نوشتار زیر قسمت ششم سفرنامه "خبرنگار صراط در سرزمین وحی" است. (قسمت اول/ قسمت دوم/ قسمت سوم/ قسمت چهارم/ قسمت پنجم)
صراط- داخل روضه مسجدالنبی نزدیک منبر پیامبر(ص) نشسته ایم. جمعیت مثل همیشه زیاد است. معمولا فرصت زیادی برای این کار به دست نمی آید. در میان زائران به سختی می توان اهالی عربستان را پیدا کرد. قریب به اتفاق آنها مسلمانان کشورهای دیگر هستند. ناگهان صدای پیرمردی حدود 70 ساله توجهم را جلب می کند. او در حال اعتراض به یکی از همراهان ماست که قرآن را پس از خواندن روی زمین گذاشته بود. حساسیت زیادی روی این موضوع وجود دارد. همسفرمان بلافاصله قرآن را برداشته سر جای خود می گذارد.
هنوز یک ساعتی به زمان اذان ظهر باقی مانده؛ اما داخل محدوده قدیمی تر مسجدالنبی همیشه زود پر می شود. تقریبا دیگر جایی برای نشستن نیست. پیرمرد نگاهی به من می اندازد. در نگاه اول او را متعصب و خشک دیدم. اما کم کم روی دیگری از خود را نشان داد. با خنده و روی خوش، فارسی پرسید: "حاجی آقا؛ اهل کجایی؟ تهران، کرمان، اصفهان، مشهد، تبریز... کجا؟" بعد اسمم را پرسید. در سوال و جواب هایمان فهمیدم اهل مدینه است. تقریبا اولین باری بود که با یک عربستانی در داخل مسجدالنبی روبرو می شدم. برای لحظاتی به او حسادت کردم که حرم رسول خدا در همسایگی آنهاست و هر وقت که بخواهند می توانند درد دلهایشان را برای پیامبر(ص) بیاورند اما من فقط 5 روز مهمان پیامبرم.
پیرمرد نگاه بدی به ایرانی ها نداشت. آن تنفری که از وجودش میان ایرانیها و اعراب از آن صحبت می شود بارها در برخوردهایم در مدینه زیر سوال رفته است. خیلی از آنها نگاه بدی به ایرانی ها ندارند و البته عکس این موضوع را در میان برخی دیگر هم نمی توان انکار کرد. شاید مشکل برخی از آنها با ایرانی ها، بر سر مسائل مذهبی باشد. تلاش دارند تا نشان دهند بسیاری از اعمال و اعتقادات ما غلط است. اما واقعیت آن است که این حساسیت در عمل نمود چندانی ندارد. ایرانی ها به دلیل عدم استفاده از مهر در مسجدالنبی، گاهی روی فرشها به گونه ای نماز می خوانند که سجده گاه آنها انتهای فرش باشد و سرشان را روی سنگ بگذارند نه فرش. اعراب، شرطه ها و همه زائران این صحنه ها را می بینند و به طور قطع، دلیل آن را می دانند اما هرگز با صحنه ای مواجه نشدم که کسی به این موضوع اعتراض کند. حتی خوابیدن در مسجدالنبی و دیگر مساجد کاملا آزاد و در مواردی حتی طبیعی است.
هنگام ورود به مسجدالنبی هم حساسیت زیادی روی اقلام همراه زائر وجود ندارد. به کتاب دعا اعتراض نمی کنند و ظاهرا تنها مفاتیح الجنان خط قرمز آنهاست. در تمام دفعاتی که وارد مسجدالنبی شدم تنها یک بار مبلغ دینی جلوی در با گفتن کلمه "شنطه" – به معنای کیف و چمدان - از من خواست تا کیف همراهم را برای او باز کنم. همان مرتبه هم با نگاهی کوتاه به داخل کیف، اجازه ورود داد.
محدودیت ها در رفت آمد در مسجدالنبی زیاد است اما بیشتر آنها در جهت برقراری نظم ضروری است. به طور مثال به دلیل هجوم زائران به روضه پیامبر، در مسجدالنبی، باز کردن ورودی های این قسمت تنها بررای ساعاتی مشخص در روز، منطقی به نظر می رسد. از طرفی شرطه ها یا ماموران انتظامی برخورد بدی با زائران و به ویژه ایرانی ها ندارند. آنها به محض آنکه متوجه ایرانی بودن شما می شوند، با چند کلمه فارسی راهنمایی ها یا محدودیت های موردنظر را گوشزد می کنند.
فرق شرطه ها با مبلغان دینی که کنار ضریح رسول خدا می ایستند و یا در سطح مسجدالنبی پراکنده اند، از زمین تا آسمان است. تصوم این است که اعتقادات بسیاری از آنها – مگر تعداد کمی ازآنها – چندان با اعتقادات مبلغان دینی یکی نیست. تقریبا همه آنها کاری به اعتقادات و اعمال زائران ندارند و تنها وظیفه شان برقراری نظم است.
در مدینه بسیاری از مردم فارسی را در حد برقراری ارتباط کوتاه با ایرانی ها بلدند. کاسب ها، دستفروش ها و مغازه داران در این کار واردترند. برعکس زبان انگلیسی که هیچ کس در آن وارد نیست. در میان آنها به سختی می توان کسی را یافت که بتواند انگلیسی صحبت کند. شاید یکی از دلایل آن عدم احساس نیاز به این زبان باشد. در حریم مدینه و مکه، ورود غیرمسلمانان ممنوع است و طبیعی است که ارتباط ساکنان آن نیز بیشتر به زبان های کشورهای اسلامی برقرار شود. البته خیلی از این کاسبان عربستانی نیستند. از مسلمانان شرق آسیا گرفته تا افریقا در میان آنها یافت میشود. اما در مورد نحوه برخورد با ایرانی ها، کاسبان عربستانی هم به طور کلی برخورد بدی با ایرانی ها ندارند. در بحث های مذهبی اندکی که با آنها داشتیم هم نشانه های وهابیت دیده نمی شود. تصویر مذهب در ایران برای بسیاری از آنها غیرقابل قبول است اما خبری از اعتقادات وهابیون نیست. در مدینه تقریبا روی ورودی همه هتل ها، فروشگاه ها و مراکز اینچنینی، تصاویر پادشاه و ولیهد عربستان نصب شده است. اما آنها معمولا بحث سیاسی هم نمی کنند که متوجه میزان اعتقادشان به نظام سیاسی شویم.
به طور کلی به نظر می رسد وهابیت نفوذ چندانی به لحاظ اعتقادی در میان عربستانی ها نداشته باشد. کمتر کسی را می توان یافت که از این اعتقادات حمایت کند. با این وجود، نظام سیاسی برخی مدودیت ها برای آنها ایجاد کرده است.
صراط- داخل روضه مسجدالنبی نزدیک منبر پیامبر(ص) نشسته ایم. جمعیت مثل همیشه زیاد است. معمولا فرصت زیادی برای این کار به دست نمی آید. در میان زائران به سختی می توان اهالی عربستان را پیدا کرد. قریب به اتفاق آنها مسلمانان کشورهای دیگر هستند. ناگهان صدای پیرمردی حدود 70 ساله توجهم را جلب می کند. او در حال اعتراض به یکی از همراهان ماست که قرآن را پس از خواندن روی زمین گذاشته بود. حساسیت زیادی روی این موضوع وجود دارد. همسفرمان بلافاصله قرآن را برداشته سر جای خود می گذارد.
هنوز یک ساعتی به زمان اذان ظهر باقی مانده؛ اما داخل محدوده قدیمی تر مسجدالنبی همیشه زود پر می شود. تقریبا دیگر جایی برای نشستن نیست. پیرمرد نگاهی به من می اندازد. در نگاه اول او را متعصب و خشک دیدم. اما کم کم روی دیگری از خود را نشان داد. با خنده و روی خوش، فارسی پرسید: "حاجی آقا؛ اهل کجایی؟ تهران، کرمان، اصفهان، مشهد، تبریز... کجا؟" بعد اسمم را پرسید. در سوال و جواب هایمان فهمیدم اهل مدینه است. تقریبا اولین باری بود که با یک عربستانی در داخل مسجدالنبی روبرو می شدم. برای لحظاتی به او حسادت کردم که حرم رسول خدا در همسایگی آنهاست و هر وقت که بخواهند می توانند درد دلهایشان را برای پیامبر(ص) بیاورند اما من فقط 5 روز مهمان پیامبرم.
پیرمرد نگاه بدی به ایرانی ها نداشت. آن تنفری که از وجودش میان ایرانیها و اعراب از آن صحبت می شود بارها در برخوردهایم در مدینه زیر سوال رفته است. خیلی از آنها نگاه بدی به ایرانی ها ندارند و البته عکس این موضوع را در میان برخی دیگر هم نمی توان انکار کرد. شاید مشکل برخی از آنها با ایرانی ها، بر سر مسائل مذهبی باشد. تلاش دارند تا نشان دهند بسیاری از اعمال و اعتقادات ما غلط است. اما واقعیت آن است که این حساسیت در عمل نمود چندانی ندارد. ایرانی ها به دلیل عدم استفاده از مهر در مسجدالنبی، گاهی روی فرشها به گونه ای نماز می خوانند که سجده گاه آنها انتهای فرش باشد و سرشان را روی سنگ بگذارند نه فرش. اعراب، شرطه ها و همه زائران این صحنه ها را می بینند و به طور قطع، دلیل آن را می دانند اما هرگز با صحنه ای مواجه نشدم که کسی به این موضوع اعتراض کند. حتی خوابیدن در مسجدالنبی و دیگر مساجد کاملا آزاد و در مواردی حتی طبیعی است.
هنگام ورود به مسجدالنبی هم حساسیت زیادی روی اقلام همراه زائر وجود ندارد. به کتاب دعا اعتراض نمی کنند و ظاهرا تنها مفاتیح الجنان خط قرمز آنهاست. در تمام دفعاتی که وارد مسجدالنبی شدم تنها یک بار مبلغ دینی جلوی در با گفتن کلمه "شنطه" – به معنای کیف و چمدان - از من خواست تا کیف همراهم را برای او باز کنم. همان مرتبه هم با نگاهی کوتاه به داخل کیف، اجازه ورود داد.
محدودیت ها در رفت آمد در مسجدالنبی زیاد است اما بیشتر آنها در جهت برقراری نظم ضروری است. به طور مثال به دلیل هجوم زائران به روضه پیامبر، در مسجدالنبی، باز کردن ورودی های این قسمت تنها بررای ساعاتی مشخص در روز، منطقی به نظر می رسد. از طرفی شرطه ها یا ماموران انتظامی برخورد بدی با زائران و به ویژه ایرانی ها ندارند. آنها به محض آنکه متوجه ایرانی بودن شما می شوند، با چند کلمه فارسی راهنمایی ها یا محدودیت های موردنظر را گوشزد می کنند.
فرق شرطه ها با مبلغان دینی که کنار ضریح رسول خدا می ایستند و یا در سطح مسجدالنبی پراکنده اند، از زمین تا آسمان است. تصوم این است که اعتقادات بسیاری از آنها – مگر تعداد کمی ازآنها – چندان با اعتقادات مبلغان دینی یکی نیست. تقریبا همه آنها کاری به اعتقادات و اعمال زائران ندارند و تنها وظیفه شان برقراری نظم است.
در مدینه بسیاری از مردم فارسی را در حد برقراری ارتباط کوتاه با ایرانی ها بلدند. کاسب ها، دستفروش ها و مغازه داران در این کار واردترند. برعکس زبان انگلیسی که هیچ کس در آن وارد نیست. در میان آنها به سختی می توان کسی را یافت که بتواند انگلیسی صحبت کند. شاید یکی از دلایل آن عدم احساس نیاز به این زبان باشد. در حریم مدینه و مکه، ورود غیرمسلمانان ممنوع است و طبیعی است که ارتباط ساکنان آن نیز بیشتر به زبان های کشورهای اسلامی برقرار شود. البته خیلی از این کاسبان عربستانی نیستند. از مسلمانان شرق آسیا گرفته تا افریقا در میان آنها یافت میشود. اما در مورد نحوه برخورد با ایرانی ها، کاسبان عربستانی هم به طور کلی برخورد بدی با ایرانی ها ندارند. در بحث های مذهبی اندکی که با آنها داشتیم هم نشانه های وهابیت دیده نمی شود. تصویر مذهب در ایران برای بسیاری از آنها غیرقابل قبول است اما خبری از اعتقادات وهابیون نیست. در مدینه تقریبا روی ورودی همه هتل ها، فروشگاه ها و مراکز اینچنینی، تصاویر پادشاه و ولیهد عربستان نصب شده است. اما آنها معمولا بحث سیاسی هم نمی کنند که متوجه میزان اعتقادشان به نظام سیاسی شویم.
به طور کلی به نظر می رسد وهابیت نفوذ چندانی به لحاظ اعتقادی در میان عربستانی ها نداشته باشد. کمتر کسی را می توان یافت که از این اعتقادات حمایت کند. با این وجود، نظام سیاسی برخی مدودیت ها برای آنها ایجاد کرده است.
مغازه دارا حق دارن تحقیر کنن.من که هموطنت هستم از این کارت انتقاد دارم چه برسه به اون اجنبی...
از جمله آنها همین فلسطینیها بودند که در جنگ عراق با ایران شرکت کردند و آرزوی پیروزی صدام را داشتند.
بیخود سنگ وهابیها رو به سینه نزنید.