سه‌شنبه ۰۶ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۸ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۱:۱۹

آغاز یک" ماه عسل" با پایان ماه عسل 93

برنامه "ماه عسل" در روز عید فطر میزبان 5 میهمان منتخب از نگاه مردم بود .
کد خبر : ۱۸۹۸۲۰
صراط: برنامه ماه عسل در ایستگاه آخر خود میزبان 5 میهمان منتخب خود از نگاه مردم شد. اولین میهمان عید فطر رضا یکی از بچه‌های کار بود، علیخانی از عوامل پشت صحنه و میهمانان حاضر در استودیو خواست به خاطر صداقت رضا و جملاتی که او در برنامه بچه‌های کار گفته بود و یک تلنگر جدی محسوب می‌شد دست بزنند.
 
بنابراین گزارش ؛ علیخانی در ادامه رو به رضا کرد و از او درباره اتفاقاتی که پس از برنامه برای او افتاده بود سوال کرد،‌ رضا از دیدار با علیرضا حقیقی و پیراهن تیم ملی حقیقی که به رضا هدیه کرده بود سخن گفت.
 
علیخانی در این میان به شوخی به دلیل بزرگ بودن پیراهن به رضا گفت: که این پیراهن برای تو در حال حاضر مثل مانتوست.
 
در ادامه مجری ماه عسل از رضا پرسید: که آیا هنوز هم به پرس‌کاری مشغول هستی و رضا هم در پاسخ گفت در حال حاضر دیگر آن کار سخت را انجام نمی‌دهد و اکنون مشغول درس خواندن است. علیخانی در ادامه خطاب به رضا بیان کرد: خدا را شکر که از آن کار سخت فاصله گرفته‌ای زیرا آن کار بسیار سخت بود،‌ در آن برنامه تو حرف‌های بسیار خوبی را بیان کردی که دل خیلی‌ها را لرزاند و خیلی ها با آن برنامه به خودشان آمدند.
 
من در آن برنامه دو بار این سوال را مطرح کردم که این حرف‌ها را کسی به تو یاد داده یا نه اما صحبت های تو آنقدر شفاف و صادقانه بود که دل خیلی‌ها را لرزاند به خصوص آن بخش از صحبتهایت که در مورد پدر و مادرها و سختی‌هایی بود ،‌ که کشیدی، همه این موارد به خاطر آن است که امثال رضا بسیار زودتر از بقیه مرد می‌شوند.

علیخانی از دوچرخه‌ای که رضا می‌خواست و پرسید آیا برایت بعد از برنامه دوچرخه را آوردند و هنگامی که پاسخ منفی رضا مواجه شد عنوان کرد: از یک سری از دوستان بسیار جوگیر تشکر می‌کنم که بعد از برنامه ما یک شور غریبی آنها را فرا می‌گیرد و به مدت 32 دقیقه خواهان به نام زدن تمام اموالشان هستند اما بعد از 32 دقیقه همه چیز از یادشان می‌رود.
 
علیخانی در اشاره به یکی از پاسخ‌های رضا در آن برنامه اظهار داشت: من در آن برنامه از تو سوالی را پرسیدم که خیلی ها بعد از شنیدن جواب تو ناراحت و متعجب شدند، من از تو آرزویت را پرسیدم و تو در پاسخ گفتی من اصلا فرصت نکردم آرزو کنم، چون تمام زندگی‌ام را کار کردم اکنون پس از آن برنامه تا به امروز که خیلی‌ها با تو حرف زدند آرزویت چیست و رضا در پاسخ به ابن سوال گفت: آرزو دارم از محلمان بروم زیرا محله ما پر از معتاد است و پچه‌های هم سن من یا کوچکتر از من در آن محله معتاد شده‌اند یا مواد می‌فروشند.
 
علیخانی در ادامه به شوخی گفت: که آمارش را بیشتر از این نگو که دستگیرش می‌کنند و در ادامه خطاب به رضا عنوان کرد: این مسائلی را که بیان کردی ترسناک بود . آرزوی بعدی رضا موفقیت همه آدم‌ها بود و اینکه هیچ فقیری و هیچ انسان نیازمند به پولی در دنیا نباشد.
 
میهمان بعدی برنامه هم اسمش رضا بود،‌ رضای دوم ماه عسل در کودکی در حرم امام رضا (ع) پیدا شده بود و هیچ نام و نشانی از خانواده خود نداشت و آرزویش پیدا کردن هویتش بود.
 
علیخانی در قسمت دوم برنامه رو به رضا کرد و گفت: برنامه تو هم بسیار مورد استقبال مردم قرار گرفت و شاید حدود 500 پدر و مادر به ما زنگ زدند و مدعی شدند پدر و مادر تو هستند.
 
رضا هم در تایید حرف های علیخانی ادامه داد: بله خیلی‌ها زنگ زده اند و پیگیر ماجرا شده‌اند و در میان این خانواده ها 7 الی 8 خانواده بودند که نشانی‌هایی که می‌دادند بسیار نزدیک بود و جالب است بدانید که حتی فردی پس از دیدن برنامه از کانادا به من زنگ زد و گفت سالی که برای مسافرت به ایران آمده و به مشهد رفته بود فرزندش را در حرم گم می‌کند.
 
در ادامه علیخانی به دو خانواده حاضر در استودیو که یکی از مشهد و دیگری از کرمانشاه آمده بود اشاره کرد و گفت: این دو خانواده مدعی بودند که رضا فرزند آنهاست.
 
در ادامه آن دو خانواده هر کدام قصه گم شدن فرزندشان را بیان کردند و از تلاش‌هایی گفتند که برای پیدا کردن فرزندشان به نتیجه نرسیده بود و در انتها نیز علیخانی آرزو کرد که رضا به آرزویی که در برنامه طرح کرده بود برسد.
 
مهمان بعدی برنامه آخر ماه عسل 93 سولماز و احسان بودند و علیخانی در ابتدای این بخش از برنامه گفت: این دو نفر جزو سوپراستارهای برنامه ما هستند و احتیاجی به معرفی ندارند، پدر و مادر احسان هم اینجا حضور دارند زیرا خیلی‌ها دوست داشتند که آنها در این برنامه حضور داشته باشند،سپس علیخانی در ادامه رو به پدر و مادر احسان کرد و گفت: آن تعریف‌هایی که عروستان از شما کرد در تاریخ کشور تا این اندازه تعریف عروس از پدر شوهر و مادرشوهر بی نظیر بود.
 
وی ادامه داد: برنامه احسان و سولماز به خاطر لطفشان و عشق جذابشان بسیار مورد استقبال مردم قرار گرفت، زیرا مردم اندازه صداقت و گرمای عشق آنها را درک کردند. علیخانی از احسان و سولماز خواست تا از اتفاقاتی که بعد از برنامه افتاده بود صحبت کنند و سولماز گفت: من تعریف کنم یا احسان که علیخانی در پاسخ به این سوال سولماز عنوان کرد که احسان بدون اجازه شما حرف نمی‌زند.
 
سولماز در ادامه گفت: بعد از برنامه دو روز بعد ما به پارک سر کوچه خانه‌ امان رفتیم مردم در آنجا خواستار عکس انداختن با ما بودند و از ما برای دیدن تئاتر دعوت کردند. احسان بیشتر از من قهرمان شده است .

علیخانی پس از شنیدن این جمله از سولماز که احسان بیشتر از من قهرمان شده خطاب به سولماز عنوان کرد: چون شما از همسرتان حرف زدید مردم باور کردند و در واقع شما او را قهرمان کردید زیرا وقتی ما خودمان از خودمان حرف می‌زنیم ارزش ندارد و مردم باورش نمی‌کنند اما وقتی کسی راجع به زندگی کسی حرف می‌زند که نزدیکترین آدم به زندگی آن فرد است و او را کشف کرده همه او را می‌پذیرند.
 
احسان بعد از صحبت‌های علیخانی گفت : خدا را شکر من خواهان تاثیر گذاشتن بر روی یک نفر بودم اما فکر می‌کنم که بر روی هزاران هزار نفر تاثیرگذار بودم حتی مادری را دیدم که از بچه معلولش خسته شده بود و می‌خواست او را به بهزیستی ببرد آن مادر به من گفت؛ بعد از برنامه شما دوست داشتن را فهمیدم و از این کار منصرف شده بود.
 
علیخانی در ادامه گفت: که یک سری از بیننده‌های ما گفته‌اند که خانم سولماز خانواده‌ ای ثروتمند داشته احسان برای به دست آوردن پولهایش این کارها را انجام داده که سولماز در خصوص صحبت های علیخانی گفت : پدرم بازنشسته ارتش بود و وضع مالی احسان بسیار بهتر از ما بود زیرا احسان از بچگی روی پای خودش ایستاده بود و وضعش" ok"بود. علیخانی با شنیدن کلمه ok خطاب به سولماز گفت خانم شما باز در برنامه تلویزیونی خارجی شدید.


ادامه دارد...