صراط: حمیدرضا جلایی پور از اعضای حزب مشارکت در باره تشکل جدیدالتاسیس ندا (نسل دوم اصلاحات) توسط صادق خرازی به روزنامه اعتماد گفت:
*اينكه يك تعدادي ميخواهند يك جمعي داشته باشند به لحاظ حق قانوني كه اشكال ندارد. ولي از لحاظ وزن سياسي و اجتماعي كار آنها اصلا با عارف قابل مقايسه نيست. آقاي عارف را با آقاي خرازي مقايسه نكنيد. عارف يك عقبه بروكرات پاكيزه دارد، در افكار عمومي شناختهشده است و در ميان نخبگان كشور مورد اعتناست. حزب ندا يك جريان سياسي معتنابه[= قابل توجه] نيست و تا اينجا بيشتر اعلام علاقه چند نفر نهچندان هماهنگ به كار سياسي است. يك سال ديگر دقيقتر ميتوان راجع به آن صحبت كرد.
*يك تشكل سياسي چندين سرمايه ميخواهد كه اولين آن سرمايه اخلاقي و اجتماعي شخصيتهاي اصلي است. اين سرمايه با شعار يا فرصتطلبي به دست نميآيد و بيشتر با كارنامه كوشش و ايثارگري در راه اصلاح امور كشور به دست ميآيد، آنهم بدون منت.
*يك تشكل سياسي نخبه سياسي آبديده ميخواهد كه وقتي مثل بهزاد نبوي يك موضوع سياسي را تحليل ميكند اجتماع نخبگان سياسي آن را جدي بگيرند و گرنه مثل تشكل يكشبه آبادگران دوره احمدينژاد ميشود. تشكل سياسي سرمايه اجتماعي معتنابه ميخواهد و سرمايه اجتماعي به راحتي به دست نميآيد. سرمايه اجتماعي بيشتر حاصل كار بيمنت كردن براي همه ايرانيان و نه صرفا خوديهاست، يعني كار در جهت تقويت حاكميت قانون، دموكراسي، توسعه، عدالت و آزادي. به عنوان نمونه، از همين جوانها يك مثال بزنم. سال 87 وضعيت عرصه سياسي افسرده بود. اصلاحطلبان هم دلمرده بودند و كمتر كسي اميدي به مشاركت مردم در انتخابات 88 داشت. تعدادي جوان اصلاحطلب با دست خالي و بدون حمايت و بيمزد و منت با صدها هزار عضو، «پويش موج سوم» را در دعوت از خاتمي و سپس حمايت از موسوي پديد آوردند و فضا را اميدبخش كردند. بعدش هم هزينه دادند و مدعي نشدند. اين تجربهها سرمايه اجتماعي ميسازد.
*حتي همه اعضاي ستاد 88 هم با ندا همراه نيست. اعضاي پويش موج سوم و اعضاي ستاد ميرحسين موسوي دنبال دكان راه انداختن جلوي اصلاحطلبان نبودند و بخشي از نيروهايشان هنوز در زندان هستند. اتفاقا به ياد دارم بعضي از اين دوستان ندا وقتي اصلاحطلبها از روحاني دفاع ميكردند اصلا فعال نبودند. در مجموع من كار اين دوستان را با آقاي عارف قابل مقايسه نميدانم. در ضمن شما به ياد داشته باشيد اصلاحطلبان زندهاند. اتفاقا از 76 به بعد اصلاحطلبان تجربهها كسب كرده و به بلوغ رسيدهاند. حالا اگر كسي به دليل اينكه همكاري با اصلاحات هزينه دارد ميخواهد يك سازي بزند اشكالي ندارد. بزند، ولي بعيد ميدانم در لايهها و بدنه اجتماعي اصلاحطلبها اين ساز گوش شنوايي پيدا كند. تشكلهاي اصلاحطلب رانت و فرش قرمز حكومتي ندارند. پول رانتي هم ندارند، بلكه به مرور زمان در دو دهه گذشته، به خاطر هزينههايي كه در راه اصلاح امور كشور دادهاند و با ارزشهاي اصلي انقلاب اسلامي بازي نكردند، يك اعتباري در ميان مردم كسب كردهاند.
*اينكه يك تعدادي ميخواهند يك جمعي داشته باشند به لحاظ حق قانوني كه اشكال ندارد. ولي از لحاظ وزن سياسي و اجتماعي كار آنها اصلا با عارف قابل مقايسه نيست. آقاي عارف را با آقاي خرازي مقايسه نكنيد. عارف يك عقبه بروكرات پاكيزه دارد، در افكار عمومي شناختهشده است و در ميان نخبگان كشور مورد اعتناست. حزب ندا يك جريان سياسي معتنابه[= قابل توجه] نيست و تا اينجا بيشتر اعلام علاقه چند نفر نهچندان هماهنگ به كار سياسي است. يك سال ديگر دقيقتر ميتوان راجع به آن صحبت كرد.
*يك تشكل سياسي چندين سرمايه ميخواهد كه اولين آن سرمايه اخلاقي و اجتماعي شخصيتهاي اصلي است. اين سرمايه با شعار يا فرصتطلبي به دست نميآيد و بيشتر با كارنامه كوشش و ايثارگري در راه اصلاح امور كشور به دست ميآيد، آنهم بدون منت.
*يك تشكل سياسي نخبه سياسي آبديده ميخواهد كه وقتي مثل بهزاد نبوي يك موضوع سياسي را تحليل ميكند اجتماع نخبگان سياسي آن را جدي بگيرند و گرنه مثل تشكل يكشبه آبادگران دوره احمدينژاد ميشود. تشكل سياسي سرمايه اجتماعي معتنابه ميخواهد و سرمايه اجتماعي به راحتي به دست نميآيد. سرمايه اجتماعي بيشتر حاصل كار بيمنت كردن براي همه ايرانيان و نه صرفا خوديهاست، يعني كار در جهت تقويت حاكميت قانون، دموكراسي، توسعه، عدالت و آزادي. به عنوان نمونه، از همين جوانها يك مثال بزنم. سال 87 وضعيت عرصه سياسي افسرده بود. اصلاحطلبان هم دلمرده بودند و كمتر كسي اميدي به مشاركت مردم در انتخابات 88 داشت. تعدادي جوان اصلاحطلب با دست خالي و بدون حمايت و بيمزد و منت با صدها هزار عضو، «پويش موج سوم» را در دعوت از خاتمي و سپس حمايت از موسوي پديد آوردند و فضا را اميدبخش كردند. بعدش هم هزينه دادند و مدعي نشدند. اين تجربهها سرمايه اجتماعي ميسازد.
*حتي همه اعضاي ستاد 88 هم با ندا همراه نيست. اعضاي پويش موج سوم و اعضاي ستاد ميرحسين موسوي دنبال دكان راه انداختن جلوي اصلاحطلبان نبودند و بخشي از نيروهايشان هنوز در زندان هستند. اتفاقا به ياد دارم بعضي از اين دوستان ندا وقتي اصلاحطلبها از روحاني دفاع ميكردند اصلا فعال نبودند. در مجموع من كار اين دوستان را با آقاي عارف قابل مقايسه نميدانم. در ضمن شما به ياد داشته باشيد اصلاحطلبان زندهاند. اتفاقا از 76 به بعد اصلاحطلبان تجربهها كسب كرده و به بلوغ رسيدهاند. حالا اگر كسي به دليل اينكه همكاري با اصلاحات هزينه دارد ميخواهد يك سازي بزند اشكالي ندارد. بزند، ولي بعيد ميدانم در لايهها و بدنه اجتماعي اصلاحطلبها اين ساز گوش شنوايي پيدا كند. تشكلهاي اصلاحطلب رانت و فرش قرمز حكومتي ندارند. پول رانتي هم ندارند، بلكه به مرور زمان در دو دهه گذشته، به خاطر هزينههايي كه در راه اصلاح امور كشور دادهاند و با ارزشهاي اصلي انقلاب اسلامي بازي نكردند، يك اعتباري در ميان مردم كسب كردهاند.