صراط: حدود پنج هزار سال پیش گروهی از «یبوسیها» به همراه قبایل و طوایف دیگر کنعانی از منطقه جزیره العرب به سرزمین فلسطین نقل مکان کرده و تحت هدایت «ملیک صادق» در گستره ای از آن سرزمین، شهری به نام «یبوس» بنا نهادند. در آن زمان فرمانروای یبوس فردی صلح طلب بود که برای رونق و آبادانی آنجا کوشش فراوانی می کرد. از این رو مردم به خاطر ویژگی های خاص وی نام یبوس را به «اورسالم» (که در زبان عبری «اورشالم» گفته می شود) یعنی شهر سالم و دوستدار صلح تغییر دادند. به گواه تاریخ اورشالم بارها محاصره و با خاک یکسان گردیده و عده زیادی از مردم آن نیز در طول زمان کشته شده اند. به عنوان مثال یک سردار رومی به نام «پمبیوس» قبل از تولد مسیح(ع) آنجا را تصرف و به ویرانه ای تبدیل نمود و یا در سال 700 میلادی «طیطوس» آن را به تپه ای از خاکستر تبدیل کرد و سایر مواردی از این دست که فراوان در تاریخ ذکر شده است.
اما آنچه به صورت اجمالی باید بدان اشاره کرد این است که آن منطقه چیزی حدود 15 قرن در دست کنعانیانی قرار داشته است که از جزیره العرب بدانجا آمده و بنیانگذار آن سرزمین بوده اند. سپس قرن ها در اختیار بنی اسرائیل، ایرانی ها، اشکانی ها، یونانی ها و رومی ها بوده است که در تمامی این ادوار مردم بومی آنجا که همان یبوسی ها می باشند کماکان در آنجا ساکن بوده و زندگی خود را می گذراندند. در واقع اورشالم توسط اعراب یبوسی بنا نهاده شده و هیچ ربطی به قوم یهود نداشته است. نکته قابل ذکر دیگر این که پس از فتح مسالمت آمیز اورسالم توسط مسلمانان به دلیل اینکه قرآن کریم آن جا را پربرکت خوانده بود و همچنین اولین قبله مسلمانان بود نام بیت المقدس بر آن نهاده شد. زمانی که در محافل سیاسی سخن از صهیونیسم به میان می آید ناخودآگاه ذهن بسیاری از افراد به سمت اسرائیل می رود.
این در حالی است که اسرائیل همه صهیونیست نبوده و تنها نقطه شروع حکومت جهانی یهود می باشد. اندیشه صهیونیستی مبتنی بر تسخیر جهان و نابودی سایر امت ها بنا شده است. لذا در طول تاریخ همواره دست پنهان صهیونیست ها در همه دسیسه های سیاسی اجتماعی جهان به چشم می خورد. از منظر بزرگان صهیون، هرکس صهیونیست نباشد، یهودی نیست و هر کس با آنان نباشد(حتی اگر یهودی باشد) دشمن آن هاست. هرچند در عصر کنونی، یهودیان اصیلی هستند که با رفتار و گفتار شرافتمندانه، اوهام و بافته های صهیونیستی را قبول نداشته و هرگز صهیونیستها را داخل دین خود نمی دانند، اما اکنون انواع تجاوزات، نیرنگها، توطئه ها، کشتارهای جمعی، آوارگی و بی خانمانی، حاصل عملکرد یهودهای صهیونیستی است که بیش از نیم قرن، بخشی از سرزمینهای اسلامی را اشغال و تحت سلطه خود در آورده اند. همان صهیونیست هایی که طی سال ها یهود را به نام خود مصادره و با رأی و نظر خودسرانه خود تفاسیر متفاوتی بر تورات نوشته اند. در سال 1500 میلادی خاخام یوخاس تفسیرهای کذایی خود را به همراه چند کتاب دیگر با موضوع تعلیم دیانت و آداب یهود به نام «تلمود» منتشر کرد.
تلمود و فرهنگ مبتنی بر آن به عنوان مهمترین کتاب در فرهنگ یهودی و ستون فقرات اندیشه و حیات ملی، حتی از تورات نیز مقدس تر انگاشته شده است! این کتاب تجزیه و تحلیل یا برداشت شخصی خاخام هاست که نه تنها ربطی به تورات آسمانی و شریعت انبیایی بنیاسرائیل ندارد بلکه تنها بر اساس انگیزه های مادی و دنیایی، سودجویی و پیروی ازهوای نفس آن ها به وجود آمده است.در قاموس این فرهنگ قوم یهود برگزیدگان خدا بوده و سایر مردم تنها اشیایی ناچیز در اختیار آن ها هستند.
تلمود در قالب دو بخش اساسی بیان شده است: بخش اول «مشناه»؛ مجموعه ای منظم از آراء مشروع مذهبی که در لغت عبری به معنای معرفت و یا قانون دوم است که در واقع همان متن اصلی تلمود می باشد. مشناه اولین لایحه قانونی بود که یهود پس از تورات آن را برای خویش وضع کرده و یهودا هاناسی بین سال های ۱۹۰ تا ۲۰۰ پس از میلاد، توسط تیتوس رومی آن را جمع آوری نمود. آن ها اعتقاد دارند که متن مذکور در طور سینا بر حضرت موسی(ع) نازل گشته است و بخش دوم «جمارا» که یک مکمل لازم و تفسیری مبتنی بر مشناه می باشد که ضمن شرح مناقشات انجام شده توسط خاخام ها در مورد اصول مشناه نیز بحث می نماید. تلمود در واقع متشکل از پژوهش ها و نظریه های خاخام ها و احبار یهود است که در آن تمامی جوانب خصوصی و عمومی زندگی یهودیان مشخص گردیده است. این سند فرهنگ و شالوده فکری یهود است که عمارت معنوی و عقلانی یهودیت بر مبنای آن بنا شده است. همچنین تلمود نقش موثری در شکل دهی محتوای نظری، مضامین معنوی و هدایت رفتاری زندگی یهودی دارد.
صهیونیست آنچه در اصطلاح به تلمود معروف است را یک نوع قانون اساسی دینی می داند که در آن با ذکر احکام و تعلیماتی اوضاع اجتماعی و سیاسی را به نفع خود توجیه کرده و در دل پیروانش و نسل های بعدی کینه توزی و دشمنی، حس انتقام جویی از جامعه بشری، قتل و کشتار، خوردن مال مردم و هتک حرمت ناموس آن ها را ترویج می دهد. امروز جامعه بشری در خطر تهاجمات، دسیسه ها و مخاطره های فراوانی از سوی تفکر نژادپرستانه و صهیونیستی تلمود است. همان فرهنگی که معتقد است هرکس یهودی نیست «گوییم(دشمن)» است که باید از بین برود.
لذا بخش عظیمی از جنایاتی که بشریت از جانب این قوم به خود می بیند حاصل تفکر هرزه و سرطانی می باشد که اعتقاد دارد انسانی غیر از یهودِ تلمودی وجود نداشته و سایر موجودات تنها حیوانی زبان بسته و بی شعور هستند که برای بهره برداری این قوم به وجود آمده اند که مال، جان و ناموس آنها بریهودیان حلال می باشد! این روزها هر چه از کشتار، آدم کشی و جنایات بی رحمانه و غیرانسانی در غزه مشاهده می شود و یا اینکه در طول سال های گذشته از سوی رژیم صهیونیستی در لبنان، فلسطین و سایر نقاط جهان به وجود آمده تنها بخشی از آموزه های نژادپرستانه تلمود می باشد که بدین شکل تبلور عینی یافته است.
در واقع با مرور فرهنگ تلمود و همچنین مشاهده جنایات تاریخی و ددمنشانه رژیم فاشیستی اسرائیل و دلدادگان مکتب تلمود در می یابیم این جنایات حاصل چیزی است که بدان اعتقاد داشته و دین جعلی و خودساخته شان به آن ها می گوید یعنی؛ از کوزه همان برون تراود که در اوست! بی شک مناسبت های مذهبی و سیاسی خاص مسلمانان همچون روز قدس فرصت مناسبی برای هر چه آشکارتر نمودن تفکر بیمار صهیونیست ها و رسوایی بین المللی آن ها می باشد.
اما آنچه به صورت اجمالی باید بدان اشاره کرد این است که آن منطقه چیزی حدود 15 قرن در دست کنعانیانی قرار داشته است که از جزیره العرب بدانجا آمده و بنیانگذار آن سرزمین بوده اند. سپس قرن ها در اختیار بنی اسرائیل، ایرانی ها، اشکانی ها، یونانی ها و رومی ها بوده است که در تمامی این ادوار مردم بومی آنجا که همان یبوسی ها می باشند کماکان در آنجا ساکن بوده و زندگی خود را می گذراندند. در واقع اورشالم توسط اعراب یبوسی بنا نهاده شده و هیچ ربطی به قوم یهود نداشته است. نکته قابل ذکر دیگر این که پس از فتح مسالمت آمیز اورسالم توسط مسلمانان به دلیل اینکه قرآن کریم آن جا را پربرکت خوانده بود و همچنین اولین قبله مسلمانان بود نام بیت المقدس بر آن نهاده شد. زمانی که در محافل سیاسی سخن از صهیونیسم به میان می آید ناخودآگاه ذهن بسیاری از افراد به سمت اسرائیل می رود.
این در حالی است که اسرائیل همه صهیونیست نبوده و تنها نقطه شروع حکومت جهانی یهود می باشد. اندیشه صهیونیستی مبتنی بر تسخیر جهان و نابودی سایر امت ها بنا شده است. لذا در طول تاریخ همواره دست پنهان صهیونیست ها در همه دسیسه های سیاسی اجتماعی جهان به چشم می خورد. از منظر بزرگان صهیون، هرکس صهیونیست نباشد، یهودی نیست و هر کس با آنان نباشد(حتی اگر یهودی باشد) دشمن آن هاست. هرچند در عصر کنونی، یهودیان اصیلی هستند که با رفتار و گفتار شرافتمندانه، اوهام و بافته های صهیونیستی را قبول نداشته و هرگز صهیونیستها را داخل دین خود نمی دانند، اما اکنون انواع تجاوزات، نیرنگها، توطئه ها، کشتارهای جمعی، آوارگی و بی خانمانی، حاصل عملکرد یهودهای صهیونیستی است که بیش از نیم قرن، بخشی از سرزمینهای اسلامی را اشغال و تحت سلطه خود در آورده اند. همان صهیونیست هایی که طی سال ها یهود را به نام خود مصادره و با رأی و نظر خودسرانه خود تفاسیر متفاوتی بر تورات نوشته اند. در سال 1500 میلادی خاخام یوخاس تفسیرهای کذایی خود را به همراه چند کتاب دیگر با موضوع تعلیم دیانت و آداب یهود به نام «تلمود» منتشر کرد.
تلمود و فرهنگ مبتنی بر آن به عنوان مهمترین کتاب در فرهنگ یهودی و ستون فقرات اندیشه و حیات ملی، حتی از تورات نیز مقدس تر انگاشته شده است! این کتاب تجزیه و تحلیل یا برداشت شخصی خاخام هاست که نه تنها ربطی به تورات آسمانی و شریعت انبیایی بنیاسرائیل ندارد بلکه تنها بر اساس انگیزه های مادی و دنیایی، سودجویی و پیروی ازهوای نفس آن ها به وجود آمده است.در قاموس این فرهنگ قوم یهود برگزیدگان خدا بوده و سایر مردم تنها اشیایی ناچیز در اختیار آن ها هستند.
تلمود در قالب دو بخش اساسی بیان شده است: بخش اول «مشناه»؛ مجموعه ای منظم از آراء مشروع مذهبی که در لغت عبری به معنای معرفت و یا قانون دوم است که در واقع همان متن اصلی تلمود می باشد. مشناه اولین لایحه قانونی بود که یهود پس از تورات آن را برای خویش وضع کرده و یهودا هاناسی بین سال های ۱۹۰ تا ۲۰۰ پس از میلاد، توسط تیتوس رومی آن را جمع آوری نمود. آن ها اعتقاد دارند که متن مذکور در طور سینا بر حضرت موسی(ع) نازل گشته است و بخش دوم «جمارا» که یک مکمل لازم و تفسیری مبتنی بر مشناه می باشد که ضمن شرح مناقشات انجام شده توسط خاخام ها در مورد اصول مشناه نیز بحث می نماید. تلمود در واقع متشکل از پژوهش ها و نظریه های خاخام ها و احبار یهود است که در آن تمامی جوانب خصوصی و عمومی زندگی یهودیان مشخص گردیده است. این سند فرهنگ و شالوده فکری یهود است که عمارت معنوی و عقلانی یهودیت بر مبنای آن بنا شده است. همچنین تلمود نقش موثری در شکل دهی محتوای نظری، مضامین معنوی و هدایت رفتاری زندگی یهودی دارد.
صهیونیست آنچه در اصطلاح به تلمود معروف است را یک نوع قانون اساسی دینی می داند که در آن با ذکر احکام و تعلیماتی اوضاع اجتماعی و سیاسی را به نفع خود توجیه کرده و در دل پیروانش و نسل های بعدی کینه توزی و دشمنی، حس انتقام جویی از جامعه بشری، قتل و کشتار، خوردن مال مردم و هتک حرمت ناموس آن ها را ترویج می دهد. امروز جامعه بشری در خطر تهاجمات، دسیسه ها و مخاطره های فراوانی از سوی تفکر نژادپرستانه و صهیونیستی تلمود است. همان فرهنگی که معتقد است هرکس یهودی نیست «گوییم(دشمن)» است که باید از بین برود.
لذا بخش عظیمی از جنایاتی که بشریت از جانب این قوم به خود می بیند حاصل تفکر هرزه و سرطانی می باشد که اعتقاد دارد انسانی غیر از یهودِ تلمودی وجود نداشته و سایر موجودات تنها حیوانی زبان بسته و بی شعور هستند که برای بهره برداری این قوم به وجود آمده اند که مال، جان و ناموس آنها بریهودیان حلال می باشد! این روزها هر چه از کشتار، آدم کشی و جنایات بی رحمانه و غیرانسانی در غزه مشاهده می شود و یا اینکه در طول سال های گذشته از سوی رژیم صهیونیستی در لبنان، فلسطین و سایر نقاط جهان به وجود آمده تنها بخشی از آموزه های نژادپرستانه تلمود می باشد که بدین شکل تبلور عینی یافته است.
در واقع با مرور فرهنگ تلمود و همچنین مشاهده جنایات تاریخی و ددمنشانه رژیم فاشیستی اسرائیل و دلدادگان مکتب تلمود در می یابیم این جنایات حاصل چیزی است که بدان اعتقاد داشته و دین جعلی و خودساخته شان به آن ها می گوید یعنی؛ از کوزه همان برون تراود که در اوست! بی شک مناسبت های مذهبی و سیاسی خاص مسلمانان همچون روز قدس فرصت مناسبی برای هر چه آشکارتر نمودن تفکر بیمار صهیونیست ها و رسوایی بین المللی آن ها می باشد.