صراط: گفتمان پيشرفت و عزت كه در سال 1391 توسط مقام معظم رهبري طرح گرديد، ترجمان همان الگوي اسلامي و ايراني پيشرفت و عدالت و راهبردي عيني – آرماني براي رسيدن به تمدن اسلامي است. قبل از پرداختن به موضوع، ذكر اين نكته لازم است كه منظور از پيشرفت، توسعه مصطلح در غرب نيست. در غرب امروز مبتني بر نظريه «روستو» سير تاريخي توسعه به توليد و مصرف انبوه ختم ميشود كه البته با دستگاه معرفتشناسي غرب در نوع نگاه به انسان همسو و منطبق است. اما پيشرفت در انديشه و گفتمان ديني اعم از رشد مادي است و حوزه اخلاقيات، عدالت و معنويت را نيز در بر ميگيرد و مبتني بر معرفت ذاتي است. معرفت ذاتي به اين معنا است كه حيات آدمي داراي ابعاد مادي و معنوي، دنيوي و اخروي است و از اويي و به سوي اويي است. با اين مقدمه ميتوان از چهار بعد به اين مسئله كه پيشرفت پيشنياز و مقدمه عزت است، پرداخت. اين چهار بعد عبارتند از : 1- نگاه درون ديني 2- نگاه برون ديني 3-نگاه علمي 4- نگاه تاريخي.
1- نگاه درون ديني: از نگاه درون ديني چه فقر و چه استضعاف هر دو مانع رشد همهجانبه فردي و اجتماعي هستند. هيچ جامعهاي نميتواند بدون منابع مادي و انساني پلههاي ترقي را طي نمايد. اعتقاد اسلام مبني بر اينكه هرجا فقر وارد شد ايمان خارج ميشود به همين معنا است. البته فقر مدنظر اسلام صرفاً مادي نيست. فقر فرهنگي، اجتماعي و اعتقادي مكملي براي فقر مادي است. از نگاه درون ديني ثروت اگر در كنار اخلاق نباشد منجر به فقر فرهنگي و فساد اجتماعي خواهد شد. بنابراين اسلام جامعهاي را تجويز و ترسيم ميكند كه انسان محور رشد و تعالي آن باشد و اگر عزت صرفاً به خدا، رسولش و مؤمنين مربوط ميشود، مؤمنين نميتوانند بدون پيشرفت، عزت اجتماعي خود را به دست آورند. جامعهاي عزتمند است كه طعم عدالت اسلامي را بچشد و اگر اينگونه شد هم براي فرد فرد جامعه الگو خواهد بود و هم براي ملتهاي ديگر الهامبخش خواهد گرديد.
2- نگاه برونديني: علاوه بر نگاه الهي به عزت كه در گفتمان درونديني طرح ميشود، از نگاه برونديني نيز عزت از مسير پيشرفت ميگذرد. عرف بينالملل امروز نيز همين مسئله را تجويز ميكند. امروز كشورهاي توسعهيافته (نه پيشرفت كرده) خود را سرور جهان ميدانند و متأسفانه بسياري از ملل ضعيف جهان نيز سروري و آقايي آنان را پذيرفتهاند. قدرتهاي فائق ميتوانند با عدم فروش فلانكالاي استراتژيك يك ملت را تحقير يا وابسته نمايند. غرب امروز به عنوان گفتمان رقيب با همين شاخصها ما را ميسنجد. قدرت معنوي ملت و قدرت منطقهاي ما كه نمونه كوچك آن شليك موشكهاي فجر از غزه به سرزمينهاي اشغالي است، نوعي عزت و غرور ملي و فراملي را برايمان توليد ميكند. ما با قدرت علمي و اقتصادي برتر، بهتر ميتوانيم ملت رشيد و مقاوم ايران را به جهانيان معرفي نماييم لذا اين قدرت همهجانبه ماست كه ميتواند دشمنانمان را به كرنش و تسليم وا دارد.
3- نگاه علمي: از نگاه علمي نيز ملتي كه فاقد پيشرفت باشد نميتواند به خودشكوفايي و ظهور استعدادهاي خود نائل آيد. در سلسله نيازهاي آدمي كه توسط انديشمندان طرح ميشود، بدون تأمين نيازهاي زيستي و امنيت، رشد و شكوفايي ميسر نخواهد شد. ملتي ميتواند رشد نمايد كه زيرساختهاي فرهنگي و اقتصادي لازم را با خلاقيت در هم آميزد و همت خود را به رخ ملتهاي ديگر بكشد. امروزه ملتهاي فقير جهان هيچ جايگاهي در گفتمانهاي بينالمللي ندارند، برايشان تصميم گرفته ميشود و آنان تابعي از دولتها و قدرتهاي مركز هستند. فقر، فقر ميآورد و فقر علمي، فكري و فرهنگي به صورت طبيعي فقر اقتصادي را نيز رقم ميزند.
ملتهايي كه منابع زيرزميني ندارند، در اين مسئله از آسيبپذيري بيشتري برخوردارند اما ملتهايي كه منابع خدادادي را از زير زمين استخراج ميكنند و ميخورند مشكل ديگري دارند و آن اينكه خلاقيتهاي آنان كمتر به ظهور ميرسد. بيدليل نيست كه علت اصلي توسعه غرب را نبود نفت و گاز در آن سرزمين ميدانند. بنابراين علم نيز تأييد ميكند كه عزت و جايگاه اجتماعي و جهاني نيز بدون پيشرفت محقق نخواهد شد و نمونهاي خلاف اين قاعده در جهان وجود ندارد.
4- نگاه تاريخي:
نگاه به مقاطع مختلف تاريخ ايران نشان ميدهد كه هر موقع ايرانيان بر فقر فرهنگي و مادي غلبه يافتهاند، هم جامعه متمدنتري داشتهاند و هم با قدرت بيشتري با رقباي جهاني خود سخن گفته يا جنگيدهاند. دولت صفويه در تاريخ 1400 ساله بعد از اسلام از جهت ديني، مادي، تجاري، فرهنگي و جغرافيايي و تمدنسازي در اوج بوده است. علل اصلي آن را ميتوان به توجه همزمان به مسائل مادي و معنوي ارجاع نمود. رشد فرهنگي و ديني ايرانيان در زمان صفويه موجب شد كشورهاي اروپايي در صف تجارت با ايران قرار گيرند يا آثار تمدني آن دوران هنوز محور اصلي گردشگري در ايران است. دوره قاجاريه به دليل عدم پيشرفت، نقطه مقابل عزت است. شايد تاريخ چند هزار ساله ايرانيان دوراني به ننگيني قاجاريه نديده باشد. تجزيه كشور، قراردادهاي استعماري، دخالتهاي علني در امور داخلي ايران و كاپيتولاسيون و... به دليل عدم پيشرفت بوده است. عقبماندگي باعث باجدهي به دشمنان و بيگانگان شد و آنان نيز مسيري را طي ميكردند كه وابستگي ما را به خودشان بيشتر نمايند. بنابراين عزت ايرانيان در طول دوره قاجاريه بارها لجنمال گرديد و شهرهاي زيادي از كشور جدا شد. امروز و بهرغم عمر كوتاه جمهوري اسلامي ميتوان فهميد كه رشد معنويت در كنار توسعه اقتصادي ميتواند ملت ايران را در چشم آزادگان جهان عزيز نمايد و الگوي مستقل سياسي حكومت، الهام بخش بسياري از جنبشهاي اسلامي و آزاده جهان گردد. ملت ايران به جهت تاريخي ملت مغروري است و اين غرور توسط امام راحل غرور مقدس ناميده شد. حفظ و استمرار اين غرور ملي را بايد فراتر از شعار دنبال نمود. جامعهاي كه اخلاق، معنويت و ايثار در آن زنده باشد و در عين حال بر رشد و توسعه بومي تأكيد كند و در آن موفق شود موجب افزايش عزت نفس ملي و غرور بينالمللي خواهد شد. بنابراين براي عزيز ماندن راهي جز پيشرفت مادي و معنوي به صورت توأمان نداريم. اين گفتمان بايد جايگزين گفتمانهاي دروغين و تخيلي همچون باستانگرايي و قومگرايي شود.
1- نگاه درون ديني: از نگاه درون ديني چه فقر و چه استضعاف هر دو مانع رشد همهجانبه فردي و اجتماعي هستند. هيچ جامعهاي نميتواند بدون منابع مادي و انساني پلههاي ترقي را طي نمايد. اعتقاد اسلام مبني بر اينكه هرجا فقر وارد شد ايمان خارج ميشود به همين معنا است. البته فقر مدنظر اسلام صرفاً مادي نيست. فقر فرهنگي، اجتماعي و اعتقادي مكملي براي فقر مادي است. از نگاه درون ديني ثروت اگر در كنار اخلاق نباشد منجر به فقر فرهنگي و فساد اجتماعي خواهد شد. بنابراين اسلام جامعهاي را تجويز و ترسيم ميكند كه انسان محور رشد و تعالي آن باشد و اگر عزت صرفاً به خدا، رسولش و مؤمنين مربوط ميشود، مؤمنين نميتوانند بدون پيشرفت، عزت اجتماعي خود را به دست آورند. جامعهاي عزتمند است كه طعم عدالت اسلامي را بچشد و اگر اينگونه شد هم براي فرد فرد جامعه الگو خواهد بود و هم براي ملتهاي ديگر الهامبخش خواهد گرديد.
2- نگاه برونديني: علاوه بر نگاه الهي به عزت كه در گفتمان درونديني طرح ميشود، از نگاه برونديني نيز عزت از مسير پيشرفت ميگذرد. عرف بينالملل امروز نيز همين مسئله را تجويز ميكند. امروز كشورهاي توسعهيافته (نه پيشرفت كرده) خود را سرور جهان ميدانند و متأسفانه بسياري از ملل ضعيف جهان نيز سروري و آقايي آنان را پذيرفتهاند. قدرتهاي فائق ميتوانند با عدم فروش فلانكالاي استراتژيك يك ملت را تحقير يا وابسته نمايند. غرب امروز به عنوان گفتمان رقيب با همين شاخصها ما را ميسنجد. قدرت معنوي ملت و قدرت منطقهاي ما كه نمونه كوچك آن شليك موشكهاي فجر از غزه به سرزمينهاي اشغالي است، نوعي عزت و غرور ملي و فراملي را برايمان توليد ميكند. ما با قدرت علمي و اقتصادي برتر، بهتر ميتوانيم ملت رشيد و مقاوم ايران را به جهانيان معرفي نماييم لذا اين قدرت همهجانبه ماست كه ميتواند دشمنانمان را به كرنش و تسليم وا دارد.
3- نگاه علمي: از نگاه علمي نيز ملتي كه فاقد پيشرفت باشد نميتواند به خودشكوفايي و ظهور استعدادهاي خود نائل آيد. در سلسله نيازهاي آدمي كه توسط انديشمندان طرح ميشود، بدون تأمين نيازهاي زيستي و امنيت، رشد و شكوفايي ميسر نخواهد شد. ملتي ميتواند رشد نمايد كه زيرساختهاي فرهنگي و اقتصادي لازم را با خلاقيت در هم آميزد و همت خود را به رخ ملتهاي ديگر بكشد. امروزه ملتهاي فقير جهان هيچ جايگاهي در گفتمانهاي بينالمللي ندارند، برايشان تصميم گرفته ميشود و آنان تابعي از دولتها و قدرتهاي مركز هستند. فقر، فقر ميآورد و فقر علمي، فكري و فرهنگي به صورت طبيعي فقر اقتصادي را نيز رقم ميزند.
ملتهايي كه منابع زيرزميني ندارند، در اين مسئله از آسيبپذيري بيشتري برخوردارند اما ملتهايي كه منابع خدادادي را از زير زمين استخراج ميكنند و ميخورند مشكل ديگري دارند و آن اينكه خلاقيتهاي آنان كمتر به ظهور ميرسد. بيدليل نيست كه علت اصلي توسعه غرب را نبود نفت و گاز در آن سرزمين ميدانند. بنابراين علم نيز تأييد ميكند كه عزت و جايگاه اجتماعي و جهاني نيز بدون پيشرفت محقق نخواهد شد و نمونهاي خلاف اين قاعده در جهان وجود ندارد.
4- نگاه تاريخي:
نگاه به مقاطع مختلف تاريخ ايران نشان ميدهد كه هر موقع ايرانيان بر فقر فرهنگي و مادي غلبه يافتهاند، هم جامعه متمدنتري داشتهاند و هم با قدرت بيشتري با رقباي جهاني خود سخن گفته يا جنگيدهاند. دولت صفويه در تاريخ 1400 ساله بعد از اسلام از جهت ديني، مادي، تجاري، فرهنگي و جغرافيايي و تمدنسازي در اوج بوده است. علل اصلي آن را ميتوان به توجه همزمان به مسائل مادي و معنوي ارجاع نمود. رشد فرهنگي و ديني ايرانيان در زمان صفويه موجب شد كشورهاي اروپايي در صف تجارت با ايران قرار گيرند يا آثار تمدني آن دوران هنوز محور اصلي گردشگري در ايران است. دوره قاجاريه به دليل عدم پيشرفت، نقطه مقابل عزت است. شايد تاريخ چند هزار ساله ايرانيان دوراني به ننگيني قاجاريه نديده باشد. تجزيه كشور، قراردادهاي استعماري، دخالتهاي علني در امور داخلي ايران و كاپيتولاسيون و... به دليل عدم پيشرفت بوده است. عقبماندگي باعث باجدهي به دشمنان و بيگانگان شد و آنان نيز مسيري را طي ميكردند كه وابستگي ما را به خودشان بيشتر نمايند. بنابراين عزت ايرانيان در طول دوره قاجاريه بارها لجنمال گرديد و شهرهاي زيادي از كشور جدا شد. امروز و بهرغم عمر كوتاه جمهوري اسلامي ميتوان فهميد كه رشد معنويت در كنار توسعه اقتصادي ميتواند ملت ايران را در چشم آزادگان جهان عزيز نمايد و الگوي مستقل سياسي حكومت، الهام بخش بسياري از جنبشهاي اسلامي و آزاده جهان گردد. ملت ايران به جهت تاريخي ملت مغروري است و اين غرور توسط امام راحل غرور مقدس ناميده شد. حفظ و استمرار اين غرور ملي را بايد فراتر از شعار دنبال نمود. جامعهاي كه اخلاق، معنويت و ايثار در آن زنده باشد و در عين حال بر رشد و توسعه بومي تأكيد كند و در آن موفق شود موجب افزايش عزت نفس ملي و غرور بينالمللي خواهد شد. بنابراين براي عزيز ماندن راهي جز پيشرفت مادي و معنوي به صورت توأمان نداريم. اين گفتمان بايد جايگزين گفتمانهاي دروغين و تخيلي همچون باستانگرايي و قومگرايي شود.