صراط: گروه 1+5 در شرايطي به تجديد چهار ماهه توافقنامه هستهاي با ايران تن داد كه در آستانه دور نهايي مذاكرات در وين 6، مسئولان غربي و به ويژه امريكاييها و رسانههاي آنها، در يك عمليات رواني هدايتشده با القاي اينكه ايران با گشادهدستي شرايط غرب براي كاهش سانتريفيوژها يا تعليق برخي از فعاليتهاي هستهاي را پذيرفته است، تلاش داشتند تا زمينه را براي تحميل شرايط غرب در پوشش توافق نهايي فراهم كنند، اما ايستادگي تيم مذاكرهكننده بر اصول و مطالبات بر حق مردم ايران اسلامي در روند فعاليتهاي صلحآميز هستهاي، طرفين مذاكره را به دليل نگراني از پيامدهاي شكست مذكرات به راهحل بينابيني هدايت و مسير مذاكرات را وارد ايستگاه دوم توافقنامه چهار ماهه كرد. سيد عباس عراقچي، عضو ارشد تيم مذاكرهكننده هستهاي ايران و 1+5 در مورد چرايي رسيدن به گزينه تمديد توافقنامه ميگويد: ما در اين دوره اخير در وين 6 حدود 15 روز را صرف كرديم كه بلكه بتوانيم به توافق برسيم ولي به دليل فاصله زيادي كه وجود دارد عملي نشد. عراقچي با بيان اينكه مواضعي كه آنها دارند بعضاً مواضع زيادهخواهانه است، گفت: اين مواضع با اصول مورد نظر و حقوق هستهاي ما فاصله دارد. او تأكيد ميكند كه اين موضوعات قطعاً براي ما قابل پذيرش نبوده و نيست و لذا مذاكرات نتوانست به سرانجام برسد.
اگرچه بخش عمدهاي از زيادهخواهيهاي كنوني 1+5 در روند مذاكرات را بايد مبتني بر راهبرد تهديدنمايي امريكا نسبت به فعاليتهاي صلحآميز هستهاي ايران دانست، اما بخش ديگر آن معطوف به چارچوب توافقنامه اقدام مشترك بود كه در آذرماه 92 شتابزده به تأييد تيم مذاكرهكننده ايران رسيده بود و مبتني بر همان، انتظار امريكاييها اين بود كه در روند مذاكرات تاكنون، با فضاسازي قادر باشند كه خواستههاي خود را در زمينه تعليق يا تعطيلي كامل فعاليتهاي هستهاي ايران در قالب يك توافقنامه تحميل و آن را به عنوان دستاورد قدرت ديپلماسي امريكا و نماد تسليم ايران در برابر غرب، در راستاي راهبردهاي منطقهاي و بينالمللي امريكا هزينه كنند.
اما به رغم همان توافقنامه ضعيف، تدابير مقام معظم رهبري و طراحي راهبرد مناسب براي تيم مذاكرهكننده توسط مراجع ذيصلاح با تأكيد بر حقوق قانوني ايران در عرصه فعاليتهاي صلحآميز هستهاي و ايستادگي تيم بر آن اصول سبب شد كه بر خلاف تصور اوليه، نتيجه مذاكرات وين 6 بر اساس مطالبات و طراحيهاي امريكاييها رقم نخورد و به رغم حضور جان كري و ديگر همتاهاي اروپايياش در مذاكرات وين 6 و بر خلاف شعارهاي قبلي مبني بر عدم تمديد توافقنامه، چارهاي جز تمديد براي آنها باقي نگذاشت.
دلايل عمده عدم توافق در وين 6 به رغم ضعفهاي توافق اوليه را در چند محور ميتوان برشمرد:
1- امريكاييها غنيسازي اورانيوم را بخشي از حق ايران مبتني بر NPT نميدانند و حتي تا آخرين لحظات در روند مذاكره وين 6، واژه «حق ايران در استفاده صلحآميز هستهاي» را مطرح ميكنند. در اين نگاه تنها تعدادي محدود سانتريفيوژ نسل اول به عنوان نمونه آزمايشگاهي قابل پذيرش است. 2- نگاه امريكاييها به روند مذاكرات كماكان بر استراتژي فشار- مذاكره استوار است و به رغم ايستادگي ايران تاكنون آنها هنوز متأثر از فضاي داخلي به نتيجهبخشي آن اميدوارند. 3- برخلاف روند اعتمادسازي ايران و اذعان چندين باره آژانس بر سلامت روند فعاليتهاي هستهاي ايران، تكيه كلام اصلي آنها كه در بيانيه اخير جان كري هم بر آن تأكيد شد، تكرار بياعتمادي به فعاليتهاي هستهاي ايران است. 4- برآورد امريكاييها از نگاه مسئولان ايراني مبني بر اينكه لغو تحريمها را مهمتر از حفظ برنامه هستهاي و دستاوردهاي آن ميدانند.
اما به رغم دلايل مذكور چند نكته مهم زمينه تهديد چهارماهه توافقنامه را فراهم كرده است.
1- شكاف درون 1+5 و عدم امكان حفظ انسجام گذشته قدرتها در مواجهه با ايران .2- ايستادگي و پافشاري تيم مذاكرهكننده بر حداقل خواستهها كه بعضاً خطوط قرمز هستهاي ايران ناميده ميشود و امكان چانهزني روي آن را باقي نميگذارد. 3- نياز داخلي كاخ سفيد براي به نتيجه رسانيدن مذاكرات و پيروزي بر رقبا در رقابتهاي داخلي.4- از بين رفتن اجماع بينالمللي كه در گذشته امريكاييها با تبليغات خود عليه ايران ايجاد كرده بودند. 5- عدمامكان بازگشت تحريمها به موقعيت قبل از آغاز مذاكرات به دليل شكست توهم تهديدآميز بودن فعاليتهاي هستهاي ايران. 6- نگراني امريكاييها از تأثير شكست مذاكرات بر آرايش نيروهاي سياسي داخلي ايران. نشريه فارينپاليسي هفته گذشته در اين زمينه نوشت كه دولت اوباما مدتهاست اميد بسته كه رسيدن به توافق اتمي با ايران شايد بتواند نيروهاي معتدل را تقويت و در طول زمان، رفتار ايران در منطقه تغيير كند! 7- نياز امريكا به توافق بلند مدت با ايران به منظور بهرهگيري از ظرفيت ايران براي حل مسائل و مشكلات منطقهاي امريكا.
در يك برآورد اجمالي و با توجه به مؤلفههاي فوق، از نگاه ايران حصول توافق در چهار ماه آينده، منوط به تحقق شرايط زير است:
1- قطع پيوند نتيجه مذاكرات با كاهش يا لغو تحريمها، دامن زدن به انتظار اجتماعي در اين زمينه و شرطي كردن شرايط اقتصادي كشور با نتيجه مذاكرات نقطه اصلي اميد دشمن به تحميل شرايط خود در مذاكرات است.
2- تغيير گفتمان فعالان سياسي داخل و نااميدسازي دشمنان نسبت به اثرگذاري مذاكرات يا تحريمها بر فرآيندهاي سياسي داخلي.
3- تأكيد بر ظرفيتهاي داخلي براي مقابله با فشارها و تحريمها.
4- ايستادگي بر اصول و مباني راهبردي در حداقلهاي فناوري صلحآميز هستهاي در عين انعطاف براي راههاي دستيابي به توافق.
اگرچه بخش عمدهاي از زيادهخواهيهاي كنوني 1+5 در روند مذاكرات را بايد مبتني بر راهبرد تهديدنمايي امريكا نسبت به فعاليتهاي صلحآميز هستهاي ايران دانست، اما بخش ديگر آن معطوف به چارچوب توافقنامه اقدام مشترك بود كه در آذرماه 92 شتابزده به تأييد تيم مذاكرهكننده ايران رسيده بود و مبتني بر همان، انتظار امريكاييها اين بود كه در روند مذاكرات تاكنون، با فضاسازي قادر باشند كه خواستههاي خود را در زمينه تعليق يا تعطيلي كامل فعاليتهاي هستهاي ايران در قالب يك توافقنامه تحميل و آن را به عنوان دستاورد قدرت ديپلماسي امريكا و نماد تسليم ايران در برابر غرب، در راستاي راهبردهاي منطقهاي و بينالمللي امريكا هزينه كنند.
اما به رغم همان توافقنامه ضعيف، تدابير مقام معظم رهبري و طراحي راهبرد مناسب براي تيم مذاكرهكننده توسط مراجع ذيصلاح با تأكيد بر حقوق قانوني ايران در عرصه فعاليتهاي صلحآميز هستهاي و ايستادگي تيم بر آن اصول سبب شد كه بر خلاف تصور اوليه، نتيجه مذاكرات وين 6 بر اساس مطالبات و طراحيهاي امريكاييها رقم نخورد و به رغم حضور جان كري و ديگر همتاهاي اروپايياش در مذاكرات وين 6 و بر خلاف شعارهاي قبلي مبني بر عدم تمديد توافقنامه، چارهاي جز تمديد براي آنها باقي نگذاشت.
دلايل عمده عدم توافق در وين 6 به رغم ضعفهاي توافق اوليه را در چند محور ميتوان برشمرد:
1- امريكاييها غنيسازي اورانيوم را بخشي از حق ايران مبتني بر NPT نميدانند و حتي تا آخرين لحظات در روند مذاكره وين 6، واژه «حق ايران در استفاده صلحآميز هستهاي» را مطرح ميكنند. در اين نگاه تنها تعدادي محدود سانتريفيوژ نسل اول به عنوان نمونه آزمايشگاهي قابل پذيرش است. 2- نگاه امريكاييها به روند مذاكرات كماكان بر استراتژي فشار- مذاكره استوار است و به رغم ايستادگي ايران تاكنون آنها هنوز متأثر از فضاي داخلي به نتيجهبخشي آن اميدوارند. 3- برخلاف روند اعتمادسازي ايران و اذعان چندين باره آژانس بر سلامت روند فعاليتهاي هستهاي ايران، تكيه كلام اصلي آنها كه در بيانيه اخير جان كري هم بر آن تأكيد شد، تكرار بياعتمادي به فعاليتهاي هستهاي ايران است. 4- برآورد امريكاييها از نگاه مسئولان ايراني مبني بر اينكه لغو تحريمها را مهمتر از حفظ برنامه هستهاي و دستاوردهاي آن ميدانند.
اما به رغم دلايل مذكور چند نكته مهم زمينه تهديد چهارماهه توافقنامه را فراهم كرده است.
1- شكاف درون 1+5 و عدم امكان حفظ انسجام گذشته قدرتها در مواجهه با ايران .2- ايستادگي و پافشاري تيم مذاكرهكننده بر حداقل خواستهها كه بعضاً خطوط قرمز هستهاي ايران ناميده ميشود و امكان چانهزني روي آن را باقي نميگذارد. 3- نياز داخلي كاخ سفيد براي به نتيجه رسانيدن مذاكرات و پيروزي بر رقبا در رقابتهاي داخلي.4- از بين رفتن اجماع بينالمللي كه در گذشته امريكاييها با تبليغات خود عليه ايران ايجاد كرده بودند. 5- عدمامكان بازگشت تحريمها به موقعيت قبل از آغاز مذاكرات به دليل شكست توهم تهديدآميز بودن فعاليتهاي هستهاي ايران. 6- نگراني امريكاييها از تأثير شكست مذاكرات بر آرايش نيروهاي سياسي داخلي ايران. نشريه فارينپاليسي هفته گذشته در اين زمينه نوشت كه دولت اوباما مدتهاست اميد بسته كه رسيدن به توافق اتمي با ايران شايد بتواند نيروهاي معتدل را تقويت و در طول زمان، رفتار ايران در منطقه تغيير كند! 7- نياز امريكا به توافق بلند مدت با ايران به منظور بهرهگيري از ظرفيت ايران براي حل مسائل و مشكلات منطقهاي امريكا.
در يك برآورد اجمالي و با توجه به مؤلفههاي فوق، از نگاه ايران حصول توافق در چهار ماه آينده، منوط به تحقق شرايط زير است:
1- قطع پيوند نتيجه مذاكرات با كاهش يا لغو تحريمها، دامن زدن به انتظار اجتماعي در اين زمينه و شرطي كردن شرايط اقتصادي كشور با نتيجه مذاكرات نقطه اصلي اميد دشمن به تحميل شرايط خود در مذاكرات است.
2- تغيير گفتمان فعالان سياسي داخل و نااميدسازي دشمنان نسبت به اثرگذاري مذاكرات يا تحريمها بر فرآيندهاي سياسي داخلي.
3- تأكيد بر ظرفيتهاي داخلي براي مقابله با فشارها و تحريمها.
4- ايستادگي بر اصول و مباني راهبردي در حداقلهاي فناوري صلحآميز هستهاي در عين انعطاف براي راههاي دستيابي به توافق.