خانواده نمونه این گزارش، دارای دو فرزند چهار و هشت ساله است. مرد خانواده مهندس عمران است که در یکی از شرکت های پیمانکار نیروی انسانی طرف قرارداد با وزارت نیرو مشغول به کار است و زن نیزکارمند یک شرکت خصوصی فعال در زمینه امور اجتماعی است. هر دوی آنها مدرک کارشناسی از دانشگاه های تهران دارند. مرد خانواده برای تامین مخارج زندگی، به صورت پروژه ای و در خارج از وقت کاری نیز برای یک شرکت خصوصی کار می کند. این خانواده ساکن محله تهرانپارس هستند که در شرق تهران واقع شده و محله ای متوسط محسوب می شود. خانه این خانواده منزلی 80 متری است با دو اتاق خواب که دو سال پیش، پس از هشت سال اجاره نشینی خریده شده است اما برای خرید این خانه دو وام گرفته شده است؛ یکی از این بدهی ها، وام مسکن 20میلیون تومانی است که ماهیانه 300 هزار تومان باید اقساط آن پرداخت شود و دیگری وام یک موسسه مالی- اعتباری است که ماهیانه 250 هزار تومان بازپرداخت دارد. علاوه بر این دو، این خانواده قرض های شخصی را نیز که از دوستان و آشنایان گرفته است، باید پس بدهند. بنابراین باید ماهیانه 500 هزار تومان برای پس دادن این قرضها باید کنار گذاشته شود.
اولین مخارجی که این خانواده دارد، هزینه خوراک است. قیمت مواد پروتئینی، برنج و نان، لبنیات، میوه و سبزی و نیز خوراکیهای مورد علاقه فرزندان، در ماههای قدری تعدیل شده است ولی همچنان قیمت ها از درآمد ماهیانه خانوار بالاتراست.این خانواده تلاش می کند با کاستن از کیفیت مواد خوراکی، هزینه ها با پایین نگه دارد. مثلا گاهی به جای گوشت گوسفندی از گوشت مخلوط و گوشت گوساله استفاده میکنند و به جای برنج ایرانی، برنج خارجی را در سبد مصرف قرار می دهد. یکی از مشکلات بزرگ این خانواده، افزایش بسیار زیاد قیمت میوه از اردیبهشت ماه تا کنون است.
هزینه های تفریحی فرزندان نیز از دیگر هزینه های بالای خانواده است. کودک چهار ساله، باید به مهد کودک برود و این روزها برای ثبت نام کودک هشت ساله نیز اقدام شده است. بچه بزرگتر به مدرسه دولتی می رود اما باید 250 هزار تومان بابت هزینه ثبت نام بپردازند. اگر فرزند او به مدرسه غیر انتفاعی می رفت، دست کم باید یک میلیون و 500 هزار تومان برای ثبت نام یک سال تحصیلی به مدرسه می پرداخت. شهریه ماهیانه مهد کودکی که فرزند دوم خانواده می رود نیز، 90 هزار تومان است.
پدرومادر این خانواده چون خود تحصیلکرده اند، به تفریحات و فعالیت های فرهنگی فرزندان اهمیت می دهند. فرزند اول خانواده به کلاس موسیقی می رود اما فرزند چهارم هنوز به فعالیت های فرهنگی نپرداخته است. به علاوه، کتابها، فیلمها، بازیهای رایانه ای، اسباب بازیها و نیز تفریح در شهربازی ها هم از دیگر نیازهای کودکان این خانواده است. نیاز دیگر فرزندان این خانواده، پوشاک است. پوشاک کودکان بسیار گران است و از سوی دیگر، استهلاک بسیار زیادی دارد. مرد و زن این خانواده سالی یک دست لباس بیشتر نیاز ندارند اما بچه ها در هر فصل - یا نهایتا در نوروز و اول مهر- نیاز به لباس جدید دارند. اگر فرزندان پسر باشند، استهلاک لباسها بیشتر نیز خواهد بود.
این خانواده یک خودروی پراید قدیمی دارند که هر ماه هزینه های تعمیر و نگهداری به آنها تحمیل می کند و سوخت بدون یارانه نیز به آن اضافه می شود. زن خانواده معمولا مصرف کننده خودرو است و مرد خانواده با وسایل حمل و نقل عمومی به کارهای خود می رسد اما با گران شدن کرایه تاکسی، هزینه های حمل و نقل او نیز افزایش یافته است. او در همه مسیر خود و با وقت محدودی که دارد، نمی تواند همیشه از اتوبوس و مترو استفاده کند و ناچار است در مسیرهایی سوار تاکسی شود.
قبض های منزل، شارژ ساختمان و نیز هزینه اندک اینترنت نیز از دیگر مخارج این خانواده است. این مخارج تقریبا ثابت است. اما مخارج غیر ثابتی که یک خانواده را واقعا نگران می کند، مخارج درمانی است. اگر یک عضو خانواده بیمار شود، با این که همه اعضای خانواده بیمه تامین اجتماعی هستند، مخارج زیادی روی دست خانواده می گذارد. معمولا کودکان نیز خیلی بیشتر از بزرگترها بیمار می شوند و نیاز به پزشک و دارو پیدا می کنند. بیمه تامین اجتماعی عملا بخش کمی از هزینه های درمانی را پوشش می دهد. علاوه بر درمان، پدر و مادر خانواده باید برای سلامتی خود - که تحت فشار روانی و کار بیش از حد در خطر است- به طور مدام به ورزش بپردازند. هزینه های استخر مرد و باشگاه بدنسازی زن خانواده نیز به هزینه های سلامت خانواده تحمیل می شود. این خانواده در دو سال اول خانه دار شدن، حتی فرصت و توانایی مالی رفتن به مکان های ورزشی را نداشت اما در ماه ها اخیر توانسته است کمی از فشارها کم کند و دوباره به ورزش روی بیاورد.
خانواده نمونه این گزارش، چون دو سال پیش خانه خریده است، هیچ پساندازی ندارد تا برای مخارج پیش بینی نشده بتواند از آنها خرج کند. بنابراین فشار روانی زیادی را برای پرهیز از اتفاقات غیر مترقبه زندگی، خسارتها و صدمه به فرزندان تحمل می کند. به دلیل این که زن و مرد، هر دو، در شرکت های خصوصی کار می کنند، آینده شغلی خود را نیز خیلی پایدار نمی دانند و هر لحظه احتمال می دهند که بیکار شوند؛ همین موضوع بر فشار روانی روی آنها می افزاید. این خانواده دو سال است که به دلیل جلوگیری از مخارج بیشتر، مسافرت را نیز از فهرست برنامههای خود خارج کرده است و به همین دلیل، فشار روانی بیشتر از گذشته شده است. معمولا هزینههای این خانواده از درآمدها بیشتر می شود. در این صورت، مرد و زن خانواده از هزینههای مربوط به خود می کاهند اما تلاش می کنند به هزینه های فرزندان دست نزنند. آنها از ورزش، هزینه حمل و نقل یا حتی از بدهکاریهای خود می کاهند تا درآمدها بتواند هزینهها را پوشش دهد. حتی در شرایط دشوارتر، دوباره به قرض گرفتن هم رو میآورند. خوشبختانه هنوز والدین زن و خانواده زندهاند و بارها پیش آمده است که برای تامین مخارج زندگی، از سوی والدین کمکهای مالی صورت بگیرد.