صراط: محمدرضا تاجیک رئیس مرکز بررسیهای استراتژیک دولت اصلاحات طی گفتوگویی با یک روزنامه اصلاحطلب در پاسخ به سؤالی درباره اینکه آیا اعتدال، گفتمان است یا نه؟، گفته است: نمیتوان از گفتمانی به نام گفتمان اعتدال سخن گفت. ما در دوران پیشاتولد یا پیشاتدوین این گفتمان بهسر میبریم. حتی اگر بتوان از «گفتمانی در راه» به نام گفتمان اعتدال سخن گفت، تردیدی نباید داشت که این گفتمان اکنون در مرحله جنینی خود است و هنوز برای تشخیص دختر یا پسر بودن، سالم یا ناقص بودن، سفید یا سیاه بودن، زنده یا مرده، و طبیعی یا سزارینی به دنیا آمدنِ آن، خیلی زود است.
وی افزوده است: آنچه در آن تردید نیست تکرار و بازتاب برخی مفاهیم و ایدهها و آموزههای اصلاحطلبی در پیکره و ساحت گفتمانی اعتدالگرایی است. با وجود این جغرافیای مشترک مفهومی، جریان اعتدالگرایی را نمیتوان ادامه طبیعی و بدیهی اصلاحطلبی فرض کرد.
رئیس مرکز بررسیهای استراتژیک دولت اصلاحات در بخش دیگری از این مصاحبه دولت روحانی را «دولت گرفتاری» توصیف و افزوده است: دولت روحانی، گرفتار خود و دیگران و زندگی روزمره مردم و آمریکا و مساله هستهای و مسائل حاشیهای و گذشته است. از این منظر، دولت کنونی را با وجود تمایزاتش با دولت قبلی، دولتی پوپولیستی میدانم که بیش و پیش از آنکه دلآشوبه ذهن مردم را داشته باشد دلمشغول جسم آنان است و بیش و پیش از آنکه به گشودن درهای بسته «مدنی» بیندیشد، به گشودن درهای نیمهبسته «بدنی» میاندیشد، و بیش و پیش از آنکه دغدغه«تحزب» داشته باشد، دغدغه«تزاحم» دارد، بیش و پیش از آنکه دلمشغول «آزادی و دموکراسی» باشد، دلمشغول «نان و یارانه» است، و نیز بیش و پیش از آنکه واهمه رضامندی احزاب و نهادهای مدنی را داشته باشد، دل نگران رضامندی کانونهای قدرت در جامعه است.
وی افزوده است: آنچه در آن تردید نیست تکرار و بازتاب برخی مفاهیم و ایدهها و آموزههای اصلاحطلبی در پیکره و ساحت گفتمانی اعتدالگرایی است. با وجود این جغرافیای مشترک مفهومی، جریان اعتدالگرایی را نمیتوان ادامه طبیعی و بدیهی اصلاحطلبی فرض کرد.
رئیس مرکز بررسیهای استراتژیک دولت اصلاحات در بخش دیگری از این مصاحبه دولت روحانی را «دولت گرفتاری» توصیف و افزوده است: دولت روحانی، گرفتار خود و دیگران و زندگی روزمره مردم و آمریکا و مساله هستهای و مسائل حاشیهای و گذشته است. از این منظر، دولت کنونی را با وجود تمایزاتش با دولت قبلی، دولتی پوپولیستی میدانم که بیش و پیش از آنکه دلآشوبه ذهن مردم را داشته باشد دلمشغول جسم آنان است و بیش و پیش از آنکه به گشودن درهای بسته «مدنی» بیندیشد، به گشودن درهای نیمهبسته «بدنی» میاندیشد، و بیش و پیش از آنکه دغدغه«تحزب» داشته باشد، دغدغه«تزاحم» دارد، بیش و پیش از آنکه دلمشغول «آزادی و دموکراسی» باشد، دلمشغول «نان و یارانه» است، و نیز بیش و پیش از آنکه واهمه رضامندی احزاب و نهادهای مدنی را داشته باشد، دل نگران رضامندی کانونهای قدرت در جامعه است.