صراط: محمد قوچانی از سردبیران نشریات زنجیرهای افراطی ضمن سخنانی در حضور رئيسجمهور- که به بهانه افطار اصحاب رسانه با روحانی صورت گرفت- گفت: آقای رئيسجمهور ما روزنامهنگاریم؛ مینویسیم، خطبه نمیخوانیم. به زبان قلم سخن میگوییم نه به زبان قدرت، هر چند که زبان اهل قدرت را به خوبی میشناسیم. قاعدتاً شما نیز باید به زبان اهل قدرت سخن بگویید، چرا که رئيسجمهور بهعنوان وکیل همه ملت نماد قدرت، مشروعیت و اقتدار ملی است، اما دریغا که با شما هم به زبان قدرت سخن میگویند؛ تهمت میزنند و تهدید میکنند. پس اجازه دهید با شما همزبانی کنیم و نه خطاب به شما که خطاب به همان اهل قدرت با زبان اهل قلم سخن بگوییم. خطاب به همان کسانی که میگویند هیچ چیز عوض نشده است. همان کسانی که میکوشند 24 خرداد را از یاد ببرند و در خواب بازگشت سوم تیرند.
وی همطیفان خود را به حلزونهای خانه به دوش و کرگدنهای پوستکلفت تشبیه کرد و آنگاه مدعی شد: آنها که سالها فرزندان این انقلاب را به کوچکترین بهانه و شاید خطایی ضد انقلاب خواندند، آنها که جز با پول بیتالمال نمیتوانند روزنامهنگاری کنند اما کسانی که با بذل جان و مال خود روزنامهنگاری میکنند را غیرخودی میخوانند، آنها که در روزنامههایشان مناسبتهای انقلابی را با حذف این و آن نشانهگذاری کردهاند و روزهای وحدتبخش آن انقلاب را از یاد بردهاند، آنها که کارشان حذف حداکثری، افتخارشان شمارش ریزشها و مذهبشان تکفیر خلق خداست، اما آقای رئيسجمهور ما کافر نیستیم.
وی در حالی در این ملاقات به مظلومنمایی نسبت به نشریات زنجیرهای پرداخت که آخرین بار نشریه تحت مدیریتش (آسمان) حکم قرآنی قصاص را از قول یک عضو گروهک جبهه ملی زیر سؤال برد و غیرانسانی خواند. همچنین نشریاتی که قوچانی در آنها پادویی میکرده، جزو تحریککنندگان آشوبهای خیابانی 78 و 88 بودند که اتفاقاً دکتر روحانی برخی از همانها را مزدوران حقیر سرویسهای جاسوسی بیگانه برشمرده است.
آقای قوچانی البته حتماً به اعتبار سالها نشست و برخاست با نیکآهنگکوثر، او را به خوبی میشناسد و از بده- بستانهای کذایی نشریات به اصطلاح مستقل! باخبر است. کوثر که در روزنامهها و مجلاتی چون همشهری، زن، نشاط، عصرآزادگان، اخبار اقتصاد، صبح امروز، آفتاب امروز، مشارکت، بهار، آزاد، بنیان، ایران فردا و... همکاری نزدیک و دیرپایی با پدرخواندهها داشته سال 86 با مرور خاطرات دوره اصلاحات نوشت:(16 سال پیش) «بسیاری از شما نام احمد- س را هم نشنیدهاید. او را ژنرال مینامیدند و بسیاری بدون اجازهاش آب نمیخوردند. در ماجرای دادگاه کرباسچی دو بار نامش مطرح شد و از کرباسچی پرسیدند چرا چاپخانه متعلق به شهرداری را به قیمتی بسیار نازل به س فروخته است. «س» زمانی مدیر کل مطبوعات داخلی بود و چند ماهی سردبیر همشهری شد... با راه افتادن صبح امروز] به مدیر مسئولی سعید حجاریان[ «س» عملاً سکاندار روزنامه بود... زمانی که روزنامههای صبح امروز و آفتاب امروز توقیف شدند، گفته میشود سود «س» بالغ بر 750 میلیون تومان بود. در روزگاری که اکثر روزنامهها ضرر میدادند، او توانست ساختمان دیگری برای صبح امروز خریداری کند... هزینه اصلاحطلبی را روزنامهنگاران دادند ولی آدمهای پشت پردهای چون «س» نه تنها هزینه ندادند که هزینههای بقیه را در قلک اندوختند. گفته میشود او مدتی پیش برای معاملهای بزرگ به کانادا آمد اگر از او خبر داشتید به ما هم بگویید. دلمان عجیب تنگ شده!
وی ادامه میدهد: ...بهار 76 اوج کار ما در همشهری بود... ویژه نامههای انتخاباتی ستاد خاتمی را که حاجی مسئول آن بود، در همشهری صفحهبندی و چاپ میکردند ولی به دلیل منع قانونی به نام روزنامههای دیگر چاپ میشد...
همشهری مؤسسه عریض و طویلی بود، کاغذ بازی در اوج و عشق خدمت ته چاه افتاده بود. روابط پشت پرده، مثلثهای عشق، ارتباطات فرا ازدواجی و... تا آنجا که دو تن که از مدیران مجبور به رفتن از مجموعه شدند.
]...رواج روابط غیرحرفهای به خصوص در روزنامههای تازه شکل گرفته اقتصادی از حالت نهفته، تبدیل به روال عادی میشود در گرفتن آگهی، پورسانتاژ، جذب دختران خبرنگار فاقدکیفیت ژورنالیستی و واجد کیفیات فیزیکی... بعداً در روزنامههای دیگر دیدم که چگونه مدیر فلان وزارتخانه میتواند اخبار مورد نظرش را در مطبوعات مورد نظر به چاپ برساند و اخبار انتقادی را راهی سطل زباله کند، فقط کمی خرج دارد. یادمان می رود که با چه هدفی وارد مطبوعات شده ایم... وقتی روزنامه لطیف صفری]نشاط[ توقیف شد، ]شمسالواعظین[ با صاحب مجوز عصر آزادگان به توافق رسید. حس کردم که صفری از پشت خنجر خورده وکسی آنچنان تحویلش نمیگیرد... سر خم کردن جلوی ]عطریانفر[ خیلی سخت بود... آمده بود اخبار اقتصاد و دنبال شمس میگشت. آمده بود آنجا تا قرار آگهی کارگزاران با عصر آزادگان را بگذارد و همان مسئلهای شد که بعدها میان بچههای مطبوعات دهان به دهان گشت. طرفداری شمس از «هـ» به بهای 48 میلیون تومان آگهی... بچههای عصر آزادگان سر چرخش مشهود به آن سمت معترض بودند. قیافه محمد قوچانی هم دیدنی بود و گاه شمس مجبور میشد برای رد گم کردن، مطلبی انتقادی علیه «هـ» چاپ کند. هر وقت سر وکله فرنود آنجا پیدا میشد میتوانستیم حدس بزنیم آگهی جدیدی، عکس جدیدی انداخته یا... شمسالواعظین آدم دوست داشتنی است ولی گمان نکنم کسی بتواند کاملاً به او اعتماد کند حتی نزدیکترین کسانش»
وی همطیفان خود را به حلزونهای خانه به دوش و کرگدنهای پوستکلفت تشبیه کرد و آنگاه مدعی شد: آنها که سالها فرزندان این انقلاب را به کوچکترین بهانه و شاید خطایی ضد انقلاب خواندند، آنها که جز با پول بیتالمال نمیتوانند روزنامهنگاری کنند اما کسانی که با بذل جان و مال خود روزنامهنگاری میکنند را غیرخودی میخوانند، آنها که در روزنامههایشان مناسبتهای انقلابی را با حذف این و آن نشانهگذاری کردهاند و روزهای وحدتبخش آن انقلاب را از یاد بردهاند، آنها که کارشان حذف حداکثری، افتخارشان شمارش ریزشها و مذهبشان تکفیر خلق خداست، اما آقای رئيسجمهور ما کافر نیستیم.
وی در حالی در این ملاقات به مظلومنمایی نسبت به نشریات زنجیرهای پرداخت که آخرین بار نشریه تحت مدیریتش (آسمان) حکم قرآنی قصاص را از قول یک عضو گروهک جبهه ملی زیر سؤال برد و غیرانسانی خواند. همچنین نشریاتی که قوچانی در آنها پادویی میکرده، جزو تحریککنندگان آشوبهای خیابانی 78 و 88 بودند که اتفاقاً دکتر روحانی برخی از همانها را مزدوران حقیر سرویسهای جاسوسی بیگانه برشمرده است.
آقای قوچانی البته حتماً به اعتبار سالها نشست و برخاست با نیکآهنگکوثر، او را به خوبی میشناسد و از بده- بستانهای کذایی نشریات به اصطلاح مستقل! باخبر است. کوثر که در روزنامهها و مجلاتی چون همشهری، زن، نشاط، عصرآزادگان، اخبار اقتصاد، صبح امروز، آفتاب امروز، مشارکت، بهار، آزاد، بنیان، ایران فردا و... همکاری نزدیک و دیرپایی با پدرخواندهها داشته سال 86 با مرور خاطرات دوره اصلاحات نوشت:(16 سال پیش) «بسیاری از شما نام احمد- س را هم نشنیدهاید. او را ژنرال مینامیدند و بسیاری بدون اجازهاش آب نمیخوردند. در ماجرای دادگاه کرباسچی دو بار نامش مطرح شد و از کرباسچی پرسیدند چرا چاپخانه متعلق به شهرداری را به قیمتی بسیار نازل به س فروخته است. «س» زمانی مدیر کل مطبوعات داخلی بود و چند ماهی سردبیر همشهری شد... با راه افتادن صبح امروز] به مدیر مسئولی سعید حجاریان[ «س» عملاً سکاندار روزنامه بود... زمانی که روزنامههای صبح امروز و آفتاب امروز توقیف شدند، گفته میشود سود «س» بالغ بر 750 میلیون تومان بود. در روزگاری که اکثر روزنامهها ضرر میدادند، او توانست ساختمان دیگری برای صبح امروز خریداری کند... هزینه اصلاحطلبی را روزنامهنگاران دادند ولی آدمهای پشت پردهای چون «س» نه تنها هزینه ندادند که هزینههای بقیه را در قلک اندوختند. گفته میشود او مدتی پیش برای معاملهای بزرگ به کانادا آمد اگر از او خبر داشتید به ما هم بگویید. دلمان عجیب تنگ شده!
وی ادامه میدهد: ...بهار 76 اوج کار ما در همشهری بود... ویژه نامههای انتخاباتی ستاد خاتمی را که حاجی مسئول آن بود، در همشهری صفحهبندی و چاپ میکردند ولی به دلیل منع قانونی به نام روزنامههای دیگر چاپ میشد...
همشهری مؤسسه عریض و طویلی بود، کاغذ بازی در اوج و عشق خدمت ته چاه افتاده بود. روابط پشت پرده، مثلثهای عشق، ارتباطات فرا ازدواجی و... تا آنجا که دو تن که از مدیران مجبور به رفتن از مجموعه شدند.
]...رواج روابط غیرحرفهای به خصوص در روزنامههای تازه شکل گرفته اقتصادی از حالت نهفته، تبدیل به روال عادی میشود در گرفتن آگهی، پورسانتاژ، جذب دختران خبرنگار فاقدکیفیت ژورنالیستی و واجد کیفیات فیزیکی... بعداً در روزنامههای دیگر دیدم که چگونه مدیر فلان وزارتخانه میتواند اخبار مورد نظرش را در مطبوعات مورد نظر به چاپ برساند و اخبار انتقادی را راهی سطل زباله کند، فقط کمی خرج دارد. یادمان می رود که با چه هدفی وارد مطبوعات شده ایم... وقتی روزنامه لطیف صفری]نشاط[ توقیف شد، ]شمسالواعظین[ با صاحب مجوز عصر آزادگان به توافق رسید. حس کردم که صفری از پشت خنجر خورده وکسی آنچنان تحویلش نمیگیرد... سر خم کردن جلوی ]عطریانفر[ خیلی سخت بود... آمده بود اخبار اقتصاد و دنبال شمس میگشت. آمده بود آنجا تا قرار آگهی کارگزاران با عصر آزادگان را بگذارد و همان مسئلهای شد که بعدها میان بچههای مطبوعات دهان به دهان گشت. طرفداری شمس از «هـ» به بهای 48 میلیون تومان آگهی... بچههای عصر آزادگان سر چرخش مشهود به آن سمت معترض بودند. قیافه محمد قوچانی هم دیدنی بود و گاه شمس مجبور میشد برای رد گم کردن، مطلبی انتقادی علیه «هـ» چاپ کند. هر وقت سر وکله فرنود آنجا پیدا میشد میتوانستیم حدس بزنیم آگهی جدیدی، عکس جدیدی انداخته یا... شمسالواعظین آدم دوست داشتنی است ولی گمان نکنم کسی بتواند کاملاً به او اعتماد کند حتی نزدیکترین کسانش»