صراط: مستندساز جوان کاشانی و خالق اثر دیار ماندگار، یکی دیگر از جان باختگان واقعه دلخراش سانحه سقوط هواپیمای آنتونوف 140 نام گرفت.
واقعه دلخراش سانحه سقوط هواپیمای آنتونوف 140 روز یکشنبه در حوالی فرودگاه مهرآباد رخ داد که متأسفانه منجر به فوت 39 نفر از سرنشینان هواپیما و مصدومیت هشت تن دیگر شده بود؛ حال با فوت یکی دیگر از مجروحان آمار متوفیان به 40 نفر رسیده است.
مصطفی مزرعتی مستندساز جوان کاشانی که با سابقهای 13 ساله در عرصه هنر توانسته بود با ایجاد سبکی خاص در عرصه هنر به سرعت پلههای ترقی را پشت سر بگذارد و در میان مستندسازان تلویزیونی ایران نام و آوازهای کسب کند نیز به جمع این جان باختگان حادثه تلخ سقوط پیوست.
مصطفی مزرعتی که در سفر به طبس به همراه همسر و فرزند خردسالش و برادر و همسرش جهت تهیه مستند «دیار ماندگار» روز یکشنبه 19 مردادماه با تجهیزات کامل تصویربرداری و اقامت 10 روزه عازم طبس بودند در اثر از کار افتادن یکی از بالهای این هواپیما دچار سانحه شدند و پس از انتقال به بیمارستان در جدال با مرگ و زندگی تسلیم شد و به دیدار ابدی شتافت.
امیر مزرعتی برادر مصطفی مزرعتی که در طول سالها فعالیت هنریشان، جدا از روابط برادرانه به مانند دو یار و دوست همواره همراه هم بودند در این سانحه نیز با هم همسفر بودند.
امیر مزرعتی که سوختگیهای ناشی از این حادثه در چهرهاش نمایان است در خصوص چگونگی وقوع حادثه این چنین اظهار میکند: روز شنبه بعد از اینکه مسئولان شهرداری و شورای شهر طبس جهت انجام آخرین هماهنگیهای سفر با ما تماس گرفتند از تهیه چهار بلیط چارتر برای گروه هفت نفره ما خبر دادند.
وی خاطرنشان میکند: من بر خلاف همیشه نسبت به این اتفاق اعتراضی نکردم و پس از قطع تماس با مصطفی مشورت کردم و خواستار سفر جمعی با قطار بودم که به دلیل همراه بودن محمد پارسا کودک 18 ماههاش مخالفت کرد و تصمیم گرفتیم تا دو تن از همکارانمان با قطار عازم طبس شوند.
برادر مرحوم مصطفی مزرعتی ادامه میدهد: ساعت 3 بامداد یکشنبه با تجهیزات کامل تصویربرداری عازم تهران شدیم تا پرواز را از دست ندهیم ولی با ورود به فرودگاه اضظزاب خاصی وجود همسرم را فرا گرفته بود و تأخیر پرواز نیز استرس ما را افزایش داده بود تا آنکه اتوبوس انتقال مسافران باند برای منتقل کردن افراد به هواپیما در مقابل درب سالن توقف کرد؛ ساعت به کندی میگذشت 45 دقیقه انتظار کشیدن داخل اتوبوس بسیار وحشتآور بود.
مزرعتی اضافه میکند: زن سالخوردهای که از بیماری دیسک کمر رنج میبرد بعد از چند دقیقه تأخیر وارد اتوبوس شد ناخودآگاه از جایم بلند شدم و زن سالخورده نشست و تا پای پرواز دعایم میکرد همسرم نیز برای همراه این زن سالخورده بلند شد و او نیز دعایمان کرد.
وی اینگونه میافزاید: هنگامی که نزدیک هواپیما شدیم، ظاهر فرسوده هواپیما بیانگر اتفاقی تلخ بود همسرم اضطرابش بیشتر شد و تنها با یک جمله به خود دلداری دادم «خدا عاقبت پرواز را بخیر کند» داخل هواپیما شدیم در ردیف 5 ردیف A و B نشستیم.
این تصویربردار باتجربه یادآور میشود: مصطفی با کمی تأخیر بعد از ما وارد هواپیما شد؛ مرد جوانی که تنها عازم طبس بود به طور اشتباه در صندلی مصطفی نشسته بود و جایش را تغییر نمیداد پس از سماجتمان و دخالت مهماندار مسافر جوان به صندلی جلوی هواپیما رفت.
مزرعتی اضافه کرد: هواپیما برای پرواز دچار لرزشهای شدید شد در مرحله اول بعد از قصد take off، موفق به بلند شدن نشد، مجدد هواپیما با طی مراحل از نخست شروع به حرکت کرد بالاخره برخلاف پروازهای قبلی به سرعت از سطح باند پرواز جدا شد و کمربندهای خود را بستیم تا آنکه همسرم متوجه اتفاق ناگواری شد، یکی از ملخهای بال هواپیما که در طرف مصطفی بود کار نمیکرد.
وی سپس در خصوص چگونگی بروز حادثه عنوان میکند: کمتر از 20 متر از سطح زمین ارتفاع گرفته بودیم هواپیما ناگهان با منبع آبی برخورد کرد و انتهای آن جدا شد، خلبان به دنبال فرود در اتوبان حاشیه فرودگاه بود که تعادل هواپیما کاملا از دست خلبان خارج شده بود و با برخورد به دیواره سیمانی و درختان محوطه پرواز به زمین خورد و آتش گرفت.
این بازمانده حادثه تلخ هواپیمای آنتونوف با بیان اینکه «تصور میکردم که مردهام و تمامی این اتفاقات را روحم شاهد و ناظر است» میگوید: همسرم صدایم کرد که بلند شو و فرار کنیم به خود آمدم بسیاری از مسافران در حال سوختن بودند و عدهای هم گویا قبل از سقوط شوکه شده بودند و سکته کرده بودند.
مزرعتی ادامه میدهد:«موانع جلوی شکاف وسط هواپیما را کنار زدم تا آنکه مصطفی فرزند خردسالش را به ما داد و به دنبال رهاسازی همسرش از میان صندلیها بود اما فایدهای نداشت، محمد پارسا را به همسرم سپردم و از آنها خواستم هرچه میتوانند از محل حادثه فاصله بگیرند؛ شعلههای آتش اجازه ماندن نمیداد احساس میکردم لباسهایم در حال آب شدن و چسبیدن به بدنم است.
وی اضافه میکند: به خارج هواپیما رفتم تا مجددا برگردم نتوانستم؛ مصطفی درحالی که آتش گرفته بود و توانی نداشت از هواپیما خارج شد به سمتش رفتم و با انداختن به روی زمین و غلطاندنش آتش را خاموش کردم دوباره به سمت هواپیما رفتم تا همسرش نجات دهم اما شعلههای آتش اجازه نمیداد.
برادر مرد جان باخته حادثه تلخ هواپیمای آنتونوف میافزاید: به عقب برگشتم مصطفی عاجزانه خواستار نجات همسرش بود به سمت هواپیما رفتم از سویی توان تماشای سوختن زن برادرم را نداشتم و از سویی ترس انفجار هواپیما را در سر میپروراندم، در همین حال و احوال ناگهان یک نفر در حالیکه آتش گرفته بود از میان شعلههای آتش خارج شد؛ آری همسر مصطفی بود به سرعت به داخل جوی آب موجود در محل حادثه انداختمش و خودم را برای مهار آتش به رویش انداختم؛ تا آنکه بنابر گفته شاهدان حادثه بعد از 25 دقیقه آمبولانسها به محل حادثه رسیدند و در حالی که ما بیهوش شده بودیم به بیمارستان منتقلمان کردند.
یکی دیگر از مصدومان این حادثه شرح نجات یافتن همسر مصطفی را اینگونه تعریف میکند: هنگام سقوط هواپیما برای لحظاتی بیهوش شده بودم، وقتی به هوش آمدم و با شعلههای آتش روبرو شدم دیدم زن جوانی در میان صندلیها گرفتار شده و در حال سوختن به طور معجزهآسایی توانسته از میان صندلیها بیرونش بکشم و به سمت خروجی هواپیما هلش بدهم و خودم نیز به دنبالش به بیرون هواپیما دویدم.
اما امیر مزرعتی بازمانده این حادثه درحالی که برای دلداری دادن به خانوادهاش سعی میکند بغضش را نگه دارد لرزش صدا و لبانش داغ بر دل ماندهاش را هویدا میکند از مسئولان کاشان گلهمند است، میگوید: تنها رئیس اداره ارشاد و اعضای هیئت مدیره انجمن روزنامهنگاران و خبرنگاران کاشان به عنوان نخستین و تنها گروه از مسئولان شهرستان به عیادتشان آمدهاند.
وی در عین حال از تمامی مسئولان بیمارستان شهید مطهری تشکر میکند و از حضور نمایندگان چندین تن از وزرای کشور در بیمارستان خبر میدهد و ابراز محبت مردم و مسئولان سایر نقاط کشور از جنوبیترین تا شمالیترین و از غربیترین تا شرقیترین مناطق ایران اسلامی را یادآور میشود و از پیگیری یکی از نمایندگان شمال کشور که به صورت تلفنی و حضوری وضعیت آنها را جویا شده تقدیر میکند.
مزرعتی همچنین از محبتهای بیدریغ مردم شهرهای کاشان و آران و بیدگل سخن میگوید و از کملطفی مسئولان کاشان گله میکند و از مردم میخواهد تا برای بیماران این حادثه دعا کنند.
واقعه دلخراش سانحه سقوط هواپیمای آنتونوف 140 روز یکشنبه در حوالی فرودگاه مهرآباد رخ داد که متأسفانه منجر به فوت 39 نفر از سرنشینان هواپیما و مصدومیت هشت تن دیگر شده بود؛ حال با فوت یکی دیگر از مجروحان آمار متوفیان به 40 نفر رسیده است.
مصطفی مزرعتی مستندساز جوان کاشانی که با سابقهای 13 ساله در عرصه هنر توانسته بود با ایجاد سبکی خاص در عرصه هنر به سرعت پلههای ترقی را پشت سر بگذارد و در میان مستندسازان تلویزیونی ایران نام و آوازهای کسب کند نیز به جمع این جان باختگان حادثه تلخ سقوط پیوست.
مصطفی مزرعتی که در سفر به طبس به همراه همسر و فرزند خردسالش و برادر و همسرش جهت تهیه مستند «دیار ماندگار» روز یکشنبه 19 مردادماه با تجهیزات کامل تصویربرداری و اقامت 10 روزه عازم طبس بودند در اثر از کار افتادن یکی از بالهای این هواپیما دچار سانحه شدند و پس از انتقال به بیمارستان در جدال با مرگ و زندگی تسلیم شد و به دیدار ابدی شتافت.
امیر مزرعتی برادر مصطفی مزرعتی که در طول سالها فعالیت هنریشان، جدا از روابط برادرانه به مانند دو یار و دوست همواره همراه هم بودند در این سانحه نیز با هم همسفر بودند.
امیر مزرعتی که سوختگیهای ناشی از این حادثه در چهرهاش نمایان است در خصوص چگونگی وقوع حادثه این چنین اظهار میکند: روز شنبه بعد از اینکه مسئولان شهرداری و شورای شهر طبس جهت انجام آخرین هماهنگیهای سفر با ما تماس گرفتند از تهیه چهار بلیط چارتر برای گروه هفت نفره ما خبر دادند.
وی خاطرنشان میکند: من بر خلاف همیشه نسبت به این اتفاق اعتراضی نکردم و پس از قطع تماس با مصطفی مشورت کردم و خواستار سفر جمعی با قطار بودم که به دلیل همراه بودن محمد پارسا کودک 18 ماههاش مخالفت کرد و تصمیم گرفتیم تا دو تن از همکارانمان با قطار عازم طبس شوند.
برادر مرحوم مصطفی مزرعتی ادامه میدهد: ساعت 3 بامداد یکشنبه با تجهیزات کامل تصویربرداری عازم تهران شدیم تا پرواز را از دست ندهیم ولی با ورود به فرودگاه اضظزاب خاصی وجود همسرم را فرا گرفته بود و تأخیر پرواز نیز استرس ما را افزایش داده بود تا آنکه اتوبوس انتقال مسافران باند برای منتقل کردن افراد به هواپیما در مقابل درب سالن توقف کرد؛ ساعت به کندی میگذشت 45 دقیقه انتظار کشیدن داخل اتوبوس بسیار وحشتآور بود.
مزرعتی اضافه میکند: زن سالخوردهای که از بیماری دیسک کمر رنج میبرد بعد از چند دقیقه تأخیر وارد اتوبوس شد ناخودآگاه از جایم بلند شدم و زن سالخورده نشست و تا پای پرواز دعایم میکرد همسرم نیز برای همراه این زن سالخورده بلند شد و او نیز دعایمان کرد.
وی اینگونه میافزاید: هنگامی که نزدیک هواپیما شدیم، ظاهر فرسوده هواپیما بیانگر اتفاقی تلخ بود همسرم اضطرابش بیشتر شد و تنها با یک جمله به خود دلداری دادم «خدا عاقبت پرواز را بخیر کند» داخل هواپیما شدیم در ردیف 5 ردیف A و B نشستیم.
این تصویربردار باتجربه یادآور میشود: مصطفی با کمی تأخیر بعد از ما وارد هواپیما شد؛ مرد جوانی که تنها عازم طبس بود به طور اشتباه در صندلی مصطفی نشسته بود و جایش را تغییر نمیداد پس از سماجتمان و دخالت مهماندار مسافر جوان به صندلی جلوی هواپیما رفت.
مزرعتی اضافه کرد: هواپیما برای پرواز دچار لرزشهای شدید شد در مرحله اول بعد از قصد take off، موفق به بلند شدن نشد، مجدد هواپیما با طی مراحل از نخست شروع به حرکت کرد بالاخره برخلاف پروازهای قبلی به سرعت از سطح باند پرواز جدا شد و کمربندهای خود را بستیم تا آنکه همسرم متوجه اتفاق ناگواری شد، یکی از ملخهای بال هواپیما که در طرف مصطفی بود کار نمیکرد.
وی سپس در خصوص چگونگی بروز حادثه عنوان میکند: کمتر از 20 متر از سطح زمین ارتفاع گرفته بودیم هواپیما ناگهان با منبع آبی برخورد کرد و انتهای آن جدا شد، خلبان به دنبال فرود در اتوبان حاشیه فرودگاه بود که تعادل هواپیما کاملا از دست خلبان خارج شده بود و با برخورد به دیواره سیمانی و درختان محوطه پرواز به زمین خورد و آتش گرفت.
این بازمانده حادثه تلخ هواپیمای آنتونوف با بیان اینکه «تصور میکردم که مردهام و تمامی این اتفاقات را روحم شاهد و ناظر است» میگوید: همسرم صدایم کرد که بلند شو و فرار کنیم به خود آمدم بسیاری از مسافران در حال سوختن بودند و عدهای هم گویا قبل از سقوط شوکه شده بودند و سکته کرده بودند.
مزرعتی ادامه میدهد:«موانع جلوی شکاف وسط هواپیما را کنار زدم تا آنکه مصطفی فرزند خردسالش را به ما داد و به دنبال رهاسازی همسرش از میان صندلیها بود اما فایدهای نداشت، محمد پارسا را به همسرم سپردم و از آنها خواستم هرچه میتوانند از محل حادثه فاصله بگیرند؛ شعلههای آتش اجازه ماندن نمیداد احساس میکردم لباسهایم در حال آب شدن و چسبیدن به بدنم است.
وی اضافه میکند: به خارج هواپیما رفتم تا مجددا برگردم نتوانستم؛ مصطفی درحالی که آتش گرفته بود و توانی نداشت از هواپیما خارج شد به سمتش رفتم و با انداختن به روی زمین و غلطاندنش آتش را خاموش کردم دوباره به سمت هواپیما رفتم تا همسرش نجات دهم اما شعلههای آتش اجازه نمیداد.
برادر مرد جان باخته حادثه تلخ هواپیمای آنتونوف میافزاید: به عقب برگشتم مصطفی عاجزانه خواستار نجات همسرش بود به سمت هواپیما رفتم از سویی توان تماشای سوختن زن برادرم را نداشتم و از سویی ترس انفجار هواپیما را در سر میپروراندم، در همین حال و احوال ناگهان یک نفر در حالیکه آتش گرفته بود از میان شعلههای آتش خارج شد؛ آری همسر مصطفی بود به سرعت به داخل جوی آب موجود در محل حادثه انداختمش و خودم را برای مهار آتش به رویش انداختم؛ تا آنکه بنابر گفته شاهدان حادثه بعد از 25 دقیقه آمبولانسها به محل حادثه رسیدند و در حالی که ما بیهوش شده بودیم به بیمارستان منتقلمان کردند.
یکی دیگر از مصدومان این حادثه شرح نجات یافتن همسر مصطفی را اینگونه تعریف میکند: هنگام سقوط هواپیما برای لحظاتی بیهوش شده بودم، وقتی به هوش آمدم و با شعلههای آتش روبرو شدم دیدم زن جوانی در میان صندلیها گرفتار شده و در حال سوختن به طور معجزهآسایی توانسته از میان صندلیها بیرونش بکشم و به سمت خروجی هواپیما هلش بدهم و خودم نیز به دنبالش به بیرون هواپیما دویدم.
اما امیر مزرعتی بازمانده این حادثه درحالی که برای دلداری دادن به خانوادهاش سعی میکند بغضش را نگه دارد لرزش صدا و لبانش داغ بر دل ماندهاش را هویدا میکند از مسئولان کاشان گلهمند است، میگوید: تنها رئیس اداره ارشاد و اعضای هیئت مدیره انجمن روزنامهنگاران و خبرنگاران کاشان به عنوان نخستین و تنها گروه از مسئولان شهرستان به عیادتشان آمدهاند.
وی در عین حال از تمامی مسئولان بیمارستان شهید مطهری تشکر میکند و از حضور نمایندگان چندین تن از وزرای کشور در بیمارستان خبر میدهد و ابراز محبت مردم و مسئولان سایر نقاط کشور از جنوبیترین تا شمالیترین و از غربیترین تا شرقیترین مناطق ایران اسلامی را یادآور میشود و از پیگیری یکی از نمایندگان شمال کشور که به صورت تلفنی و حضوری وضعیت آنها را جویا شده تقدیر میکند.
مزرعتی همچنین از محبتهای بیدریغ مردم شهرهای کاشان و آران و بیدگل سخن میگوید و از کملطفی مسئولان کاشان گله میکند و از مردم میخواهد تا برای بیماران این حادثه دعا کنند.