صراط: الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ، فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ" مائده/2. از این پس نباید انتظار داشت که دشمنان خارجی بر پیروزی بر مسلمانان امید داشته باشند بلکه عامل شکست و هزیمت را باید در عوامل داخلی دشمن و گرگان در لباس میش دانست. فتنهگران تیر78 که برخی شان از بزرگان اصلاحطلب بودند نیز این چنین به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران خیانت کردند.
مقدمه
درتاریخ سی و چند سالهی انقلاب اسلامی مردم ایران، کشورهای سلطهگر بسیار درصدد برآمدند نور حاصل از انفجار انقلاب را در کشورهای خاورمیانه خاموش کنند. و بدین وسیله از الگوشدن و کشور سنگر انقلاب شدن ایران جلوگیری نمایند. دولتهای غربی برای رسیدن به هدفشان -مهار ایران- از جنگافروزی و توطئههای قومی و هدفقرار دادن هواپیمای مسافربری ایران و اعمال تحریمهای وحشیانه و اقدامات ددمنشانهی دیگر رویگردان نبودند. با گذشت زمان و پایان جنگ هرچند آمریکا آرزو میکرد روابط ایران با کشورهای همسایه همچنان پایین باشد اما روز به روز بر محبوبیت ایران اسلامی در منطقه افزوده شد و روابطش با دنیا در سطح خوبی قرار گرفت. با اینکه آمریکا و چند کشور دیگر جزء اولینهایی بودند که با دولت موقت بازرگان ارتباط برقرار کردند و این انقلاب و نظام را به رسمیت شناختند که از این رهگذر مانع روی کارآمدن اندیشمندان مسلمان شوند اما با استعفای دولت موقت تمام امیدهایشان برای داشتن ارتباط استعمارگونه با ایران از بین رفت. لذا هدف اولیهی غربیها در مواجهه با ایران از این پس تغییر نظام اسلامی قرار گرفت. وقتی غرب از تاثیر فشارهای بیرونی از طریق جنگ و تحریم و... نا امید شد پروژهی فروپاشی از درون را درمورد ایران به اجرا گذاشت. در این راه از عناصر ارتجاعی و لیبرال و نیروهای نفوذی خود به نحو فزایندهای بهرهبرداری کرد. یکی از عرصههای استفادهی ابزاری غرب از روشنفکران غربزده با پرچم اصلاحطلبی، فتنهی 18 تیر 78 است که عناصر و سران اصلاحات در ایجاد و استمرار آن نقش اساسی را ایفا کردند.
اصلاحطلبان از هاشمی تا خاتمی
با سیری در تاریخ جریانشناسی سیاسی به دگردیسی و چرخشهای سیاسی و حزبیای برخورد میکنیم که شناسایی یک فرد یا گروه بر اساس سابقهاش را بسیار سخت میکند. به اقتضای موضوع جریان سیاسی اسلامگرا که در ابتدای انقلاب تحت پرچم حزب جمهوری و برخی گروهها فعال بودند و بزرگانی چون شهیدبهشتی، آیتالله خامنهای و آقای رفسنجانی در آن زمان، آنان را هدایت میکردند به مرور به دولایهی چپ و راست تقسیم شدند. اصلیترین پایگاه چپگرایان را مجمع روحانیون مبارز تشکیل میداد. جریان چپ بعد از ارتحال امام(ره) و حوالی سالهای 70 تا 74 یک دگرگونی و چرخش ارزشی و ایدئولوژیکی یافت. به نحوی که رادیکالهایی که در حمایت از اقتصاد دولتی و کوپنیزم و مبارزه با استکبار جهانی سر و دست میشکاندند به طرفداران رابطه و تعامل با غرب و کوتاه آمدن از بسیاری از ارزشهای انقلاب اسلامی راضی شدند.(3) مجامع علمی و مطبوعاتی تحت نظر حلقهی کیان و مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری کمکم شکل گرفتند و با رفت و آمدهایشان به غرب زمینهی هماهنگی بیشترشان با غرب را نیز فراهم کردند. در این زمان افرادی چون سید محمد خاتمی، مهدی کروبی، موسوی خویینیها از تاثیرگذاران این جریان بودند. به خصوص روزنامهی سلام موسوی خویینیها دراین دوران نقش مهمی در سخنگویی برعهده داشت. با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری 76، چپ استحاله شده به کاندیداتوری خاتمی راضی میشود و به حمایت برنامهریزی شده از او میپردازد در این بین نباید نقش حلقهها و افراد حاشیهای را در انتخاب شعارها و استراتژیها فراموش کرد افرادی مثل سعید حجاریان را باید دراین طیف قرار داد که باعث شدند جریانی که چند سالی خود را گوشهنشین کرده و حتی فرمایش مقام معظم رهبری مبنی بر مشارکت در قدرت در کنار جریان راست را نیز اجابت نکرده بود اکنون با نگرش و دیدگاهی ارتجاعگونه برسرکار بیاید. بخش بزرگی از این پیروزی مدیون فشار و خفقان در زمان ریاست جمهوری آقای هاشمی بود که شعارهای آزادی مدنی و... را از هر دهانی که بیرون میآمد جذاب میکرد. بخش دیگر حاصل برنامهریزی و فکر مشترک حلقهی کیان و دیگر تشکلهای جریان چپ بود.
فتنهی 78 پروژهای به سفارش غرب
چندی قبل از فتنهی 18 تیر، اطلاعات و اخباری منتشر شد که طبق گفتهی ناطق نوری خبر از حادثهای سیاسی میداد. خبرگزاریها و سیاستمداران خارجی غرب با دادن پالسهای مثبت به نیروهایشان در ایران کمکم ثابت میکردند که فتنهای بزرگ میآید که محصول بازار مشترک بین غرب و روشنفکران غربزدهی ایران است. رئیس سازمان جاسوسی آمریکا مدتها قبل از بروز غائله 18 تیرماه، به مسئولان کشورش اطلاع داده بود که به زودی حوادثی در ایران اتفاق خواهد افتاد که در طول تاریخ 20 ساله انقلاب اسلامی بیسابقه است.(1) نشریه آمریکایی «میدل ایست اکونومیک دایجست» نیز در هفتم تیر آن سال نوشت: «بیشتر ناظران در تهران بر این اعتقادند که تابستان امسال شاهد یک آزمون حیاتی قدرت و حتی شاید دور نهایی رویارویی جدی بین جناح محافظهکار و اصلاحگرایان خواهند بود. اصلاحطلبان یک تابستان سیاسی داغ را در پیش روی دارند تا حریف را از میدان مبارزه خارج نمایند.»(2) مقام معظم رهبری نیز در سخنرانی بیست ویکم تیرماه خود با مخاطب قرار دادن دانشجویان، جوانان، جریانهای سیاسی و نهادهای مسئول نسبت به توطئههای پیچیده دشمنان هشدار دادند و شرح کامل و مبسوطی را از اهداف جبهه استکبار و مزدوران و فریب خوردگان داخلی در حادثه کوی دانشگاه ارائه کردند. گرچه نمیتوان تمام جریان اصلاحطلب را آلت دست آمریکا و غرب دانست اما از شواهد تاریخی این نکته نمایان است که پروژهی78 در اقدامی مشترک و با هماهنگی دو طرف برای هدفی مشترک (براندازی از درون) انجام گرفت.
جرقهی یک فتنه
با انتخاب خاتمی به ریاست جمهوری، وابستگان سیاسی او در جریان اطلاحطلب درصدد برآمدند به پیشروی خود در عرصهی کسب قدرت ادامه دهند. پس از کسب کرسی قوهی مجریه در سران قوا به سراغ صندلیهای قرمز مجلس رفتند تا در فرآیندهای قانونگذاری آتی و نیز پیشبردن اهداف دشمنپسندشان و در تقابل و چانهزنی با رهبری توان عرض اندام بیشتری داشته باشند. بنابراین به دنبال جرقهای برای غوغاسالاری و کسب آرا و اهداف آشکار و نهان دیگر با طرح اصلاح قانون مطبوعات که قانونش به سال 64 برمیگشت و در شرایط حال نمیتوانست پاسخگوی کشور باشد با تخریب و تهمت به مقابله پرداختند. ممنوعیت فعالیت مطبوعاتی برای گروهکهای ضدانقلاب و وابستگان به رژیم طاغوت، ممنوعیت دریافت کمک مالی مطبوعات از بیگانه، التزام عملی مدیران رسانه به قانون اساسی و پاسخگو بودن نویسنده در کنار مدیران مسئول مواردی بود که باعث هجمه اصلاحطلبان به این طرح شد و روزنامه سلام موسوی خویینیها در تیتر یک خود این طرح را متعلق به سعید امامی یکی از افراد وزارت اطلاعات نوشت. به دنبال این افشاگری برنامهریزیشدهی اصلاحطلبان روزنامهی سلام توقیف شد و همین جرقهای برای اغتشاشات و شورشی شد که بنا به دعوت عناصر اصلاحطلب آغازیدن گرفت.
اهداف و عملکردها
اهداف اصلاحطلبان از این فتنه را باید در یک طیف قرار داد. هدف اصلی آنها براندازی نظام بود. این را میتوان لابه لای استراتژیها و محتوای روزنامههای زنجیرهای شان یافت و نیز حرکت و هدایت فتنهگران به سمت بیت مقم معظم رهبری توسط این افراد مؤید مطلب است. هدف دیگر آنها کمکردن قدرت رهبری و برخی از نهادهای امنیتی برای افزایش جولانشان در کشور بود. برای این اهداف نیاز داشتند تا بالهای نظام را ببرند. ابتدا از وزارت اطلاعات شروع کردند. اصلاحطلبان که با تاثیر برخی عناصر نفوذیشان در قتلهای زنجیرهای و اتهام آن به نظام اسلامی پیشتر نفوذ و قدرت خود در این وزارتخانهی کلیدی را نشان داده بودند اینبار نیز با افشای یک نامهی محرمانه در روزنامهی خویینیها و تهمت زدن به وزارت قصد تخریب آن را نمودند. نفوذ آنها در وزارت اطلاعات تا حدی پیش رفت که نهادهای اطلاعاتی از آن پس، جلسات امنیتی کشور را بدون حضور این دستگاه برگزارمیکرد. دستگاه دیگری که مورد حمله قرار گرفت نیروی انتظامی بود. آنها برای تخریب این دستگاه نیاز داشتند به مردم ثابت کنند نیروی انتظامی شایستگی و توان حفاظت از شهروندان را ندارد لذا در یک اقدام حسابشده سعی کردند بدنهی دانشجویی کشور را که توسط دفتر تحکیم وحدت و بقیهی تشکلهای سلسلهوار هدایت میکردند طبق برنامهی قبلی با نیروی انتظامی روبه رو کنند و حادثهی کوی را بر این اساس طرحریزی کردند. بعد از مدتی مشخص شد بخش زیاد تخریب اتاقها و لوازم دانشجویان وضرب و شتمها و ... کار افرادی بوده که در لباس نیروی انتظامی درآمده بودند یا افرادی که تحت پوشش وارد محوطهی کوی شده بودند.
اصلاحطلبان مهرههای متفاوت ولی مکمل
فتنهگران حوادث تیر 78 را میتوان به انواع زیر تقسیمبندی کرد.
بخش فکری و اندیشمندان اصلاحطلب همچون سعید حجاریان با قصد اهداف ذکر شده راهبرد "فشار از پایین و چانهزنی از بالا" را برای رفقا و همکاسههایش برگزید. این پروژه که همان قرار دادن بدنه و قشر دانشجو در مقابل نظام بود و با فشار دانشجویان قصد داشتند نظام را مجبور به پذیرش خواستههای شومشان نمایند در راستای طرح بزرگتری بود که حجاریان از آن به فتح "سنگر به سنگر" یاد می کرد. در بین مسئولین اصلاحطلب وقت نیز فتنهگران زیادی وجود دارند. وزیر فرهنگ خاتمی (مهاجرانی) که با همدستی دوستانش و برخی ملاحظات سیاسی از دامن استیضاح مجلس شورای اسلامی گریخته بود اولین فردی بود که با طرح اصلاح قانون مطبوعات منافقانه مخالفت کرد او که بحث تهاجم فرهنگی را با گستاخی توهم عدهای میدانست پس از فتنه از کشور گریخت.
عامل بعدی در فتنه موسوی لاری وزیر وقت کشور است. وی نیروی انتظامی را در مواجهه با منافقین کوردل در حوادث کوی دانشگاه بلا تکلیف گذاشت و ابتکار عمل را از ایشان گرفت. عبدالله نوری از وزارت کشور رسماً هدایت موتورسیکلتهای اغتشاشگران را برعهده داشت. پس از حرکت اغتشاشگران به سمت بیت مقام معظم رهبری و اعلام خط قرمز از طرف یکی از فرماندهان سپاه پاسداران خود شخصاً وارد عمل شده و برای خاموش نشدن آتش اعتراضات سریعا جمعیت گمراه را به سوی دیگری راهنمایی میکند تا با هتک حرمت بیت رهبر انقلاب دست های آلوده اصلاح طلبان از آستین بیرون نیاید. وزیر علوم خاتمی نیز با استعفای نمایشی خود بر آتش فتنه افزود. پس از انجام پروژهی شهید سازی توسط این فتنهگران، برخی اصحاب اطلاحطلب خود را به جمع اغتشاشگران میرسانند تا با این منافقین ابراز همدردی کنند. از جمله میتوان به مجید انصاری، موسوی لاری، دکتر معین، فائزه هاشمی، خانم کروبی، مصطفی تاج زاده، عبدالله نوری، درودیان، اکبر گنجی، ابراهیم اصغرزاده و... اشاره کرد. یونسی وزیر اطلاعات وقت نیز گویا با فشار شخص خاتمی شکایت وزارت متبوعش را از موسوی خویینیها پس گرفت اما با این عمل گروههای اغتشاشگر با روحیهای طلبکارانه به سمت خیابان کارگر حرکت کردند. افراد حاضر در این تجمعات، در مسیر حرکت خود به سمت میدان انقلاب اقدام به سردادن شعارهایی چون «می کشم می کشم آن که برادرم کشت»، «عزاعزاست امروز، دانشجوی آزاده صاحب عزاست امروز»، «خاتمی ـ خاتمی واکنش واکنش» کردند که در این میان سینما ملت، بانک های تجارت و سپه، چند اتوبوس واحد و ... را تخریب یا دچار آتشسوزی کردند. در این میان اما فرد دیگری که گویا موافق بزرگ این حوادث بود مغفول ماندهاست. سید محمد خاتمی با سکوت مرگبار خود و در عین حال برگزیدن وزرایی چون معین، موسوی لاری و مهاجرانی و... نقش پشتیبانی امین را برای اغتشاشگران و نه نظام بازی میکرد. او که در منصب رییس شورای عالی امنیت رأی به برکناری فرماندهی وقت نیروی انتظامی داد و نیز با فشار به یونسی شکایت وزارت اطلاعات از همحزبیاش موسوی خویینیها را باعث شد پس از پایان فتنه در کلامی تعجب برانگیز اعلام کرد ما بدون شلیک یک گلوله 18 تیر را جمع کردیم.
نتیجهگیری
فتنهی 78 درحقیقت توسط کشورهای غربی انجام شد و عناصر اصلاحطلب تنها عروسکهای خیمهشببازی و ابزار رسیدن به اهداف غربیها قرار گرفتند. با این حال این فتنه بنا به گفتهی حسن روحانی سخنران راهپیمایی مردم تهران در23تیر 78 سه حادثهی تلخ را رقم زد حادثه اول، حادثه کوی دانشگاه و هتک حرمت به مقام دانشجو بود، یک حادثه تلخی که با حرکت این عناصر فاسد رخ داد، حرمت شکنی بود. دشمن سنگ زیرین بنای انقلاب را مورد تهاجم قرار داد و با شکستن حرمت و تقدس ارزشهای انقلابی، ارکان نظام و بویژه رکن رکین انقلاب یعنی حریم مقدس ولایت خواست راه را برای توطئههای بعدی آماده نماید. حادثه تلخ سوم، حمله به اموال عمومی، ایجاد رعب و وحشت در میان مردم، برهم زدن آرامش و امنیت، سلب آسایش از مردم، آزار مردم و حتی دستبرد به اموال شخصی و اهانت و تعدی به مردم بود.
برخی مآخذ:
1-(روزنامه جمهوری اسلامی 19/04/80)
2-(روزنامه ایران 18/4/1386) yorzagon.blogfa.com/post/72
3-جریانشناسی سیاسی در ایران. علی دارابی. ص320و319.