا رها کنند و درها را ببندند. وقتی در یکی از این فروشگاه ها بودیم و وقت نماز عصر شد، مسئولین فروشگاه از طریق بلندگو از مشتریان خواستند تا فروشگاه را ترک کنند. نکته عجیب اینکه تعدادی از کارکنان مرکز خرید، در حال بیرون کردن مشتریان، وقتی به چند ایرانی در حال خرید رسیدند با گفتن این جمله که "ایرانی بماند" از آنها خواستند تا هنگام نماز عصر در فروشگاه باقی بمانند و به انتخاب اجناس برای خرید بپردازند(!) هرچند برای حساب کردن آن مجبور بودند تا پایان وقت نماز منتظر بمانند.
در فروشگاه بسته شد و همه چراغ های داخل آن خاموش شدند. حالا صحنه دردناکی پیش رویم بود. بسیاری از مشتریان که غالبشان ایرانی بودند جلوی در فروشگاه و اطراف آن روی زمین و روی جدول ها و صندلی ها نشسته بودند تا وقت نماز بگذرد و فروشگاه دوباره باز شود. ظاهرا این موضوع برای مسئولین مرکز خرید نیز عادی بود. برخی از آنها برای اقامه نماز از فروشگاه بیرون می رفتند و خود را به مسجد می رساندند. جوانی عرب با دشداشه و در حالی که وضو گرفته و برای اقامه نماز از جلوی فروشگاه رد می شد، هنگامی که با برخی از ایرانیان نشسته جلوی در مرکز خرید مواجه شد سری تکان داد و گفت "ایرانی نماز نیست". واکنش ایرانی ها باعث توقف جوان عرب شد و بحثی کوتاه میان آنها درگرفت. پرواضح بود که توضیح اینکه نماز ظهر و عصر برای ما شیعیان به صورت متوالی خوانده می شود و این به معنای بی توجهی به نماز نیست برای جوان عرب قابل پذیرش نبود. آنها چند دقیقه ای بحث کردند و من در این لحظات به زمان از دست رفته ای فکر می کردم که می شد آن را در مسجدالنبی و کنار پیامبر(ص) گذراند.
میرن زیارت خانه خدا اما کارشون خدائی نیست!
اونجا نمونه اسف بارتر از سفرهای مشهد و قم در ایران هست!
البته جای دور از دید عربها
سوما شما یه روایت بیارید که پیامبر خدا یا ائمه اصزازی بر چسبوندن نماز ظهر و عصر داشته باشند . تاکید میکنم اصرار! وگرنه حضزت امیر به خاطر کمبود وقت در جنگ این کار رو کردن . در مورد مغرب و عشا که از این هم کمتر مصداق پیدا میکنید
نکته اینجاست که ما عادت داریم نماز ظهر و عصر - مغرب و اعشا رو پشت سر هم بخوانیم در حالی که سنی ها بین نماز ظهر و عصر و مغرب و اعشا فاصله می اندازند ...
این مواقع ایرانی ها نمازشون رو اول وقت خوانده اند و مشکلی نیست
این قانون زورکی عربستان هست که هرچند اگر مالک فروشگاه نماز نمی خواند ولی باید در وقت نماز ها فروشگاه رو تعطیل نمایید ...
پس جو الکی ندید !!!
و اما من برای شما یه نکته بگم جالب ...
کلیه مقام های دولتی حرف از چند فرزند آوری می زنند ...
کافیه شما یه سر بری خیابان بهار ، بورس لباس کودک و سیسمونی ...
اون وقت وقتی قیمت های افتضاح و بسیار گران اونجا رو دیدی ، وقتی رفتی عربستان لباس بچه رو مفت می بینی و غارت می کنی !!!
در ضمن تو عربستان بنزین لیتری 500 تومان هست و لندکروز 65 میلیون تومان !!! پس در نتیجه اینکه اجناس اونجا قیمش خیلی خوبه و نخری باختی !!!!
و وا اسفا که این فرصت از دست برود!
اگر دم از تحقیق و بررسی میزنی حداقل برو دو تا رساله فارسی رو ورق بزن یا اگه اینکار روهم نمیکنی برو از چند تا مرجع تقلید استفتاء کن بعدا نظر بده