صراط: مدیر گروه سیاست شورای عالی انقلاب فرهنگی میگوید: سیاست رسانههای غربی امروز بر این است که حرکتهای ایجاد شده در منطقه و جنایات خود را تقابل شیعه و سنی نشان داده و ایرانهراسی و اسلامهراسی را در سراسر دنیا ترویج دهند.
رسانهها یکی از مهمترین ابزارهای مؤثر دنیای امروز در کنترل چالشهای جهانی و جهتدهی به آنها هستند، رسانهها هم میتوانند افکار عمومی جهان را نسبت به مسئلهای حساس کنند و هم اینکه از سوی دیگر افکار مردم را نسبت به قوم یا مسئلهای تخریب کنند. در نهایت آنچه که امروز هم در شرایط کنونی منطقه مشاهده میکنیم تأثیرات رسانههای غربی بر اذهان مردمان مشهود است و این رسانههابراساس تحلیلهای منصفانه اخبار را منتقل نمیکنند یا اینکه بخشی از اخبار را برجسته و بخشی دیگر را کمرنگ جلوه میدهند.
منوچهر محمدی دکترای مطالعات بینالملل از دانشگاه کارولینای جنوبی آمریکا، مدیر کنونی گروه سیاست شورای عالی انقلاب فرهنگی و نویسنده آثاری نظیر «آینده نظام بینالملل و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران»، «سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران» و «تحلیلی بر انقلاب اسلامی» در گفتوگوی مشروحی تحلیل خود را از جنایات این روزهای اسرائیل در نوار غزه ارائه میدهد وی همینطور درباره این مسائل نظرش را ارائه کرده است:
-سلفیگری و وهابیت در منطقه
-پدیده مقاومت و وحشت صهیونیستها
-نقش امام راحل در بیداری اسلامی
-محوریت قدس در اندیشه بنیانگذار انقلاب اسلامی
-تأثیر رسانهها در افکار عمومی جهان (ایران هراسی ـ اسلام هراسی)
-عناصر قدرت صهیونیستها در جهان
-آینده کلان منطقه
-از نظریهپردازی صهیونیسم تا تشکیل گروهکهای طالبان و القاعده
*استاد پیش از اینکه به انعکاس اخبار رسانههای غربی از وضعیت جهان اسلام بپردازیم، مقدمتاً تحلیلی از شرایط منطقه در اوضاع و احوال کنونی ارائه دهید؟
-مسائل و مباحث منطقه را به عنوان یک مجموعه پیچیده باید نگاه کرد، نگاه مجرد به تک تک این حوادث پاسخگو نیست لذا اعتقاد بنده این است که اگر ما یک نگاه کلان به مباحث داشته باشیم، بهتر حوادث را درک میکنیم. تقریباً دو سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی توطئههایی علیه انقلاب صورت گرفت که یکی پس از دیگری خنثی شد و با شکست مواجه شد.
هنری آلفرد کیسینجر (Henry Alfred Kissinger) از نظریهپردازان صهیونیسم در آمریکا شهرت و نفوذ زیادی دارد یک نظریهای را در سال 1359 مبنی بر اینکه «اگر میخواهید با انقلاب افراطی شیعی مقابله کنید، باید یک انقلاب افراطی سنی ایجاد کنید» مطرح کرد، در واقع این نظر را براساس همان طرحهایی که معمولاً انگلیس در دوره استعمار داشت: «تفرقه بیانداز و حکومت بکن» برای به جان هم انداختن مردم جهان مطرح کرد این نظریات در شبهقاره هند هم اجرایی شد، اساس این نظریات در همان زمان پایهریزی شد این نظریه مورد استقبال دولتمردان آمریکا به ویژه سازمان CIA قرار گرفت که در این راستا شروع به کار اساسی برای عضوگیری و ایجاد جبهاتی برای مقابله با انقلاب اسلامی کردند، نخستین حرکتشان ایجاد طالبان در افغانستان به عنوان بال ایدئولوژیک این حرکت افراطی و القاعده هم به عنوان بال نظامی همین حرکت به راه افتاد.
مبنای فکری گروهکهای افراطی، سلفیت و وهابیت است
*یعنی آنچه که امروز تحت عنوان گروهکهای داعش و دیگر گروهکها در منطقه شاهد آن هستیم ادامه همین مسیر است؟
-بله دقیقاً آنچه را که امروز شاهد آن هستیم دنباله همین حرکتهاست یعنی آنچه که به عنوان طالبان در افغانستان و پاکستان و داعش در عراق و سوریه مطرح میشود، همه اینها رشتهها و شاخههایی از طالبان در دوران گذشته است. مبنای فکری این امر هم نظریات سلفیگری و وهابیت بود که با استقبال از همین نظریه سلفی گری و وهابیت گروهکها توسعه پیدا کرد و هزینههای هنگفتی در بر داشت، سازمان سیا و دولت عربستان هم برای آموزش این افراد پیش قدم شد، لذا این حرکت ایجاد شد و توسعه پیدا کرد تا اینکه ما امروز درگیر آن هستیم.
سیر نزولی حرکترژیم صهیونیستی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران
*رژیم صهیونیستی هم آیانقشی در این میانه داشت؟
-رژیم صهیونیستی از این مسئله استقبال کرد چرا که واقعیت امر، صهیونیست هم به این جمع بندی رسیده بود که امکان برخورد با انقلاب اسلامی و آن جنبشی که به عنوان بیداری اسلامی به وجود آمده، برخورد مستقیم نیست، علتش هم این بود که روند تحولات رژیم صهیونیستی از سال 1949 به بعد تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی نشان میدهد که مرتباً رژیم صهیونیستی در همه جنگها دست بالا را داشت یعنی هم در جنگهای سال 1942، 1956، 1967 و 1973 اسرائیل همواره برنده بود به طور مثال در سال 1967، شش کشور عربی را در شش روز شکست داد ولی از زمان پیروزی انقلاب اسلامی سیر نزولی حرکت نظامی اسرائیل آغاز شد که تا امروز هم ادامه دارد، به عبارت دیگر اسرائیل در جنگهای سال 1982 و 2000 لبنان، 2006، 2008، 2012 و 2014 مرتباً سیر نزولی داشته بنابراین جنگهای نیابتی در منطقه موجب حفظ موقعیت رژیم صهیونیستی بود و منافع او را تأمین میکرد و اساس سیاست استراتژی آمریکا و اسرائیل همین بود اما اکنون شرایط متفاوت شده است.
خاورمیانه باتلاق آمریکا و صهیونیست شد
یک اعلام خطری هم اگر یادمان باشد ملک عبدالله پادشاه اردن از خطر ایجاد هلال شیعه در منطقه داده بود که البته این اتفاق نیافتد و واقعیت امر یک مقاومت در منطقه ایجاد شد که این مقاومت هلال شیعی نیست بلکه هلال مقاومت است که به برکت انقلاب اسلامی از لبنان آغاز شد با وجود اینکه شیعیان در لبنان و سوریه در اکثریت نیستند.
در نتیجه ما با یک پدیده جدیدی مواجهیم که آن پدیده مقاومت است امروز این مقاومت توسعه پیدا کرده حتی به افغانستان هم رسیده و به تدریج این هلال مقاومت تبدیل به یک ماه شب چهاردهم میشود چرا که همه منطقه را به خصوص با بیداری اسلامی در بر میگیرد و این وحشت صهیونیستها و آمریکا را به طور جدی در منطقه ایجاد کرده است. بهانه آمریکا برای حمله به افغانستان و یازده سپتامبر توجیه مسخرهای بود که هیچ ارتباطی با افغانستان نداشت بنابراین اینها در عراق و سوریه شکست خوردند، هیچ کدام به پیروزی نرسیدند و منطقه باتلاقی برای آمریکا و صهیونیستها شد.
پس این دیگ جوشان منطقه، به قول غربیها خاورمیانه و به قول ما جهان اسلام ـ کلمه خاورمیانه هم اختراع خود غرب براساس مرکزیت اروپا بود وگرنه واقعیت جهان اسلام است ـ با خیزش همه ملتهای اسلامی موفق به پیشرفت شد.
2 خدمت امام راحل به خیزشهای انقلابی در منطقه
*در ریشهیابی موفقیت بیداری اسلامی در منطقه چه اندازه آموزههای امام راحل مؤثر بود؟
-تعالیم و آموزههای حضرت امام نقش بسیار مهمی در این خیزش داشت، امام راحل 2 خدمت مهم را به این خیزش صورت داد؛ نخست ارائه آگاهی به ملتها با این سخن که اگر شما قیام بکنید موفق میشوید و اگر هر یک مسلمانی یک سطل آب بریزد، اسرائیل را سیل خواهد برد بنابراین حضرت امام پتانسیل ملتها را احیا کرد و دوم اینکه ترس را از دل ملتها از بین برد، ملتهایی که در طول سیصد ـ چهارصد سال یاد گرفته بودند که با همین ترس و دلهره بر جوامع ما سلطه داشته باشند، امام مسئله مرگ را در ذهن ملتها از بین برد، مرگ دیگر یک عنصر ترسناک نبود و جمله معروف حضرت امام این بود که «بکشید، پیروزیم، کشته هم بشویم باز هم پیروزیم و شهید میشویم» پس این حوادث را نظر بیافکنیم به خصوص وقتی محوریت را روز قدس قرار دهیم و در حقیقت با همین روز قدس کانون اتفاقات فراتر از ایران رفت به خصوص با محوریت مکانی که سالیان سال در سیطره اسرائیل و غرب بوده بنابراین اینجا امام راحل هدف، مسیر حرکت و راه و روش مبارزه را به همه نشان داد.
اینطور است که امروز مشاهده میکنیم مردم مظلوم غزه علی رغم این همه شهادت و ضربهای که میخورند باز هم ایستادهاند و از هیچ چیز ترسی ندارند براساس این نشانه شعار «بکشید، پیروزیم و کشته هم شویم، پیروزیم».
در نتیجه ارتباط تنگاتنگی بین همه این تحولات است امروز داعش بعد از شکست مفتضحانه به عراق میآید و سعی میکند از تفالههای حزب بعث استفاده کرده و دوباره منطقه را بگیرد، یک جا با کودتای نظامی به طور مثال در مصر تلاش کردند و متأسفانه موفق شدند علت آن هم ناشیگریهای اخوانیها و یک جای دیگر تلاش میکنند با ترورسیم به جان مردم بیافتند که ناموفق عمل کردند.
رسانههای غربی تحت نفوذ صهیونیسم هستند/ تقابل شیعه و سنی سنخیتی با تقابل کاتولیسم و پروتستانیزم ندارد
*بعد از همه این بحثها به حوزه رسانههای غربی میرسیم آنچه این روزها رسانههای غربی به اذهان عمومشان القا میکنند، چیست؟ این اخبار چقدر جانبدارانه و چقدر منصفانه است؟
-حقیقتاً رسانههای غربی تحت سلطه و نفوذ صهیونیسم هستند و براساس سیاستهای کلانی که غرب برایشان تعیین میکند، کار میکنند اساس سیاست رسانهها بر این است که اولاً سعی کنند حرکتهایی که در منطقه صورت میگیرد به عنوان یک حرکت تقابل میان دو مکتب شیعه و سنی نشان دهند که البته جواب نگرفتند علتش هم این است که واقعاً خواسته و نظر غرب بی پایه با الگو گرفتن از جنگهای مذهبی در اروپا است. این درحالی است که تقابل کاتولیسم و پروتستانیزم یک تقابل بنیادین و واقعی است ولی تقابل بین شیعه و سنی در کشورهایی هم که عموماً هر دو جامعه را دارند، زیاد نیست در اینکه فصول مشترک این دو مکتب فوقالعاده زیاد است و ما به همین علت این دو را مذهبهای جداگانه نمیدانیم بلکه تفاوت مکاتب میدانیم، اختلافی که بین شیعیان یا سنیها هم شاید باشد و عموماً اختلافات سطحی، ساده و سیاسی است در حالیکه قرآن و پیغمبر (ص) و عبادات، مراسم حج و ... ما همه یکی است فلذا در این زمینه نیز صهیونیسم پاسخی نگرفت ولی تلاششان این است که این جنگها و اختلافات را به عنوان جنگ مذهبی در رسانههایشان نشان دهند. در سوریه همین تلاش را کردند تا بگویند بشار اسد علوی شیعی است لذا سنیها در مقابلش ایستادند درحالیکه بیشترین حمایتها از اسد در خود اهل تسنن بود، در عراق هم تصور کردند میتوانند جنگ شیعه و سنی راه بیاندازند که باز ناموفق بودند.
رسانههای غرب ایران هراسی و اسلام هراسی را ترویج میدهند
*تکنیکهای القای رسانههای غربی چگونه است؟
-آنچه که هست سعی میکنند توسط همین عوامل تروریستها برخوردهایی که وجود دارد را خشن و تند نشان دهند، به طوریکه این تکفیریها آنقدر افراطی پیش میروند که حتی سنیها را هم قبول ندارند جز خودشان. افراط زمانی که به وجود میآید دیگر حد و مرزی برایش قائل نیست، اینها معتقدند فقط خودشان درست میگویند و بقیه همه منفی و مطرود و ملحد هستند فلذا پاسخ نگرفتند و علتش هم این بود که حتی اهل سنت هم در مقابل اینها ایستادند کمااینکه اهل سنت با سلفیگری و وهابیت هم موافق نیستند این یک بخشی به عنوان یک سیاست رسانهای غرب است.
مسئله دیگر مطرح از سوی رسانهها ایران هراسی و اسلام هراسی است رسانههای غربی سعی میکنند از ایران و اسلام یک چهره مشوشی ارائه بدهند که این چهره میان افکار و اندیشههای خود غربیها طوری باشد که به سمت جهان اسلام جذب نشوند بنابراین ترور، تروریسم و افراطیگری را نماد اسلام و ایران میدانند این روش هم تا به حال جواب نداده است علتش هم این بود که واقعاً آگاهیهای افکار عمومی غرب زیاد بوده و مردمشان در اثر تماس با ایرانیان و مسلمانان متوجه شدند که نظرات رسانههایشان درست نیست.
فیلمهای هالیوودی و رفتار غربیان نشان میدهد که تمام تلاششان بر این سمت است ولی ما مشاهده میکنیم که با وجود اینکه اینها کنترل کامل بر رسانههایشان دارند و تلاش میکنند یک کلمه از آنچه فجایع غرب و صهیونیسم در منطقه انجام میدهد به مردمشان منتقل نشود ولی مردم آمریکا و انگلستان علیه آنها تظاهرات میکنند مقابل bbc و cnn موضع میگیرند و این نشانه است که دیگر یک سویه بودن رسانههای غربی تأثیر خود را از دست داده و رسانههای غربی چارهای ندارد جز اینکه مسیر خودشان را ادامه دهد.
بانکیمون دبیرکل یک سازمان آمریکایی است
*جناب دکتر اخیراً در نشست خبری رییس سازمان ملل و ناتانیاهو بیان شده که فلسطین خشونت خود را کنار بگذارد و اسرائیل را به رسمیت بشناسد» این به رسمیت شناختن اسرائیل چه معنایی دارد و چه تبعاتی میتواند داشته باشد؟
- من البته صحبتهای بان کی مون را شنیدم اما باید قبول کنیم که بانکیمون دبیرکل سازمان ملل نیست بلکه دبیر کل یک سازمان آمریکایی است و تحت تأثیر آمریکا موضعگیری میکند، من تا به حال هیچ دبیر کلی را ندیدم که این چنین مغرضانه و یکسوی موضعگیری کند این حد اعلای وابستگی است که غرب به خصوص آمریکا دارد.
منظور بان کی مون از این حرف هم تسلیم فلسطین است یعنی اگر بر سر فلسطینیها هم بزنند آنها سرشان را پایین تر بگیرند و رژیم صهیونیستی را به عنوان یک دولت یهودی به رسمیت بشناسند و آوارگان هم یک فکری به حال خودشان بکنند و سلطه اسرائیل را بر کل منطقه خاورمیانه به خصوص بر منطقه فلسطین قبول بکنند، این چیزی جز تسلیم نیست ولی با توجه به بیداری و آگاهی که به وجود آمده و بعد از هفتاد سال از تأسیس این رژیم روز به روز مردم آگاهتر میشوند و این خیلی عجیب است که شما در منطقه غزه که یک باریکهای کلا با 360 کیلومتر مربع وسعت و 12 کلیومتر عرض و 40 کیلومتر طول است، چنین مقاومتی را میبینیم.
با این وجود شما ملاحظه میکنید که این یک محاصره واقعی برای این ملت است اما مردمشان آنچنان علی رغم محاصره و کمبودها مقاومت میکنند و تمام شهرهای تحت سلطه اسرائیل را به رگبار میبندند همین نشانه یک پدیده جدید است که علی رغم گنبد آهنین صهیونیستها خواب راحت را از آنها گرفته و نشانه پیروزی غزه و شکست اسرائیل شده است، اسرائیل به زودی به شکست خود خواهد رسید و سیل مهاجرت برعکسی که از چند سال پیش در اسرائیل آغاز شد، افزایش خواهد یافت به طوریکه جمعیت اسرائیل الان روز به روز کاهش پیدا میکند.
3 عنصر قدرت، رسانه، مراکز علمی غرب در دستان صهیونیسم جهانی
*نقش لابیهای صهیونیستی در توزیع ثروت در نظام جهانی به چه صورتی است همانطور که میدانید براساس همین نفوذ در سطوح مختلف جهانی افراد و دولتها بی طرفانه عمل نمیکنند؟
-من زمانی که در آمریکا درس میخواندم دراین باره مطالعه کردم و متوجه شدم که صهیونیستها به طور کلی جامعه یهودی به علت قلت جمعیت برای کسب قدرت جهانی بر سه عنصر دست گذاشتند: نخست اقتصاد و ثروت (بزرگترین ثروتمندان دنیا از میان صهیونیستها هستند)، دوم رسانههای جمعی (اکثر رسانههای غرب از شنیداری، دیداری تا مکتوب تحت سلطه صهیونیستها هستند) و سوم دانشگاهها و مراکز علمی (نخبگان علمی دانشگاهها به طور عام در اختیار صهیونیستها است) خاطرم میآید اوایل پیروزی انقلاب که من مسئول دفتر خدمات حقوق بینالملل بودم دنبال یک وکیل غیر یهودی در آمریکا میگشتیم البته پیدا نشد!
یک یهودی از لحظه تولد تحت تأمین لابی صهیونیسم است
*پس این اسرائیلیها چطور در کشورها پراکنده شدند؟
-خیلی ساده، البته تعدادشان کم است اما یک یهودی از لحظهای که به دنیا میآید تحت تأمین لابیهای صهیونیستی است بچه را از همان کودکی در اختیار و آموزش میدهند تا مراحل دانشگاه و سپس او را در اختیار میگیرند شما به ندرت در بین یهودیها در کشورهای غربی کارگر ساده میبینید همه اینها قدرتمند هستند.
از سوی دیگر در کنار جمعیت یهودی ما یک صهیونیسم مسیحی هم داریم که اینها کسانیاند که مسیحی هستند ولی اعتقاد و باور به صهیونیسم دارند بنابراین اینها هم در این مسیر اندیشه یهود استفاده میشوند و با لابیهایی که دارند، فوقالعاده قوی هستند، جمع یهودی در کشورهای اروپایی و آمریکا خیلی کم است ولی میبینیم که اکثر نمایندگان مجلس و پارلمان یهودی یا حامی یهود هستند بنابراین ما با چنین پدیدهای مواجه هستیم.
اگر به وال استریت بپردازیم، متوجه میشویم که وال استریت در سیطره صهیونیستها است. در تمام دنیا شنبهها تعطیل نیست ولی در نیویورک به خاطر سیطره یهود شنبهها تعطیل است بنابراین اگر اوباما یا بوش در جایی صحبت میکنند اینها بدون دریوزگی صهیونیسم نمیتوانستند به این قدرت برسند، کنگره خیلی راحت در اختیارشان است و هیچ نمایندهای نمیتواند وارد سنا شود مگر اینکه طوق بردگی صهیونیستم قرار بگیرد، هنوز هم این سیطره لابی صهیونیسم بر آمریکا حاکم است.
*توزیعشان در رسانهها به چه صورت است؟
-البته اینها که اکمل توزیع نمیدهند ولی اینها با عنوان ضد سامی بودن، یهود ستیزی موضوع را توجیه میکنند و از طرفی این مسئله از افسانه هولوکاست آنچنان شرایطی را ساختند که خود و همه دنیا را مدیون یهودیت میدانند من خاطرم میآید که در آمریکا وقتی جنایتی را صهیونیستها انجام میدادند هر سه شبکه به مدت طولانی داستان هولوکاست را به وضع فجیعی پخش میکردند به طوریکه واقعاً هیچ کس متوجه آنچه در منطقه رخ میدهد نمیشد.
البته افکار عمومی امروز شده و زبان گفتن را ندارد خیلی روشن است که حتی مثلاً این تسخیر وال استریت در آمریکا اجازه پخش نمیدهند و آن رانادیده میگیرند و سرکوب میکنند بنابراین هنوز سیطره لابی صهیونیست وجود دارد حتی یهودیهایی که ضد صهیونیستها هستند اجازه بیان مطلب را ندارند و با تغییر و برخوردارهای مختلف صدایشان را خفه میکنند.
*تحلیل شما از وضعیت منطقه در آینده چیست؟
-تردیدی نیست که سیاستهای غرب به ویژه آمریکا و صهیونیسم رو به زوال است خودشان خیلی تلاش میکنند جلوی این افول را بگیرند ولی تحولاتی که وجود دارد به ما ثابت میکند که این فروپاشی آمریکا و صهیونیسم نزدیک است، مسئله مهم زمان است عاملی که موجب شتاب این سقوط خواهد شد، اینها هر چه به این جنایات بیشتر متوسل شوند بیشتر در باتلاق فروپاشی میروند، امروز دست به دامان تروریسم شدند زیرا که از نیروهای مسلح خود جواب نگرفتند، فشار اقتصادی برایشان جواب داده نشده و خودشان هم گرفتار بحرانهای اقتصادی هستند، امیدشان این بود که با حرکتهای تروریستی و گروهکهای افراطی چون داعش، النصره، طالبان و ... نتیجه گرفتیم که این هم به پایان راه میرسد و به بحمدالله که در سوریه، عراق و افغانستان جواب نگرفتند.
این نکته شوخی نیست سوریهای که این همه غرب برای از هم پاشیدنش تلاش کرد کسی باور نمیکرد که 77 درصد مردم با همه مسائل امنیتی در انتخابات شرکت کرده و 85 درصد به بشار اسد رأی میدهند یا اینکه در عراق نوری مالکی با آراء بالا انتخاب شد. من تصور میکنم این دیگر تهمانده نیروهایی است که غرب به کار میگیرد به عبارت خودمانی «کفگیرشان به ته دیگ خورده است» و اگر شرایط این گونه پیش برود چارهای نیست جز اینکه گورباچف دیگری پیدا شود و افول آنها را مطرح کند، یقیناً این فروپاشی رژیم صهیونیستی که تمام تکیهگاهش امریکاست اثراتش را همه جا خواهد گذاشت و اینها در منطقه پا به فرار میگذارند.
قدرت میهن و وطن نمیشناسد، قدرت اقتصادی و سیاسی به دنبال یک جایگاه امن برای خود است زمانی که امنیتش در این مناطق به خطر بیافتد به راحتی پا به فرار میگذارد و به جای دیگری میرود یعنی همین صهیونیستها در اسرائیل زمانی که امنیتشان به خطر بیافتد قطعاً باقی نخواهند ماند و به جاهایی که فکر میکنند امن تر خواهد بود میروند، فلذا ساختار استکبار و امپریالیسم از هم فرو خواهد پاشید و در اثر این فروپاشی قیام ملتها هم گسترش پیدا میکند و تودههای مستضعف بر جوامع حاکم میشوند.
جامعه باید نگاه عمیق و کلان نسبت به مسائل منطقه کسب کند
*وظیفه نخبگان ما در چنین شرایط منطقه چیست؟
-مهمترین وظیفه برعهده ما آگاهی دادن درست است متأسفانه ما شاهد بودیم که بسیاری از نخبگان ما نگاه کوته بینانه دارند و تنها یک قدمی جلوی چشمشان را میبینند درحالیکه اگر نگاهشان کلان و دور باشد افق خود را روشن میبینند آن هم بر این اساس که گذشته چراغ راه آینده است همین تحلیل که از پیروزی انقلاب اسلامی دارم این است که خود انقلاب اسلامی توانسته در اغلب زمینهها، جایگاهها و جبهات دشمن را شکست دهد، شما ملاحظه کنید که آمریکا در هیچ یک از برخوردها و رزمایشهایش با جمهوری اسلامی موفق نبود از جنگ تحمیلی تا ماجرای مک فارلن و جریان لانه جاسوسی و سوریه و عراق و افغانستان ما اینها را اگر به عنوان یک مسیر قبول کنیم باید بدانیم این مسیر ادامه خواهد داشت یعنی کارنامه غرب همچنان یک مجموعهای از شکستهای پی در پی خواهد بود و فلذا باید به جامعه خودمان امید و آگاهی و نگاه عمیق تری بدهیم.
زمانی که متأسفانه ملاحظه میکنیم که میگویند آمریکا با یک بمب سیستم دفاعی ما را نابود میکند این حرف بسیار سخیف است و این در حقیقت ناامید کردن مردم است.
*حتی در افکار عمومی مطرح است که همین غزهای که این اندازه مورد حمایت ایران است مردمانشان هیچ علاقهای به ایران و شیعیانشان ندارند...
-اینها تبلیغات دشمن است طبیعتاً یک جنگ روانی را دشمن راه میاندازد منتها ما نباید تحت تأثیرقرار بگیریم چرا که توانستیم دشمن را از پشت مرزهای خود فرسنگها و کیلومترها دورتر سوق دهیم، دشمن در دوران جرج بوش آمده بود که ما را محاصره کند هم در افغانستان هم عراق و خلیج فارس اما امروز به برکت سیاستهای جمهوری اسلامی این تغییرات تبدیل به فرصت شده و فرسنگها جلوتر رفتهایم، مگر سیاست صهیونیسم از نیل تا فرات نبود؟ خب فرات به کشور نزدیک است، یقین بدانید اگر سیاستهای ما نبود الان مرزهایمان در خطر بود بحث سنی و شیعه نیست اینها حرفهای مضحک دشمن است، جهان اسلام یکپارچه است ، باید یکپارچه باشد وحدت جهان اسلام را باید در نظر بگیریم اینها شیعه هراسی را مطرح نمیکنند اسلام هراسی را مطرح میکنند، بیداری اسلامی به برکت انقلاب اسلامی بیشتر در بین برادران اهل سنت اتفاق افتاد و بنابراین اینجا حرف بی ربطی میزنند و نباید ما اجازه چنین بحثهایی را اصلاً بدهیم.
* و صحبت پایانی...
-یک اصل که باید در نظر بگیریم از بدو خلقت حضرت آدم، منازعه تمام عیار بین دو جبهه هابیلیان و قابیلیان، حزبالله و حزب شیطان است که تا پایان خلقت ادامه خواهد داشت اگر تصور کنیم ما میتوانیم صلح و آشتی میان این دو جبهه به پا کنیم اصلاً امکان ندارد، ما باید انتخاب کنیم که آیا جزو جناح حق یا باطل هستیم و با انتخاب این امر باید سعی کنیم سیطره خود را بر جناح باطل حفظ کنیم و در این راه مبارزه کنیم خود قرآن کریم مدام بر این نزاع سخن میراند و این نشانه که جنگ ناتمام است و آدمهای بزدل و ترسو که تصور میکنند در عالم خیال میشود یک صلح جهانی برقرار کرد، این حرف غلط است امکان آشتی بین این دو نیست یا باید باطل بر حق سیطره پیدا کند یا برعکس فلذا ما باید این مسیر را ادامه دهیم تا انشاءالله بتوانیم کاملاً جبهه باطل را منکوب و سرکوب کنیم، تحت سیطره خود در بیاوریم و با این نگاه به جلو برویم.
*با تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید.
-خواهش میکنم من هم متشکرم.