جمعه ۰۹ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۶ شهريور ۱۳۹۳ - ۰۹:۱۹

گزیده سرمقاله​های روزنامه​های پنجشنبه

روزنامه​های صبح امروز ایران در سرمقاله​های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته​اند که برخی از آنها در زیر می​آید.
کد خبر : ۱۹۳۳۵۱
صراط: روزنامه​های صبح امروز ایران در سرمقاله​های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته​اند که برخی از آنها در زیر می​آید.

خراسان: 3 سنگ محک «هرمس» برای ایران

«3 سنگ محک هرمس برای ایران»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم امیرحسین یزدان پناه است که در آن می خوانید؛شبکه هوشمند پدافند هوایی ایران با شکار و انهدام پهپاد «هرمس» فارغ از آن که یک هواپیمای پیشرفته جاسوسی رژیم صهیونیستی را ساقط کرد باعث شد تا از این اتفاق بتوان برای سنگ محکی در 3 حوزه مهم بهره برد:

نخست این که در شکار پهپادها 3 مرحله حیاتی «شناسایی»، «رهگیری» و «کنترل یا انهدام» پرنده وجود دارد. شبکه پدافندی ایران که سال هاست با وجود تحریم ها روز به روز بر توانمندی و به روزآوری سامانه های خود افزوده است با شناسایی و نیز رهگیری این پرنده مهاجم ثابت کرد می توان به چشمان همیشه بیدار رادارهای ایرانی که برخی از آن ها در صعب العبور ترین نقاط کشور جاسازی شده اند اعتماد کرد و آسوده چشم برهم گذاشت. همچنین سامانه های موشکی که این پهپاد را منهدم کرد نیز خوشبختانه امتحان خوبی پس دادند. اهمیت این اتفاق که یک پهپاد مدرن و پیشرفته از نوع رادارگریز و پنهانکار جاسوسی را با موشک منهدم کرد را از این جا می توان فهمید که رژیم صهیونیستی بیش از یک سال پیش برای انهدام یک پهپاد از نسل های اولیه ساخت ایران - که متعلق به نیروهای مقاومت بود - و ساعت ها بر فراز تاسیسات مهم نظامی آن ها پرواز می کرد، ناچار شد از چند جنگنده خود کمک بگیرد. به همین دلیل این سنگ محک، توانایی سامانه های موشکی «دقیق زن» ایران را به خوبی آزمود. البته دراین جا باید به این هم اشاره کرد که آمریکایی ها خاطره تلخ شکار RQ-170 که باعث شد اطلاعات بسیاری از جنگنده ها و بمب افکن های استراتژیک این کشور در اختیار مهندسان صنایع دفاعی ایران قرار بگیرد را فراموش نکرده اند.

آزمون دوم به کشوری مربوط می شود که محل پرواز این پهپاد و ارسال آن به فضای کشور بوده است. از همان ساعات ابتدایی انتشار خبر انهدام این پهپاد برخی رسانه ها در گزارش هایی نام کشورهایی چون عربستان و حتی اردن را به عنوان محل ارسال این پهپاد صهیونیستی مطرح کردند که البته با رویکردهای این کشورها در ارتباط با اسرائیل چندان هم دور از ذهن نیست. دیروز اما سردار جزایری معاون تبلیغاتی ستاد کل نیروهای مسلح گفت که این پهپاد از یکی از کشورهای شمالی ایران ارسال شده است. هر چند سردار جزایری نامی از این کشور نبرد و آن را منوط به جبران نشدن این مسئله از سوی آن کشور کرد اما سایت خبری «دبکا» که نزدیک به محافل امنیتی رژیم صهیونیستی است دیروز مدعی شد که این پهپاد از کشور آذربایجان به سمت ایران ارسال شده است. وقتی این را می گذاریم کنار این خبر که در سال 2012 منابع امنیتی اسرائیلی تایید کرده بودند که 6/1 میلیارد دلار وسیله نقلیه هوایی بدون سرنشین، ضدهوایی و موشک های دفاعی به جمهوری آذربایجان فروخته اند، لاجرم این نکته ذهن را درگیر خود می کند که باید مراقب برخی همسایگان بود. این اتفاق با همکاری هرکدام از کشورهای اطراف که رخ داده باشد، صداقت رفتار آن ها با همسایه قدرتمندی چون ایران را نشان می دهد. بدون شک همسایه های دیوار به دیوار ایران باید در اولویت کاهش تنش ها و ارتباطات اقتصادی و سیاسی و ... باشند اما سنگ محک «هرمس» نشان داد که در پس دست های دوستی برخی کشورها می تواند اراده های دیگری نهفته باشد که در دیپلماسی باید مراقب شان بود. خواه این کشور عربستان باشد و خواه آذربایجان و یا هرکشور دیگر. کشورهایی که قرار است با ما ارتباط داشته باشند باید شأن کشوری چون ایران را رعایت کنند.

اما آزمون مهم سوم مربوط به مهم ترین بحث سیاست خارجی کشور می شود. صهیونیست ها و آمریکایی ها به خصوص پس از خاطره تلخ RQ-170 شاید بهتر از هرکشور دیگری از توانایی سامانه های پدافندی ایران شناخت دارند. با این حال اقدام اسرائیلی ها در اعزام پهپاد جاسوسی به ایران و هدایت آن به سمت سایت هسته ای نطنز نشان دهنده این مهم است که حتی در بحبوحه مذاکرات هسته ای که حالا به دیدارهای مربوط به توافق جامع رسیده و بازرسی های آژانس نیز افزایش یافته است آن ها بازهم به دنبال اطلاعات از تاسیسات هسته ای ایران هستند. نکته بعدی این که برخلاف آن چه آمریکایی ها همیشه ایران را به آن متهم می کنند که توسط متحدان خود همچون حزب ا... و حماس در پی ایجاد تنش در منطقه است، واشنگتن حتی در اوج مذاکرات هسته ای نیز قصد ندارد متحد اصلی خود در منطقه یعنی رژیم صهیونیستی را کنترل کند و آن ها هرجا که بتوانند با هرابزاری به دنبال ضربه زدن به استراتژیک ترین نقاط ایران هستند. از همین مسیر ناگزیر باید به بحث فردو اشاره کرد. جایی که نه صهیونیست ها و نه آمریکایی ها دست شان به آن نمی رسد و لاجرم آمریکایی ها در مذاکرات به شدت به دنبال تعطیل شدن آن هستند. تفاوت فردو با نطنز این است که فردو در 90 کیلومتری عمق زمین محفوظ شده است و حتی هزینه 330 میلیون دلاری پنتاگون در سال 2012 برای ساخت 20 بمب سنگرشکن با هدف نابود کردن تاسیسات فردو مثمر ثمر نبود و بعدها وال استریت ژورنال در گزارشی تصریح کرد قوی ترین بمب سنگرشکن فقط توان نفوذ به 60 متری زمین را دارد. البته این نکته را تیم مذاکره کننده ایران به خوبی می داند و دکتر ظریف بارها به آمریکایی ها گفته که سر این موضوع ذره ای کوتاه آمدن درکار نیست. شکار «هرمس» فی نفسه دارای امتیازات مهمی برای ساختارهای دفاعی ایران است و آن را آب دیده تر می کند و به شرط این که پیام های مهم جانبی آن نیز درک شود می تواند در بخش های دیگر از جمله مواردی که در بالاگفته شد نیز باعث واقع بینی شود.

کیهان:روغن ریخته فتنه!

«روغن ریخته فتنه!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد صرفی است که در آن می​خوانید؛رهبر معظم انقلاب اسلامی روز گذشته در دیدار با رئیس جمهور و اعضای کابینه، ضمن حمایت از دولت، توصیه هایی مشفقانه و راهبردی را خطاب به دست اندرکاران قوه مجریه بیان فرمودند که بررسی جوانب هر کدام از این توصیه ها، خود موضوعی مستقل است. ایشان در بیانات دیروزشان، فتنه را از خطوط قرمز خوانده و تاکید کردند؛ «آقایان وزرا باید همان گونه که در جلسه رأی اعتماد خود بر فاصله گذاری با آن تأکید کردند، همچنان بر آن پایبند باشند.»

چه برداشتی از این توصیه می توان داشت و عمق این سخن چقدر است؟ برای پاسخ به پرسش های اینچنینی باید بار دیگر مروری بر ماهیت و خاستگاه فتنه سبز داشته باشیم. در نگاهی اجمالی آنچه در سال 88 روی داد را می توان از دو منظر مورد بررسی و تحلیل قرار داد. منظر شماره یک که از آن به عنوان تحلیل خرد می توان یاد کرد، حوادث و رخدادهای سال 88 را در حد یک نزاع سیاسی به منظور کسب قدرت - ابتدا در سطح ریاست جمهوری و سپس در اندازه حکومت- می بیند و روایت می کند. این منظر اگر چه عاری از واقعیت نیست اما محدود کردن قضیه به این زاویه دید، باعث در پرده ماندن لایه های عمیق تر می شود. ندیدن این لایه های زیرین، تبعات خاص خود را در نوع نگاه و تصمیم گیری های بعدی خواهد داشت.

منظر شماره دو، با چشم اندیشه حوادث و رخدادهای سال 88 را می نگرد و به لایه های پنهان و عمیق قضیه می پردازد. عده اندکی از ضدانقلابیون خارج نشین آشکارا به ریشه های این قضیه پرداخته و درباره آن گفته و یا نوشته اند. نپرداختن این جماعت به ریشه های فتنه 88 از دو حال خارج نیست. اول آن که اغلب سوادی برای این کار ندارند و دوم آن که باسوادهایشان می دانند اگر بخواهند به ریشه ها بپردازند، باید اعترافاتی کنند که بسیاری از شعارهای سطحی و روبنایی خودشان را زیر سوال می برد. یکی از این معدود اسناد در این زمینه، مقاله ای مفصل است که فرهاد خسروخاور - استاد جامعه شناسی مقیم پاریس- سال گذشته به زبان انگلیسی منتشر کرده است. وی به درستی زیربنای ماجرای سال 88 را نه در ادعای تقلب و نحوه برخورد نظام و مسائلی از این دست که در نحوه نگرش طرف های ماجرا به اسلام و نسبت آن با حکومت معرفی می کند و البته حرف دقیق و درستی است. دو طیف در این ماجرا وجود دارند. طیفی که معتقد به سیاسی بودن و ماموریت اسلام برای تشکیل حکومت هستند و طیفی که اعتقادی به بروز و ظهور دین در حکومت ندارند. پیروزی انقلاب اسلامی، نگرش طیف نخست را بر کرسی نشاند و عصاره و محور اصلی این تفکر «ولایت فقیه» است. به نوشته خسروخاور، هدف بنیادین فتنه گران در سال 88 به چالش کشیدن همین اصل - ولایت فقیه - بود. توجه داشته باشید که سطح بحث و چالش شخص ولی فقیه نیست، بلکه اصل و تفکر ولایت فقیه است.یعنی همان حاکمیت اسلام و اجرای قوانین آن که استقلال و آزادی حاصل از آن خشم قدرت های استکباری را در پی داشته و دارد.

با این اوصاف، انتساب ریشه فتنه به مشتی فریب خورده و اراذل و اوباش کف خیابان که عربده می کشند و شیشه می شکنند و شکم سفره می کنند، نازل ترین سطح تحلیل است و با قاطعیت می توان گفت از این نازل تر، نگاه آن عده ای است که چند جمله جنجالی و البته ناصواب در یک مناظره را ریشه فتنه معرفی می کنند!

بررسی و تحلیل همه جانبه فتنه 88 از منظر کلان، خارج از حوصله این ستون است اما همین اندک برای روشن شدن حد و مرز ها به نظر کافی می رسد.

رفتارشناسی جریان فتنه در قبال دولت یازدهم جالب و قابل تامل است. از ابتدای پیروزی آقای روحانی در انتخابات سال 92 به دفعات این گزاره از سوی برخی جریانات تکرار شده است که دولت یازدهم مدیون فلان شخص و بهمان جریان است. البته سهم خواهی در عالم سیاست امر غریبی نیست و درباره دولت های پیشین نیز این قضیه موضوعیت داشته است. ماجرا وقتی جالب و البته قابل تامل می شود که جریانات و محافل فتنه‏گر که تا دیروز با انواع و اقسام توهین ها به حضور روحانی در انتخابات می تاختند، امروز با نعره «انا شریک» می خواهند خود را سرسفره جای دهند!

اصحاب فتنه، سرمایه تاریخی، سیاسی و اجتماعی خود را از دست داده اند و خیلی وقت است می دانند که همه چیز را باخته اند، اما گستاخ تر از آن هستند که گوشه ای بنشینند، ماست خود را بخورند و کشک خود را بسابند. روغن ریخته را نذر دولت یازدهم کرده و سهم می خواهند و مدعی هستند هواداران پرشمار ما بودند که روحانی را راهی پاستور کردند و رئیس جمهور نباید آنها را ناامید کند. ناامید نکردن این مردم نیز معنایش این است؛ آن آقایی که سال هاست به خارج فرار کرده و هر کاری از دستش برآمده علیه نظام کرده و هرچه خواسته علیه انقلاب و حتی امام(ره) گفته حالا بیاید و از قضا در یکی از مراکز حساس نظام هم پستی بگیرد!

دولت یازدهم مانند دولت های پیش از خود، چیزی جدا از جمهوری اسلامی نیست. از همین رو رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار روز گذشته به دولتمردان فرمودند؛ «این را بدانید که موفقیت شما، موفقیت و سرافرازی نظام اسلامی است.»
معادله پیچیده ای نیست. آنهایی که با آمریکا و رژیم صهیونیستی همدست بوده و نشان داده اند که کمر همت به براندازی نظام جمهوری اسلامی بسته اند، چطور می توانند با دولت برخاسته از همین نظام، همراه و همدل باشند و چرا گمان می کنند دولت یازدهم آنقدر ساده است که تخم مرغ هایش را در سبد سوراخ آنها بگذارد؟

توصیه رهبر معظم انقلاب اسلامی به دولت روحانی درباره خط قرمز بودن فتنه و فتنه گران، صرفاً یک هشدار سیاسی نیست. این توصیه یک فرمول عینی و عملی برای سلامت و موفقیت دولت یازدهم است. رسوخ و نفوذ فتنه گران به بدنه دولت، آن را گرفتار حواشی و بیراهه ها کرده و تابلو ها و اهدافی غیرواقعی را در این مسیر جلوی پای دولتمردان می گذارد، وقت و انرژی دولت را هدر می دهد و در نهایت مانند تله های انفجاری عمل کرده و میزبان خود را اگر نگوییم متلاشی، حداقل مجروح می کند. دولت چنانچه نگران میزان محبوبیت خود است، باید هرچه بیشتر در خدمت به مردم کوشا باشد. نظرات جماعتی مجازی که تنها هنرشان مبارزه با ابزار «لایک» و بزرگ ترین نگرانی شان «پهنای باند» است، نباید دولت را در تشخیص مطالبات مردم و میزان درستی جهت گیری های خود، دچار خطای محاسباتی کند.

دست بر پشت مار مالیدن
به تلطف نه کار هشیار است
کان بداخلاق بی مروت را
سنگ بر سر زدن سزاوار است

جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته

«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می​خوانید؛با حلول ماه ذیعقده و میلاد خجسته کریمه اهل بیت حضرت معصومه(س)، دهه کرامت نیز از راه رسید تا طلوع شمس الشموس، امام الرئوف حضرت علی بن موسی الرضا(ع) را نوید دهد.

در تقویم انقلاب، هفته اول شهریور ماه یادآور حادثه جانگداری است که منافقین کوردل و مزدوران بیگانه، آتش به جان این ملت زده و با انفجار دفتر کابینه در هشتم شهریور 1360 و به شهادت رساندن "محمدعلی رجایی" رئیس جمهور و "محمدعلی باهنر" نخست وزیر، داغ دیگری را بر دل مردم نهادند؛ دولتی به معنای دقیق کلمه "مردمی"، "مخلص"، "قانونمدار"، "حق طلب"، "بی ادعا"، "شجاع" و "متدین" که نماد حفظ استقلال و اقتدار ملی بود و از این رو شهادت این دو یار با وفای انقلاب باعث شد هفته اول شهریور به عنوان "هفته دولت" نامگذاری شود.

دولت یازدهم در این هفته به رسم دیرین در پایان یکسال تلاش در قالب گفتمان اعتدال و رویکرد تعادل و توازن، با حضور در مرقد بنیانگذار جمهوری اسلامی با آرمانهای امام راحل تجدید پیمان کرد. دولت ها هر چند به بیانی، بازوی اجرایی نظام جمهوری اسلامی طی سه دهه گذشته بوده اند ولی هر یک با عملکردهای خاص خود، فراز و نشیب هایی داشته و پرونده هایی از خود بر جای گذاشته اند که متأسفانه هیچگاه مجال ارزیابی موشکافانه و نقد منصفانه را با این هدف که لااقل تجربیات آن برای دولتهای بعد راهگشا باشد، نیافته اند.

به هر حال دولت تدبیر و امید با شعار حرکت در مسیر اعتدال، تعامل با خارج و ایجاد آرامش در داخل، یکی از پرمشغله ترین دولتها بوده که مسائل و مشکلات زیادی را در قالب مذاکرات هسته ای، تحریم ها، تنش زدایی و آرام کردن فضای سیاسی داخلی و خارجی، تورم، بیکاری و... را باید به عنوان میراث دولتهای قبل به دوش کشیده و مدیریت کند.

دولت تدبیر و امید سال گذشته در چنین روزهایی در شرایطی زمام امور را به دست گرفت که اقتصاد کشور در وضعیت نامطلوبی قرار داشت. اقتصاد ایران به دلیل دارا بودن ویژگی های ساختاری همچون کسری بودجه مداوم، شوک های ارزی حاصل از درآمد نفتی، بی انضباطی مالی دولت و سیاست انبساطی پولی از ظرفیت بالایی برای ایجاد پدیده به اصطلاح "رکود تورمی" برخوردار است. طی سال های گذشته و به دلیل کارکرد نامناسب اقتصادی دولت های گذشته در مهار رکود و تورم، اقتصاد ایران این پدیده اقتصادی را تجربه کرد تا شرایط اقتصادی جامعه به شرایط ویژه برسد.

در حوزه سیاست خارجی، منطق اعتدال، تعادل و توازن به عنوان اصول شکل دهنده سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در قالب راهبرد "تعامل سازنده" در یک سال گذشته مناسبات خارجی ایران را شکل داده است. بر این پایه، تنش زدایی به ویژه با همسایگان و توجه به رویکرد "برد - برد" در مناسبات منطقه ای و بین المللی به اولویت اصلی سیاست خارجی و نگاه به آن قرار گرفته است.

در این زمینه، رئیس جمهور روز شنبه در حرم مطهر امام خمینی درباره راهکار دولت یازدهم اعلام کرد: "امام راحل تعادل را به ما یاد داد که از افراط، جمود، تحجر و خرافه بپرهیزیم، امام خمینی(ره) تعادل را یاد داد و گفت که از تفریط غرب گرایی و غرب زدگی باید فاصله بگیریم. امروز باید آن راه وسط را که جاده وسطای ما است به خوبی نگهداریم و در برابر افراط و تفریط ها بدون هیچ دغدغه ای با لهجه ای صریح حرف بزنیم و دفاع کنیم."

به همین مناسبت رئیس جمهور و هیات وزیران دیروز با رهبر معظم انقلاب دیدار کردند. در این دیدار حضرت آیت الله خامنه ای ایجاد آرامش روحی و روانی، کنترل تورم، تثبیت قیمت ارز و اجرای نظام سلامت را از اقدامات با ارزش و خوب دولت یازدهم در یکسال گذشته برشمرده و همه دولتمردان را به حفظ و تقویت جهت گیری و روحیه انقلابی، تکیه بر ظرفیت ها و تولید داخلی، اجرای دقیق سیاست های اقتصاد مقاومتی، توجه ویژه به بخش کشاورزی و صنایع تبدیلی در روستاها، جدی گرفتن علمی و تقویت شرکت های دانش بنیان، موضع گیری صریح در قبال مسائل منطقه و جهانی بویژه دخالت های امریکا، حفظ انسجام درونی دولت، رعایت خطوط قرمز و سعه صدر و آرامش در قبال انتقادها توصیه کردند. ایشان برخی انتقادات از دولت را غیرمنصفانه خوانده و فرمودند: "آقای رئیس جمهور از برخی انتقادها ناراحتند که البته در برخی موارد هم واقعاً حق با ایشان است زیرا برخی انتقادها، تند و گاهی غیرمنصفانه هستند."

حضرت آیت الله خامنه ای همچنین موضع گیری های سیاست خارجی دولت در یکسال گذشته را خوب ارزیابی کرده و گفتند: "موضع گیری صریح و قاطع در مسائلی همچون فلسطین، رژیم صهیونیستی، غزه، سوریه، عراق، تکفیری ها و دخالت های آمریکا، به نفع نظام جمهوی اسلامی بوده است."

در این هفته خبر تجاوز یک فروند پهپاد رژیم صهیونیستی به حریم هوایی ایران به منظور جاسوسی از تأسیسات هسته ای نطنز و سرنگونی آن توسط پدافند موشکی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بازتاب گسترده ای را در رسانه های بین المللی و محافل سیاسی و نظامی داشت. پهپاد منهدم شده که از نوع پنهانکار و رادار گریزی بود، قصد نفوذ به حریم منطقه هسته ای نطنز را داشت که با هوشیاری و اقدام به موضع شبکه پدافندی، قبل از ورود به منطقه مورد اصابت موشک زمین به هوا قرار گرفت. به گزارش فرماندهان سپاه، این هواپیمای بدون سرنشین صهیونیست ها با کمک آمریکایی ها وارد آسمان ایران شده و آمریکایی ها از طریق تکنولوژی ماهواره ای جاسوسی به این پهپاد کمک کرده بودند. اطلاعات نشان می دهد پهپاد مزبور از عرشه یک ناو آمریکایی برخاسته و از طریق یک کشور عربی وارد حریم هوایی ایران شده است.

آنچه روز یک شنبه در نزدیکی نطنز اتفاق افتاد، اهمیت تأسیسات هسته ای "فردو" را که دارای حفاظت طبیعی است به خوبی روشن ساخت و علت اصرار رژیم های غربی به صرفنظر کردن ایران از این تأسیسات را نیز روشن نمود. ساخت تأسیسات فردو از جمله هوشمندی های نظام اسلامی است. غرب از آن رو به فردو حساسیت دارد که قابل هدف قرار دادن نیست و نمی خواهد ایران تاسیسات هسته ای امن در اختیار داشته باشد. با آنچه در نطنز رخ داد، روشن می شود که اصرار بر تعطیلی فردو، بخشی از خوی تجاوزگری دشمنان ایران است.

در تحولات بین المللی، پیروزی فلسطینی ها در جنگ غزه و در تحمیل آتش بس و شروط خود به رژیم صهیونیستی مهم ترین رویداد خبری هفته بود. رژیم صهیونیستی پس از 51 روز حملات وحشیانه به مردم بی دفاع غزه، سرانجام مجبور شد آتش بس را بپذیرد بدون اینکه به اهداف خود از این جنگ برسد. مقاومت حماسی و پایداری مثال زدنی فلسطینی ها، جهان را شگفت زده کرد و دنیا دید که چطور مردمی با کمترین امکانات دفاعی و سالها تحت محاصره بودن، در برابر ارتشی که به زرادخانه قدرت های استکباری متصل است و خود را قویترین نیروی نظامی منطقه می داند پیروز شدند.

رژیم صهیونیستی چنین ارزیابی کرده بود که با یک حمله نظامی گسترده، در مدت کوتاهی خواهد توانست مقاومت را در غزه درهم بشکند و مردم را علیه جنبش حماس و مسئولان آن بشوراند و به اهداف پلیدش جامه عمل بپوشاند ولی اینگونه نشد و اکنون این صهیونیست ها هستند که بی آبروتر از گذشته شده اند و در داخل نیز اختلافات شدید میان سردمداران آن پدید آمده و هر کدام دیگری را متهم این شکست و ننگ می دانند. براساس مفاد توافقنامه اخیر همزمان با برقراری آتش بس یک ماهه، لغو کامل محاصره غزه، آغاز بازسازی خرابی ها و آزادی اسرای فلسطینی در دستور کار مذاکرات قرار گرفته است. جنبش حماس با صدور بیانیه ای، پشتیبانی قاطع ملت فلسطین از مقاومت، توانمندی های رزمندگان فلسطینی و وحدت ملی را از عوامل اصلی موفقیت در جنگ غزه دانسته است.

این هفته، عراق صحنه حوادث تازه ای بود. نبرد با تکفیری های داعش، انفجارهای انتحاری و تحولات تازه در تشکیل دولت جدید از جمله رویدادهای عراق در هفته جاری بود. تکفیری ها این هفته ضربات سنگینی در مناطق مختلف عراق متحمل شدند و مقاومت مردمی که با ابتکار آیت الله سیستانی شکل گرفت توانسته است پیشروی تروریست ها را متوقف سازد و در شمال نیز، سد استراتژیک موصل از چنگ تروریست ها خارج شد.

وقوع حادثه دیاله که در آن حدود 70 نمازگزار اهل تسنن در یک بمب گذاری انتحاری کشته شدند در راستای توطئه ای بود تا با نسبت دادن آن به گروه های شیعه، زمینه درگیری های فرقه ای فراهم شود که این توطئه با هوشیاری رهبران شیعی عراق ناکام ماند و مشخص شد که پشت این جنایت نیز تکفیری های داعش قرار دارند.

همزمان با این رخدادها، در بغداد، حیدر العبادی، نخست وزیر جدید عراق بعد از رایزنی های فشرده ای برای تشکیل کابینه، اعلام کرد که حداکثر تا هفته آینده کابینه خود را تشکیل خواهد داد. تحولات تازه در صحنه سیاسی عراق و اعلام آمادگی همه گروه های سیاسی برای مشارکت در دولت جدید، امیدها برای اعاده ثبات و امنیت را زنده کرده و دریچه هایی از روشنایی را در آسمان تیره و بحران زده عراق پدید آورده است.

این هفته، یمن صحنه اعتراض های گسترده و سراسری بود که خصوصیات یک انقلاب را در بر داشت. مردم محروم و استبداد زده یمن به دعوت رهبر جنبش حوثی ها پاسخ مثبت داده و از شهرهای مختلف این کشور راهی صنعا شدند تا انقلاب به غارت رفته خود را اعاده نمایند و بر مطالبات بر زمین مانده شان، از طریق اعتراضات صلح آمیز تاکید کردند.

مردم یمن دو سال قبل با انقلاب خود و با پرداخت هزینه ای سنگین، علی عبدالله صالح را ساقط کردند ولی عوامل وی با هماهنگی عربستان مانع از تحقق کامل انقلاب شدند و با روی کار آوردن، "منصور هادی" معاون علی عبدالله صالح تلاش کردند پایه های رژیم سابق را حفظ کنند. حوثی ها که سالها تحت ظلم و بیعدالتی های شدید بوده اند مرحله جدیدی از مبارزه را آغاز کرده و در این مسیر از دیگر اقوام یمن نیز دعوت کردند به صفوف آنها برای استیفای حقوق ملی بپیوندند که این دعوت با استقبال گسترده مردم مواجه شد، امری که رژیم یمن انتظار آنرا نداشت و از شرایط جدید به شدت به وحشت افتاده است. رئیس جمهور، نمایندگان خود را برای مذاکره با رهبر حوثی ها اعزام کرده است. اجرایی شدن نتایج گفتگوهای ملی، کنار رفتن گروه اقلیت از حاکمیت و برآورده شدن خواسته های اقتصادی، سه محور مطالبات معترضان می باشد.

رهبر حوثی ها روز گذشته اعلام کرد در صورت بی اعتنایی دولت به خواست مخالفان، اعتراضات آینده "دردناکتر" خواهد بود. از این رو می توان پیش بینی کرد که بحران یمن در صورت عدم تمکین رئیس جمهور، طی روزهای آینده عمیق تر خواهد شد.

رسالت:رکوردی نو از پیروزی ملت فلسطین

«رکوردی نو از پیروزی ملت فلسطین»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن می​خوانید؛سرانجام جنگ چهارم واقعی اعراب و رژیم صهیونیستی به پایان رسید. 50 روز مقاومت زیر بمباران وحشیانه هواپیماها، 50 روز استقامت زیر گلوله باران توپ ها و تانک ها از زمین و دریا، چهارمین پیروزی مقاومت اسلامی بر اسرائیل را رقم زد. پیش از این جنگ 33 روزه، 22 روزه و هشت روزه در تاریخ مبارزات ملت های مسلمان در منطقه رقم خورده بود و رژیم صهیونیستی برای اولین بار در هماوردی با اعراب فقط در این سه جنگ، طعم تلخ شکست را چشیده بود. اما این بار رکوردی تازه در شکست رژیم صهیونیستی به ثبت رسید. منطق این پیروزی، منطق «پیروزی خون بر شمشیر» بود. مردم غزه این بار با تمامی مال و جان و ناموس خود به نبرد آمده بودند. بدن های تکه تکه شده کودکان و زنان و مردان، آنها را از ادامه نبرد باز نداشت. آنها در این نبرد چیزی نداشتند از دست بدهند. اگر می کشتند پیروز بودند و اگر هم کشته می شدند هم پیروزی بود. رژیم صهیونیستی در برابر این راهبرد الهی زانو زد و تن به تسلیم داد.

رژیم صهیونیستی با عنوان عملیات «صخره سخت» قرار بود حماس را خلع سلاح و غزه را غیرنظامی اعلام کند. آنها نه تنها به این هدف نرسیدند بلکه مجبور شدند از محاصره غزه هم صرف نظر کنند.

رژیم صهیونیستی در این عملیات به هیچ یک از اهداف خود نرسید، فقط توانست به فهرست «جنایات جنگی» خود بیفزاید و خشم و نفرت جهانی را برانگیزد.

اکنون گرد مرگ ناشی از شکست از مردم فلسطین و غزه در سرزمین های اشغالی به خوبی دیده می شود و در عوض، موج شادی و پایکوبی از پیروزی بزرگ و غلبه بر صهیونیست ها در خیابان های غزه بازتاب جهانی پیدا کرده است.

پیروزی حماس و جهاد اسلامی در سایه وحدت و وفاق ملی روی آرمان های اسلامی و آرمان آزادی قدس به دست آمد. در حالی که در سرزمین های اشغالی اختلاف و تشتت در دولت و پارلمان در خصوص شکست اخیر را می توان از روزنامه های رژیم صهیونیستی به خوبی مشاهده کرد.

پیروزی مردم غزه در حالی به وقوع پیوست که ارتجاع در کنار رژیم صهیونیستی بود، اما دولت و رهبری و ملت ایران در کنار مردم غزه بودند.

مقاومت 50 روزه در برابر ارتش صهیونیستی که چهارمین ارتش قدرتمند جهان است همانند زلزله ای در منطقه و جهان ستون های کاخ سفید و کاخ نشینان صهیونیست در سرزمین های اشغالی را به لرزه در آورده و آثار و نتایج آن اکنون در پنج قاره جهان از سوی صاحب نظران نظامی در حال بررسی و ارزیابی است.

رژیم صهیونیستی با پذیرش شرایط آتش بس حماس و جهاد اسلامی تن به شکست خفت باری داد. رفع محاصره، سیل کمک های مردمی از سراسر جهان را به غزه سرازیر می کند. در مدت کوتاهی همه ویرانی ها آباد و خانه ها و مساجد و مدارس غزه دوباره بهتر از گذشته ساخته خواهد شد.بزودی از شهدا تجلیل به عمل آمده و مجروحان این نبرد تاریخی به عنوان قهرمانان ملت فلسطین تکریم و تعظیم خواهند شد. زیرساخت های دفاعی مردم غزه محکم تر از گذشته بازسازی خواهد شد. خط تولید انواع موشک و سلاح های پیشرفته برای بازدارندگی و دفاع با سرعت و دقت بیشتری احیا و راه اندازی می شود.

مردم و رهبران فلسطینی با اعتماد به نفس و با حس پیروزی می روند تا حماسه ای بزرگ تر از حماسه جنگ 50 روزه را تدارک ببینند. رژیم صهیونیستی در سراشیبی سقوط، در امر فروپاشی به شمارش معکوس افتاده است. چهار جنگ گذشته، رژیم صهیونیستی را فرسوده کرده و آثار این فرسایش در تمامی سرزمین های اشغالی قابل رویت است.

برای اولین بار در جنگ اخیر هیچ نقطه ای از سرزمین های اشغالی امن نبود. تمام شهرها و شهرک ها و مراکز نظامی و استراتژیک زیر برد موشکی مبارزان فلسطینی غزه قرار داشت. 50 روز اشغالگران در پناهگاه ها محبوس بودند. فعالیت های اقتصادی متوقف شده بود. موج مهاجرت و فرار از سرزمین های اشغالی روزبه روز افزایش یافته بود. تظاهرات و اعتراض به ادامه نبرد در غزه در تل آویو و دیگر شهرها به اوج خود رسید.

فرودگاه تل آویو تعطیل و پروازها از دیگر نقاط جهان به سرزمین های اشغالی متوقف شد. برای اولین بار موج نفرت و خشم مردم جهان از جنایات جنگی رژیم صهیونیستی در پنج قاره جهان همه روزه شنیده می شد. بالاخره سران رژیم صهیونیستی با خفت و خواری تن به پذیرش شکست دادند و بعید است بار دیگر شانس خود را در نبرد دیگر با فلسطین به آزمون برسانند.

یک سئوال کلیدی همواره ناظران جهانی را به خود مشغول داشته است و آن اینکه چرا پیروزی های ملت فلسطین و حزب الله در برابر رژیم صهیونیستی به صورت یک دومینو ظهور کرده است؟

پاسخ آن روشن است؛ صهیونیست ها اگر در برابر مسلمانان قرار گیرند، اگر مقاومتی در کار باشد و تفنگ هایشان را از فشنگ قبلا خالی نکرده باشند و خیانتی در کار نباشد و خنجری از پشت به آنان فرود نیاید، حتما فلسطینیان پیروز هستند. شکست های اعراب در برابر اسرائیل غاصب طی 50 سال گذشته بیشتر محصول خیانت و سازش رهبران عرب بوده است.

پیروزی رژیم صهیونیستی در سالهای آغاز اشغالگری بیشتر ناشی از نفوذ در دستگاه های دولتی برخی کشورهای اسلامی و ضعف رهبران اسلامی و بی دینی آنها بوده است. امروز که شاهد پیروزی را در آغوش می گیریم، هیچ کس تردید ندارد که این پیروزی حاصل اعتقاد به اسلام و اعتقاد به شهادت و نیز عدم سازش با کفار و ملحدین و متجاوزین بوده است.

پیروزی ملت غزه بر ماشین جنگی صهیونیست ها را تبریک می گوییم و برای شهدای آنها علو درجات و برای رهبران آنها صبر و مقاومت بیشتر آرزومندیم.

سیاست روز:شیوه نقدی که رهبری به کار می برند

«شیوه نقدی که رهبری به کار می برند»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن می​خوانید؛نقد و انتقاد همواره در کشور ما به عنوان یک روش افراط و تفریطی مطرح بوده است. هر جناح سیاسی، شخصیتی و یا روزنامه و رسانه ای نسبت به گرایش های عقیدتی خود، اظهارنظر می کند و نقد، تعریف و تمجید خود را دارد.

از نظر این دسته، طرح موضوعات و ادبیات به کار رفته در اظهارنظر و دیدگاه چه حامل پیام نقد و انتقاد باشد چه تعریف و تمجید، مناسب جلوه می کند. این نوع برداشت از فضای نقد و نقادی شاید از نظر آنها مطلوب و مناسب باشد، اما آیا واقعاً اینگونه است؟

همواره و همیشه بر نقد منصفانه و دوری از سیاه نمایی در نظام اسلامی تأکید شده است و پیش قراول آن هم مسئولان ارشد نظام به ویژه رهبر معظم انقلاب بوده اند.

همه افراد و گروه ها و شخصیت های کشور که در دل نظام اسلامی هستند و دغدغه و نگرانی و دلسوزی برای کشور و مردم دارند، باید سعی کنند تنها منافع ملی و اسلامی را در نظر داشته باشند. در این صورت است که با ایجاد چنین فضایی در حوزه نقد و انتقاد، نه افراط حاکم می شود نه تفریط و در پی آن فضایی دوستانه و برادرانه حاکم خواهد شد که هیچ گروه و دسته معاند داخلی و خارجی دیگر نخواهد توانست از آن سوء استفاده کند و فضا را آلوده سازد.

فضای کشور در حالت آرامش سیاسی می تواند رشد کند. فضای غبارآلود و پرحاشیه با توجه به شرایط منطقه ای و بین المللی، توان و انرژی زیادی را هدر می دهد و باعث می شود از اصل غافل شویم.

نگاهی به برخی رسانه های داخلی و به ویژه رسانه ها و شبکه های خارجی که درصدد همین اتفاق هستند، نشان می دهد که تا چه اندازه آنها برای اختلاف افکنی و بر هم زدن آرامش کشور تلاش می کنند. همین موضوع می تواند و باید به عنوان یک عامل بازدارنده، برای جلوگیری از تنش و چالش های آینده مورد توجه قرار گیرد. در چنین فضای ناآرام و پرتنشی است که دشمنان خارجی و عوامل داخلی آنها به راحتی می توانند اهداف خود را پیگیری و پیاده کنند. این به معنای سکوت مطلق و بسته شدن فضای نقد، انتقاد و یا تعریف و تمجید نیست، بلکه ترویج فضای انتقاد منصفانه و مؤدبانه همراه با ارائه راهکار در هر موضوع و مسئله ای است. نقد سازنده ابزاری کارگشا برای همگان به ویژه مسئولین و دست اندرکاران نظام است.

علاوه بر این که نقد و نقادی باید سازنده و منصفانه باشد در طرف مقابل نیز باید آستانه تحمل نقد بالا باشد. پذیرش نقد از سوی هر فرد و مسئول ، هر شخصیت و نهادی که مورد انتقاد قرار گرفته است، از ویژگی های نقدپذیری است. کسی که نقد را برنمی تابد واکنش تند و غیرمنطقی از خود بروز می دهد که باعث می شود تنش ها افزایش یابد و اگر آن فرد ، نهاد و شخصیت، ظرفیت بالا نداشته باشد، واکنش قهری هم از خود نشان دهد که تبعات بسیاری هم در پی خواهد داشت.

نقد و انتقاد به معنی ارزیابی، بررسی، شناسایی، زیر و رو کردن، عیب ها را نمایاندن و پنهان را آشکار ساختن، تعریف شده است. اما این تعریف در جامعه اسلامی که در پی اخلاق مداری است با آن شدت، جایگاهی ندارد و تنها نقدی مورد پذیرش خواهد بود که علاوه بر سازنده و منصفانه بودن، اخلاق اسلامی و سیاسی را هم رعایت کرده باشد.

روز گذشته حضرت آیت الله خامنه ای در دیدار رئیس جمهور و اعضای هیئت دولت، ۱۵ توصیه به دولت داشتند. توصیه هایی که در صورت اجرای تک تک آنها، می تواند، به خدمت گزاری دولت سرعت بخشد و از راه های سخت عبور دهد. علاوه بر این که سخنان رهبر معظم انقلاب الگویی کارساز برای هر منتقد و یا همراه و همگام دولت خواهد بود.

ایشان در این توصیه های ۱۵ گانه علاوه بر این که سازنده و منصفانه نسبت به برخی موارد نقد وارد کردند، در دیگر موارد از عملکرد دولت در برخی حوزه ها تعریف و تمجید کردند و ادامه چنین راهی را مورد تأکید قرار دادند.

روش نقدی که رهبر معظم انقلاب طی سال های گذشته نسبت به دولت ها داشته اند و اکنون هم در این دولت به کار می برند، از این پس باید به عنوان الگویی برای موافق و مخالف، منتقد و تمجید کننده باشد.

از سخنان نقدهایی که روز گذشته ایشان داشتند قطعاً و یقیناً نه رئیس جمهور به دل خواهد گرفت و نه دیگر اعضای دولت، آنهایی بر نمی تابند که شیوه نقد را نیاموخته اند و سعی در تخریب و فرافکنی و سیاه نمایی دارند.

جوان:بازخوانی نقشه راه در هفته دولت

«بازخوانی نقشه راه در هفته دولت»عنوان سرمقاله روزنامه جوان به قلم دکتر یدالله جوانی است که در آن می​خوانید؛هفته دولت فرصت مغتنمی برای انجام برخی از امور و پردازش بعضی از مسائل مهم و کلیدی انقلاب و کشور است. هرچند بر اساس یک سنت حسنه، دولت و تمامی دستگاه ها و سازمان های وابسته در این هفته، به گزارش عملکرد هایشان به مردم می پردازند، لکن نباید این هفته را در گزارش دهی خلاصه نمود. بازخوانی نقشه راه اصلی انقلاب اسلامی و تطبیق سیاست ها، عملکردها و رویکردها با نقشه راه برای رسیدن به قوت ها و ضعف ها، می تواند یکی از اقدامات اساسی همه دستگا ه ها و نهادهای حکومتی و از جمله دولت به عنوان قوه مجریه در این هفته باشد.

شهیدان رجایی و باهنر که سالروز شهادتشان به عنوان هفته دولت انتخاب شده، در مسیر استقرار دولت اسلامی به شهادت رسیدند. این شهیدان والامقام در راه تثبیت نظام اسلامی به شهادت رسیدند؛ نظامی که باید بر اساس آن دولت اسلامی با هدف ساختن کشور اسلامی تشکیل شود. انقلاب ملت ایران، انقلابی دینی با اصول و مبانی مشخص و دارای آرمان و اهداف راهبردی تعریف شده و دست یافتنی است. شهیدان رجایی و باهنر، الگوی تمامی دولتمردان ما برای حرکت در مسیر اصلی انقلاب، جهت تحقق آرمان و اهداف هستند.

در کشور و به ویژه در دستگاه ها و سازمان های تحت امر دولت، زحمات زیادی کشیده می شود، اما ارزش این کارها وقتی بالا و قابل تجلیل است که بر اساس نقشه راه باشد و ما را به اهداف و آرمان انقلاب نزدیک تر کند. این مهم تنها از طریق بازخوانی نقشه راه و مورد سنجش قرار دادن کارها بر اساس این ملاک اصلی است.

حضرت امام (ره)، قیام ملت ایران را هدفمند و لله می دانست و رهبر فرزانه انقلاب اسلامی رسیدن به حیات طیبه، ساخت تمدن نوین اسلامی، شکل دهی به امت اسلامی و رسیدن به دنیای اسلامی را به عنوان آرمان انقلاب اسلامی در طول سالیان اخیر، همواره مورد تأکید قرار داده اند. نقشه راه، آن نقشه ای است که مسیر و فرآیند تحقق چنین اهداف راهبردی را ترسیم می نماید. اولین فایده بازخوانی نقشه راه از سوی هر مسئول و کارگزار در نظام اسلامی، آن خواهد بود که بر اساس این بازخوانی مشخص می شود آیا ما در مسیر اصلی حرکت می کنیم یا در حال فاصله گرفتن از مسیر اصلی هستیم. این بازخوانی اگر مستمر و دقیق صورت پذیرد، به اصلاح مسیر حرکت ما کمک می کند.

نقشه راه چیست و کدام نقشه را می توان نقشه اصلی حرکت انقلاب اسلامی دانست. نقشه اصلی، آن نقشه ای است که در انتها به بنای تمدن نوین اسلامی ختم شود؛ تمدنی که در آن زمینه ها و بستر های رشد و تعالی انسان ها در تمامی ابعاد فراهم باشد و با شکل گیری دنیای اسلامی، اسلام بر اساس عبارت «الاسلام یعلو ولایعلی علیه»، سرآمد گشته و ان شاءالله زمینه های ظهور آخرین حجت الهی فراهم شود.

به طور قطع پیش نیاز تشکیل تمدن اسلامی، برخوردار شدن از یک جامعه اسلامی با پیش نیاز تشکیل دولت اسلامی است. طبق رهنمودها و بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی، اکنون ما در مرحله دولت سازی اسلامی قرار داریم. تا زمانی که دولت اسلامی در ایران ساخته نشود، نباید انتظار داشت جامعه اسلامی مطلوب برپا شده و تمدن اسلامی تحقق یابد. به عبارتی ملت ایران در بین راه قرار دارد، بخشی از راه را طی کرده و بخش قابل توجهی باقی مانده است. براساس این نقشه، از دیدگاه رهبر فرزانه انقلاب اسلامی، انقلاب اسلامی از زمان شکل گیری و پیدایش تا زمان رسیدن به آرمان اصلی ما دارای پنج مرحله است. این پنج مرحله عبارتند از: 1- پیروزی انقلاب اسلامی 2- تشکیل نظام اسلامی 3- تشکیل دولت اسلامی 4- تشکیل جامعه اسلامی 5- تشکیل تمدن اسلامی و ساختن دنیای اسلامی با محوریت امت اسلامی.

در مرحله اول با پیروزی انقلاب اسلامی، رژیم دیکتاتور، فاسد و وابسته به بیگانه در ایران فرو ریخت و زمینه برای ایجاد یک نظام نوین فراهم شد. در مرحله دوم با رأی مردم نظام جمهوری اسلامی یا همان مردم سالاری دینی در ایران استقرار پیدا کرد. ملت ایران برای تثبیت نظام اسلامی در دهه اول انقلاب هزینه های بسیاری را پرداخت کرد که شهیدان رجایی و باهنر را می توان شهدای مرحله تثبیت نظام اسلامی دانست.

اکنون با گذشت 36 سال از زمان پیروزی انقلاب اسلامی، ما همچنان در مرحله سوم، یعنی مرحله تشکیل دولت اسلامی بسر می بریم. مراد از دولت اسلامی براساس این نقشه، دولت اسلامی مطلوب با شاخص های اسلامی است. رهبر معظم انقلاب اسلامی با چنین نگاهی در 12/9/1379 در جمع کارگزاران نظام می فرمایند: «...نمی توانیم ادعا کنیم که ما یک دولت اسلامی هستیم؛ ما کم داریم، ما باید خودمان را بسازیم و پیش ببریم. ما باید خودمان را تربیت کنیم.» البته مراد از دولت اسلامی مطلوب در اینجا به معنای عام، فراتر از دولت به معنای قوه مجریه می باشد و تمامی نهادها، سازمان ها و دستگاه های حکومتی را در برمی گیرد. مقام معظم رهبری، شاخص های دولت اسلامی را که باید در مرحله سوم ساخته شود، این گونه در تاریخ 24/7/1392 در جمع دانشجویان کرمانشاه بیان می دارند: «دولت اسلامی که بتواند مقاصدی را که ملت ایران و انقلاب عظیم آنها داشت، تأمین کند، دولتی است که در آن رشوه نباشد، فساد اداری نباشد، ویژه خواری نباشد، کم کاری نباشد، بی اعتنایی به مردم نباشد، میل به اشرافی گری نباشد، حیف و میل بیت المال نباشد.»

دولتی با چنین شاخص هایی برای همه قابل فهم و درک است. آری در چنین دولتی، همه مسئولان، کارگزاران و مدیران، دارای منش اسلامی بوده و براساس شریعت عمل می کنند. حال در هفته دولت، تمامی مسئولان و کارگزاران نظام، به ویژه در دستگاه اجرایی کشور که این هفته متعلق به آنان است، خود و سازمان تحت امر خود را با شاخص های دولت اسلامی تطبیق داده و با چنین سنجشی، خود قضاوت کنند که آیا در حال حرکت در مسیر اصلی با هدف تشکیل دولت اسلامی هستند یا از مسیر زاویه گرفته و ره به جایی دیگر می برند. بدیهی است از باب «حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا» انجام چنین سنجش و محاسبه ای برای هر یک از کارگزاران از سران نظام گرفته تا افراد پایین تر ضروری است چرا که شهیدان و از جمله شهید رجایی و شهید باهنر- که روزی مورد سؤال شان قرار خواهیم گرفت- برای پیاده سازی اسلام شهید شده اند.

حمایت:ضرورت مرزبندی با فتنه و فتنه گران

«ضرورت مرزبندی با فتنه و فتنه گران»عنوان سرمقاله روزنامه حمایت به قلم دکتر جواد منصوری است که در آن می​خوانید؛رهبر معظم انقلاب دیروز به مناسبت هفته دولت در دیدار رئیس جمهور و اعضای هیأت دولت ضمن اشاره به خدمات دولت در یک سال گذشته، رهنمودها و توصیه های مهمی را داشتند. ایشان با گرامی داشت یاد و خاطره شهیدان رجایی و باهنر، جهت گیری و روحیه ی انقلابی و طلب رضای الهی را از مهم ترین ویژگی های این دو شهید بزرگوار دانستند و به دولت یازدهم فرمودند که «باید همه ی ما به عنوان مسئولان نظام همواره جهت گیری و روحیه ی انقلابی را حفظ کنیم و هدف نیز کسب رضای الهی باشد». قطعا پیشبرد اهداف انقلاب نیازمند داشتن روحیه و انگیزه های انقلابی است. روحیه سازش کارانه نمی تواند راهگشا و پیش برنده قطار انقلاب باشد. به نظر می رسد در این میان اقدام مجلس در خصوص استیضاح وزیر علوم هشدار و تلنگری به دولت بر لزوم پیگیری این مطالبه مردم و رهبری بود . توصیه مهم بعدی رهبر انقلاب به دولت، رعایت سعه ی صدر و آرامش در قبال انتقادهای منصفانه است.

البته همواره یکی از توصیه های محوری امام خمینی (ره) و رهبر معظم انقلاب به مسولان، رعایت انصاف در مواضع بوده است. همان طور که رهبر انقلاب فرمودند همواره دولت ها نسبت به دوره های گذشته خود منتقد بوده اند که ایرادی هم ندارد اما این انتقاد نباید حالت اغراق آمیز و تخریب پیدا کند زیرا در روحیه ی مردم تأثیر بد می گذارد و آنان را نسبت به آینده نیز نامطمئن می کند. اگر هم اشکال و ایرادی وجود دارد می بایست از طریق راهکارهای قانونی که پیش بینی شده برای رفع آن اقدام کرد. انتقاد از دولت های قبل سنت غلطی است که باعث دلسردی مردم می شود. از سوی دیگر باب انتقاد و تخریب را برای دولت بعد علیه دولت کنونی باز می کند.

این موضوع علاوه بر آنکه منع قانونی دارد، منع شرعی و اخلاقی نیز دارد. بنابراین دولتها می بایست با سعه صدر و آرامش به وظایف و تکالیف خود عمل و از حاشیه ها دوری کنند. چرا که هرگونه اقدام حاشیه ای، دولت را از انجام تکالیفش باز می دارد. یکی دیگر از محورهای مهم بیانات رهبر انقلاب در دیدار با دولت لزوم حفظ مرزبندی با فتنه و فتنه گران است و به آنها توصیه کردند که همواره مسئله فتنه و فتنه گران را از مسائل مهم و خطوط قرمز بدانند و همچنان بر آن پایبند باشند. بعد از طرح رویکرد اعتدال در دولت یازدهم، برخی از عناصر حامی فتنه تصور کردند که فرصت برای عرض اندام و بازگشت مجدد به قدرت برای آنها مهیا شده است لذا کوشیدند تا با انتساب خود به دولت ،راهی و مجالی برای نیل به اهدافشان بیابند.

البته به نظر می رسد دولت نیز باید با موضع گیری صریح و شفاف و مرزبندی مشخص با فتنه و حامیانش، دامن خود را از این آلودگی به دور بدارد. کسانی که تمام قد در مقابل مردم، رهبری و نظام ایستادند نباید محل اعتنای دولت باشند. این عناصر شایسته حضور در دولت و زیرمجموعه های آن نیستند؛ چرا که برخی از آنها تفکرات غرب گرایانه، سکولاریستی و حتی قانون گریزی دارند. لذا اصلا به صلاح دولت نیست که به این افراد و جریانات مجال دهد. محور کلیدی بعدی در بیانات رهبر انقلاب، توصیه به پرهیز از دوقطبی کردن جامعه با شعارها و دعواهای سیاسی است. یکی از آسیب های این کار همان طور که در بیانات رهبری نیز آمده، این است که این کار موجب دل زدگی و خستگی مردم و شکننده شدن محیط جامعه می شود. علاوه بر این، باعث کاهش کارایی و اثربخشی دولت می شود. با این کار بخشی از نیرو و توان را مصروف اموراتی می کند که اصلا به صلاح دولت نیست. مقام ریاست جمهوری جایگاهی فراجناحی و ملی است. بر این اساس دولت نیز باید فراجناحی باشد. لذا دولت باید به گونه ای رفتار کند که این ذهنیت برای مردم ایجاد نشود که متعلق به یک جریان و باند خاص است.

همانطور که آقای روحانی در اولین مصاحبه رسانه ای پس از انتخاب شدنش به آن اشاره کرد، می بایست دولت متعلق به همه مردم باشد و تحت سیطره و نفوذ جریان سیاسی خاصی قرار نگیرد. کابینه یازدهم باید به شعاری که داده پایبند باشد و از همه نیروهای مومن، پایبند به آرمان های انقلاب و متخصص و متعهد به نظام استفاده کند. مقام معظم رهبری در دیدار دیروز با هیئت دولت به موضوع مهم و راهبردی حفظ آرامش در جامعه نیز اشاره کردند و فرمودند: «یکی از مسائل بسیار مهم کنونی، آرامش روانی موجود در جامعه است که باید حفظ شود.» چرا که تلاش دولت برای حرکت به سمت ثبات و آرامش در جامعه باعث امیدواری مردم به آینده و تداوم مسیر رشد و توسعه کشور می شود. البته دولت، مهمترین دستاورد خود را ایجاد همین آرامش و طمأنینه می داند.

این موضوع زمانی بیشتر قابل درک می شود که بدانیم حفظ آرامش در جامعه از لوازم و ضروریات اصلی تحقق برنامه های دولت است. این فضای آرام در جامعه حاصل نمی شود مگر با اتخاذ مواضع و انجام اقدامات به دور از تنش و چالش. در این مورد روایت مهمی وجود دارد. معصوم (ع) می فرماید: «آله الریاسه، سعه الصدر». یعنی مهمترین ویژگی یک مدیر و رییس سعه صدراست. یعنی اگر به مدیر بد گفتند و از او انتقاد و اعتراض کردند نباید ازکوره به در رود و جانب حزم و دوراندیشی را از نظر به دور بدارد. امام خمینی (ره) فرمودند اگر همه مردم به نفع من یا علیه من شعار بدهند برای من تفاوتی نمی کند و حرفی را که باید بزنم به نحو صحیح خواهم گفت.

متأسفانه یکی از بلاهایی که دامن گیر غالب دولت ها می شود این است که از ظرفیت های درونی غافل می شوند. این مسئله برای مملکت بسیار خطرناک است. از دیگر نکات مهم بیانات رهبر انقلاب در دیدار اخیر لزوم تکیه بر ظرفیت ها و تولید داخلی است. باید دانست که استفاده از ظرفیت های فراوان داخلی، تولید را به حرکت درآورده و سبب ساز رونق اقتصادی و افزایش صادرات غیرنفتی خواهد شد.

همچنین از مطالبات مهم رهبری در این دیدار ضرورت موضع گیری صریح دولت در خصوص موضوعات مهمی همچون سوریه، غزه، عراق، تکفیری ها و به ویژه دخالت های آمریکا در منطقه است. درست است که اتخاذ مواضع آرام و منعطف در صحنه سیاست خارجی می تواند مسایل موجود ملی و منطقه ای را به پیش ببرد، اما همانطور که رهبری تأکید کردند اتخاذ این مواضع منافاتی هم با زبان دیپلماسی و مذاکره ندارد. امید است که دولت با توجه و التفات کامل به این توصیه ها، بتواند به دغدغه ها و مطالبات رهبری که مطالبات مردمی نیز هستند پاسخی درخور و شایسته بدهد.

آفرینش:خوابگاههای فرسوده؛ دانشجویان افسرده...

«خوابگاههای فرسوده؛ دانشجویان افسرده...»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم زهرا کیان بخت است که در آن می​خوانید؛خوابگاههای دانشجویی در فصل تابستان معمولا خلوت ترین اوقات سال را تجربه می کنند و عموما تنها دانشجویان دکتری هستند که در این ایام در خوابگاه به سر می برند. با بازگشایی مجدد دانشگاهها، محیط خوابگاههای دانشجویی نیز دوباره مملو از خیل دانشجویانی می شود که از شهرها و شهرستانهای محل اقامت خود، بار سفر بسته و عازم شهر محل تحصیل خود شده اند. با توجه به این که یکی از تاثیرگذارترین قشرها در آینده ی هر جامعه، دانشجویان آن هستند، ایجاد شرایط مطلوب برای این قشر از ضروریات است و با در نظر گرفتن این امر که بخش بزرگی از دانشجویان، افراد ساکن در خوابگاههای دانشجویی هستند؛ اهمیت و حساسیت توجه به کیفیت امکانات موجود در محیطهای خوابگاهی کاملا واضح و بدیهی است. اما گشت و گذار در محیطهای خوابگاهی دانشجویی در دانشگاههای مختلف کشور، ما را به این نتیجه می رساند که نوع و میزان توجه به خوابگاهها از جانب مسئولین، بسیار بیش از آنچه تصور بشود، نیاز به تجدیدنظر دارد.

در حال حاضر، در اغلب خوابگاههای دانشجویی، چیزی که در همان نگاه نخست جلب توجه می کند، ساختمانهای قدیمی و فرسوده ای است که فضای تیره و تار و کم نور آنها، بسیار سریعتر از آنچه فکرش را بکنیم می تواند آثار افسردگی را بر روحیه قشر دانشجویان ساکن در خوابگاه، نمایان سازد. از آن جا که بسیاری از دانشگاههای کشور، بخصوص دانشگاههای برجسته تر، عمری قریب به نیم قرن و در مواردی هم بیش از نیم قرن دارند، خوابگاههای قدیمی این دانشگاهها اکنون به ساختمانهایی مستهلک تبدیل شده اند که در نگاه اولیه، مساله نامناسب بودن این ساختمانهای قدیمی برای کاربری خوابگاهی، روشن است.

اصولا دانشجویانی که بعد از پذیرفته شدن در دانشگاه یک شهر دیگر، مجبور به ترک خانواده و اقامت در محیطی جدید و به دور از خانواده خود می شوند، به خودی خود درگیر مشکلات متعدد و تازه ای می شوند؛ مشکلات ناشی از مستقل شدن، زندگی در محیطی با افرادی از فرهنگهای مختلف و... که گرچه تجربیات و درسهای زیادی را برای افراد به همراه دارند، اما در موارد زیادی هم ممکن است دانشجویان را دچار درگیریهای ذهنی و روحی بسیاری نمایند. حال، با وجود همه ی اینها، اگر محیط درنظر گرفته شده به عنوان خوابگاه نیز برای دانشجویان، از سلامت و نشاط لازم برخوردار نباشد، دغدغه ها و تاثیرات روانی این مسائل بر دانشجویان، دوچندان خواهد شد و در این بین، آنچه تحت الشعاع قرار می گیرد رشد علمی و پویایی تحصیلی است.

بیش از حد قدیمی بودن و فرسوده بودن ساختمان خوابگاهها، جمعیت زیاد افراد ساکن در اتاقها، مشکلات بهداشتی متعدد و عدم تهویه مناسب، کیفیت پایین غذاهای عرضه شده در سلف خوابگاهها و مشکلات تغذیه ای ناشی از آن برای دانشجویان، نبود اتاقهای مطالعه مناسب در محیط خوابگاهها و غیره و غیره، همگی مواردی هستند که حتی یک یا چند مورد از آنها، به تنهایی می تواند سلامت روحی دانشجویان را دگرگون کند. در میان ریز و درشت مشکلات پیش روی دانشجویان خوابگاهی، آنچه فراموش می شود همان هدف اصلی حرکت در جهت پیشرفت علمی است. این است که بعد از فارغ التحصیلی، جامعه، به جای تحویل گرفتن افرادی پویا و شاداب از دانشگاه، شاهد افرادی افسرده و با روحیه ای خسته و خموده است که بهترین سالهایی را که می توانستند صرف پیشرفت و شکوفایی علمی کشور کنند، خرجِ دست وپنجه نرم کردن با مشکلات ریز و درشت زندگی در خوابگاهها نموده اند.

واقع بینانه نیست اگر انتظار داشته باشیم جامعه دانشگاهی ما به موفقیت و پیشرفت دست یابد، در حالی که در ابتدایی ترین شرایط لازم برای این پیشرفت، خلل وجود دارد و در این میان، تامین محیطهای خوابگاهی مناسب، یکی از اولین ضرورت ها برای دست یابی به توفیق در عرصه آموزش عالی است.

در همین رابطه، بسیاری از دانشگاهها از کمبود بودجه و هزینه های لازم برای انجام چنین اقداماتی سخن می گویند؛ اما روشن است که هر گونه سرمایه گذاری در این زمینه و فراهم نمودن امکانات مناسب برای قشر دانشجو و بالاخص دانشجویان خوابگاهی، به طور مستقیم، دستاوردهای مثبت بسیاری را در زمینه های مختلف، برای جامعه به همراه می آورد.

شرق:موضع تعجب برانگیز

«موضع تعجب برانگیز»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم حمیدرضا آصفی است که در آن می​خوانید؛رفتار ایران در قبال رخدادهای این روزهای عراق و سوریه، در نرم یک کشور مسوول و مسوولیت پذیر صورت می گیرد. جمهوری اسلامی در تمامی ادوار و فرآیندهای حین جنگ و پس از سقوط صدام، از خواست مردم عراق و چهره های ملی و صاحب نفوذ این کشور و در راس آنها مرجعیت آگاه عراق، حمایت کرده است و دولت های پس از شکل گیری پارلمان نیز به سبب برآمدن از آرای مردمی، همچنان از پشتیبانی همسایه مقتدر خود یعنی ایران بهره مند شده اند. پس از آنکه اخیرا نخست وزیر جدید در یک روند دموکراتیک و بر اساس سازوکارهای قانونی درون پارلمان عراق، انتخاب شد، ایران نیز از آن استقبال کرد. در سفر اخیر ظریف نیز دیدار با همه طیف های سیاسی عراق، در دستور کار ایشان بود که بر اساس هنجارهای شناخته شده در ادبیات سیاسی بین الملل صورت گرفت. موضع ایران در قبال تحولات سوریه نیز از همین منطق پیروی می کند؛ حمایت از دولت قانونی سوریه.

اعتقاد داشتیم کشورهایی که به تجهیز و مسلح شدن مخالفان سلفی - تکفیری سوریه همت گماشته اند به زودی به اشتباه خود پی می برند. انتخابات در سوریه برگزار شد و با وجود تهدیدات تروریستی، مشارکت قابل قبولی در آن صورت گرفت و بار دیگر، مردم به اسد رای دادند. امروز و پس از سربرآوردن تروریسم خشن تکفیری هایی که در سوریه توسط غرب و برخی کشورهای منطقه، فربه شدند، ایالات متحده و فرانسه با اذعان به دراختیارقراردادن سلاح، از نگرانی خود پیرامون تهدید «داعش» سخن می گویند. موضع ایران در قبال فلسطین و «غزه» نیز با همین استدلال اتخاذ شد.

این سه نمونه را می توان با روش و رفتار ایالات متحده مقایسه کرد. آنها در سوریه پس از چندسال به حرف ما رسیدند. در مورد عراق متاسفانه رویکرد ریاکارانه ای در پیش گرفته اند به این شکل که ابتدا اجازه دادند «داعش»، بخش اعظم خاک عراق را در اختیار بگیرد و کشور به سمت نوعی چنددستگی سوق داده شود و بعد، حملات کم اثر هوایی را صورت دادند. البته در این میان، نباید از اشتباهات داخلی و نقش غیرسازنده برخی گروه های این کشور در عدم همگرایی و انسجام غفلت کرد. اکنون که یک خبرنگار آمریکایی سر بریده شده و همچنین، تروریسم «داعش» دامنگیر مسیحیان عراق شده، ایالات متحده به شیوه «استخوان لای زخم» با تروریست ها برخورد می کند. در این میان، مواضع و رفتار ایالات متحده اگرچه قابل سرزنش است اما محل تعجب کارشناسانی که به درستی مسایل بین الملل را فهم می کنند، نیست.

اگر به عقب بازگردیم، ایران بر اساس منافع ملی خود در ماجرای حمله آمریکا به طالبان، نقش سازنده ای در عرصه جهانی ایفا کرد و پس از آن، جرج بوش پسر، ایران را «محور شرارت» نامید. در موضوع حمله آمریکا به عراق هم ایران بر اساس مسوولیت پذیری در قبال مردم این کشور، به نقش آفرینی پرداخت اما با تندخویی و رفتار کور آمریکا در عراق مواجه شد.

سخنان اخیر «جن ساکی» سخنگوی وزارت خارجه ایالات متحده نیز در تداوم «تخاصم» آمریکا قابل تحلیل است. اینکه ایران به اقلیم کردستان عراق کمک نظامی کرده یا خیر، موضوعی است که به مسوولان دو طرف مرتبط است. اما آنچه به دیپلماسی بازمی گردد این است که ایران برای اینکه در منطقه به درخواست های همکاری کشورها پاسخ دهد، حتما از ایالات متحده اجازه نمی گیرد! کمااینکه در مورد فلسطین هم چنین اجازه ای گرفته نشد و به موفقیت «مقاومت» انجامید.

ایران به عنوان عضو جامعه بین الملل، رییس جنبش عدم تعهد و عضو شاخص سازمان همکاری های اسلامی، در سطح منطقه و جهان فعال خواهد بود. نادیده گرفتن دلیل همکاری ایران با اقلیم کردستان یا دولت مردمی عراق توسط سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، فرصت بهتری برای شناخت منطق آمریکاست. اتفاقا این ما و مردم ما هستیم که نگران از علاقه ایالات متحده به تضعیف عراق و سوریه ایم. آمریکا به شدت از همگرایی کشورها در منطقه حساس خاورمیانه با محوریت ایران، بیمناک است.

مردم سالاری:وام ازدواج

«وام ازدواج»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم سیدرضا اکرمی است که در آن می​خوانید؛
1- در مجلس شورای اسلامی در تاریخ 4/6/93 طرحی داده شد که «پانصد میلیون دلار» از صندوق توسعه ملی به بانک ها داده شود تا ریالی و پشتوانه ای برای «وام ازدواج» سه میلیون تا پنج میلیون تومان به متقاضیان وام ازدواج واگذار شود. البته دو فوریتی این طرح رای نیاورد و با قید یک فوریت به کمیسیون مربوطه واگذار شد.

2- موضوع وام «چه برای ازدواج، درمان بیماران یا ایجاد شغل، تعمیر ساختمان و موارد دیگر» امری طبیعی و گاهی ضروری و اضطراری می باشد و عنوان «کتاب الدین» را در فقه اسلامی داریم و حدود و شرایط آن تبیین شده است، بد نیست بدانیم که روی آوردن به «وام، قرضی» برای هر کاری، ممدوح نیست و علی الخصوص «قرض و وام» فردی، در حد امکان نفی شده است که امام معصوم می فرماید «ایاک والدین، فانه هم بالیل وشین بالنهار» از وام گیری و استقراض بپرهیزید که قرض داری و مقروض بودن، در شب غصه و غم و در روز سرافکندگی و پرهیز از روبرو شدن با طلبکار و وام دهنده دارد. در دعای ماه رمضان برای افراد مقروض و بدهکار دعا می کنیم که خداوند بستر پرداخت وام و دین دار را فراهم سازد «واقض عناالدین» و بهتر است بدانیم که قرض دادن ثواب دارد و ثواب آن از «صدقه» نیز بیشتر می باشد، تا مشکل نیازمند برطرف شود و گره ها باز گردد، بنابراین تفاوت بین قرض دادن و استقراض وجود دارد.

3- موضوع ازدواج انسان در اسلام ناب محمدی، امری ممدوح و موکد و گاهی واجب معرفی شده که هماهنگی با تکوین و تشریع دارد و همه آفریده های این عالم زوج و جفت دارند «زوج بهیج، زوج کریم و خلق منها زوج ها» و فقط خداوند خالق و آفریدگار است که همتا و همانند و مثل و نمونه ندارد که وی «آفریدگار» است نه آفریده، وی «الصمد» است وکفو و مشابه«ولم یکن له کفو احد» ندارد.

4- ازدواج با خود برکات و دستاوردهای بسیار دنیوی و آخرتی دارد که در جایگاه خود باید بررسی و ارزیابی شود، که به طور اختصار عرض می کنم، ازدواج نیاز طبیعی هر مرد و زن می باشد و تداوم نسل و تکثیر نسل در گرو ازدواج است و مصونیت دینی و اخلاقی و اجتماعی «من تزوج فقد احرز نصف دینه، فلیتق الله فی النصف الاخر»را با خود دارد. موضوع تشکیل و تاسیس خانواده از بدیهی ترین امور در هر جامعه و مجتمع و کشور می باشد و پس از مسجد و اماکن متبرکه، محبوب ترین کانون، کانون خانواده معرفی شده است. در تبلیغات ماهواره ای «به ویژه فارسی» بر روی متزلزل شدن و فروپاشی کانون خانواده، تهاجم وجود دارد، از«زن» می گویند و تحریک و تشویق می نمایند، ولی درباره خانواده و تشکیل آن سخنی ندارند و تخریب را دنبال می کنند چون «لیبرالیسم» و آزادی فردی را خواهان می باشند. اسلام عزیز به خانواده و ازدواج، اهتمام دارد و در صورت احتمال«آلودگی و ابتذال جنسی» آن را واجب می داند.

5- برای تاسیس خانواده، باید قانون«تعاون» را شعار و شعور خود قرار دهیم و کار کارستان بنماییم و پدر و مادر باید، تاسیس خانواده را برای فرزندان خود در دستور کار خود قرار دهند که یکی از حقوق فرزندان بر والدین «ان یزوجه اذا بلغ» موضوع ازدواج می باشد، برای تامین هزینه های ازدواج باید از ابتدای زندگی، موضوع«پس انداز» در برنامه کار پدر و مادر قرار گیرد و هنر دختر و پسر آماده ازدواج ، برای تامین هزینه، مورد توجه باشد و «خیرین» هر شهر و منطقه و کشور برای این موضوع «نهضتی» برپا سازند که برکات ازدواج نصیب همگان خواهد شد. صندوق های قرض الحسنه، در سراسر کشور، در این بخش فعال تر شوند. اگر بستگان دختر و پسر در آستانه ازدواج، همتی کنند و هدایا و کادوی مناسبی به عروس و داماد، لطف نمایند، نیازی به وام ازدواج «بانک ها» نخواهد بود که طرح و لایحه به مجلس شورای اسلامی داده شود و عروس و داماد را گرفتار بروکراسی سازیم و در انتظار ماه ها و سال ها بمانند و آزرده خاطر گردند.

آرمان:راهکارهایی برای مبارزه با فساد

«راهکارهایی برای مبارزه با فساد»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم ابوذرندیمی است که در آن می​خوانید؛مبارزه با مفاسد اقتصادی این روزها شکل جدی تری به خود گرفته و در سه بخش پیگری می شود. یکی مراجع نظارتی که کار خود را انجام می دهند، دیگری کارگروه مبارزه با مفاسد اقتصادی است که آنها نیز جلسات خود را برگزار می کنند و دسته سوم در حوزه تقنین است که نمایندگان مجلس سعی دارند با تصویب قوانین مناسب مانع وجود منافذی برای رشد مفاسد اقتصادی شوند. به عنوان مثال یکی از حوزه هایی که به نظر می رسید موجب فساد شده است حوزه مالیات بود که بسیاری از قوانین آن تدوین و بازنویسی شد.

درباره فساد باید از یک سو ریشه ها را پیدا کرد و از سویی دیگر معلولینی که از این شرایط استفاده کردند و فسادهای بزرگ را رقم زدند. در بخش معلولین به هر حال برنامه هایی انجام شده و مواردی مثل بابک زنجانی بازداشت شده اند. اما در بخش ریشه ها نیاز به مدیریت تقنینی داریم. در مجلس سعی شده تا حد امکان قوانین مناسبی برای مبارزه با مفاسد اقتصادی تصویب شود.

برای مثال چند روز قبل درباره زمین خواری قوانینی تصویب شد یا قوانین مالیاتی که چند ماده بیشتر نمانده تا نگارش آن پایان بیابد یا درباره نفت که به خاطر کاهش فروش قسمتی از فساد خود به خود کاهش پیدا کرد. به هر حال باید در مدیریت ها تغییر ایجاد شود. همیشه مفاسد ریشه ساختاری دارند؛ یعنی ریشه مدیریت اداری و ساختاری همیشه در مفاسد اقتصادی خود را نشان می دهد. یکی از علل پدیده فساد اقتصادی به کیفیت توزیع منابع و روش پایش و نظارت برمی گردد یا مثلا اختیارات ویژه دادن به افراد که اجازه می دهد یک فرد بدون انجام فرایند وام بگیرد یا بدون ارائه اسناد منابعی به او پرداخت شود. اینها همه درباره فرآیند است وگرنه اصل قانون با این فرایند موافقت نخواهد کرد. با این حال باید دقت کرد که در مبارزه با مفاسد اقتصادی، برخی افراد کارآفرین آسیب نبینند.

در حال حاضر ما دو نوع بدهکار بانکی داریم: یکی بدحساب ها هستند که همه توقع دارند با اینها مبارزه شود و اگر منابعی از بیت المال در اختیار این افراد است بازگردانده شود. اما دسته ای هم هستند که سابقه درخشان تولید و کار آفرینی داشته اند اما به خاطر شرایطی مثل تحریم ها یا افزایش و کاهش ناگهانی نرخ ارز یا دیگر مسائل اقتصادی برای پرداخت دیون خود با مشکل مواجهند. باید میان این دو دسته تفاوت قائل شد و فردی که از روی کلاهبرداری حاضر به بازگرداندن دیون خود نیست را با کسی که قبلا سرمایه در گردش داشته اما به خاطر کمبود مواد و قطعات یا مسائلی از این دست نتوانسته بدهی خود را به بانک برگرداند نباید یکسان مجازات کرد.

ابتکار:یک «کلوخ» به خود یک سنگ به دیگران

«یک کلوخ به خود یک سنگ به دیگران»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم نجواد حیدریان است که در آن می​خوانید؛«بیابان انگار ماشین تخریبش را برداشته و دارد ریش خاک ایران را می تراشد. رودهای پر از خشکی، به دریاچه ها و تالاب ها گندیده - مرده می ریزند. جنگل، رویای سبز و رنگ فراموش شده کودکان کویری است. زوال آغاز شده و طوفان، زمین غبار شده را شهر به شهر می گرداند و می پراکند.»

این گزارشی واقعی از فردای ایران است. سرزمینی که با کابوس بیابان، وحشت از خشکسالی و هراس از کم آبی، خواب قنات هایش آشفته می شود.

خاک تفتیده و ترک خورده ای که با خشکیدگی جنگل های زاگرسی و در نهایت مرگ سپر مخملین بلوط زاران غرب به سمت سقوط جدی پیش می رود. تنش های اکولوژیک با برداشت بی رویه آب، بالا گرفته و رعشه بر جان خاک افتاده است. دشت ها در فارس، کرمان، یزد، خراسان، تهران و دیگر مناطق کشور فرونشسته اند. زمین، کشتی به گل نشسته است. تنوع زیستی بر دار مدیریت ناپایدار تن به نیستی می سپارد و جان می دهد!

ایران از دیر باز کشوری کم آب و سرزمینی خشک به حساب می آمده است. حادثه ای که همیشه منشا خلاقیت در علوم مهندسی کشاورزی نیز بوده است و با توسعه قنات ها در دوران ایران باستان و تداوم این فرایند در سده های بعد، می توان به این واقعیت پی برد که مدیریت سرزمینی و پایش و آمایش در سالهای اخیر از هیچ الگو و فرمول پایداری پیروی نکرده است و با تغییرات وسیع اکوسیستمی ایران دیگر سرزمینی برای زیستن نیست.

پوسیدگی و فرسایش لحظه به لحظه خاک، مرگ میلیونی جنگل های بلوط و بنه در زاگرس، طغیان آفات و قطع سازمان یافته جنگل در شمال، افزایش کمی آتش سوزی در مناطق جنگلی کشور، نشست خاک و خشکیدگی زمین در مرکز، برداشت بی رویه آب با حفر چاه های غیر مجاز، خشکی دریاچه ها، شکار بی رویه و تخریب طبیعت در سراسر ایران روند شتابان مرگ سرزمین را هشدار می دهد.

حالا «کلوخ» که نام یک کمپین ایرانی - محیط زیستی است بعد از «چالش سطل یخ» که با عنوان Ice Bucket Challenge یا ALS Ice Bucket Challenge از آن یاد می شود در ایران کار خود را آغاز کرده تا نیشتری به روان جامعه ایرانی بزند.

اگر چالش آب سرد دنبال فعالیتی اجتماعی برای افزایش آگاهی عمومی نسبت به بیماری آمیوتروفیک لَترال اسکلروزیس (ALS) و جمع آوری کمک های اهدایی برای تحقیقات این بیماری است، چالش «کلوخ» می خواهد بحران سرزمینی در ایران را به خواسته ای عمومی بدل کند. چالشی که بی شک در پی بی توجهی به خواهش های اکولوژیک در کشور پدید آمده است.

کمپین کلوخ از شما می خواهد؛ روبروی دوربین بایستید و یک کلوخ بر سر خود بکوبید! بکوبید تا بدانید ایران بیابان شده است و این مرگ سرزمینی، بیش از هر جای دیگر در بلوط زاران ایرانی زاگرس خود را به نمایش گذاشته است. بکوبید و بدانید بالاترین نرخ فرسایش خاک جهان را داریم! بکوبید بر سر، تا بدانید با روندی که اقلیم شناسان و متخصصان جنگل و بیابان پیش بینی می کنند؛ با مرگ تنوع زیستی در ایران و گسترش بیابان، ایران سراسر سیستان می شود، شهری سوخته و پر از غبار!

دنیای اقتصاد:تبدیل بدهی بانکی به اوراق بهادار

«تبدیل بدهی بانکی به اوراق بهادار»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر احمد مجتهد است که در آن می​خوانید؛یکی از مشکلاتی که در دولت قبل ایجاد شد، پافشاری آن دولت و نمایندگان دوره قبل مجلس برای کاهش غیر منطقی نرخ سود تسهیلات بانکی بود. طرحی تحت عنوان «منطقی کردن نرخ سود» از طرف تعدادی از نمایندگان مجلس با هدف کمک به صنایع و بنگاه های تولیدی ارائه شد و به رغم مخالفت شدید اقتصاددانان و بانک مرکزی، با اصلاحات اندکی تصویب شد. با اجرای این مصوبه مقرر بود که نرخ سود کلیه تسهیلات بانکی تا پایان برنامه چهارم تک رقمی شود و از این طریق نرخ تورم کاهش یابد.
در اصلاحیه طرح، این کاهش فقط به عقود مبادلاتی محدود شد که از نظر شرعی می تواند نرخ ثابتی داشته باشد و به آثار آن بر نرخ سود سپرده ها توجه نشد.

منطق غلطی که پشت این طرح بود از این قرار بود که طراحان به جای ارائه برنامه کاهش نرخ تورم که در نهایت می توانست به کاهش نرخ سود سپرده ها و تسهیلات منجر شود، اول نرخ سود تسهیلات را به صورت دستوری کاهش دادند که براساس نظریه های اقتصادی، کاهش آن منجر به دامن زدن به تورم می شود و درنتیجه دوباره سود تسهیلات را بالا می برد. درنهایت نیز به اذعان طراحان، این طرح با شکست روبه رو شد. جالب تر اینکه صاحبان بنگاه های تولیدی در جلسات متعددی رسما اعلام کرده بودند که موافق این طرح نیستند و ترجیح می دهند اول مشکل تامین نقدینگی برای فعالیت های اقتصادی حل شود و بعد مساله کاهش نرخ سود تسهیلات بررسی شود. در یک پژوهش در شرکت های بورسی اعلام شد که هزینه های بانکی فقط 6 درصد هزینه بنگاه های تولیدی را دربر می گیرد و مشکل واحدهای تولیدی تامین هزینه های مالی تسهیلات نیست؛ بلکه کمبود تسهیلات برای آنها مشکل جدی تری است.

با توجه به این مقدمه و تجربه پرهزینه دولت قبل، اخیرا بانک مرکزی اقدام به افزایش نرخ سود تسهیلات عقود مبادلاتی کرد و سقف آن را به 22 درصد افزایش داد. این تجــربه نشان می دهد که اقدامات دستوری چنانچه برخلاف منطق اقتصادی باشد، تبعات منفی به همراه خواهد داشت، پس باید توجه کرد که این نرخ تصویب شده 22درصدی، مانند تجربه پرهزینه دولت قبلی که آن را 12 درصد تصویب کرده بود، منجر به گرایش بانک ها به عقود مشارکتی نشود.

تورم فزاینده سال های 91 تا اوایل 92 حاصل برخی سیاست های غلط و غیر منطقی اقتصادی بود، هرچند همه این مشکلات به گردن تحریم گذاشته شد. پایین بودن نرخ سود تسهیلات چه به صورت تکلیفی یا غیر تکلیفی در شرایط تورمی موجب سرکوب مالی و بحران اقتصادی می شود. این سیاست ها که ناشی از بی ثباتی سیاست های اقتصادی و غلط دولت بود، آثار خود را در بازپرداخت تسهیلات بانکی گذاشت و منجربه رشد فزاینده مطالبات معوق بانک ها به رقم بی سابقه 85 هزار میلیارد تومان شد و ورشکستگی یا تعطیلی بیش از 50 هزار شرکت را به دنبال داشت. این مساله می تواند یک دلیل عدم پرداخت تسهیلات بانکی ازطرف وام گیرندگان علاوه بر غیرمنطقی بودن نرخ سود باشد، هرچند برخی از کارشناسان بانکی ادعا می کنند که رقم واقعی مطالبات معوق بانک ها اگر برخی تعدیلات حسابداری در آن صورت نگرفته باشد، از این رقــم به مراتب بالاتـر است.

آثار افزایش شدید مطالبات معوق بانکی ازنظر تامین منابع بانک ها برای پرداخت تسهیلات بانکی به شدت نگران کننده است. این حجم مطالبات که در شرایط عادی نسبت به میزان تسهیلات در کشورهای دیگر که حداکثر یک تا دو درصد است، بر اساس آمارهای اعلام شده از سوی بانک مرکزی به بیش از 15 درصد به صورت متوسط در بانک های ایران رسیده است. در برخی از بانک ها این رقم به حدود 30 درصد یا بیشتر می رسد که بانک ها از طریق تجدید تسهیلات سعی می کنند ارقام واقعی را نشان ندهند. این امر به این معنی است که حتی در صورت موفقیت در اقدامات قضایی برای وصول مطالبات معوق از طریق تملیک وثایق که عمدتا شامل کارخانه ها و املاک یا دارایی های غیر منقول می شود، کمکی برای پرداخت تسهیلات در شرایط فعلی که مشکل اکثر واحدهای تولیدی، کمبود نقدینگی است و منجر به تعطیلی یا پایین آمدن ظرفیت تولیدی آنها شده، نمی شود.

هم اکنون اکثر بانک ها به ویژه بانک های دولتی با انبوهی از دارایی های تملیک شده و طرح های نیمه تمام تملیک شده روبه رو هستند که آنها را با مشکل اداره بانک به عنوان یک بنگاه اقتصادی سودآور مواجه کرده است. جالب است که در چنین شرایط بحرانی تعدادی افراد ناآشنا به مسائل اقتصادی و بانکی بر طبل جنگ با بانک ها به عنوان عامل ایجاد بحران اقتصادی می کوبند و توجهی به حقایق موجود در مورد نحوه فعالیت بانک ها ندارند و آنها را از نظر کوتاهی در وصول مطالبات مقصر می دانند. بخش عمده این مطالبات به بانک های دولتی مربوط می شود که اکثرا نرخ کفایت سرمایه آنها زیر حد مقرر بانکی است و میلیاردها تومان مطالبه از دولت و شرکت های وابسته به دولت دارند. طبق ضوابط بانک مرکزی، مطالبات بانک مرکزی از بانک ها با نرخ 34 درصد جریمه مواجه می شود و عملا بانک های دولتی با توجه به شرایط حاد تامین منابع چاره ای جز استفاده از این منبع ندارند که البته در برخی مواقع بانک مرکزی اقدام به بخشش این جرایم می کند.

در مقایسه، بانک های خصوصی که به شدت با یکدیگر و بانک های دولتی رقابت می کنند، برای تامین منابع مورد نیاز خود با توجه به کوچک بودن اندازه آنها از نظر میزان سرمایه و تعداد شعب در مقایسه با بانک های دولتی (چند صد شعبه در مقابل چند هزار شعبه بانک های دولتی) رو به رقابت قیمتی با افزایش نرخ سود سپرده های علی الحساب خود آورده اند. با توجه به توافقی که بانک های خصوصی با یکدیگر و با بانک مرکزی در خرداد ماه امسال کردند، مقرر شد نرخ سود سپرده های یک ساله خود را در 22 درصد تثبیت کنند.

در این توافق نامه چند شرط برای امکان اجرای آن از بانک مرکزی درخواست شده بود که متاسفانه برخی از این شرایط مورد توجه بانک مرکزی قرار نگرفت. از جمله تامین اعتبارات کوتاه مدت به صورت نرخ های پله ای در شرایط کمبود نقدینگی به جای جریمه 34درصدی بانک مرکزی بود. در بیشتر کشورهای دنیا، بانک مرکزی به عنوان تامین کننده نهایی اعتباری بانک ها یا «The lender of the last resort» نقش کلیدی در شرایط حساس اقتصادی دارد. عملا این نقش در ایران توسط بانک مرکزی به علت شرایط تورمی کلا کنار گذاشته شده است. تا زمانی که بانک های دولتی به پشتوانه دولت فعالیت می کردند امکان ورشکستگی یا عدم ایفا به تعهدات خودشان وجود نداشت ولی با تاسیس بانک های خصوصی نیاز شدید به نقش بانک مرکزی در این مورد وجود دارد. بانک مرکزی در رابطه با کمبود نقدینگی، بانک ها را به بازار بین بانکی حواله می کند. این مساله در شرایطی که برخی بانک ها با کمبود نقدینگی و برخی دیگر با مازاد نقدینگی رو به رو باشند، مشکلی را به وجود نمی آورد.

در شرایط فعلی که فعالیت بنگاه های اقتصادی در حال رشد است و امید زیادی برای آینده فعالیت های سرمایه گذاری در کشور وجود دارد، نیاز فعالان اقتصادی برای تسهیلات بانکی افزایش یافته است. از آنجا که اقتصاد کشور بانک محور است، همه برای گرفتن تسهیلات به بانک ها مراجعه می کنند؛ در حالی که در کشورهای دیگر این امکان برای فعالان اقتصادی وجود دارد که بخشی از نیازهای خود را از بازار سرمایه تامین کنند؛ بنابراین هنگامی که بانک ها با تقاضای فزاینده مشتریان برای پرداخت تسهیلات مواجه می شوند برای تامین آن فقط می توانند از سپرده گذاران کمک بخواهند. به رغم کاهش متوسط نرخ تورم از 35 درصد به 25 درصد، در یک سال اخیر سپرده گذاران برای جبران کاهش قدرت خرید پول خود نرخ های بالاتری را طلب می کنند و در نتیجه تنها راه برای جذب سپرده ها افزایش نرخ سود سپرده ها یا تامین مالی از طریق بازار بین بانکی است.

نرخ بهره بین بانکی طی 6 ماه گذشته بر اساس آمار بانک مرکزی سیر صعودی داشته و از 20 درصد به حدود 28 درصد رسیده است که این واقعیت را به خوبی نشان می دهد کمبود شدید منابع بانکی وجود دارد. این افزایش نرخ بهره بین بانک ها به خوبی نشان دهنده محدود بودن منابع پولی در بازار بین بانکی است و در نتیجه می توان انتظار داشت در شرایط فعلی نرخ سود تسهیلات بانکی از 30 درصد هم فراتر رود و عملا فعالیت های سرمایه گذاری و تولید را با مشکل تامین مالی روبه رو کند. آیا وقت آن نرسیده که بانک مرکزی و وزارت امور اقتصادی و دارایی با کمک یکدیگر بازار سرمایه را فعال تر کنند تا امکان تامین منابع برای بانک ها (در صورتی که بانک مرکزی برای مقابله با تورم با دادن اعتبار به بانک ها مخالفت کند) همانند کشورهای دیگر از طریق اوراق صکوک یا تبدیل بدهی به اوراق بهادار (securitization) فراهم شود یا از طریق تنزیل مجدد امکان تامین منابع کوتاه مدت برای بانک ها را به وجود آورد. این روش با توجه به اتکا به بدهی های واقعی از جمله سفته و برات و رفع مشکل شرعی تنزیل و تنزیل مجدد می تواند برای تامین نقدینگی بانک ها راهگشا باشد و از رشد نرخ بهره بین بانکی یا رقابت ناسالم برای افزایش نرخ سود سپرده ها جلوگیری کنند.